مصاحبه هيئت سازمان عفو بين الملل با ناصر صادق وعلي
ميهندوست در زندان اوين در سال 1351
دكتر سنا برق زاهدي
باز نشر 15آذر 93
اين روزها سالگرد شهادت اولين گروه پيشتازان مجاهدين خلق در
سال 1351 است. مجاهدين خلق ناصر صادق، علي ميهندوست، محمد بازرگاني وعلي باكري
اعضاي مركزيت سازمان مجاهدين خلق ايران كه توسط دژخيمان ساواك شاه مورد شديدترين
شكنجه ها قرارگرفتند وسپس به جوخه اعدام سپرده شدند. آنان با نثار خون خود سنگهاي
اوليه بنياني را نهادند وراهي را گشودند كه با خون دل ورنج وشكنج يار وهمراه آنها
مسعود، رهبر دردآشناي خلق وانقلاب، در اين 43 ساله دهها هزار زن ومرد مجاهد رونده
آن راه بوده وهركدام خشتي پولادين بر اين بناي سترگ افزودند.
هرچند آخوندهاي ميوه چين وسارقان انقلاب بزرگ مردم ايران به
همه مواريث انقلابي وملي ما خيانت كردند وجنايتهاي شاه را در ابعاد نجومي تكرار
نمودند، اما شجره طيبه مجاهدين خلق همچنان با ريشه هايي در اعماق تاريخ وخلق بر
تمام آسمان ايران شاخ وبرگ گسترد. جنايتهاي آخوندها وتبليغات زهرآگين آنها در 35
سال گذشته نتوانست غباري بر اصالت ودرخشش فدا وصداقت مجاهدين بنشاند، بعكس هر روز
كه ميگذرد اين گوهر ناب تلألؤ بيشتري مي يابد.
طي ماههاي گذشته در پيگيري بيانيه ها ومطالبي كه ارگانهاي
بين المللي حقوق بشري در مورد ايران نوشته اند به سندي برخوردم كه برايم بسيار غير منتظره و در عين حال بسيار گويا
والهام بخش بود: گزارشي از سازمان عفو بين الملل از سال 1972 ميلادي يعني 1351
شمسي[1][1]، واز زندان اوين وشگفت
انگيزتر گفتگوي نماينده سازمان عفو با مجاهدان گردانفراز خلق ناصر صادق وعلي
ميهندوست.
موضوع از اين قرار است كه سازمان عفو بين الملل در سال 1986
(1365) يك گزارش در مورد فعاليتهاي گذشته خودش در كشورهاي مختلف جهان تحت عنوان
«نواهايي براي آزادي» منتشر كرده است. اين كتاب يا گزارش كه بيش از 200 صفحه دارد
حاوي گلچيني از فعاليتها وگزارشهاي اين سازمان بين المللي حقوق بشري از آغاز تأسيس
عفو تا آن تاريخ است. هشت صفحه از اين گزارش به ايران اختصاص يافته كه از گزارش در
مورد زندانهاي شاه آغاز ميشود وبه اعدامهاي نيمه اول دهه شصت مي رسد.
آما آنچه براي همه مجاهدين خلق وبراي هر مبارز اصيل راه
آزادي بسيار انگيزاننده است گزارشي است كه وكيل فرانسوي نوري البلا و يك نفر ديگر
بعنوان نمايندگان عفو بين الملل از ملاقات وصحبتشان با مجاهدين شهيد ناصر صادق
وعلي ميهندوست نوشته اند. ترجمه اين بخش از گزارش به اين شرح است:
«نقض حقوق بشر در ايران
در سال 1972 عفو بين الملل فاش كرد كه زندانيان در زندان
اوين تهران شكنجه شده اند واز جمله شيوه هاي شكنجه اين است كه زندانيان بر روي ميز
فلزي سوزانده شده اند. اين سازمان در طول دهه هفتاد كارزاري عليه موارد نقض حقوق
بشر كه ساواك، سازمان اطلاعات وامنيت كشور، مرتكب شده به راه انداخت. پس از سقوط
شاه در فوريه 1979 سازمان عفو بين الملل تحقيقات خود پيرامون موارد نقض حقوق بشر
وفشار براي حفاظت از حقوق بنيادي را ادامه داد. كار سازمان عفو بين الملل بي وقفه
ادامه يافت در حالي كه هزاران زنداني سياسي در زندانهاي ايران باقي مانده اند،
گاهي بدون وارد كردن اتهام ويا محاكمه يا بدنبال محاكمات فوري، يا حتي بعد از
اينكه احكامشان به پايان رسيده است. رسيدگيهاي قضايي غيرقابل پيش بيني واغلب
خودسرانه است. گزارش شده است كه بازداشت شدگان سياسي در صدها بازداشتگاه در سراسر
كشور شكنجه شده ومورد بدرفتاري قرار گرفته اند. شلاق زدن وقطع اعضاي بدن، كه عفو
بين الملل آنها را اشكالي از شكنجه ورفتار وحشيانه غيرانساني واهانت آميز ميداند،
بعنوان مجازاتهاي قضايي به اجرا در ميآيد. هزاران نفر اغلب بعد از محاكمات فوري
اعدام شده اند بدون اينكه حق درخواست تجد نظر داشته باشند.
گزارش يك هيئت اعزامي عفو بين الملل به ايران در سال 1351:
ديدار وكيل نوري البلا از زندان اوين
... برغم موانعي كه در گزارشم شرح داده ام، من و «ل»
توانستيم ناصر صادق وعلي ميهندوست را ببينيم. دو مترجم همراه ما بودند كه خودشان
را بعنوان كارمندان وزارت اطلاعات معرفي كردند. اما بعدا اظهار داشتند كه آنها
به دفتر نخست وزيري وابسته اند. در واقع
آنها نماينده يك بخش خاص از نخست وزيري، يعني ساواك، بودند.
ناصر صادق به ما گفت
كه او در ماه مي 1945 (ارديبهشت 1324) در تهران متولد شده است. او مهندس در
رشته الكترومكانيك است كه در سال 1967 (1346) فارغ التحصيل شده وخدمت سربازي را به
انجام رسانده و در شركت پارس الكتريك كار ميكرده است. علي ميهندوست در اكتبر 1947
(آبان 1326) در قزوين متولد شده است. او مهندس مكانيك است و در سال 1969 (1348)
فارغ التحصيل شده است. او به ما گفت كه از آن زمان «بصورت تمام وقت به فعاليت
سياسي مشغول بوده است». ميهندوست در اكتبر 1971 (مهر 1350) دستگير شده است.
ميهندوست به ما گفت كه فعاليتهاي او قبل از دستگيري در
تهران متمركز بوده است. اين فعاليتها مخفي بوده و او عضو يك گروه بوده است كه
مبارزه مسلحانه عليه رژيم را تدارك ميديده است. او به فعاليت عليه دولت، عضويت در
يك سازمان (جنبش خلق) متهم شده است، واينكه در ربودن يك هواپيما دست داشته است.
ناصر صادق، كه دوست او بود، قبل از دستگيري با او كار ميكرده ... ودر رهبري جنبش
شركت داشته است. بعدا من اين سؤال را كردم: شما از اتهاماتي صحبت كرديد كه عليه
شما مطرح شده، آيا ميتوانيد به ما بگوييد كه چه كسي اين اتهامات را مطرح كرده است؟
صادق پاسخ داد: ساواك.
هيچكدام از حدود اواسط ماه ژانویه دادستان نظامی را ندیده
اند . وقتي ما از آنها سؤال كرديم چه زمانی قاضي دادگاه نظامی را برای اولین بار
دیده اند، آنها پاسخ دادند: " دیروز 5 فوریه ". باید اضافه کنم که پس از دستگیری ايندو نفر به
ترتیب در ماههاي سپتامبر و اکتبر، آنها ميباید در فاصله 24 ساعت به نزد قاضي دادگاه نظامی آورده ميشدند: این را
قانون ایران مقرر كرده است. اين موضوع را سروان قوام سخنگوي دادگاه به ما يادآوري
كرد.
وقتي از ناصر صادق پرسيديم كه آنها مورد چه شکنجه هايي قرار
گرفته اند، او یک پاسخ طولانی به زبان فارسی داد. اين پاسخ بصورت خلاصه توسط مترجم
اينطور ترجمه شد: « آنها روزی که دستگیر شدند كتك زده شده اند". صادق اشاره كرد كه این ترجمه نادرست است، وبه
اين ترتيب من این سوال را تکرار كردم
ومترجمين با بي حوصلگي همان ترجمه را تكرار كردند. در نهایت من از صادق
پرسيدم: "آيا دوستان شما مورد ضرب و شتم قرار گرفتند؟ و او به زبان انگلیسی
پاسخ داد: « نه، آنها را داغ كردند». مترجمين به ما گفتند مصاحبه تمام شده وزمان
ترك آنجا فرارسيده است. صادق به من اشاره كرد که می خواهد با من صحبت كند، و در
حالی که «ل» با مترجمين به زبان فرانسه
صحبت می کرد كه از ما ميخواستند آنجا را ترك كنيم، صادق خطاب به من تأييد كرد كه
او با قنداق هفت تير مورد ضرب قرار گرفته كه موجب خونريزي وبيهوشي او شده است. او
به من گفت که مسعود احمدزاده، بديع زادگان، عباس مفتاحي و بازرگاني از جمله كساني
بوده اند كه با قرارداده شدن بر روي ميز فلزي كه در اثر حرارت سرخ شده بود سوزانده
شده اند، و این که بديع زادگان از آن زمان پاهايش فلج شده و تنها می تواند با
استفاده از بازوهايش با خزیدن به جلو حرکت كند. آخرین کلمات او به من اينها بود :
" كاري كنيد همه بدانند كه من دیدم بهروز تهرانی[2][2] در نزدیکي من در اتاق شکنجه كشته شد. من ميتوانم تأييد كنم توصيفي كه ناصر صادق از ميز
فلزي نمود دقيقا منطبق است با علائم سوختگی مستطیل شکل که من همان روز صبح در پشت
مسعود احمد زاده ديده بودم. »
سنابرق زاهدي
2 ارديبهشت 93
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر