ھمنشين بھار“ يا ر غارمصداقي
يكي ازكساني كه سعي ميكرد, اين مساله را به خورد بقيه بدھد, فردي به
نام محمد جعفري , با
نامھاي مستعار, “ياسر“, “محمد گوادولوپ“ و “ھمنشين بھار“ بھتر بگويم
“ھمنشين زمستان“ ميباشد. او يار غار ايرج مصداقي
است كه البته در مورد او نيز گفتني ھا بسياراست كه درفرصتي مناسب به او نيز خواھم
پرداخت.
محمد جعفري بلافاصله , به مقاله “درخانه اگر كس ھست, يك حرف بس است“
به نيابت ازمصداقي, جواب داد. او درحمايت از ايرج مصداقي, تلاش كرده بود كه
ھواداران مجاھدين را به موضعگيري عليه آن مقاله تشويق كند.البته,
محمد جعفري,سالھاست كه به منظور ادامه راه نيمه تمام “جمشيد تفرشي“, تلاش ميكند كه
بامورد خطاب قراردادن اعضاي شورا و ھواداران مجاھدين , آنھا را ازشورا و مجاھدين
به سود رژيم آخوندي, جداكند
.
جمشيد تفرشي نوشته بود كه وزارت اطلاعات به من وعده داده بود كه: اگر
يكي ازاعضاي شورارا از شورا, جدا كني, يك ماشين بنز نو ھديه خواھي گرفت . اكنون ,كاركرد ھا و سناريو و روانشانساسي
مزدوران جديد وزارت اطلاعات را, در ورژن جديد, بخوبي
ميتوانم بخوانم
.
در يكي ازكامنت ھايي كه زيرمقاله ايرج مصداقي, روي يكي ازسايتھا
گذاشته شده بود,خواندم كهنوشته بود, “ايرج مصداقي صداي بازجويان و زندانبانان“ .
اين ھمان احساسي بود كه دقيقا ھنگام, خواندن كتابھاي او در 8
سال قبل مستمرا درذھنم پژواك پيداميكرد. به ھمين خاطر اسم مقاله حاضر “ ايرج
مصداقي صداي بازجويان و زندانبابان يا صداي حقيقت “ , را ازآن كامنت اقتباس كردم.
ازنويسنده آن كامنت واقعا ممنونم كه تيزترين حرف را دررابطه با ايرج مصداقي گفته
بود و بھترين شناخت, از او را, دركوتاه ترين جمله بيان كرده بود .
مصداقي, درسرتاسر كتابھايش با سبك خاص خودش, توام بايك مغلطه و
شارلاتانيزم آخوندگونه -منتھي ازنوع بي عمامه آن-
صداي بازجويان و شكنجه گران زندان را به زبانھاي مختلف بازتاب ميدھد, حتي وقتي كه
صداي قهرمانان سربدار را مينويسد, چند صفحه آن طرف تر, به نحوي, صداي زندانبانان و بازجويان را بازگو ميكند, تا
صداي قهرمان سربدار را در ذھن خواننده كمرنگ كرده و يا ازبين ببرد.
برخلاف مصداقي كه خيلي بدش مي آيد كه كتابھا ي او را با “عنيك ويژه“
نگاه كنم من ميخواھم
ازاين به بعد, ھمه نوشته ھاي اورا با “عينك ويژه“ بخوانم . عينكي كه
واقعيت مصداقي را نشان
ميدھد .به ھمين دليل بسيار از آن بدش مي آيد. تاسيه روي شود هركه در
اوغش باشد.
دراين لجن نامه ,او فقط دنبال يك چيز است اين كه با رذيلانه ترين شيوه
ھا , ازهرچيزي, حتي
عطسه يك فرد, دست آويزي عليه مجاھدين درست كند ..
وقتي كه ايرج مصداقي يقه دراني ميكند.
او درمورد اولين بازجوي خودش درزندان اوين مينويسد :“اکبر خوش کوش نيز
گذشته ای بھتر ازاو نداشت .او قبل از انقلاب، در محله ی نازی آباد تهران، مورد سوء
استفاده ھای جنسی زيادی قرار گرفته بود و به ھمين دليل به اکبر"خوش گوشت
"معروف بود و شهره ی عام و خاص در محل شده بود .اکبرخوش کوش پيش از انقلاب به
تمرين کشتی در باشگاه ورزشی تاج مشغول بود,بچه محلھاي او شمه اي ازآنچه را كه بر
اورفته بود و به خاطرآن معروف شده بود را برايم تعريف ميكردند....“صفحه 27 جلد اول
كتاب نه زيستن , نه مرگ نسخه اينترنتيولي
وقتي كه, مجاھدين ,فساد درون حوزه ھاي جھل وجنايت عوامل رژيم, يك حجه
الاسلام جنايتكار
(ھاشمي نژاد) ويك طلبه, مزدور وزارت اطلاعات (قربانعلي حسين نژاد) را
افشا ميكنند,كف
بردھان آورده و يقه ميدراند ومانند آخوندھا عمامه برزمين ميكوبد خودش
را به دروديوارميكوبد
كه “وادينا“ و“ وا اسلاما“. “وا اعتمادا“....چرا آبروي يك آخوند
جنايتكار ويك طلبه سابق و مزدورجديد رژيم را مي بريد؟ بعد دركمال بي شرمي به
مجاھدين درس اخلاق واسلام و لاحيا في الدين ميدھد.و مدعي ميشود , چرا حقوق
بشر افراد را رعايت نميكنيد؟!! سوال اساسي اين است كه :چرا مصداقي ھمه جا دنبال
حقوق بشر برا ي مزدوران وزارت اطلاعات و آخوندھاي جنايتكار است؟
تنھا دليلي كه براي اين يقه دراني وجود دارد اين است كه , اين دو
موجود كثيفي كه مجاھدين
كثافاتشان را درحوزه ھاي جھل وجنايت رو كرده اند, آخوند وطلبه بوده
اند . وگرنه خودش ھم
درمورد اكبر خوش كوش محتوي ھمين حرف را زده است . آنھم 8 سال قبل .
آنچه كه باعث بھم ريختگي وخشم او ميشود اين است كه : :چرا فساد اخلاق, مربوط به
حجت الاسلام ھاي رژيم را درحوزه ھاي جھل وجنايت علني كرده ايد؟ چرا به فكر آبروي
“بيضه اسلام“ نبوديد ؟ چرا آبروي
حجج اسلام را مي بريد ؟. حتما مقصودش اين است كه جاي طرح اين گونه مسايل در“دادگاه
ويژه روحانيت است“!!
حوزه ھاي جھل وجنايت, پر است ازاين گونه كثافات, آنكس كه نميداند
خواجه حافظ شيرازي است
.اين دل سوزاندن براي
مزدوران رژيم براي چيست؟ ؟ واقعا كه سينه زدن وحمايت از آبروي طلبه ھا و آخوندھا
درحوزه ھاي جھل وجنايت, بيش ازهرچيزي افلاس ودرماندگي وزارت اطلاعات را نشان ميدھد
كه مصداقي را براي حفظ آبروي آنھا كوك ميكند.
او لجن پراكني ھاي دو زن معلوم الحال و مامور وزارت اطلاعات را نشخوار
ميكند. غافل ازاين كه رژيم ازفاز سياسي به اين شغل كثيف اشتغال داشته است. مزدوران
رژيم , مجاھدين را متھم ميكردند و قسم وآيه ميخوردند كه درستادھاي مجاھدين قرص ھاي
ضد بارداري و چه و چه پيدا شده است . حرفھاي ايرج مصداقي ادامه ھمان سياست كثيف آخوندھا
ميباشد. بيشتر از اين لجن ھا را رژيم و پاسداران سياسي, درجريان انقلاب
ايدئولوژيك, به سرو روي آقاي مسعود رجوي و خانم مريم رجوي ريختند. ومصداقي دراين
زمينه درته صف قراردارد. اكنون آنھا كجا ھستند ؟
اوبراي برخي از خانواده ھاي مجاھدين اشرف كه با وزارت اطلاعات ھمكاري
ميكنند , و در
بلندگوھا, خواھان درآوردن حلقوم فرزندانشان وبه آتش كشيدن اشرف
ميشونددل ميسوزاند ومينويسد: “الدنگ خواندن آنھا جفا به حقيقت است “. اوحرفھاي
وزارت اطلاعات را تكرار ميكند كه ميگويد: اكثريت خانواده ھاي اشرفي از مجاھدين
حمايت نميكنند؟!!
اگر شناخت امروز را, از ايرج مصداقي داشتم, اگر درك عميقي ازسياست 80
و 20 داشتم, اگربه درك واحساس خودم , كه به من ميگفت: او مخالف رژيم نيست,
او دارد خط 80 و 20 وزارت اطلاعات را تعقيب ميكند, بھا ميدادم, اگرتحت تاثيرجنگ
رواني رژيم و عواملش, قرار نميگرفتم. هرگز او را درآن مقاله , دوست و آقاي مصداقي
خطاب نمي كردم و فقط او را بعنوان يك مامور وزارت اطلاعات با تيزترين كلمات,افشا
ميكردم. به او جواب نميدادم, زيرا كه هرگز نبايد به ماموران وزارت اطلاعات, جواب
داد. وزارت اطلاعات سعي ميكند كه مخالفين اش را وادار به صحبت و ديالوگ با خودش
نمايد. تامرز بندي ھاي خودش ودشمن اش را مخدوش كند و آرام آرام , آنھا را به طرق
مختلف, واداربه گفتگو به سازش و تسليم ومذاكره نمايد .چگونه با
دشمني كه دريايي خون بين او و مردم وجود دارد, ميتوان بحث و ديالوگ كرد؟ درخارج
كشور, فقط يك كار بايد كرد , افشاگري و افشاگري و بازھم افشاگري.
علي فراستي سناريوي مشابه ايرج مصداقي و حركت آخر!
واقعيت اين است كه : داستان ماموران وزارت اطلاعات , و سناريوھاي آنھا
طي سالھاي گذشته,
كما بيش شبيه ھم بوده است. سناريوي او ازيك نظر تقريبا مشابه , مزدور
ديگري به نام علي فراستي , مي باشد.
علي فراستي مدتي در ارتش آزاديبخش بود, بعد از جنگ كويت , به دليل
سختي شرايط, اعلام, بريدگي كرده و با كمك و پول مجاھدين, به خارجه اعزام شد ,
درابتدا كتابي به نام« به خاطر تاريخ و نه بخاطر رجوي » نوشت. دراين كتاب به برخي
از لجن پراكني ھاي رژيم و اضداد درمورد مناسبات درون مجاھدين وبرگرداندن برگ حقوق
بشر عليه مجاھدين , بعنوان يك ناظرخارجي جواب داد وازآقاي رجوي دفاع كرد .كمي بعد, به خدمت وزارت اطلاعات و سرويس ھاي خارجي درآمد. ابتدا مانند
ايرج مصداقي, علم انتقاد به مجاھدين را بلند كرد. سپس خواستار, گسترش شورا و سياست
درھاي باز شوراي ملي مقاومت شد. ناگھان درميان بھت وحيرت ھمگان, درجريان نمايش
انتخاباتي رياست جمھوري رژيم تحت عنوان كانديد رياست جموري رژيم ولايت فقيه؟!!
چھاردست وپا, به داخل كشور رفت و زير قباي آخوندي خزيد. فاعتبروا يا اولي الابصار
حال بايد منتظر قدم بعدي ايرج مصداقي باشيم , كه حركت آخر را چه زماني
انجام ميدھد ؟
تجربه 35 ساله اين مقاومت نشان داده است : ھيچكس محض رضاي خدا به
مجاھدين و بويژه به آقاي مسعود رجوي لجن پراكني نميكند. حتي يك مورد ھم تا بحال
سابقه نداشته است.بدون استثنا ھمه, مستقيم و يا غير مستقيم به وزارت اطلاعات
وابسته بوده اند. واقعيت وماھيت هرفرد را عملش نشان ميدھد ونه ادعاھايش.
پيام ايرج مصداقي را درلجن نامه اخيرش, را ميتوانم درمحورھاي زير
خلاصه كنم - اگر مجال بود درآينده بيشتر به تك تك موارد خواھم پرداخت.
-1 كينه
ھيستريك و ازجنس بازجويان(مدره شده) به آقاي مسعود رجوي
اين درجه كينه ھيستريك و حيواني نسبت به آقاي مسعود رجوي, و درجواب به
نامه آقاي رضايي
ازجنس كينه سرمداران رژيم ولايت فقيه و ماموران وزارت اطلاعات با
مجاھدين است.
محال است, تاكيد ميكنم, محال است كسي, مدعي ضديت با رژيم خميني باشد و
به اين ميزان با
مسعود رجوي ضديت داشته و ديگران را به ضديت با مسعود رجوي تشويق كند.
اين يك شاخص
بسيارمھم ميباشد.
مسعود رجوي نه بعنوان يك فرد, بلكه بعنوان سمبل وسخنگوي يك نسل و يك
مقاومت خونبار,
مقاومتي كه 35 سال است درمقابل مھيب ترين ديكتاتوري زير پرده دين,
ايستادگي كرده است.
مقاومتي كه فقط يك قلم 30.000 جاودانه فروغ, با نام او بر چوبه ھاي
دار بوسه زده اند. باور كنيد
,مصداقي,
يك ھزارم ضديت ھايي را كه با آقاي مسعود رجوي دارد, با ولي فقيه ارتجاع ندارد.
اودرلجن نامه اش مينويسد: “وقتي كه فرازھاي اززندگي مجاھد قهرمان
عبدالرضا رجبي را
درسايتھاي مجاھدين ميخواندم ازخشم برخود ميلرزيدم عدم احساس مسوليت
درمورد او ونيازھايش به وقت زنده بودن و تجليل ازاو پس ازمرگ غم انگيزش را به ياد
مي آورم نميخواھم از دردھايي كه كشيد وپاسخي كه نيافت بگويم رژيم جنايتكار ذره ذره
جانش را گرفت وشما كمكي نكرديد، ميتوانستيد بكنيد ونكرديد“. اين خشم او متوجه چه
كسي ميباشد ؟ آيا دراو خشمي نسبت به كساني كه عبدالرضا رحبي را اعدام كردند مشاھده
ميكنيد ؟ هرگز چاقو دسته خودش را نمي برد .او
مينويسد:
“ما در زندان کاری به تواب ھا نداشتيم. ظلمی در حق آن ھا نمی کرديم.
در اثرفشارھای ما نشکسته بودند. ما مسئول بريدن آن ھا نبوديم. ما شرايط اختناق را
بر آن ھا تحميل نکرده بوديم. برای ھمين اکثريت بسيار بالای آن ھا ما را که می
ديدند، واقعيت ھای جامعه را کهلمس می کردند احساس بدھکاری می کردند,آنھا كينه اي
ازما نداشتند“ صفحه 40
در نقطه مقابل خشم نسبت به آقاي رجوي ,ومجاھدين , تادلتان بخواھند
مصداقي, واله و شيداي آخوند منتظري و خاتمي و... است , منتظري كه حد اقل 10 سال
درتمام جنايات رژيم شريك بوده است و هرگز ھم درمورد جنايات آن سالھا لب ازلب باز
نكرد. منظورم جنايات رژيم ازسال 60 تا 68 ميباشد كه او جانشين خميني بود.
اودرجاي ديگري درمورد آخوند منتظري مينويسد:
“يك بار ديگر نيز ميگويم و به داشتن چنين ديدگاھي ھم افتخار
ميكنم كه كار شايسته و درست را ازهركسي كه باشد ناديده نگيرم, ھنوز ھم اعتقاد دارم
كه ازيك نظر آيت لله منتظري درتاريخ ما نمونه است .... من ازاين بابت با وجود اين
كه ھيچ قرابتيبين خود و اونمي بينم به او احترام ميگذارم“ اوكه
غبطه دوران خاتمي شياد را ميخورد ,طي چند صفحه, مجاھدين را مورد انتقاد قرارميدھد
كه چرا با تحليل غلط,با خاتمي مبارزه كرديد؟ چرا درزمان او عمليات كرديد؟
او مينويسد:“ چنانچه دردوران خاتمي برخلاف نظرشما رژيم به فضاي
بالنبسه سياسي براي يك دوره كوتاه مدت تن داد اما شما تلاش كرديد با عمليات
چريك شهري كه 180 درجه برخلاف استراتژي جنگ آزاديبخش بوده با آن مقابله كنيد“ صفحه
144
“سياست مبارزه با خاتمي “با الگو برداري ازتقي شهرام “ صورت گرفته
است. صفحه 140
برغم ھمه اين ھا او بي شرمانه ادعا ميكند كه “من مخالف ھمه جناحھاي
رژيم“ ھستم و لينك مقاله اش را ھم ميگذارد كه اين مطالب را كه درلابلاي مطالب
نوشته است را بپوشاند.به اين ميگويند
,دجاليت و شارلاتانيزم
-2 سنگر
گرفتن پشت سردار شھيد خلق موسي خياباني براي لجن پراكني عليه آقاي مسعود رجوي
سنگر گرفتن , پشت سردار شھيد خلق , موسي خياباني براي ضديت با آقاي
مسعود رجوي, سياست شناخته شده وزارت اطلاعات است. رژيم بعد ازسال 60 , براي بدام
انداختين و گول زدن و دستگيري برخي ازنيروھاي مجاھدين , وتشكيك در خط وخطوط
مجاھدين كه بوسيله آقاي رجوي رھبري ميشد, گروھي به نام “راه موسي“ و “راه حنيف
“راه اندازي كرده بود
.اين ترفند كثيف
وشناخته شده اي است. اگر سردارشھيد خلق زنده بود, مصداقي ھمين مزخرفاترا برعليه
سردار ھم ميگفت و خودش را به بنيانگذاران سازمان و محمد حنيف نژاد مي چسباند. ياد
كرد ن ازموسي و خنجر كشيدن به ادامه دھندگان راه موسي ھيچكس را نمي فريبد. اين
روشن است كه, اوبايد شھداي مجاھدين وازجمله سردار خياباني را با لا ببرد تا عليه
آقاي رجوي و بقيه مجاھدين و ھوادارانشان لجن پراكني كند و گرنه كه خط 80 و 20 نبود .
-3 مصداقي
ميخواھد بگويد : مجاھدين بد تر ازخميني ھستند.
درسرتاسر لجن نامه, ايرج مصداقي, باشيوه ھا و عبارات مختلف وكثيف
وسخيف, ميخواھد درلابلاي جملاتش القا كند كه , رژيم خميني, بھتر است از مجاھدين!!
اين دم خروس وزارت اطلاعات است كه , درنوشته ھاي ايرج مصداقي بوفور يافت ميشود.
توضيحات او درمورد اين كه من معتقدم كه “مجاھدين نيروي اصلي ھستند“ و“نه تنھا به
ھيچيك ازجناحھاي رژيم دلخوش نيستم
“..ھم فقط براي فريب ونيرنگ
و پوشاندن ماھيت واقعي خودش ميباشد.او با تكرار حرفھاي وزارت اطلاعات , درمورد “اذيت و آزار و شكنجه “,
“صدھا تن ازاعضاي سازمان دركردستان تحت بازداشت وبازجويي قرارگرفتند“ “,“كشته شدن
افراد در زيرشكنجه“ درزندانھاي؟!! مجاھدين،
ميخواھد بگويد: مجاھدين ھمان كارھايي را ميكند كه رژيم خميني ميكند, تازه رژيم مردم عادي راميكشد, مجاھدين اعضاي
خودشان را. پس اين رژيم از مجاھدين بھتر است؟!!
درسال 72 يك مامور وزارت اطلاعات به نام , نوروزعلي رضواني كتابي به
نام “شكنجه درزندانھاي رجوي“ نوشته بود كه شايد برخي آن را خوانده باشيد. واقعا, او حرف زدن درست وحسابي ھم بلد نبود. ولي
وقتي كه كتابش را خواندم . شك نداشتم كه كتاب به وسيله يكي از بازجويان وجلادان
وزارت اطلاعات نوشته شده است. فردي كه خودش اين شكنجه ھا را روي قربانيانش اجرا
كرده است, ولي اسم خودش را بعنوان شكنجه گر برداشته و به جاي آن مسولين مجاھدين را
گذاشته و به نام مزدور نورز علي رضواني چاپ كرده است. جزييات بكار رفته دراين كتاب
, نشان ميدھد , كسي ميتوانست آن كتاب را بنويسد كه خودش شكنجه گربوده باشد. كسي كه
شكنجه گر نبود, هرگز قادر به نوشتن چنين كتابي نخواھد بود حتي اگرنويسنده توانايي
ھم بوده باشد
.اكنون كه
ديگر براي وزارت اطلاعات ھم امكان ندارد كه آن نوع اززندان وشكنجه مطلب بنويسد ,ھمان حرفھا را در وزژن جديد از زبان ايرج مصداقي تكرار ميكند .
مصداقي دركتابش بوضوع و روشني وقيحانه ميگويد :
اشرف بد تر است از زندان خميني, زنان مسول مجاھد از “حاج داوود
رحماني“ شكنجه گر زندان اوين, بد ترھستند, او ميخواھد القا كند, وقتي كه زنان
مجاھد,بد ترازحاج داوود رحماني ھستند, پس واي به حال مردان
مجاھد, “رژيم خميني 80 درصد مخالفت را ميتواند تحمل كند ولي مجاھدين يك درصد را ھم
نميتوانند“ و...خوب دقت كنيد كه او چطورا ين حرفھا را درلابلاي جملاتش و در ميان رطب
ويابس ھا به ثبتميرساند واذھان را درگير مجاھدين ميكند ,او مينويسد”
“من دوستي
دارم(منظور دوستي كه قبلادراشرف بوده) كه دوران 12 ساله زندان را به خوبي پشت
سرگذاشته است, برايم تعريف ميكرد شب كه ميخوابيد آروز ميكرد كه صبح را نبيند.“
صفحه91
-“متاسفانه
, بالاترين زن مسول مجاھد خلق براي تھديد جواني كه ازكودكي درمجاھدين رشد كرده بود
ازھمان فرھنگ وادبيات كثيفي استفاده نمود كه ھيچ گاه حاج داوود رحماني به آن نزديك
نشد وعليرغم ھمه پرده دريھايش كسي را مورد چنين تھديدي قرار نداد “ صفحه 92
“مقامات
سياسی، امنيتی و قضايی رژيم طاقت آن را دارند که 24 درصد به خودشان حمله شود
و 20 درصد به دشمن شان. برای اين به افراد پول ھم می دھند. اما شما
طاقت اين را نداريد که 20 درصد به شما حمله شود و 80 درصد به رژيم..... (شما) حالا
80 به 20 كه چه عرض كنم
,به 99 به يك ھم راضي
نيستيد.“
آيا بھترين ازاين ميتوان براي رژيم دم تكان داد و به سود رژيم تبليغ
كرد ؟ و نشان داد كه مجاھدين بد تر ازخميني ھستند ؟ اما مصداقي ازآنجا كه به دروغ
بودن ادعاھا خودش اشرف دارد , وجوابھاي آنھا را ھم ميداند ,پيشاپيش
جوابھاي سوالات احتمالي را ھم آماده كرده است و درجيب دارد.
اگر به او گفته شود, تو كه نوشته اي “شما امروزبه علت شرايط ويژه ی
عراق و نظارت ھای نسبی بين المللی فاقد ابزارھای سرکوبی ھستيد“,يعني حد اقل ده سال
است كه, سركوبي درمجاھدين نبوده است . پس چطور آنھا دراين ده سال كه ابزار سركوبي
وجود نداشته است ،درقرارگاه ليبرتي مانده اند واين گونه جانانه درمقابل تير وتبر و
ھاموي مي ايستند ؟ سه حمله وحشيانه را سرگذرانده اند و ھم چنان جانانه و پر غرور
ايستاده اند.
تو كه ميگويي دراشرف وليبرتي, اينترنت و تلفن دستي نيست, پس چطور آنھا
با سيماي آزادي خودشان تماس ميگيرند, با خانواده ھايشان تماس ميگيرند, مگر خودت
نمينويسي كه مصطفي امامي با مادرش تماس گرفته است؟ و...
راستي درمورد مجاھديني كه درخارج كشور ھستند چه ميگويي ؟ آنھا كه تلفن
و اينترنت دارند.او
بلافاصله به تئوري سخيف “انسان تحت نظام “ متوسل ميشود. بخاطر اين كه
“ جزء نظام ولايت
فقيه“ بودن خودش را بپوشاند .
اودرصفحه 102 مينويسد:« خيلي ھا مي پرسند وشما ھم بارھا مطرح كرده ايد
كه چگونه است كه مجاھديني كه خارج از عراق در اروپا وآمريكا ھستند وپروسه
ھاي دردناكي راه ھم پشت سرگذاشته اند, ھم چنان درروابط مانده و از آن دفاع ميكنند.
ازنظر من ازيك جھت ھمان كه خودتان بارھا گفته ايد آنھا انسانھاي “تحت نظام“ ھستند»
راستي چرا مصداقي تلاش ميكند كه بگويد مجاھدين ازخميني بد ترھستند؟
مصداقي دريك كلام حرفش اين است كه : بگذاريد فعلا رژيم ولايت فقيه,
سركار باشد, اين رژيم منافع ما را بھتر از مجاھدين تامين ميكند . بگذاريد اعدام ,
شكنجه, فقر و فساد و فحشا و بيكاري وكليه فروشي باشد.
بياييد اول ھمه دست به دست ھم بدھيم, مجاھدين را “ازعرش به فرش بكشيم
“ اشرف و ليبرتي رااز بين ببريم. اگر مجاھدين ازبين بروند, مانع “سرنگوني“ ازميان
خواھد رفت. راه براي آلترناتيوھاي درون رژيم باز ميشود. قفل بودن آلترناتيو ھاي
جديد شكسته ميشود. راه براي سياست, مماشات وجنبش بي ھزينه ھموار ميشود.
آخر سالھاست كه من تجربه كرده ام, دراين مقاومت براي افرادي امثال من,
براي جناحھاي دروني رژيم, براي دم ودنبالچه ھاي سلطنت مدفون, جايي پيدا نميشود.
هرچه ھم كه طي اين سالھا, خودم را به اين درب و آن درب زدم كه شورا دربھايش را باز
كند , نشد كه نشد. پس مجاھدين ا زخميني بد تر ھستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر