۱۳۹۶ تیر ۶, سه‌شنبه

افشای ترفند و توطئه وزارت اطلاعات تحت پوش خانواده و عواطف خانوادگی بند از بند رژیم بگسلیم - علیرضا زیبا

انتقال پیروزمندانه و بدون خونریزی همه مجاهدین و ساکنان لیبرتی به آلبانی و سایر کشورهای اروپایی یک شکست بزرگ برای رژیم آخوندها و بر باد رفتن سرمایه‌گذاری ۱۴ ساله آن‌ها برای از بین بردن مجاهدین در عراق بود و پس‌ازآن آخوندها در حسرت از دست رفتن فرصت نابودی مجاهدین، از هیچ تلاش و توطئه‌ای برای پوشاندن شکست استراتژیکی خودشان دریغ نمی‌کنند؛ اما ازآنجایی‌که دست آخوندها برای حمله موشکی و اقدامات تروریستی مشابه اشرف و لیبرتی کوتاه شده است به همان روش‌های کهنه و رسوای قدیمی یعنی جنگ روانی تحت پوش خانواده و با اهرم مشتی مزدور و عوامل جیره‌خوار با برگزاری نمایش روی آورده‌اند. یکی از این نمایش‌های مسخره در اردیبهشت‌ماه امسال در خوزستان برگزار شد. صحنه‌گردان‌های این نمایش پادوهای وزارت جعل و جنایت حمید دهدارحسنی و علی اکرامی و عروسک‌کوکی این شوی مضحک هم مزدوری به اسم عباس محمدپور از استان فارس بود که مدتی است وزارت اطلاعات او را از این شهر به شهر دیگری می‌برد تا با بلغور چرندیات وزارت بدنام علیه مجاهدین انجام‌وظیفه کند. در این نمایش روحوضی فردی به نام سیف‌الله زیبا که خودش را برادر من معرفی کرده بود هم شرکت داشت.
البته از رژیمی که در حرم امام رضا بمب منفجر می‌کند و تعدادی انسان بی‌گناه را می‌کشد و یا کشیش‌های شریف مسیحی را قطعه‌قطعه کرده و این جنایات را به هماورد خودش یعنی مجاهدین منتسب می‌کند تا از آن‌ها شیطان سازی کرده و قتل و کشتار آن‌ها را مشروع کند قابل‌فهم است که در جنگ روانی هم از هیچ دروغ و دغلی علیه مجاهدین و مناسبات پاک و بی‌همتای آن‌ها خودداری نخواهد کرد. این‌گونه شگردها و ترفندهای وزارت جعل و کشتار بر همه مردم شریف و آگاه ایران روشن است؛ اما لازم می‌بینم برخی از اهداف و ترفندهای وزارت فریب و سرکوب که تحت عنوان خانواده به اجرا درمی‌آورد را توضیح بدهم:
بعد از انتقال مجاهدین از عراق به اروپا و آلبانی، سازمان همه نوع امکانات ارتباطی را با حداکثر تسهیلات و تجهیزات در دسترس همه ما قرارداد. من که طی سالیان قبل که در عراق بودیم، برای ممانعت از سوءاستفاده وزارت اطلاعات و پرهیز از تحت‌فشار رفتن بستگانم؛ با خانواده‌ام تماس نمی‌گرفتم، اقدام به تماس از طریق فیس‌بوک با خانواده گرفتم. اولین ارتباط با خاطرجمعی دادن به آن‌ها که هیچ‌گونه مشکلی از هر نظر ندارم گذشت و در تماس دوم به دلیل اصرار آن‌ها که هر کار و نیازی دارم بگویم به دلیل به غارت رفتن اموالمان در اشرف و لیبرتی توسط نیروهای تحت امر نیروی تروریستی قدس، درخواست کمک مالی برای سازمان کردم و همین را به وی گفتم؛ اما در تماس سوم پرده از روی یک سری موضوعات افتاد به این صورت که همین فرد (سیف‌الله زیبا) بر اساس خط و خطوط وزارت اطلاعات، در جواب نامه‌ام خزعبلات و فرهنگ نظام آخوندی را تکرار کرد و حتی از دادن سایر اطلاعات و شماره تلفن‌های بقیه اعضای خانواده‌ام در آمریکا و آلمان با ترفندهای مختلف طفره رفت تا به‌زعم خودش من نتوانم در تماس با آن‌ها کمک مالی برای سازمان بگیرم و حتی نتوانم ارث‌ومیراث پدری را که خودش به من گفته طلب کنم. او هرگونه کمک را مشروط به خروج از سازمان و دست برداشتن از آرمان آزادی مردم ایران نمود که کاملاً مشخص بود در تماس با مأموران وزارت اطلاعات می‌باشد و هدف مشخصی را دنبال می‌کنند. در همین نمایش وزارت اطلاعات در خوزستان صحنه‌گردان‌های این نمایش به‌صراحت هرگونه کمک مالی به افرادی که در سازمان هستند را مشروط به تسلیم شدن به رژیم آخوندی البته تحت عنوان «جدا شدن» از مجاهدین می‌کنند تا قُبح تسلیم به دژخیمان حاکم بر میهنم را بریزند. درست مشابه همان وضعیت و محاصره ظالمانه‌ای که ولی‌فقیه ارتجاع توسط نوری مالکی جنایتکار در اشرف و لیبرتی برقرار کرده و هرگونه رسیدگی پزشکی یا ارتباط خانوادگی و … را مشروط به دست کشیدن از آرمانمان و مبارزه علیه رژیم قرون‌وسطایی آخوندها کرده بود. غافل از اینکه مجاهدین همان کسانی هستند که هرگز سر تسلیم به خمینی ضد بشر فرود نیاوردند و فقط در یک نمونه با ۳۰ هزار شهید قیمت آن را با خون خودشان در قتل‌عام سال ۶۷ پرداختند. همان خون‌هایی که در جای‌جای مهین ریشه دواند و حالا رعشه و لرزه بر اندام رژیم آخوندی از باند جلاد تا شیاد آن انداخته و تبدیل به کابوس تمامیت رژیم آخوندی شده است.
سرمایه‌گذاری وزارت اطلاعات روی ماشین دروغ‌سازی علیه مجاهدین تحت پوش خانواده و عواطف خانوادگی علاوه بر شیطان سازی علیه تنها هماورد خودش، سست کردن اراده عنصر مجاهد را به‌طور ابلهانه‌ای دنبال می‌کند این هدفی بود که وزارت اطلاعات با سوارشدن روی این ارتباط خانوادگی من دنبالش بود و این همان هدفی است که طی سالیان قبل وزارت اطلاعات با اعزام مزدوران و جیره‌خواران خودش به اشرف و لیبرتی دنبال می‌کرد یعنی سست کردن اراده مجاهد برای تسلیم به دژخیمان حاکم بر ایران.
بدیهی است من که ۳۰ سال پیش زندگی و تحصیل در هلند در عین برخورداری از همه نوع امکانات رفاهی و آسایش و یک آینده روشن را به خاطر آزادی مردم ایران از ستم آخوندهای دیوصفت ترک کرده و به صفوف سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران پیوسته بودم، من که مثل همه مجاهدین در همه سرفصل‌ها و فراز و نشیب‌ها توسط رهبری سازمان در معرض انتخاب مجددِ راه و مسیر مبارزه قرارگرفته بودم ولی شرف مبارزه در کنار مجاهدین را با تمام جاذبه‌های زندگی و راحتی و آسایش یک زندگی مرفه در هیچ کجای جهان عوض نمی‌کنم؛ من که پس از آمدن به آلبانی یک‌بار دیگر درخواست پذیرش عضویت در سازمان بی‌همتا و پاک‌باز مجاهدین را داده بودم و حضور و وجود در صفوف منزه و برخوردار از عالی‌ترین ارزش‌های انسانی و توحیدی مجاهدین را بالاترین شرف و افتخار خودم می‌دانم؛ بله بسیار طبیعی و روشن است که نه‌تنها هرگز و هرگز به خواست آخوندها و وزارت کثیف و پلید اطلاعات آن تن نخواهم داد بلکه سرنگونی تام و تمام آن با تمام دستگاه‌ها و دم و دنبالچه‌های آن برای استقرار حاکمیت مردمی و فراهم کردن سعادت و خوشبختی مردم ایران را وجهه همت و مبارزه‌ام قرار داده‌ام. بنابراین طبیعی بود که این ارتباطات آلوده با این فرد (سیف‌الله زیبا) که تماماً به نجاست و کثافت وزارت پلید اطلاعات آغشته شده را برای همیشه قطع کنم. ارتباطاتی که از هر نوع آن به وزارت اطلاعات وصل است و حرف‌ها و صحبت‌های خانوادگی من که در منتهای علایق و عواطف خانوادگی زده بودم سر از سایت‌های کثیف و لجن وزارت اطلاعات درمی‌آورد و خط و خطوط آن را مأموران وزارت اطلاعات از آن‌طرف می‌دهند تا طعمه خود را ابتدا در دامِ تارعنکبوتی وزارت سرکوب و کشتار گیر انداخته و سپس به تسلیم واداشته و شکار کنند. صدالبته که گام‌های بعدی آن‌هم کاملاً مشخص است و افشاگری‌های اخیر در رابطه با نقش سفارت رژیم در آلبانی و گندابی که برای تسلیم‌شدگان تهیه دیده پرده از روی بسیاری توطئه‌های آخوندها و دستگاه‌های اطلاعاتی و سرکوبگر آن علیه مجاهدین در آلبانی برداشته و نیازی به توضیح ندارد که رژیم و جاسوس خانه این رژیم تروریستی در آلبانی چگونه طعمه خود را به عمق لجن‌زار آخوندها فرومی‌برد و هرگونه ارتباط خانوادگی و حق حیات را مشروط به انجام فعالیت علیه مجاهدین و جاسوسی علیه سازمان در آلبانی کرده است تا به‌این‌ترتیب علیه مجاهدین شیطان سازی و توطئه‌چینی کند.
در کودنی و افکار پوسیده وزارت بدنام و مأموران پیشانی سیاه آن‌که می‌خواهند با سوارشدن روی جهل و ناآگاهی افراد مطامع آخوندها را برآورده کرده و انجام‌وظیفه کنند، همین بس که دریکی دیگر از همین نمایش‌های وزارت اطلاعات که فرد مذکور (سیف‌الله زیبا) هم بوده درباره علل پیوستن من به مجاهدین گفته‌شده بود: «انجمن نجات بابیان مختصری توضیح دادند [مجاهدین] در بین ایرانیان خارج کشور اقدام به جذب نیرو کرد که متأسفانه اقشار تحصیل‌کرده به دلیل داشتن افکار روشنفکرانه در این رابطه بیشتر آسیب‌پذیرتر بودند آن‌ها را به عراق گسیل داد» (نجات رژیم – ۱۸ اردیبهشت ۹۵)
واقعیت این است که رژیم آخوندی با همین ترفند خانواده و دلسوزی برای عواطف خانوادگی مجاهدین طی دو سال از بهمن ۸۸ تا دی ۹۰، بساط شکنجهروانی ۲۴ ساعته را با ۳۲۰ بلندگو و با عربده‌کشی و تهدید به قتل و کشتار اشرفیان و ننگین‌ترین لجنپراکنی توسط مزدوران ارتجاع در اطراف اشرف دایر کرد. هدف این جنگ روانی با بلندگوها، زمینه‌سازی برای قتل‌عام در اشرف با بیش از ۱۰۰ شهید و ۱۰۰۰ مجروح و یک محاصره ضد انسانی همه‌جانبه بود. در آن ایام من نیز یکی از سوژه‌های این جنگ کثیف بودم. همان زمان یعنی اردیبهشت ۸۹ طی مصاحبه‌ای که از سیمای آزادی پخش شد اعلام کردم:
«دوسه‌ماهه در جلوی ورودی شهر اشرف عوامل و مزدوران رژیم توسط ولی‌فقیه طلسم شکسته ارتجاع اجیر شدند و با کمک عوامل و مزدورانش در دولت عراق یعنی همان کمیته سرکوب اشرف یک خیمه‌شب‌بازی جلوی درب اشرف راه انداخته‌اند من‌جمله برادر خود من را اجیر کردند و به اینجا فرستادند. من علیرضا زیبا هستم و ساکن شهر اشرف می‌خواستم اینجا از این فرصت که به وجود آمده استفاده بکنم و این نکته را خاطرنشان کنم که هدف رژیم از این خیمه‌شب‌بازی و از این توطئه کثیف و رذیلانه چیست؟ هدف رژیم این است که درواقع چون شهر اشرف و مجاهدان ساکنش عامل انگیزش و نقطه محرکه قیام داخل مردم ایران و جوانان مجاهد و بپا خاسته ایران هستند می‌خواهد به این وسیله با این توطئه کثیف و رذیلانه، مثل آن چیزی که پارسال در شش و هفت مرداد ۸۸ انجام داد یعنی با ۱۱ شهید از مجاهدین و ۳۶ گروگان و بیش از ۱۰۰۰ مجروح (من‌جمله دست خود من در آن شش و هفت مرداد آسیب دید و تا مدتی هم از کارهای روزانه و جاریم درواقع محروم بودم) می‌خواستم این نکته را خاطرنشان کنم که من که ۲۲ سال پیش از کشور هلند آمدم اینجا و در آنجا دانشجوی رشته الکترونیک بودم با انبوهی امکاناتی که آنجا داشتم برای ادامه تحصیل و ادامه زندگی‌ام برای آزادی مردم ایران به اینجا آمدم چه چیزی می‌تواند در عزم و اراده من تأثیر بگذارد؟! آیا این چیزها می‌تواند؟! آیا این توطئه کثیف و رذیلانه می‌تواند مرا دچار تزلزل کند؟! هرگز! می‌خواستم به ولی‌فقیه ارتجاع خاطرنشان کنم اگر تو از شش و هفت مرداد ۸۸ و از ۲۷ فروردین و حمله مزدوران و ایادی عراقی‌ات در شهر اشرف توانستی نتیجه‌ای بگیری بازهم بیشتر، بازهم هر چه می‌توانی از این توطئه‌ها بر سر ما ببار ما با تمامی توان و با تمامی نفسمان هیهات میگیم بیا بیا میگیم و مطمئن هستیم که پوزه تو را در تهران به خاک می‌مالیم».
چند روز قبل از مصاحبه فوق نیز طی یک نامه جمعی به مقامات ملل متحد ازجمله مسئول حقوق بشر و مدیر فنی یونامی در عراق در برابر خیمه‌شب‌بازی و شانتاژ مزدوران رژیم آخوندی در ورودی اشرف و در برابر پخش اطلاعات دروغین نوشتم:
«ما ساکنان اشرف اکنون تحت شدیدترین محاصره و جنگ کثیف روانی و تهدیداتی بسر می‌بریم که فقط در جنگ جهانی دوم از طرف فاشیسم هیتلری و در تبلیغات گوبلز دیده‌شده است. در شرایطی که ۱۶ ماه است حتی به یک نفر از اعضا خانواده‌های اشرفیان جدا از تورهای اطلاعات آخوندی اجازه داده نشده است از هیچ کجای جهان به ملاقات ما بیاید، در شرایطی که از دیدار وکلای خود و خبرنگاران و پارلمانترها برخلاف تمامی قوانین بین‌المللی محروم هستیم و در شرایطی که اعضای خانواده‌های ما که به‌دوراز تورهای اطلاعات آخوندی در سال‌های گذشته به اشرف آمده‌اند در ایران شکنجه و دستگیر و به حبس‌های طولانی محکوم می‌شوند، اکنون ولی‌فقیه ارتجاع و عوامل عراقی او برای ملاقات ما با اجیرشدگان خودشان تحت پوش خانوادگی اصرار می‌ورزند. آن‌هم مشروط بر اینکه ما به خارج از اشرف و به داخل فوج نظامی عراقی برویم و ملاقات تحت‌السلاح انجام بدهیم! این یعنی شانتاژ و اختناق برای توبه و ندامت در برابر جلادان حاکم بر ایران که هیچ‌گاه بر ما پسندیده نیست. بار دیگر تأکید می‌کنیم که ما با هیچ مزدور وزارت اطلاعات و نیروی تروریستی قدس در هر وجه و صورتی اعم از خانواده و غیر آن ملاقات نکرده و نخواهیم کرد»
امروز ۷ سال پس‌ازآن مصاحبه و موضع‌گیری می‌خواهم بار دیگر به‌عنوان یک مجاهد تأکید کنم که هزاران بار بیشتر از همیشه به راه و آرمانی که برای آزادی مردم انتخاب کرده‌ام افتخار می‌کنم و آن را سند شرف و رستگاری خودم می‌دانم و به آن می‌بالم. وزارت اطلاعاتِ دشمن ضد بشری که یک‌بار دیگر طرح‌های جنایت‌کارانه و توطئه گسترده خود را درهم‌شکسته و نقش بر آب می‌بیند، در این ایام بیهوده تلاش می‌کند تا با فریب‌کاری، باسیلی صورت خود را سرخ نگه دارد.
امروز در شرایطی که همه توطئه‌های آخوندهای ضد ایرانی علیه ما مجاهدین درهم‌شکسته و مناسبات مجاهدین با انسجام صدچندان توأم با اثبات صحت استراتژی و خطوط سازمان می‌درخشد، ما مجاهدین بر زمینه‌ای از خشم و نارضایتی عموم مردم ایران و عطش آن‌ها برای تغییر رژیم ملایان آماده و مترصد شرایط گوناگون در داخل کشور هستیم تا اوضاع به هر سمت که بچرخد دمار از روزگار آخوندهای بی‌وطن و دین‌فروش دربیاوریم.
واقعیت این است که در ۴ دهه گذشته، آخوندها از هیچ جنایتی، برای انهدام این جنبش کوتاهی نکرده‌اند. از قتل‌عام سی هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز تا هزاران اتهام و توطئه و شیطان سازی به‌ویژه علیه رهبر مقاومت و شلیک هزار موشک در سال ۸۰، به پایگاه‌های ارتش آزادی‌بخش تا قتل‌عام ۱۰ شهریور ۹۲ در اشرف و تا شلیک ۸۰ موشک تقویت‌شده در ۷ آبان ۹۴٫ ولی الآن آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دوران تغییر کرده است و این واقعیتی است که سرتاپای رژیم به آن اعتراف می‌کنند. همین ماه گذشته بود که خبرگزاری اطلاعات آخوندی نوشت: «در شرایط کنونی اگر لحظه‌ای از ترفندهای دشمن [که منظورش مجاهدین است] غافل شوند، عملیات مرصاد [فروغ جاویدان] تکرار خواهد شد» (خبرگزاری مهر – ۱۳ اردیبهشت ۹۶)
یک شعبه دیگر وزارت اطلاعات هم با ابراز ترس و وحشت از قیام و سرنگونی نوشته بود: «در آستانه انتخابات [مجاهدین] از لاک سیاسی خود خارج شدند. ارتش آزادی‌بخش ملی ایران با صدور بیانیه‌ای در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، ضمن دفاع از [مجاهدین] اعدام‌شده در سال ۱۳۶۷، خواستار ایجاد آشوب، مشابه حوادث فتنه سال ۱۳۸۸ شد… مجاهدین همچنان یک گروه … خطرناک است» (هابیلیان – ۱۲ اردیبهشت ۹۶)
رژیم علناً از گرایش و استقبال مردم و بخصوص جوانان از مجاهدین به وحشت افتاده است و هرروز می‌نالد که «در روزهای اخیر موضوعی پیش آمد که باعث تعجب و نگرانی شد. نصب عکس‌هایی از مریم رجوی در برخی معابر و همچنین برخی شعارنویسی‌ها نشان داد مجاهدیندرصدد هستند تا از سفره انتخابات ۹۶ بی‌نصیب نباشند و خودی نشان دهند». (سایت سهند پرس – ۲۶ اردیبهشت ۹۶)
حالا این سردمداران رژیم هستند که اعتراف می‌کنند که رژیم در ۳۸ سال گذشته جز کشتار و زندان ارمغانی نداشته است و فقط ۴ درصد از آخوندها آن‌هم به خاطر اختلاس و دزدی و چپاول با رژیم هستند. حرف اصلی را هم روزنامه ارگان بسیج ضد خلقی آخوندها زد و سرنوشت آن‌ها را پیش‌بینی کرده و گفت: «شما روی بشکه باروت نشسته‌اید که مدتی است روشن‌شده… شمارا از لشکرهای مملو از خشم و عقده در پشت دروازه‌های شهرهایتان… پشت کاخ‌هایتان؛ همسایه دیواربه‌دیوار تجارتخانه‌هایتان می‌ترسانم… از میلیون‌ها پیر و جوان و کودک ورشکسته و آسیب‌دیده که در پی جرقه‌ای برای سوزاندن تر و خشک لحظه‌شماری می‌کنند، می‌ترسانم. بترسید و بدانید زمانی که طوفان آید فرصت فرار ندارید. همه راه‌ها بسته خواهد بود… حتی مانند شاه به پلکان هواپیما هم نمی‌رسید.» (روزنامه – جوان ۱۹ اردیبهشت ۹۶)
واقعیت این است که ما مجاهدین برای آزادی خلق اسیرمان از چنگال آخوندهای دین‌فروش، قسم خوردیم تا بند از بند این رژیم جنایتکار جدا کنیم و قیمت آن را هر چه که باشد تابه‌حال داده و بعدازاین هم خواهیم داد.
حرف آخر خطاب به مأموران بدنام وزارت اطلاعات
می‌خواهم بر اساس تجارب سه دهه گذشته خودم و آنچه از نزدیک شاهد بوده‌ام و تجارب خودم از سایر جنبش‌ها و مقاومت کشورهای دیگر، گواهی بدهم که مجاهدین به یمن ظرفیت تاریخی و سیاسی خود در هر سرفصل که مبارزه سخت و پیچیده شده است همه اعضا خود در هر سطح و سطوحی را در معرض انتخاب مجدد برای ادامه مبارزه و تعیین نقشه مسیر آینده خود قرار داده‌اند و هر آن‌کس را که به عهد و پیمان خود باخدا و خلق برای آزادی مردمشان پشت کردند نه‌تنها مخیر برای رفتن پی زندگی مطلوب خود نمودند بلکه از هرگونه کمک مالی نیز در حد وسع و توان خود دریغ نکرده‌اند؛ اما بودند کسانی که انسانیت خود را به آخوندها فروختند. رفتار متفاوت مجاهدین در مورد این مزدوران نسبت به سایر جنبش‌ها بیانگر ظرفیت تاریخی بی‌نظیر مجاهدین در این موارد بوده و نمونه درخشانی در تاریخ مقاومت خلق‌ها خواهد ماند. بنابراین در اینجا فقط تجربه مقاومت فرانسه را به همه مأموران و مزدوران وزارت اطلاعات که در خون مجاهدین دست دارند و همدست آخوندها می‌باشند یادآوری می‌کنم:
همه می‌دانند که یکی از اشکال مقاومت در دوران اشغال فرانسه توسط نازی‌ها در جنگ جهانی دوم، توزیع و نصب تراکت‌های متعدد برای فراخواندن به مقاومت بود. در میان این تراکت‌ها، تراکتی پُرمعنا بسیار قابل‌توجه و هم‌اکنون جزء اسناد افتخار آن مقاومت است. این تراکت جایگاه «تسلیم» در مقاومت فرانسه را مشخص می‌کند. در دوران مقاومت فرانسه علیه نازی‌ها، خائنین و تسلیم‌شدگان معمولاً برای امرارمعاش وزندگی امن (زندگی خفیف و خائنانه) اقدام به فروختن افراد مقاوم، فروختن اطلاعات مقاومت و لو دادن آن‌ها می‌کردند. این اعمال خائنانه و پست به دستگیری، شکنجه و مرگ صدها تن از نیروهای مقاومت انجامید.
مقاومان فرانسه با توزیع و نصب گسترده تراکتی که در اینجا می‌بینید، مرزبندی خود با این تسلیم‌شدگان و خائنین را مشخص می‌کردند. روی این تراکت، این جمله نقش بسته است: «هر جا که باشند، هر کاری که بکنند، خائنین تنبیه خواهند شد».
مرگ بر اصل ولایت‌فقیه – زنده‌باد ارتش آزادی‌بخش ملی ایران – درود بر مسعود و مریم رجوی
مجاهد خلق علیرضا زیبا
آلبانی

17ژوئن2003 وموج اعتـراض در فرانسه و حمایت بیـن‌المللی از مقاومت ایران پس از یورش ۱۷ژوئن

17ژوئن2003 وموج اعتـراض در فرانسه و حمایت بیـن‌المللی از مقاومت ایران پس از یورش ۱۷ژوئن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برگرفته از نشریه مجاهد شماره ۹۱۳ منتشرشده: ۲۲خرداد۸۷

دانیل میتران در کنفرانس مطبوعاتی دفاع از مقاومت ایران در پاریس: عمل مجاهدین شباهتی به تروریسم ندارد مقاومت است یا دفاع

خانم دانیل میتران: در ۱۹سالگی وقتی علیه فاشیسم می‌جنگیدم دوگل برای من یک بت بود
به دنبال یورش ناموجه و غیرقانونی پلیس فرانسه به اقامتگاه خانم مریم رجوی و خانه‌های پناهندگان ایرانی در فرانسه، خانم دانیل میتران، همسر رئیس‌جمهور فقید فرانسه و رئیس بنیاد فرانس‌لیبرته، به همراه میشل توبیانا، رئیس فدراسیون حقوق‌بشر فرانسه در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک که به‌وسیله جامعه حقوق‌بشر، فرانس‌لیبرته و فدراسیون حقوق‌بشر و هم‌چنین جامعه حقوق‌بشر ایران (در تبعید) برگزارشده بود، شرکت نمودند.
خانم میتران طی سخنان بسیار مؤثری ازجمله گفت:… به کار بردن برخی کلمات در مورد مجاهدین  
در قدم اول جعلی است. این اتهام‌ها می‌تواند به افکار عمومی احساساتی را منتقل کند که مجاهدین را در مقابل مردم قرار دهد. یک (روزنامه‌نگار) کلمه سکت را به‌کاربرده است…در مورد به کار بردن این کلمه توسط کسانی که خود را در جنگ علیه تروریسم تلقی می‌کنند، مایلم هم‌نسل‌های من آنچه در زمان دولت ویشی، متحد فاشیسم، گذشته است را به خاطر بیاورند. آنچه بر سر مردمی که مقاومت می‌کردند، آمده است، هم مقاومت مسلحانه بود و هم مقاومت سیاسی. آیا مقاومت سیاسی یک سکت بود که یک بازوی مسلح داشت؟ آیا اگر در لندن زمانی  
هجومی به میان می‌آمد و مقداری پول پیدا می‌شد که برای مصرف مقاومت بود، می‌توانستند ادعا کنند که وجود این پول‌ها علیه امنیت داخلی انگلستان است؟ من فکر می‌کنم باید در به کار بردن کلمات توجه بسیار داشت؛ زیرا باعث فریب افکار عمومی می‌شود. وقتی‌که آن (روزنامه‌نگار) از فناتیزم (تعصب) سخن می‌گوید. باید این کلمه را هم دوباره تعریف کرد. اگر کسی به جنگ علیه بی‌عدالتی و استبداد اعتقاد داشت و قادر به خودسوزی بود متعصب است؟ من چندین نفر از مقاومت را می‌شناسم که قرص سیانور بلعیده‌اند برای آن‌که اعتراض کنند و بگویند این رژیم پذیرفتنی نیست و در چنگ جلادان قرار نگیرند. این کلمات اهمیت دارند. آن‌ها کلمه مستبد را در مورد مریم رجوی به کار می‌برند. باید این کلمه را دوباره تعریف کرد؛ و هم‌چنین او را محرک خشونت می‌دانند. به‌ویژه بت تلقی شدن او و کیش شخصیت. گوش کنید امروز من ۷۸ ساله‌ام. وقتی دختر جوان ۱۹ساله‌ای بودم علیه فاشیسم می‌جنگیدم، به شما اطمینان می‌دهم که ژنرال دوگل برای ما یک بت بود و این به‌رغم هر انتقادی بود که هر کس به او داشت. او برای ما شاخص مقاومت بود. در زمان جنگ این‌چنین بود. من مایلم کلمات را در معانی واقعی آن‌ها به کار ببریم. این را در پاسخ مصاحبه‌ای که صبح از رادیو فرانس‌انتر شنیدم، بگویم. روند کار را شما می‌دانید. به چند نکته از آن می‌پردازم. سازمان مجاهدین خلق ایران در ۱۹۶۵ تأسیس شد. این سازمان در برابر جباریت شاه ایستاد. آن‌ها هم‌چنین در انقلاب ایران شرکت کردند. فعالیت‌های آن‌ها توسط جمهوری اسلامی ممنوع شد. آن‌ها در ۱۹۸۱ به فرانسه پناهنده شدند. آن‌ها را پذیرا شدیم. آن‌ها در فرانسه به‌عنوان پناهنده سیاسی باقی ماندند. در ۱۹۸۷ هنگام دولت ائتلافی که وزیر کشور آقای «پاسکوا» بود به آنان حمله کردند و آن‌ها را بازداشت کردند. حتماً یک دلیل وجود داشت اما نه یک دلیل حقوقی یا حداقل قانونی. نتیجه آن‌که آن‌ها اعتصاب غذا کردند که دراماتیک بود؛ یعنی آن‌ها در حال مرگ بودند؛ و ما نگران آن‌که مبادا کسی بمیرد و فرانسه حساب پس بدهد و محکوم شود. چرا باید پناهنده‌ای را که پذیرفته‌ایم صرفاً به خاطر آن‌که نظرش با دولت تفاوت دارد، بگذاریم تا بمیرد. آن زمان یک رئیس‌جمهور دیگر داشتیم که نوع دیگری می‌اندیشید. من به دیدار آن‌ها رفتم. دیدم که آن‌ها قاطعانه می‌خواهند تا پایان خط بروند.
حال واقعاً آن‌ها کیست‌اند؟ آیا آن‌ها در فرانسه یا جای دیگر مرتکب عمل تروریستی شده‌اند؟ عمل آن‌ها شباهتی با تروریسم ندارد. مقاومت است یا دفاع. باید بدانیم که آن‌ها اسلحه خود را به آمریکا تحویل دادند. به‌این‌ترتیب آن‌ها پذیرفتند که مشکلات خود را با رژیمی که سرکوبشان می‌کند به نحو دیگری به‌جز اسلحه حل کنند. به‌ویژه باید دید که امروز چگونه دانشجویان علیه این رژیم اقدام می‌کنند. اگر آن‌ها قصد حمایت از این جنبش را داشته باشند، چه اعتراضی به آن‌ها وارد است؟ زمانی که دانشجویان در فرانسه برخاستند آیا آنان در خارج پشتیبان نیافتند؟ همبستگی سال۱۹۷۸ را باید به یاد بیاورید. تمام دانشجویان جهان با آن‌ها بودند. مثلاً در مکزیک. دانشجویان مکزیکی چه شدند. امروز آن‌ها در مقاومت دیگری شرکت دارند. معتقدم که شرایط مجاهدین را باید در مقایسه با تمام مقاومت‌هایی که در مقابل دیکتاتوری و جباریت ایستاده‌اند، ارزیابی کرد. استراتژی آن‌ها به قول خودشان ارتباط دارد ولی درهرحال آن‌ها هیچ عمل تروریستی در هیچ جا نکردند. ما باید به آنچه آن‌ها روش مناسب برای مبارزه با یک رژیم فاشیست و متعصب در کشور خود تلقی می‌کنند، احترام گذاشته شود…

میشل توبیانا: یک انحراف مطلقاً خطرناک

میشل توبیانا گفت: اول آن‌که ما اجازه نمی‌دهیم یک مخالف سیاسی در مطبوعات چنین تعبیر شود که می‌بینیم. این‌یک انحراف مطلقاً خطرناک است. آن‌ها برای اتهام‌های خود به نام مجاهدین در لیست سازمان‌های تروریستی استناد می‌کنند. این اقدامی است که با آن می‌توان مخالفان دولت‌هایی که ابتدایی‌ترین حقوق دموکراتیک را لگدمال می‌کنند، تحت‌فشار قرارداد. رژیم ایران مصداق بارز این حقیقت است. با این لیست می‌توانند اصولی را که در اروپا حق مقاومت در برابر یک رژیم استبدادی را به رسمیت شناخته، به چالش بکشند. ما روش اتهام به ارتکاب جرم را مردود می‌شماریم.
ما دیگر نمی‌توانیم انحراف‌های مستمر دایره ضد تروریسم را بپذیریم. شرایطی که در آن این هجوم به وقوع پیوسته و خشونتی که غیرقابل‌تحمل است. خشونتی که علیه اشخاص موردنظر آنان در قالب یک اقدام قضایی انجام‌شده و به اشخاص دیگری که اصلاً در این موضوع دخالتی نداشتند، تسری یافته است. مثل ورود به خانه اهالی اورسوراواز که هیچ ارتباطی با این مسائل نداشتند آن‌هم در ساعت ۶صبح. خشونت به‌کاربرده شده روش دولت کنونی را به خاطر می‌آورد. مخصوصاً آنچه بر «ژوزه بوه» رفت. 
ما انگیزه‌های این حوادث را درک نمی‌کنیم. سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران، مدت ۲۰سال است که در فرانسه هستند. بازداشت‌شدگان بعضاً فرانسوی می‌باشند…قوه قضاییه بر اساس پرونده‌ای که دو سال پیش تشکیل‌شده، تصمیم گرفته است… ما در بستر یک امر کاملاً سیاسی قرار داریم. این‌ها همه خارق‌العاده است…در این اقدام سیاست در کار قاضی تحقیق مداخله کرده است. این‌یک رفتار غیرقابل‌تحمل است…

پاتریک بودوئن: تجاوز از اصول حکومت قانون زیر عنوان مبارزه با تروریسم ما را به متحد عینی تروریست‌ها تبدیل می‌کند

 
پاتریک بودوئن، رئیس افتخاری فدراسیون بین‌المللی حقوق‌بشر فرانسه در سخنرانی خود گفت:…ما در فرانسه از حدود ۲۰سال قبل اشخاصی را داریم که بسیاری از آن‌ها پناهنده سیاسی هستند و در کشور ما ادغام‌شده‌اند. آن‌ها شناخته‌شده‌اند و زندگی مسالمت‌آمیزی دارند. تاکنون برخوردی با آنان وجود نداشته است. هم چنانکه «توبیانا» گفت بعد از سقوط صدام 

حسین  
مقام‌های فرانسوی با آمدن بعضی از اعضای این سازمان به فرانسه موافقت کردند. ناگهان ما این هجوم و این بازداشت‌های جمعی را می‌بینیم. درحالی‌که درباره این روند دلایل قانع‌کننده‌ای داده نمی‌شود. تذکر ما در مورد نقض اصول است. آنچه ما در اینجا محکوم می‌کنیم و مورد سؤال قرار می‌دهیم یک قانون‌گذاری استثنایی است…
ما در یک کشور قانون هستیم. آیا ما در یک جمهوری عقب‌افتاده هستیم؟ مانند آنچه ما در مورد بعضی از کشورها افشا می‌کنیم… آنچه در کشوری می‌گذرد که ادعا می‌کند مهد دموکراسی و حقوق‌بشر است، مردم را بسیار مبهوت کرده است اعمال این روش‌های غیرقابل‌تصور است. این عدالتی است نمایشی. عدالتی که احترامی برای ارزش‌های ابتدایی قائل نیست. این است آنچه باید در اینجا مورد مؤاخذه قرار گیرد. 
…دستگاه اداری از دید کوتاه‌مدت به یک عدالت نمایشی، روی آورده که به جلب‌توجه افکار عمومی بیشتر اعتبار می‌دهد تا تنبیه آنانی که مرتکب تروریزم می‌شوند…تجاوز از اصول حکومت قانون زیر عنوان مبارزه با تروریسم ما را به متحد عینی تروریست‌ها تبدیل می‌کند. به باور من در موضوع مجاهدین خلق این ارزش‌های دموکراتیک حکومت ما مورد سؤال قرارگرفته است. در این مورد علاوه نه‌تنها با تروریسم مبارزه نشده…یک‌بار دیگر سیاست بر عدالت حاکم شد…

محمد محدثین: هیچ عمل خلافی صورت نگرفته است 

 
محدثین در صحبت‌های خود ضمن ارائه مدارک قانونی خانم رجوی، ازجمله کارت اقامت خانم رجوی، خاطرنشان نمود که حضور ایشان در فرانسه کاملاً قانونی و بااطلاع مقام‌های فرانسوی بوده است. مسئول کمیسیون خارجه شورا خاطرنشان نمود فعالیت‌های مقاومت ایران همواره در کادر قانون و در راستای افشای جنایات رژیم ملایان و فعالیت‌های تروریستی و تلاش آن‌ها برای دستیابی به سلاح‌های کشتارجمعی ازجمله سلاح اتمی بوده است و هیچ عمل خلافی صورت نگرفته است.

یک نصیحت مشفقانه – محمدرضا ایرانپور

 یک نصیحت مشفقانه – محمدرضا ایرانپور
 
تاریخ هر کشوری فراز و نشیب‌های فراوانی دارد. این فراز و نشیب‌ها به‌طور خاص، در پهنه مبارزات اجتماعی که پهنه نبرد مظلوم با ظالم است به اوج خود می‌رسند. در این زمینه در طول تاریخ، شاهد شکل گرفتن شخصیت‌های متضادی از فرزند انسان بوده‌ایم. شخصیت‌هایی که هرکدام محصول آن دوره مشخص تاریخی هستند و بنا به ماهیت و درون‌مایه خودشان، به تضادهای مشخص، واکنش‌های کاملاً متفاوتی نشان داده‌اند.
در مثالی که برای هر ایرانی روشن است، امام حسین با حاکم ستمگر وقت بیعت نکرد؛ بلکه برخلاف رسم معمول در میان مناسک حج، برای قیام و پیشبرد امر انقلاب، به دعوت مردم لبیک گفت و در این مسیر از اهل‌وعیال و حتی امکاناتی که می‌توانست به دلیل اصل و نسبش پس از بیعت با یزید نصیبش شود، گذشت.
شخصیت مقابل او در تاریخ، ابن زیاد است. کسی که علیرغم کشمکش‌های درونی اولیه‌ای که داشت و می‌دانست دست در خون چه کسی آلوده خواهد کرد، در پایان، فرزند پیامبر را به گندم ری و هوای خوش ملک ایران، فروخت!
در این میان البته میانه بازهایی هم بودند. برجسته‌ترین آن‌ها برادر بزرگ‌تر امام بود که خودش در زمان پدر (علی علیه‌السلام) از پهلوانان و سرداران بنام عرصه‌های جنگ نظامی بود، اما در زمان امامت برادر او را نصیحت می‌کرد که: «به راهی که مردم تو را دعوت کرده‌اند نرو! به یمن برو و بین هوادارانمان به زندگی خودت ادامه بده!»
در تاریخ مبارزات ضد فاشیستی اروپا نیز، با همین شخصیت‌های متضاد، مواجه می‌شویم. در کتاب «مرگ کسب‌وکار من است» اثر «روبر مرل» و ترجمه زنده‌یاد «شاملو»، باشخصیت کودکی مواجه هستیم که از شرایط تربیتی وقت که تحت سیطره کلیسای آلمان بود و فرهنگ ناسیونالیستی که نازیسم به آن دامن می‌زد، سرانجام به یک افسر نازی تمام‌عیار و مؤسس کوره‌های آدم سوزی هیتلر تبدیل می‌شود.
در همان برهه زمانی، « کلاوس فن اشتوفنبرگ» که خود یک افسر نازی بود، برخلاف شخصیتی که در بالا ذکر شد، ریل را کاملاً برعکس طی کرد، از کلیه امکانات رفاهی و خانواده برخوردار بود، اما تحت تأثیر بی‌عدالتی‌ها و جنایاتی که در جنگ‌دیده بود و درحالی‌که یک‌چشمش را در جنگ ازدست‌داده بود، تصمیم گرفت که به زندگی هیتلر پایان بدهد و در این مسیر از همسر و دو فرزندش گذشت تا برای رهایی بشریت از بلیهٔ قرن، اقدام کند؛ و چند سال پیش قهرمان ملی آلمان لقب گرفت.
وقتی من به مسیر و سرنوشت خودم هم نگاه می‌کنم و خصوصاً وقتی به محیطی که در آن بوده‌ام برمی‌گردم، با مثال مشابه‌ای مواجه می‌شوم.
خانواده من یک خانواده سیاسی نبود. یک خانواده معمولی بود با گرایشات مذهبی سنتی، که مسیر معمول زندگی را طی می‌کرد. برحسب‌تصادف با یک هوادار سازمان مجاهدین و زندانی سیاسی که بعدها شهید شد در ایران آشنا شدیم. آن موقع من ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم و هنوز زیاد به این موارد علاقه‌ای نداشتم؛ اما خواهر بزرگ‌تر من «راحله»، کسی بود که مجذوب منش مجاهدی، انسانی و انقلابی آن شهید والامقام شده بود تا جایی که در هر محفل خانوادگی از او دفاع می‌کرد و به اینکه به یک شورشی علیه شرایط حاکم مبدل شده است، می‌بالید. این موضوع ادامه داشت تا شخصیت من نیز حول این موضوع شکل گرفت. به‌نحوی‌که ذهن جستجوگر من که دنبال پاسخ برای مسائل روزمره‌ای چون ناعدالتی، فقر و اعتیادی بود که در مدرسه، کوچه و خیابان با آن مواجه بودم، بیشتر جذب کاراکتر محسن (همان شهید بزرگوار) می‌شد. این جاذبه تا حدی بود که مسیر زندگی من را از یک مسیر روتین و عادی و خود به خودی تغییر داد و من را به بزرگراه مبارزه اجتماعی و فکر و اندیشه در این زمینه هدایت کرد و درنهایت و پس از تجربه همه زمینه‌های کار فرهنگی و اجتماعی در داخل ایران، به این نتیجه رسیدم که حکومت حاکم بر میهنم، یک حکومت مستبد، فاسد و ظالم است و باید آن را تغییر داد. برای این مهم هیچ گزینه‌ای بهتر از همان سازمانی که خواهرم چند سال پیش نام آن را برده بود، پیدا نکردم؛ خصوصاً که در طی چند سال مجموعه‌ای از آثار ممنوعه سازمان را به دست آورده و مطالعه کرده بودم و برخلاف همه کتب سیاسی رایج که خیلی تند به تند هم تجدید چاپ می‌شدند، تنها جواب را در متون کوتاه، ساده، اما پرمحتوای مجاهدین یافته بودم.
النهایه تصمیم گرفتم به سازمان بپیوندم که خود این داستان مفصل و جداگانه‌ای دارد؛ اما وقتی‌که پس از ۴سال تلاش بالاخره به سازمان وصل شدم به ذهنم رسید، خواهرم که حالا دکترا می‌خواند و ازدواج هم کرده بود، شاید بخواهد با من همراه شود و به آرزوی دیرینه‌اش که اقدام برای رهایی مردم و شورش بر شرایط حاکم بود برسد. به خانه او رفتم و البته با هوشیاری امنیتی به او گفتم: اگر یک روز بخواهم به عراق و نزد سازمان بروم، آیا با من می‌آیی؟ کمی مکث کرد و گفت: راستش من الآن زندگی تشکیل داده‌ام و از آن راضی‌ام، الآن در حال و هوای سابق نیستم. ولی به تو هم پیشنهاد می‌کنم کمی فکر کنی، اگر خواستی بروی صبر کن تا سربازی‌ات تمام شود و پاسپورت بگیری تا مثل محسن در مرز دچار حادثه نشوی!
من از این دیالوگ ساده متوجه شدم که باروت آن شورشی سابق نم‌کشیده است، لذا به وی گفتم: نه فعلاً که قصد رفتن ندارم فقط خواستم نظرت را بدانم و حواسم جمع است…
چند روز بعد عازم شدم و پس از ۲ ماه مشقت‌های مسیر، بالاخره به سازمانم رسیدم. جالب این بود که به‌محض رسیدنم، شرایط منطقه‌ای دست‌خوش عظیم‌ترین تحول قرن شد و کشور عراق موردحمله قرار گرفت که عواقب آن مثل آوار بر سر ما خراب شد، همه‌چیز دگرگون شد، تعادل استراتژیکی منطقه با خیانتی که در قرارداد گردآوری سلاح‌های ما شده بود به هم خورد و عراق براثر جنگی که اوباما آن را «جنگ احمقانه» نامیده بود در سینی طلایی تقدیم آخوندها و باندهای تروریست دست‌پرورده‌اش داده شد؛ اما چیزی که هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردم این بود که یک روز همان خواهر شورشی، تبدیل به عنصر ضدانقلاب و فعال علیه من تبدیل شود. من از بمباران‌های خائنانه کور و بی‌دلیل توسط نیروهای اجنبی بی‌توقعی‌ام نشد چون می‌فهمیدم با رژیم در مماشات بوده‌اند، حتی کشته شدنمان توسط مزدوران محلی برایم عجیب نبود، چون صحنه نبردی بود که خودم در جنگ با دشمن از آغاز انتخاب کرده بودم، اما شکنجه شدن توسط اعضای خانواده خودم واقعاً مرا شگفت‌زده کرد چون شناختم از رژیم آخوندی به گرد شناختی که مجاهدین از این نظام پلید داشتند هم نمی‌رسید.
از شرح ماجراهای طولانی این جنگ کثیف و جنایت‌کارانه علیه من و برادرم می‌گذرم چون در چند نوشته‌های قبلی‌ام به آن اشاره‌کرده‌ام و چیز پوشیده‌ای نیست. از ۶۷۷روز شکنجه روانی با ۳۲۰بلندگو و فحاشی به همه هویت و آرمان‌هایم و از درخواست از دولت عراق برای حمله به اشرف و یا تهدید به بیرون کشیدن زبان از حلقوممان توسط همین به‌اصطلاح خانواده‌ها و… تا به سرانجام رسانیدن آن سناریوی جنایت‌کارانه در قتل‌عام برادرانم روی تخت بیمارستان و زدن تیر خلاص به شقیقه عزیزترین خواهران و دوستانم درحالی‌که دست‌هایشان بسته بود؛ که البته این‌ها همه داستان‌های تلخ و عبرت‌آموز مسیر یک «مبارزه جدی» و نه «لغزخوانی‌های حاشیه گودی» است.
اما آنچه فکر می‌کنم برای خودم یک تجربه مبارزاتی بود و دلم می‌خواست با بقیه به اشتراک بگذارم، مسیر دگردیسی کسی است که از «یک‌شورشی عدالت‌جو» به «یک کبریت نم‌کشیده توجیه‌گر جنایت» و «یک خنجرلیس خیانت» و سپس به «یک مزدور بالفعل و صحنه‌گردان وزارت منفور اطلاعات» تبدیل می‌شود.
«راحله ایرانپور»، خواهر بزرگ‌تر من آخرین نفری بود که از بین سایر خواهرانم پشت سیاج اشرف آمد و شروع به فحاشی کرد و من همیشه در ذهنم این امتیاز را به او می‌دادم که به دلیل زمینه مشترکی که داشتیم و صحبت‌هایی که در هتل اشرف با او داشته‌ام، کاملاً نسبت به مسیری که ما آزادانه خودمان انتخاب کرده‌ایم، اشراف دارد و اقناع شده است؛ اما وقتی اولین بار او را پشت درب اشرف دیدم که بلندگو در دست علیه آرمان‌هایی که خودش مدعی آن بود، دارد عربده می‌کشد، یا وقتی‌که روی تی‌والهای لیبرتی زمینه‌سازی ذهنی او برای موشک‌های تقویت‌شده‌ای‌ که بعدش بر سرمان در آن محیط کوچک و بی‌حفاظ بارید را دیدم، فهمیدم که باز به دشمن دجال کم‌ بها داده بودم؛ دشمنی که برای له کردن انسانیت قربانی‌اش هیچ مرزی نمی‌شناسد و آن‌قدر در وحشت از هماورد خودش به سر می‌برد که کندن حتی یک مجاهد از سازمانی که سرنگون کننده او در این دنیای وارفتگی است از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کند.
البته از طرف دیگر فهم تازه‌ای از تعریف «انسان تسلیم‌شده به ولایت‌فقیه وحشی» پیدا کردم. اینکه چطور این رژیم پلید، انسانیت را در ابعاد کلان نابود می‌کند. چطور کسی که با من در یک محیط و حتی در یک‌خانه بزرگ‌شده بود، از یک گوشت و پوست هم بودیم، وقتی به ذلت زندگی حقیر و دایره تنگی که برایش ساخته‌اند می‌خواهد تسلیم باشد، برای حفظ آن حاضر است به چه پستی‌هایی که تن ندهد؟ حاضر است برادر خودش را هم بفروشد و به یک جیره‌خوار فعال و رسمی وزارت کثیفی بدل شود که ۳۸سال است جز شکنجه و اعدام پاک‌ترین فرزندان میهن مشغله و کار دیگری ندارد، جنایتکارانی که خباثت وجودشان در تنها یک فقره از جنایاتی که روزانه انجام می‌دهند و در یوتیوب در دسترس همه قرار دارد برای شرم کردن بشریت کافی است. حاضر است به نمایش ثابت شوهای تلویزیونی رژیم علیه مقاومت خون‌بار مردم ایران خود را بکشاند و در تلویزیون نامردمان به یک آلت دست حقیر وزارتی برای لجن‌پراکنی علیه من و آرمانم تبدیل شود. اف لکم و لما تعبدون (اف بر شما و ارزش‌های پستی که می‌پرستید).
این دگردیسی البته به‌ظاهر شاید عجیب بیاید، اما باور کنید که عجیب نیست، زالوی ولایت تا آخرین قطرات انسانیت هر قربانی که به ننگ تسلیم به این نظام سراپا جنایت تن دهد، دست‌بردار نیست. در زندان آن را تبدیل به تواب و شکنجه‌گر  یاران سابقش می‌کند، در بیرون زندان، تبدیل به اهرم به‌اصطلاح خانواده برای استفاده علیه مقاومت و شکنجه مجاهدانش می‌کند.
حالا که به کوری چشم ولی‌فقیه زهرخورده افیونی ما از عراق و شرایط محاصره و کشتار با سربلندی و اقتدار خارج‌شده‌ایم و آن‌چنان توی دهانش کوبیده‌ایم که با داشتن گله‌های فراوان نیروی تروریستی قدس و مزدوران آدمکش نتوانست خشی هم به یک مجاهد وارد کند و حالا که به قول آن‌ها به دنیای آزاد آمده‌ایم، گویا نگرانی ولی‌فقیه‌شان بیشتر شده است. آن موقع نگران این بودند که نکند زیر مانیتورینگ ۲۴ساعته یونامی همدست که هزاران دام برای کندن تک‌به‌تک ما از مبارزه بکار گرفت و سرافکنده باقی ماند، ما از آزادی‌های فردی برخوردار نباشیم و حتی در صحبت‌های خصوصی دونفره هم امکان «صحبت آزاد» نداشته باشیم!!! که با افشاگری‌های امثال خودم درصحنه‌ای که همین «راحله» داشت عربده‌کشی می‌کرد و یا نوشتن نامه و شکایت به مسئولین ارگان‌های بین‌المللی، جایی برای ابهام باقی نماند.
الآن نیز به‌طور مضحکی در اروپا! آن‌هم در شرایطی که دیگر دروغ و دغل‌هایی که در عراق از آن استفاده می‌کردند دیگر کارکرد ندارد، باز ابراز نگرانی می‌کنند و به‌روشنی اذعان می‌کنند که از پروژه هجرت بزرگ مجاهدین کیسه فروپاشی تشکیلات مجاهدین را دوخته بودند: «… در هنگام انتقال از عراق باز خوشحال بودیم که به اسیران فرقه به‌طور انفرادی پناهندگی دادند» کیسه پاره‌پاره‌ای که وزارت بدبخت اطلاعات ۴۰ سال است دوخته است، کوبلر، مالکی و ۱۲دولت دیگر هم به کمکش آمدند و با تست تمامی شیوه‌ها برای فروپاشی نرم و سخت تلاش خود را کردند اما راه به‌جایی نبردند! مسخره‌تر اینکه عمله ولایت‌فقیه که چیزی به اسم حقوق و قانون سرشان نمی‌شود، حالا برای قوانین اروپا و آزادی‌هایی که در اروپا دارد نقض می‌شود دل می‌سوزانند!!! بندگانی که تا خرخره زنجیر اسارت نظام ولایت‌فقیه را بر گردن دارند و برای یک شغل معمولی هم آن‌چنان‌که یک‌بار «ماه منیر» گفته بود باید اعماق ذهنشان را برای اطلاعاتی‌های نظام باز کنند، حالا به مجاهدی که از سر منتهای آزادگی و اراده خود، سخت‌ترین شرایط سیاسی، امنیتی و حتی زیستی را برای سرنگون کردن جرثومه تباهی و پلیدی یعنی فاشیسم مذهبی حاکم بر کشورش انتخاب کرده درس قوانین در دنیای آزاد را می‌دهند. کودن‌های سیاسی، توقع دارند در همه جای دنیا مثل ایران آخوندزده، تخت‌شکنجه و طناب‌دار بر پا باشد و هرکس به حرف ولایت سفیانی گوش نکرد به حسابش برسند؛ و یا مثل ستار بهشتی‌ها به خاطر نوشتن چند متن اعتراضی در وبلاگ شخصی او را زیر شکنجه ساطوری کنند یا مثل آتنا دائمی به دلیل نوشته منتشرنشده‌ای به زندان بیندازند و حبس سنگین دهند! حالا نگران دسترسی آزادانه ما به تلفن و اینترنت شده‌اند تا مبادا از حق آزادانه دست‌یابی به اراجیف مأموران وزارت اطلاعات امثال آن‌ها محروم بمانیم، یا اینکه از درون نظام هنرکش و قلم شکن، نگران این هستند که، ما پول تهیه سیم برای سازهایمان را نداریم و گویا مسئولین سازمان از ما دریغ کرده‌اند!
همه این اراجیف را «پارسا سربی» که به‌وضوح نقش پامنبری مفلوک وزارت اطلاعات در این منبر رفتن‌های کساد را ایفا می‌کند باذکاوت بسیجی‌اش پی می‌گیرد که سناریو طبق دستور پیش برود، طوری که مرغ پخته هم از بلاهتش خندان می‌شود که: «من حاضرم یه دوربین، این روزها دوربین هم احتیاج نداره، با تلفن هم می‌تونیم بریم، بریم یه جایی، ولی وقتی می‌خواهیم با این دوستان صحبت کنیم ده نفر دیگه اونجا نباشند، ما خصوصی باهاشون صحبت کنیم، فیلمشو بگیریم، بیاییم به شما بگیم، بابا! خواهر عزیز! این‌ها نمی‌خوان دیگه با شما صحبت کنند، بزرگ‌شده‌اند، بالغ هستند، عاقل هستند، تصمیم شون رو گرفتن، ولی نه اینکه سازمان یک محیطی رو ایجاد بکنه اونجا، بعد دوربین و فیلم بگذاره و بگه این‌ها اومدند، این‌ها هم به گفته خودشون گفتند این‌ها نمی‌دونم مزدور هستند و اینها» بیچاره کندذهن هنوز نمی‌داند که مجاهدین مرزبندی سیاسی دارند و با کسی که آلوده به نجاست اطلاعات آخوندی است ولو «خواهر تنی» هم باشد، حرف هم نمی‌زنند، چه رسد به اینکه مصاحبه کنند. هروقت خود را هفت بار از نجاست وزارت اطلاعات این رژیم آب کشید و صدبار در پیشگاه مردم به خاک افتاد و عذر تقصیر خواست، آنوقت قدم چنین آدمی روی چشم رزم‌آوران آزادی است، نه یک‌ساعت، دهها ساعت با او به گفتگو خواهیم نشست، از هرچه که دوست دارد سؤال کند، ما هم با سربلندی تمام از تمامی مواضع ایدئولوژیکی و سیاسی خود که روز‌به‌روز حقانیت آنها بیشتر از پیش اثبات شده‌است، دفاع می‌کنیم، اما پیش از این تطهیر‌شدن آخر مگر ما خودمان فیلم و دوربین و خبرنگار، خصوصاً در آلبانی، اطرافمان کم دیده‌ایم و یا کم داریم؟! که حالا این عمله وزارتی فُکل کراواتی با فیگور پسامدرنیستی، برای ما اظهار لحیه ‌بفرمایند که: «با موبایل هم می‌شود فیلم گرفت!»
من به همه این مزدوران وزارتی به‌صورت سرجمع می‌گویم که: کور خوانده‌اید! اگر فکر کرده‌اید که ما بر روی آبشار خون شهدایمان، به آلبانی آمده‌ایم برای راحتی و آسایش! و با این قلقلک‌های شما هوس زندگی، تازه آن‌هم از فرم فلاکتی که امثال شما در آن می‌لولید را داشته باشیم! آرزویی است که ولی‌فقیه‌ تان به گور خواهد برد. ما مجاهدین فقط برای جنگ بیشتر تغییر زمین نبرد داده‌ایم. اکنون لازم نیست نگران صدای ساز ما باشید، باور کنید که کوک ما الآن کوک دیگری است و سیم ما بسا پرطنین‌تر از آن است که در فهم خلیفه افیونی شما بگنجد، صدای آن را در صبح دولت قیام برای سرنگونی که اربابان دجالتان شب و روز در هراس از آن به سر می‌برند، خواهید شنید.
یک آیه هم از قرآن در پاسخ به آن‌ها که مدعی رابطه خانوادگی با من هستند می‌آورم، ببیند و بخوانید یا اینکه بشنوید و اگر به قول قرآن پرده بر چشم و گوش و دل شما کشیده نشده است، خود را از مزدوری و حماقت سواری دادن به ولی‌فقیه جنایتکار ارتجاع بیرون بکشید، نخواهید با فروکردن خنجر به پهلوی من و ما که گناهی جز مجاهدت برای آزادی مردممان نداریم به نیم‌خورده سفره جلادانی برسید که دستشان تا مرفق در خون مردم ایران است و بدانید همان‌طور که روزی، روزگار برای ایادی ساواک شاه سیاه شد، روزهای سیاه‌تری برای خودفروشان به آخوندها در پیش است، مبادا آن روز پشیمان و سرافکنده باشید. تا دیر نشده خود را از لجن‌زار ولایت‌فقیه بیرون بکشید!
یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آَبَاءَکمْ وَإِخْوَانَکمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَی الْإِیمَانِ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَأُولَئِک هُمُ الظَّالِمُونَ (۲۳) التوبه
مجاهد خلق اشرفی
محمدرضا ایرانپور
لینک های مرتبط ‌

۱۳۹۶ تیر ۵, دوشنبه

داوود باقروند ارشد بریده اخراجی از مناسبات پاک مجاهدین کسی که خود را به دشمن خدا وخلق ولایت ووزارت ودژخیمان اطلاعات سپاه فروخت واینک با ماسک عضو مجاهدین یا ...برای آنها معرکه گیری میکند.

 داوود باقروند ارشد بریده اخراجی از مناسبات پاک مجاهدین کسی که خود را به دشمن خدا وخلق ولایت ووزارت ودژخیمان اطلاعات سپاه فروخت واینک با ماسک عضو مجاهدین یا ...برای آنها معرکه گیری میکند.

اسناد بریدگی واخرج گماشته اطلاعات وپاسدار سپاه تروریستی قدس داوود باقر وند ارشد

در مقدمه قسمت اول مربوط به داوود باقر وند ارشد اشاره کردیم که این واداه خائن بعد از اینکه مدت 9سال در دخمه پستوهای وزارت اطلاعات واطلاعات سپاه آموزش دژخیمی وجنایت ورذالت را طی کرد وعملا تبدیل به شکنجه گر رذل وپاسدار وقیح شد، وزارت اطلاعات وسپاه ، او را به آلمان صادر کردند.

وزارت اطلاعات وپاسداران کیسه گشادی را برای داوود باقر وند ودو مزدور استخدامی سپاه واطلاعات، بنامهای قربانعلی حسین نژاد وعیسی آزاده دوخته بودند وبا خوابهای پنبه دانه ای ولایت اسم این باند پاسدارهای اطلاعاتی را هم منشعبین گذاشته بودند که البته مثل همیشه بدجوری توی سر خامنه ای وارگانهای بد نام اطلاعاتی وامنیتی اش،وزارت اطلاعات واطلاعات سپاه خورد .

قرار بود که این بریده خائن ها ی تازه وارد با بقیه مزدوران پیشانی سیاه قاطی نشوند تا طرح ولایت ووزارت بخوبی پیش برود، اما افشاگریهای مقاومت ایران دست همه این مزدوران وگردانندگان اطلاعاتی آنها را رو کرد وبعد از پارلمان اروپا که اولین ظهور این تفاله ها بود مجبور شدند اعلام شکست کنند 

وبا بقیه بریده مزدوران اطلاعات در یک شو ونمایش خیابانی همگی با هم رو نمائی شوندوحرفها وافشاگریهای مجاهدین را باثبات برساندند که همه اینها استخدامی وزارت اطلاعات وگماشته های سپاه تروریستی قدس میباشند وهمه این عنترهای با لوطی های سپاه واطلاعات بازی داده شده وهمگی آنها از اسطبل ولایت تغذیه میشوند

روی لینک آبی کلیک کنید وقسمت اول را بخوانید 

داوود باقر وند ارشد واداده ،خائن ،خود فروخته ومامور سپاه تروریستی قدس واطلاعات خامنه ای در آلمان

 واما اسنار بریدگی واخرج داوود باقروند ارشد جوجه دژخیم اطلاعات وسپاه پاسداران  

 

 داوود باقروند بارها اعلام بریدگی کرده بود این سند مربوط به سال 1375 میباشد

خامنه‌ای و شکست پروژه پرتاب درمانی

خامنه‌ای و شکست پروژه پرتاب درمانی
اصابت موشکهای رژیم ایران به خاک عراق

اصابت موشکهای رژیم ایران به خاک عراق

پرتاب موشک به خارج مرزها با هدف پرتاب بحرانهای داخلی، یکی از روشهای دور زدن بحرانهای سیاسی و اجتماعی توسط خمینی بود که رفسنجانی و خامنه‌ای آن را تثبیت و جاری کردند. معمولاً موشک را اول پرتاب می‌کنند بعد چند روزی صبر می‌کنند تا هم انعکاس و بازتابهای آن را ببینند و هم قیمت و خطرات آن را محاسبه کنند و در فرصت مناسب سران سپاه و لشکرهای سیاه برون مرزی خامنه‌ای با افتخار و آب و تاب آن را تشریح کنند. چند سال بعد هم که حسابی آبها از آسیاب افتاد دوباره در رادیو و تلویزیون و مطبوعات در آن می‌دمند تا شاید با این مُسکن حرارت بدن تب‌دار و بیمار نظام را اندکی پایین بیاورند.

پرتاب 1000 موشک در فروردین سال 80 به پایگاههای مقاومت زمانی اتفاق افتاد که رژیم برای فرار از بحرانهای داخلی و تحت‌الشعاع قرار دادن پیروزیهای مقاومت و جلوگیری از ریزش نیروهایش نیازمند یک ضربه اساسی به دشمن اصلی‌اش بود.

سپاه پاسداران که در این ایام آشفته و پریشان تحریم‌ و ریزش‌های جدید است، 18سال پس از آن جنایت در روز ۲۹خرداد ۹۶در خبرگزاری خود نوشت: «18سال قبل، سپاه پاسداران در اقدامی تلافی‌جویانه، با شلیک یک‌هزار فروند موشک و توپخانه بردبلند، مقرهای (مجاهدین) در عمق خاک عراق را از پادگان اشرف گرفته تا العماره مورد اصابت قرار داد. اقدامی که بنا بر ملاحظاتی تا سال‌ها بعد رسانه‌یی نشد اما یک اقدام راهبردی و عبرت آموز به‌شمار می‌رفت».

تهاجم موشکی در لحظه انتخاب روحانی در خرداد 92 یعنی پس از شکست خامنه‌ای در مهندسی انتخابات و بعد از آن پرتاب تیم‌های ترور و موشک و... به‌دنبال جام‌زهر برجام و سایر پروژه‌های نافرجام رژیم هم از همان جنس و تماماً خصلت پرتاب درمانی داشتند.

اما بعد از هجرت بزرگ و تاریخی مجاهدین و شکست پروژه دستگیری و استرداد و انهدام جنبش، معلوم نیست موشکهای نم کشیده سپاه، برای فرار از بحرانهای داخلی و خارجی و شکست‌های پی‌درپی، به سمت کدام هدف باید پرتاب شوند؟

با اوج‌گیری جنبش دادخواهی در داخل و شدت تحریم و انزوای بین‌المللی و خلاصه با بلوغ شقه در بالا بعد از شکست خامنه‌ای در نمایش انتخابات، کوه اقتدار نظام موش زایید و خامنه‌ای شش موشک به ادعای خودش به سمت دیرالزور سوریه شلیک کرد.

بلافاصله سپاه طی اطلاعیه‌ای خبر از انهدام پایگاههای داعش در دیرالزور سوریه داد و در حالی که هنوز دقایقی از پرتاب موشکها نگذشته بود آمار دقیق خسارات و تلفات ناشی از عملیات موشکی را منتشر کرد. رژیم می‌خواست با این کار هم ضربه ناشی از تشدید تحریم در کنگره و سنای آمریکا را بپوشاند، هم بگوید باور کنید ما هم با داعش می‌جنگیم و تو را به خدا سپاه پاسداران را در لیست نگذارید و... و هم مانع ریزش بیشتر نیروهایش در سپاه و لشکرهای سیاه شود.

در این سناریو گمان می‌کردند رسانه‌های عربی و اروپایی و آمریکایی برای انعکاس و انتشار خبر سر و دست می‌شکنند و خلاصه خامنه‌ای و سپاهش چند صباحی رو می‌آیند. اما دریغ از یک خبر و تحلیل و بررسی جدی خبر.

تلویزیون سی.ان.ان در گزارش خود گفت: «رژیم ایران می‌گوید پایگاههای تروریستها در شهر دیرالزور را هدف قرار داده است. ما البته نمی‌توانیم صحت‌وسقم آن را تأیید کنیم و فعالان در سوریه نیز اطلاعات بلافصلی در مورد خسارات یا تلفات ناشی از این حمله در اختیار ندارند».

خبرگزاری سپاه پاسداران با ناراحتی از بی‌توجهی رسانه‌ها به این حمله رژیم نوشت: «رسانه‌های تصویری و مکتوب در منطقه، در اقدامی هماهنگ خبر حمله موشکی را بایکوت کرده‌اند». سپاه پاسداران افزود که رسانه‌هایی نظیر بنا، اخبار الخلیج، البلاد، الأیام، الوطن، البیان، وام، الریاض، مکه، عکاظ، الشرق، اخبار24، الاخباریه، واس، الشرق‌الأوسط و الحیات خبری از این واقعه منتشر نکرده‌اند... (1)

تا این‌جای می‌بینیم که تیر «دود و دم» پرتاب موشک به سنگ خورد و برخلاف انتظار شوک موشکی، حتی انعکاس معمولی هم نگرفت و بازوهای اجرایی روحانی و خامنه‌ای که دیدند تره هم کسی برایشان خرد نکرد، در تلاشی مشترک و هم‌زمان به دفاع از پرتاب پرداختند و داستانها از تار و مار شدن فرماندهان داعش در زیر حملات موشکی نوشتند. سپاه پاسداران که دید ممکن است داعش ستیزی‌اش به حساب روحانی گذاشته شود در بیانیه‌یی نوشت:
«عملیات موشکی' لیلة القدر' در سلسله مراتب نظامی و با هماهنگی ستاد کل نیروهای مسلح و تحت‌امر فرمانده معظم کل قوا (مدظله العالی) انجام پذیرفت... کلیه مراحل شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات پیرامون وضعیت مقرها و موقعیت تروریست‌های تکفیری در منطقه دیرالزور، صرفاً توسط عوامل میدانی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرآیندی دقیق و مطمئن صورت پذیرفت و در اختیار نیروی هوافضای سپاه قرار گرفت... نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مبتنی بر اشراف اطلاعاتی حاصله، عملیات موشکی 'لیلة‌القدر' را طراحی و با شلیک 6فروند موشک میان‌برد زمین به زمین به سمت اهداف تعیین شده در دیرالزور سوریه به مرحله اجرا در آورد». (2)

فرمانده ستاد نیروهای مسلح رژیم هم برای این‌که پای سپاه را سفت و داعش ستیزی‌اش را مهر کند نوشت:
«... اجرای عملیات علیه تروریستها پیشنهاد سپاه و نیروهای مسلح بود و شورای عالی امنیت ملی از این پیشنهاد استقبال کرد و پس از آن سلسله مراتب نیروهای مسلح که تحت‌امر فرمانده کل قوا هستند، تصمیم‌گیری و اجرای این‌گونه اقدامات را بر عهده ‌دارند».

و اما واقعیت و سرنوشت موشکهای سرگردانی که به ادعای سپاه به اهداف تعیین شده در مرکز فرماندهی داعش در دیرالزور فرود آمد؛

به گزارش اورینت تلویزیون اپوزیسیون سوریه شبه‌نظامیان حشدالشعبی عراق اعلام کردند با موشکهایی روبه‌رو شده‌اند که محل شلیک آنها نامعلوم بوده است. این موشک‌ها صبح روزی شلیک شده‌اند که سپاه پاسداران اعلام کرد تعدادی موشک میان‌برد را به سمت دیرالزور در شرق سوریه شلیک کرده است. یعنی بخشی از 6 موشک در بیابانهای عراق فرود آمدند. چند روز بعد هم در تاریخ سوم تیرماه همین خبرگزاری، خبر از جراحت شبه‌نظامیان حشدالشعبی و نیروهای قدس سپاه در اثر همین حمله موشکی را داد.

همچنین یک نویسنده و روزنامه‌نگار سوری در گفتگو با تلویزیون ان آر تیNRT گفت: «سپاه پاسداران با شلیک 6 موشک به دیرالزور، یک بیمارستان و محلهای مسکونی و چند مدرسه محل استقرار پناهندگان را هدف قرار داده است. عامر هویدی روزنامه‌نگار سوری گفت:‌ موشکهای سپاه پاسداران، بیمارستان نوری السعید و همچنین منطقه بادیه میادین و منطقه دیگری را هدف قرار داده‌اند. آنها همچنین چند مدرسه را مورد اصابت قرار دادند که سرپناهی برای آوارگان در این منطقه بود». (4)

با افشای ماجرای کوه اقتدار «موش» کی سپاه و افتضاح پروژه پرتاب درمانی خامنه‌ای، آخوند احمد خاتمی و علم‌الهدی تلاش کردند در نمایش جمعه تهران و مشهد با جعل و حدیث‌های ساختگی، میزان ناکارآمدی دستگاه نظامی و انحراف شگفت‌آور شلیک‌ها را بپوشانند تا مانع ریزش و لغزش بیشتر در دستگاه ولایت شوند. آخوند خاتمی در منتهای وقاحت و فریبکاری در نمایش جمعه تهران گفت:
«این عملیات موشکی در حقیقت پیامی به رژیم صهیونیستی و دوستان آمریکا در منطقه است که برنامه موشکی ایران شعار و شوخی نیست و ما در عرصه امنیت کشور با کسی شوخی نداریم و این تنها موشکهای میان‌برد ما است و تو خود بخوان حدیث مفصل از موشکهای دوربرد ما.» (5)

اما آخوند علم‌الهدی که تمام خلایق را بی‌شعور و بی‌خبر و بی‌اراده می‌داند، در نیرنگ و دغل‌بازی و فریبکاری یک پله بالاتر از خاتمی در نمایش جمعه مشهد گفت:
«این نشانه‌گیری دقیق و نقطه زنی موشک ما در دیرالزور که مقابل دنیا نمایش داده شد و همه ترسیدند، دشمنان خدا، به‌خاطر این‌که این نقطه زنی دیرالزور خیلی مهم‌تر از نقطه زنی کاخ آل سعود در ریاض نیست، یعنی اگر همین موشک از دل خلیج‌فارس به طرف ریاض سرازیر بشود، همین نقطه زنی رو در کاخ آل سعود خواهد داشت و این تبار ناپاک نجس العین را از صفحه اسلام براندازد» (6)

نتیجه این‌که با خروج پیروزمند رزم‌آوران آزادی از محاصره و عمل کردن زهر شقه در بالای رژیم ولایت، سیاست پرتاب درمانی خامنه‌ای شکست خورده و نشان داد که اجرای روش‌های سنتی و قدیمی نه تنها دردی از نظام رو به قبله حل نمی‌کند که به تشدید تنش و تقویت بحرانهای داخلی و خارجی منجر خواهد شد.
تنش‌ و بحرانهایی که راه به شکستن طلسم اختناق و قیام می‌برد.


حتما بخوانید -وحشت از گردهمائی سالانه مقاومت وتشکیلات پولادین مجاهدین در آلبانی انروی سکه اطلاعیه شکست ذلت بار ولایت فقیه ووزارت اطلاعات واطلاعات سپاه از پروژه خائن بریده ها در داخل

زهر شقه وحمله به روحانی - کنایه‎های معنادار به روحانی در نماز عید فطر

علت نسل کشی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ عملیات (‌ فروغ جاویدان نبوده است)- آقای منتظری

کلیب بسیار دیدنی ازشقاوت خمینی جلاد ضد بشر و قتل عام زندانیان سیاسی۶۷ تهیه از حسن داعی

6 گماشته ومزدور دون مایه اطلاعات وسپاه تروریستی قدس که در آستانه گردهمائی مقاومت ایران در پاریس برای ملاها خوش رقصی های تبلیقاتی انجام میدهند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-رسانه حکومتی فارس. 29خرداد 1396
2-بخشی از اطلاعیة‌ سپاه پاسداران در مورد حمله‌ موشکی.
3- سایت حکومتی انتخاب اول تیر 96.
4- تلویزیون NRT عربی ـ 960329
5-آخوند خاتمی ـ نمایش جمعه تهران
6-آخوند علم‌الهدی ـ‌نمایش جمعه مشهد.

زهر شقه وحمله به روحانی - کنایه‎های معنادار به روحانی در نماز عید فطر

 زهر شقه وحمله به روحانی - کنایه‎های معنادار به روحانی در نماز عید فطر

 

صبح امروز پیش از سخنان خامنه ای در مراسم عید فطر یکی از مداحان وی روحانی را با شعری که خواند، مورد حمله قرار داد:
ای نشسته صف اول نکنی خود را گم
پی اقدام تو هستند هنوز این مردم
چند روزی تو مقامی به امانت داری
منصبت را نکند طعمه خودپنداری
این حکمرانی این مسئولیت برای تو
طعمه نیست امانتی است برعهده تو
ما نه آنیم که آموختة غرب شویم
پی هر وسوسه‌یی سوختة غرب شویم
سیلی از کوخ نشین کاخ نشین خواهد خورد
و زمین‌خوار سر انجام زمین خواهد خورد
2030 چیست؟ که تعلیم جهان از دل ماست
هان که جمهوری اسلامی ایران اینجاست
اگر از غرب رسد نسخه، خودش بیماری است
قرص خواب است ولی چاره ما بیداری است
باز تحریم جدیدی به سنا رفت که رفت
جسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفت
ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا
تکیة بر عهد عمو سام خطا بود خطا

علت نسل کشی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ عملیات (‌ فروغ جاویدان نبوده است)- آقای منتظری

کلیب بسیار دیدنی ازشقاوت خمینی جلاد ضد بشر و قتل عام زندانیان سیاسی۶۷ تهیه از حسن داعی

احمد حکیمی نژاد قهرمانی از جهرم که در زیر شکنجه وروی تخت بیمارستان بدست گروه جنایتکارقنات مقلدان خمینی بشهادت رسید

  احمد حکیمی نژاد قهرمانی از جهرم که در زیر شکنجه وروی تخت بیمارستان بدست گروه جنایتکارقنات مقلدان خمینی بشهادت رسید

وصیت نامه مجاهد شهید احمد حکیمی نژادکه در سال 60 به فتوای خمینی وبفرمان امام جمعه جنایتکار جهرم وتوسط پاسدار جنایتکار مصطفی رحمانیان از گروه جنایتکار قنات روی تخت بیمارستان وزیر سرم با شلیک کلوله بشهادت رسید


وصیت نامه مجاهد شهید احمد حکیمی نژادکه در سال 60 به فتوای خمینی وبفرمان امام جمعه جنایتکار جهرم وتوسط پاسدار جنایتکار مصطفی رحمانیان از گروه جنایتکار قنات روی تخت بیمارستان وزیر سرم با شلیک کلوله بشهادت رسید 


بسم الله الرحمن الرحيم
برادران و خواهران انقلابي اينك در زماني زندگي مي‌كنيم كه ظلم و تبعيض و ستم و استثمار در همه جاي دنيا رواج دارد. و از آن‌جايي كه جوهر ذات هرانسان نمي‌تواند پذيراي اين‌گونه بي‌عدالتيها باشد لذا مي‌بينم كه انسانهاي آزاده و آگاه دنيا آنهايي كه استعمارشان نكرده‌اند پيوسته در مبارزه‌يي سخت و بي‌امان  با سدكنندگان راه خدا و خلق مي‌باشند و در اين زمان شاهد مبارزه سخت و پيگيرنيروهاي اصيل و انقلابي و در رأس آنها سازمان مجاهدين خلق ايران براي تحقق قسط در جامعه خودمان مي‌باشيم و من كه آرمان و هدفهاي والاي مجاهدين را با جان و دل پذيرفته‌ام خود را براي برخورد با هرگونه مشكل و سختي آماده نموده و آرزو دارم كه بتوانم آن‌قدر شايستگي پيدا كنم كه حتي در اين راه بتوانم شهيد بشوم و در اين صورت از همگي دوستان و پدر و مادرعزيزم مي‌خواهم كه اگر لغزش و خطايي از من ديده‌اند من را مورد بخشايش قرار دهند.

احمد حكيمي‌نژاد

روی لینک کلیک کنید وفیلم را ببینید

جرئیات قتل مجاهد شهید احمد حکیمی نژاد برروی تخت بیمارستان در جهرم با فتوای خمینی

پاسداران که به فرمان خلیفه ارتجاع وپدر خوانده داعش ،خمینی جلاد ، تشنه خون وخونریزی بویژه تشنه خون مجاهدین بودند ، به بیمارستان حمله کردند وروی تخت بیمارستان در حالی که مجاهد قهرمان احمد حکیمی نژاد زیر سرم بود با شیلک پاسدار مصطفی رحمانیان فرزند حاج باشی به سر این مجاهد او را بشهادت میرساند.
 

   مجاهد دلیر فرمانده جوان ومسئول ، احمد حکیمی نژاد وزندگی نامه سراسر پر افتخارش در مقابل شقاوت های پدر خوانده داعش ولایت فقیه وپاسداران جنایتکاردر جهرم


    مجاهد دلیر فرمانده جوان ومسئول ، احمد حکیمی نژاد وزندگی نامه سراسر پر افتخارش در مقابل شقاوت های پدر خوانده داعش ولایت فقیه وپاسداران جنایتکاردر جهرم

مجاهد قهرمان احمد حکیمی نژاد وجزئیات شهادتش در سال 60 بروی تخت بیمارستان در حالی که هنوز سرم به او وصل بود توسط پاسدار گروه قنات بنام مصطفی رحمانیان


۱۳۹۶ تیر ۴, یکشنبه

6 گماشته ومزدور دون مایه اطلاعات وسپاه تروریستی قدس که در آستانه گردهمائی مقاومت ایران در پاریس برای ملاها خوش رقصی های تبلیقاتی انجام میدهند

6گماشته ومزدور دون مایه اطلاعات وسپاه تروریستی قدس که در آستانه گردهمائی مقاومت ایران در پاریس برای ملاها خوش رقصی های تبلیقاتی انجام میدهند.
 


بارها گفته شد وباز هم تکرار میکنیم که خامنه ای نمیتواند ومردم ومقاومت ایران هم عزم جزم کرده است که نگذارند از بحرانها ئی که گریبان او ودژخیمان وپاسداران ومزدورانش را گرفته خارج شود.
 بحرانهای داخلی که جنبش دادخواهی خامنه ای را به گوشه رینگ برده است واو رادر سطح جامعه ایران ومنطقه وجهان نشان دارکرداست که خامنه ای ولایش را مدیون قتل عام جنایتکارانه سال 67 است .
بحران اجتماعی ،اعتراضات مردم بجان آمده که هردو باند آنرا بمب های اجتماعی در حال انفجار نامیدند.
از همه مهمتر اقبال روز افزون مردم وخصوصا زنان وجوانان ودانشجویان از مجاهدین هم به اعتراف دژخیمان اطلاعاتی وپاسداران مهمترین نگرانی وبحران داخلی برای نظام شده است.
در سطح منطقه ای دو رژیم اصلی حامی تروریزم رژیم ولایت فقیه ایران وقطر هم زیر تیغ تحریم ها وفشارهای منطقه ای وبین المللی رفته اند .
تحریم های بین المللی برای خفه کردن نظام ولایت فقیه که همه سرمایه ملت ایران را صرف تسلیحات اتمی وموشکی وصدور تروریزیم ومداخلات جناتیکارانه منظقه ای نموده است هم که مستمرا از را میرسد .
سپاه پاسداران در معرض لیست گذاری ترویستی قرار داردو....
از طرف دیگر مقاومت ایران وسازمان مجاهدین هم در اوج اقتدار سیاسی تسکیلاتی و...میرود که با کهکشان سالانه ، همان گردهمائی ای که هرسال از سال دیگر با شکوهتر برگزارمیشود گردهمائی ای که قدم به قدم مقاومت ایران را به اوج اقتدار سیاسی احتماعی وبین المللی  میرساند وهمه نفرات طرازاول سیاسی حقوق بشری، حقوق زنان  ودیپلماتیک جهان را جذب وبرای نجات ملت ایران از دست این نظام خونریز ولایت فقیه گرد خود جمع میکند.
گردهمائی ای که یکی از نفران باند روحانی گفته است که با این گردهمائی ما زیر فشارهای مگاتنی میرویم ومجاهدین به اقتدار میرسند وقدرت ولیاقت جایگزینی خود را پیش جهانیان به اثبات میرسانند.
یعنی بخاطر همین تاثیرات داخلی ومنطقه ای وبین المللی از این گردهمائی است که بسیاری آنرا دودی بچشم دشمن ونوری به چشم ملت ایران میدانند .
بدین ترتیب خلاصه اینکه در زمانی که ماه فشاند نوروسگ عو عو یا بعبارتی وق وق کند .
اما از آنجا که رژیم ملاها در گیرودار این بحرانها وفشارها همیشه از این گردهمائی وحشت داشت ودارد وحتی از زبان مزدوران وبریده مزدوران مینویسد نمیدانیم امسال مجاهدین چه برگی رو میکنند ،یا چه فیلی هوا میکنند که البته ،صبر کنید 6روز دیگر مشخص میشود، چند تن از مزدوران وگماشته ها ی اطلاعاتی وپاسدارش را با ماسک اعضا سابق!!! وجدا شده برای تبلیغ علیه مقاومت و بنفع نطام فاسد ولایت فقیه وشستن دستان جنایتکار خمینی وخامنه ای وبرای شیطان سازی علیه مقاومت ایران را به صحنه فرستاد تا با ترس ولرزبرگه ها وتبلیغات چاپ شده توسط رژیم را به مردم نشان داده وبدرودیواربچسبانند که خودشان هم میدانند که تنها با این جست وخیزهای میمونی وتبلیغاتی وزارت خواسته و برای خوشایند رژیم با تهیه عکس وفیلم وگذاشتن روی سایتهای وزارت اطلاعات مزد واجرت خوش رقصی های تبلیغاتی خود را دریافت میکنید تا به حیات خفیف وخائنانه وانگلی خود ادامه دهند مزدورانی که این بار در روز شنبه دست به تبلیغ علیه مقاومت ایران وبنفع وزارت اطلاعات وپاسداران خونریز زدند عبارتند از 
1- مزدور اطلاعات وعضوسپاه قدس عیسی آزاده  از فرانسه

2- مزدور اطلاعات وسپاه قدس قربانعلی حسین نژاداز کشور فرانسه
 
3- غفور فتاحیان مامور دون پایه سپاه واطلاعات از فرانسه

4- مزدور اطلاعات وگماشته شناخته شده سپاه تروریستی قدس غلامرضا صادقی جبلی از کشور بلژیک
 
5-مزدور عربده ش وزارت بد نام اطلاعات وپاسدار سپاه تروریستی قدس مصطفی محمدی از کشور کانادا
 

6- اجیره شده بدنام سپاه واطلاعات منصور نظری از کشور آلمان 
این مزدوران را بیشتر بشناسید وروی لینک ها کلیک کرده وبیشتر بداند 
جمله کوتاه وبسیار گویا را در همین رابطه خالی از لطف نمیدانیم 
کی شود دریا به پوز سگ نجس