۱۳۹۳ آذر ۲۹, شنبه

پاسخ دكتر منوچهر هزار خاني به منهندس بازرگان با عنوان «شد غلامي كه آب جو آرد...»

 
 
پاسخ دكتر منوچهر هزار خاني به منهندس بازرگان با عنوان «شد غلامي كه آب جو آرد...»كه به حق پاسخ همه مدعياني است كه مجاهدين را عامل ايجاد خشونت معرفي ميكنند
“... سازمان مجاهدين خلق... در زمان شاه به صورت مخفيانه و زيرزميني به وجود آمد. سالها به شيوة مسلّحانه با رژيم مبارزه كرد و ساخت و بافت تشكيلاتيش, به اقتضاي اين شيوة مبارزه, خصلت نظامي داشت. از پشتيباني بخش بزرگي از توده هاي مردم برخوردار بود, امّا, به علّت زيرزميني بودنِ فعاليتش ـ كه رعايت مطلقِ ملاحظات امنيتي را ايجاب ميكرد ـ قادر نبود اين پشتيباني بالقوّه را به نيروي بالفعل بدل كند. با اين همه پس از شكستن جوّ اختناق در جامعه, همين سازمان براي تغيير تاكتيك مبارزه و مبدّلشدن از يك گروه چريكي زيرزميني بهيك سازمان سياسيِ علني و تودهيي, با كوچكترين مشكلي روبه رو نشد, به عكس, با علنيشدن و گسترش تماسهايش با مردم, به اوج شكوفايي رسيد؛ آنچنان كه طي مدتي كوتاه, چه به هنگام انتخابات رياست جمهوري و چه در انتخابات مجلس, بزرگترين رقيب قدرت حاكم شد. ظرف همين مدت, روزنامة ”مجاهد“ تيراژش به حدّي رسيد كه با آن كه چند چاپخانة مجهّز را به خدمت گرفته بود, هنوز نميتوانست به تقاضاي همة خريداران روزنامه پاسخ بدهد.
آخرين راهپيماييِ علني و مسالمت آميز مجاهدين, كه طي آن چند صد هزار نفر ظرف چند ساعت بسيج شدند و به خيابان آمدند, آنقدر فراموش نشدني است كه نياز به يادآوري ندارد. در آن روز, آن كه تظاهرات مسالمت آميز ميكرد سازمان مجاهدين بود و آن كه مردم را در وسط خيابان به گلوله بست و خونريزي آغاز كرد, رژيم...
ما ”يك درصديها“يِ آن روز (به قول آقاي بازرگان) كه امروز در ”شوراي ملي مقاومت“ جمع هستيم, در ”رفراندم“ كذايي به”قانون اساسي“ رژيم راٌي نداديم, چون آن را قبول نداشتيم, با وجود اين در انتخابات مجلس شركت كرديم, يعني پذيرفتيم كه مبارزه را به طورعلني و در چارچوب ”قانون اساسي“ همين رژيم انجام دهيم. رژيم ”98درصديها“ بود كه طاقت تحمّل اين را هم نداشت!
ميخواهم, خوب, به ياد آقاي بازرگان بياورم كه زماني كه او و گروهش پُستهاي وزارتي را اشغال كرده بودند يا در ”شوراي انقلاب“ عضويت داشتند ـ و به هرحال بخشي از هياٌت حاكمه بودند ـ ما بوديم كه در جامعه, در ميان مردم, پرچم مبارزة مسالمتآميز را در دست داشتيم و رژيم بود كه براي سدكردنِ ”استقبال مردم“ از اين مبارزه, همواره كار را بهخونريزي ميكشاند.
ميخواهم, خوب, حاليِ آقاي بازرگان كنم كه همه كساني كه اينك راه قهرآميز سرنگوني رژيم را در پيش گرفتهاند, و آن را تبليغ ميكنند, در درك مزاياي مبارزة علني و مسالمتآميز, هيچ ناتوانتر از آقاي بازرگان و همقطاران نيستند زيرا اين راه را تا انتها؛ تا سانتيمتر آخر, پيموده اند.
بايد اضافه كنم كه اينان در زمينة سختيهاي جانفرساي مبارزة قهرآميز هم بسيار چيزها ميدانند كه امثال آقاي بازرگان از تصوّر هزار يكِ آن هم عاجزند. پس بيدليل نيست كه جنبش مقاومت تضمين آزاديِ كامل عقيده و بيان و آزادي كامل مطبوعات, احزاب, اجتماعات و... را تا ”مرزِ قيام مسلّحانه عليه نظام مشروع و قانوني كشور“ در برنامة دولت موقّتش قرار داده است, زيرا بهتر از هركس, بهاهميت و ارزش قانون و صلح و مسالمت آگاهي دارد...» (شورا, ارگان شوراي ملي مقاومت ايران, شماره 45, دورة اول, مهر تا آذر 1367)
از جلد اول كتاب سازمان مجاهدين خلق ايران از انقلاب 57 تا خرداد 1390
به قلم عبدالعلي معصومي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر