۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه

کابوس نفتی رژيم حسن داعی



حسن داعی

ادامه تحریم ها و سقوط قیمت نفت، اقتصاد ایران را به ورشکستگی کامل کشانده و سه چالش عمده رژیم را عمیق تر میکنند:
1)    نارضایتی مردم فقیر و تحت سرکوب ایران افزایش یافته و مهار آن دشوارتر میشود.
2)    قدرت رژیم در بکارگیری اهرم نفت و گاز و استفاده از لابی های نفتی برای چانه زنی در مذاکرات هسته ای کاهش می یابد
3)     رژیم قدرت پرداخت هزینه سرسام آور سیاست های منطقه ای و دخالت نظامی در لبنان، سوریه و عراق را از دست خواهد داد.
قرار است در فوریه سال آینده، کنفرانس سه روزه ای در لندن با حضور مسئولین شرکت نفت جمهوری اسلامی و نمایندگان کمپانی های بزرگ نفتی و سرمایه گذاران خارجی برگزار شود. در این کنفرانس، چهل میلیارد دلار پروژه سرمایه گذاری در نفت و گاز ایران و همچنین، مدل جدید قراردادهای نفتی که برای شرکت های خارجی جذابیت بیشتری دارند معرفی خواهند شد.
از زمان آغاز ریاست جمهوری روحانی و طی یک سال و نیم گذشته، برگزاری این کنفرانس چهار بار اعلام و سپس لغو شده است که دلیل اصلی آن، عدم تمایل شرکت های بزرگ نفتی برای حضور علنی در چنین نشست هائی است که از نظر آمریکا، تلاش درجهت تضعیف تحریم های بین المللی تعبیر میشود. سرانجام، این کنفرانس به فوریه سال آینده موکول شده است تا بقول یکی از رسانه های حکومتی در ایران، طلسم رونمائی از قراردادهای جدید نفتی ایران شکسته شود اما از هم اکنون، با بروز نشانه های روز افزون از عدم تمایل شرکت های نفتی، برگزاری این کنفرانس در هاله ای از تردید و ابهام قرار دارد.
ناتوانی رژیم در برگزاری این کنفرانس و معرفی قراردادهای جدید نفتی، حاوی چند پیام سیاسی و اقتصادی بسیار روشن است و نشان میدهد که محاسبات رژیم ایران برای پیشبرد دیپلماسی نفتی یعنی استفاده از کارت نفت و گاز و لابی شرکت های بزرگ نفتی بمنظور ترک انداختن در ساختار تحریم های بین المللی و بهره گیری از آن در مذاکرات هسته ای، غیر واقع بینانه و ناشی از تحلیل نادرست از موقعیت جمهوری اسلامی و روابط بین المللی است.
شکست مذاکرات هسته ای ماه نوامبر در وین و فقدان یک چشم انداز روشن برای دستیابی به سازش هسته ای در ماه جولای 2015 و همچنین، سقوط آزاد قیمت نفت، نه تنها دست رژیم برای استفاده از کارت نفت و گاز برای عبور از شرائط دشوار کنونی را می بندد، بلکه بطور مضاعف، چالش های کنونی رژیم در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و روابط خارجی را عمیق تر خواهد کرد.
دیپلماسی نفتی از توهم تا واقعیت
بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت رژیم، در جلسه ای که در آغاز ریاست جمهوری روحانی با سرمایه داران بخش خصوصی در اتاق بازرگانی داشت گفت: “در شرايط موجود پس از وزير خارجه، وزير نفت با يک ديپلماسي فعال انرژي نقش وزير دوم خارجه را ايفا مي‌کند.” معنای اظهارات زنگنه را مجله اکونومیست توضیح داد: “زنگنه امیدوار است با ارائه قراردادهای نفتی جذاب به کمپانی های بزرگ غربی، آنان را به لابی در کشورشان برای برداشتن تحریم ها و بهبود روابط با ایران ترغیب کند.”
مهدی حسینی، رئیس کمیته بازنگری قراردادهای نفتی در وزارت نفت نیز در مصاحبه ای اظهار داشت که «شرکت‌های نفتی بین المللی معتبر، می‌توانند مهمترین لابی ایران برای فشار بر دولت‌های غربی و نرمش 1+5 در مذاکرات آتی با دولت جمهوری اسلامی ایران باشند.»
در همان ایام، بیژن خواجه پور دلال نفتی رژیم و کارفرمای سابق تریتا پارسی در مقاله ای در سایت آمریکائی المانیتور نوشت: “زنگنه برای مقابله با تحریم ها 2 اقدام همزمان را در پیش خواهد گرفت. نخست، یه “دیپلماسی انرژی” روی میآورد. یعنی، وزارت نفت با استفاده از فرصت های نفت و گاز به رژیم کمک میکند تا به اهداف خود در سیاست خارجی دست یابد. مثلا، در سال 2000 وقتی ایران ذخائر نفتی آزادگان را کشف کرد، زنگنه که در آنزمان وزیر نفت بود پروژه توسعه این میدان را به سرمایه گذاران ژاپنی ارائه کرد تا آنان را ترغیب کند که در کشور خودشان روی دولت لابی کنند تا رابطه بهتری با ایران داشته باشد. اکنون نیز زنگنه تلاش میکند تا از فرصت های موجود نفت و گاز در ایران بعنوان وسیله ای برای ترغیب کمپانی های نفتی به لابی علیه تحریم ها و تأثیر گذاری روی سیاست های غرب در رابطه با ایران استفاده کند. اقدام دوم زنگنه این است که چهارچوب قراردادهای نفتی را بگونه ای تغییر دهد که کمپانی های نفتی با رغبت بیشتری وارد میدان شوند.”
در این راستا، حسن روحانی و بیژن زنگنه به کنفرانس داوس در سوئیس رفتند و در دیدار با روسای کمپانی های نفتی، آنان را به بهره گیری از فرصت های جذاب و پرسود در بازار نفت و گاز ایران دعوت کردند. مدیر کل شرکت نفتی توتال پس از دیدار با روحانی گفت که قرار دادهای جدید ایران سوپر سکسی شده اند. (این گزارش ویدئویی فوروم ایرانیان در مورد دیپلماسی نفتی رژیم را نگاه کنید)
اما علیرغم همه این تلاش ها و برگزاری دهها نشست و ملاقات در داخل و خارج ایران، غول های بزرگ نفتی از بیم جریمه های سنگین آمریکا، حاضر به ورود به بازار ایران و حتی ابراز تمایل به سرمایه گذاری در صنعت نفت و گاز کشور، قبل از سازش هسته ای و لغو کامل تحریم ها نشده اند و با اطمینان میتوان گفت که دیپلماسی نفتی مورد نظر زنگنه به هیچ نتیجه ملموسی دست نیافته است. اکنون، سقوط آزاد قیمت نفت نیز به فاکتور تعیین کننده ای در این زمنیه تبدیل شده است.
سقوط قیمت نفت
از ماه ژوئن تاکنون، قیمت نفت در بازار جهانی با حدود چهل درصد کاهش به زیر هفتاد دلار رسیده است و به اعتقاد اکثر کارشناسان اقتصادی و نفتی، اگر تحول مهم و غیرمنتظره ای در خاورمیانه و یا در صحنه اقتصاد جهانی بوقوع نپیوندد، با درنظرگرفتن شرائط کنونی و میزان عرضه و تقاضا در بخش نفت و گاز و با توجه به رشد تکنولوژی، افزایش تولید و همچنین روی آوری گسترده جهانی به انرژی های تجدید پذیر، قیمت نفت در چشم انداز قابل پیش بینی، نه تنها افزایش نخواهد یافت بلکه منحنی سقوط آن ادامه خواهد داشت.
کاهش قیمت نفت باعث شده است که کمپانی های بزرگ، پروژه مطلوب برای سرمایه گذاری در نقاط مختلف جهان را با وسواس و دقت بیشتری انتخاب نموده و از مناطق پر ریسک، پر هزینه و فاقد چشم انداز روشن برای بازگشت سرمایه پرهیز کنند. جمهوری اسلامی بدون تردید یکی از پرخطرترین و کم جاذبه ترین نقاط برای کمپانی های بزرگ است.
تحریم های بین المللی که لغو کامل آن شاید دهها سال بطول انجامد، ادامه سیاست های خصومت آمیز رژیم ایران با غرب، چشم انداز تاریک ثبات سیاسی در ایران، تسلط سپاه پاسداران بر اقتصاد کشور، کمبود نیروهای مجرب و فقدان ساختارهای حقوقی و اقتصادی مورد نیاز برای انجام پروژه های درازمدت و سود ده، کشورمان را به یکی از نامطلوب ترین نقاط جهان برای سرمایه گذاران خارجی تبدیل کرده است.
سقوط بهای نفت و چالش های نظام
ادامه تحریم های بین المللی بهمراه سقوط قیمت نفت، آثار مخرب و گسترده ای بر اقتصاد ورشکسته کشور و موقعیت لرزان داخلی و بین المللی رژیم خواهد داشت. بر اساس گزارش جدید موسسه مالی بین‌المللی (IIF) مجموع ادامه وضعیت کنونی یعنی تحریم و نفت ارازان، اقتصاد ایران را تا دو سال دیگر به زانو در خواهد آورد و به ورشکستگی مطلق خواهد کشاند.
این چشم انداز تیره و تاریک، چالش های مرگبار رژیم را عمیق تر و چاره جوئی برای حل آنها را دشوارتر میکند. نارضایتی رو به انفجار مردم ایران، پرونده هسته ای و چالش های منطقه ای بویژه در عراق و سوریه، سه چالش اصلی رژیم و تهدیدی برای بقای نظام اند.
مهمترین و اصلی ترین چالشی که نظام را تهدید میکند، نارضایتی فزاینده و رو به انفجار مردم ایران است. نمایش انتخابات سال گذشته و ریاست جمهوری روحانی باعث شد تا فضای انفجاری جامعه بطور موقت آرام شود اما عدم موفقیت در سازش هسته ای، ادامه تحریم ها و کاهش قیمت نفت باعث سقوط اقتصاد کشور و فقر و فلاکت بازهم بیشتر مردم ایران میشود و درنتیجه، بحران های سیاسی و اجتماعی رشد و گسترش خواهند یافت. این بحران ها، پاشنه آشیل و بزرگترین تهدید علیه جمهوری اسلامی میباشند.
در پرونده هسته ای، رژیم در وحشت از عواقب سرکشیدن جام زهر از یکطرف و نیاز استراتژیک به حفظ توان تولید بمب هسته ای از طرف دیگر، حاضر به سازش با کشورهای 1+5 نیست و یکی از راههای نجات خود را کش دادن مذاکرات و کمک گیری از کمپانی های نفتی و تجاری برای درهم شکستن تحریم ها میداند. با سقوط بهای نفت، رژیم کارت بازی خود در این میدان را از دست داده است و هرچه سریعتر به نقطه تصمیم گیری بین سرکشیدن جام زهر یا مقابله با جامعه بین المللی بر سر برنامه هسته ای نزدیک میشود. هر دو گزینه نیز آثار گسترده و مخربی روی موقعیت شکننده رژیم در داخل کشور و در منطقه خواهد داشت.
از طرف دیگر، رژیم ایران بخاطر حفظ سیاست های منطقه ای اش، با سیاست فرار به جلو، عملا لبنان، سوریه و عراق را به اشغال نظامی دراورده است. این وضعیت، یعنی حضور نظامی در چند کشور خاورمیانه و دخالت مستقیم نظامی در امور داخلی این کشورها، پس از پایان جنگ جهانی دوم و خروج تدریجی بریتانیا از خاورمیانه، بی سابقه است و بسیاری از کارشناسان، موقعیت کنونی رژیم ایران در سوریه، عراق و لبنان را با موقعیت شوروی هنگام اشغال افغانستان مقایسه میکنند. این شرائط، هزینه های کمرشکنی بر اقتصاد بیمار ایران تحمیل میکنند. تحریم های اقتصادی و سقوط بهای نفت که به کاهش جدی درآمدهای رژیم منجر شده است، ادامه سیاست های منطقه ای رژیم یعنی حفظ دهها هزار نیروی نظامی در قالب حزب الله لبنان، سپاه قدس و دهها گروه شبه نظامی در عراق و ادامه فعالیت نظامی گسترده این نیروها در کشورهای مزبور را دشوار و غیر قابل دوام میکند.
اگر رژیم از ادامه سیاست های کنونی اش در منطقه یعنی اشغال نظامی چند کشور خاورمیانه عقب بنشیند و استراتژی سی ساله اش به شکست بیانجامد، سپر امنیتی اش در منطقه از میان برداشته خواهد شد و نظام در داخل کشور آسیب پذیر میشود. بی جهت نیست که مهدی طائب رئیس قرارگاه عمار گفته بود که حفظ سوریه برای رژیم از حفظ خوزستان مهمتر است و محمد رضا عارف کاندید مثلا اصلاح طلب ریاست جمهوری نیز گفته بود که «اگرسوریه را از دست بدهیم نمیتوانیم در داخل حکومت کنیم.»
ناتوانی رژیم برای ادامه حضور نظامی (اشغال نظامی) در چند کشور بزرگ خاورمیانه، باعث میشود که رژیم یکی از اهرم های اصلی خود برای باجگیری از غرب و چانه زنی در پرونده هسته ای را نیز از دست میدهد.
در پایان میتوان گفت که علیرغم سخنرانی های آتشین خامنه ای علیه آمریکا، ژست های قدرتمندانه رژیم در منطقه، قهرمان سازی از قاسم سلیمانی و لبخند های پیروزمندانه روحانی و ظریف، جمهوری اسلامی با ورشکستگی کامل اقتصادی رو به رو است و قدرت خود برای مهار بحران های فزاینده سیاسی و اجتماعی را هرچه بیشتر از دست میدهد.
ايران اسرار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر