هشدار استاد جلال گنجه اي به شيخ الازهر نسبت به خطر رژيم ملايان
روزنامه العرب اليوم مصر – 4 دسامبر 2014
مرجع ايراني شيعه به شيخ الازهر نسبت به خطر رژيم ايران كه اسلام را براي منافع خودش به كار ميگيرد، هشدار ميدهد
در حاشيه كنفرانس الازهر حول مبارزه با بنيادگرايي و تروريسم، مرجع شيعي ايران نامهاي به شيخ الازهر فرستاده و در آن نسبت به خطر ايران كه اسلام را براي تحقق منافع خودش بكار ميگيرد، هشدار داده است.
شيخ جلال يوسف گنجهاي پيام ويژهاي شيخ الازهر حضرت دكتر احمد الطيب فرستاده و در آن نسبت به خطرهاي فاشيسم ديني بنام اسلام كه رژيم ايران در پيش گرفته هشدار داده و خواستار گنجاندن اين حطر در دستور كار كنفرانس الازهر شده است كه در حال حاضر در قاهره برگزار ميگردد و چگونگي مقابله با خطر بنيادگرايي و تروريسم را مورد بحث قرار ميدهد. در متن نامه كه نسخهاي از آنرا دريافت كردهايم آمده است:
امام اكبر حضرت دكتر احمد الطيب شيخ الازهر
سلام و احترام نثار شما،
اما بعد، اينجانب نظر به شأن جامع الازهر و نظر به احترام زياد نسبت به شخصيت والاي آن جناب و مواضع پرارج باز و مساعدي كه بابت بيان و دفاع كارآمد از حقوق مردمي در جريان خيزشهاي مصري از قيام ژانويه به بعد تا قيام ژوئية كرده ايد، لازم ديدم برخي نگرانيهاي خودم را در آستانه تشكيل كنفرانسي كه به ابتكار جنابعالي پيرامون افراطي گرايي وتروريسم تحت نام اسلام توسط الازهر الشريف برگزار ميشود حضورتان ابراز كنم.
در اين نامه، من با شما به عنوان يك روحاني 70سالة ايراني سخن مي گويم كه فقه و معارف اسلامي را در مدارس قم و نجف نزد مهمترين استادان زمان، شامل آقايان، محسن حكيم، ابوالقاسم خوئي و روح الله خميني و ديگران فرا گرفته و با اينكه شاگرد فعالي در درسهاي خميني بوده ام، پس از مباحث ولايت فقيه در سال1970 و قانع نشدن از پاسخهاي استاد به پرسشها و نگرانيهايم نسبت به ظهور يك استبداد مذهبي فاسد، وي را ترك كرده و جهت فعاليت مستقل به ايران بازگشتم تا كه در سال74 به زندان شاه افتاده و 5سال بعد در آستانة انقلاب ضدسلطنتي79 آزاد و فعالانه در اين انقلاب سهيم شدم تا كه توسط رژيم بعدي ملايان تحت تعقيب قرار گرفته و اينك در فرانسه اقامت و فعاليت دارم. .... از خانواده ام از جمله يكي از پسرانم توسط نظام ولايت فقيه اعدام شده اند.
با توجه به ليستي كه در مطبوعات از برنامه كار كنفرانس الازهر ذكر شده است، بيم دارم كه مبادا اين كنگره به دو موضوع شايان بحث نپردازد. اين دو موضوع عبارتند از:
- تهديد فاشيزم ديني به نام اسلام
- و تهديد رژيمهاي موسوم به اسلامي نسبت به حيثيت و منافع حياتي مسلمين، به خصوص رژيم حاكم بر ايران.
غرش گوشخراش فاشيزم ديني
بسي بيش از من مستحضر هستيد كه در توجيه لزوم برقراري نظام خلافت بجز ادعاي ضعيف اجماع، به استدلال ”وجوب ما يتم به الواجب” (وجوب مقدمة واجب) استناد مي شود كه اصل دوم و كبراي منطق ولايت فقيه نيز هست. اينكه اجراي واجب احكام الله كه ”شريعت” خوانده مي شود، منوط به داشتن قدرت حكومتي توسط اهل شريعت است، ركن مشترك داعيان ”خلافت اسلامي” و فقهاي شيعي ولايت فقيهي آقاي خميني است كه اينك در ايران حاكمند. هم با انديشيدن منطقي و هم بر اساس تجربة اين نوع حاكميتها به خصوص طي 35سال عمر طولاني قديمي ترين نمونه در ايران، بطور اتوماتيك از ”مقدمة واجب” به ”اوجب واجبات” تبديل مي شود كه در تصريحات خميني از اولين سالهاي حكومت جاري شد و اينك به يكي از مسلمات ديني در اين رژيم تبديل شده است. اينك، ”مصلحت نظام” حاكم، فوق تمامي مصالح و ارزشها و حتي شعائر ديني -صلوة و حج طبق نصوص خميني- قرار گرفته است، چنانكه در نمونة پرسرو صداي داعش هم چيزي جز برقراري همين ”مصلحت فوق مصلحتها” ديده نمي شود.
ظاهرا الازهر در كنفرانس اين روزهايش به موضوعات دولت اسلامي، خلافت، حاكميت و... خواهد پرداخت. ..من اميدوارم الازهر و ديگر سخنگويان مسئول مسلمانان پيش از ديگران در اين كنفرانس روي مسائل زير تاكيد و تصريح كنند
اولا- هرگونه نظام و روش حكمراني از جمله حكمراني بر مسلمانان، بجز بر مبناي رضا و رغبت آزادانة مردمان جامعه، مشروع و مجاز نيست و بايستي حتماً متضمن اركان و دستگاههايي باشد كه آزادي و حق انتقاد و مخالفت را تا مرز تعرض به سلامت و امنيت مردم، ضمانت كند. و در اين ميان، به خصوص بر حق نظريه پردازي و اجتهاد ديني بايستي چنان تضمين شود تا چماقهاي تكفير و تفسيق نتواند چه توسط حاكمان و چه باصطلاح فقهاي عوام پسند، بكار گرفته شود.
ثانيا- اسلام چگونه و تا كجا مدافع و تضمين كنندة سركوب شدگان و محرومان، مانند زحمتكشان، زنان، دگر انديشان و است، چرا كه اگر پاسخي نباشد، يا پاسخها شبيه سرنوشت ابوذر غفاري رضي الله عنه، ناديده گرفته شوند، سرنوشت ملتهاي مسلمان به شكلي ديگر رقم خواهد خورد و مسئوليتش دامنگير كساني است كه فكر و عمل را در زمان ضرورت، صرف بيان اسلام و دفاع از دين حنيف نكردند.
ثالثا- هرگونه تصور از حكومت در اين دوران، خواه با يا بدون پسوند اسلامي، كه فاقد پايه هايي باشد كه بطور سيستماتيك راه هرگونه سلطه طلبي بر شهروندان اعم از مسلمين و غير مسلمين ببندد و به خصوص مانع از اعمال قهر و تحميل جنگ و لشگركشي تحت نام ”مصلحت اسلام” يا ”مصلحت نظام اسلامي” بشود، فوري و اتوماتيك تبديل به فاشيزم اسلامي خواهد شد، چنانكه در ايران ما چنين شد. چرا كه جدا از خصائص سران و رهبران معلوم الحال چنين نظامهايي، نتيجة اجتناب ناپذير نظرية مقدمة الواجبات و اوجب واجبات به چنين فاشيسمي منجر ميشود و به عنوان يك نمونه ما در ايران با خونهاي دهها هزار بي گناهان برخاك افتاده بهايش را پرداخته و مي پردازيم.
جايگاه خطرناك رژيم ايران
اغلب از خطرهاي رژيم ملايان ايران به خاطر شيعه سازي تبشيري و يا به لحاظ سياسي و استراتژيك، تحت عنوان ايجاد ”هلال شيعي” ياد شده و مي شود. بي شك، رژيم ملايان ايران رژيم خطرناك و تهديدي استراتژيك براي سرنوشت مسلمانان و كل بشريت است اما نه از اين بابت كه شيعي است يا شيعه تكثير مي كند. زيرا شيعه به مفهوم پيروان علي-ع و يا عقيده داران به تعليمات و منهج امامان اهل بيت-ع، بيش از آنكه به ستمهاي حاكمان و يا سياستهاي ستمكارانه انتقاد كرده و گاه قيام كنند، -گو كه برخي از اهل نظر پاره اي از مواردش را قبول داشته يا نداشته باشند- هرگز ماهيتاً امر متفاوتي مطرح نكرده و نمي كرده اند بجز تفاوتهاي فقهي يا كلامي كه ميان مذاهب و نحل مختلف اسلامي منحصر به اين خاندان نبوده است. حساب غلاة موسوم به شيعه البته حساب ديگري است شبيه به غلاة در ساير فرق و طوايف.
خطر رژيم ايران درست از همان بابتي است كه در بالا اشاره رفت، يعني انحصار قدرت سياسي و انحصار حق نظر ديني و اجتماعي، به حدي كه مواضع سايرين را نه تنها به الحاد و انحراف و انحطاط متهم كرده بلكه نظر به ”مصلحت نظام” جرم شناخته و چنان فضايي از سركوب و خفقان ايجاد كردند كه دهها هزار كشته از مخالفان و معترضان اغلب مسلمان و مؤمن ايراني حاصل آمد و رژيم نياز يافت براي اثبات شدت اسلاميت خود و طبق قانون اساسيش و فتاوي و وصاياي خميني به متزلزل كردن رژيمهاي منحرف پرداخته و دخالت در عراق در دوران صدام و پس از صدام و لبنان پيش از طايف و پس از طايف و سورية حافظ اسد و پس از حافظ اسد و... چنان دخالتهايي بكند كه وضعيت نكبتبار كنوني اين كشورها تبديل شودبه مرتع پيدايش داعش و داعش مانندگان كوچكتر و...
تمامي اينها جدا از آنچه كه بر ملت ايران رفت، از گسترش گريه آور فقر در اين كشور نفتي، تا فساد علاج ناپذير و بذخ و ترف وحشتناك طبقة حاكم و ثروتمندان حاشيه نشين تا انبوهي دهشتناك فحشا و اعتياد و 80درصد مردم زير خط فقر و از همه دردناكتر، فرار انبوه مردم و به خصوص نسلهاي تحصيلكرده از اصل ديانت و نه تنها رژيم باصطلاح ديني حاكم. لازم به شرح نيست كه ”صدور انقلاب” اين رژيم در تمامي كشورهاي مسلمان مشمول اين امر، در حقيقت به صدور همين مفاسد، از فحشا و اعتياد و فساد اداري و اقتصادي انجاميده است كه نمونه هاي عراقي آن، از جمله 50هزار كارگزار امنيتي روي كاغذ كه امروز توسط العبادي افشا شد.
اين نكته نيز شايان ذكر است كه رژيم ولايت فقيه در ايران سالهاست كه نه متكي به اعتقادات يا باورهاي ديني مردم بلكه با اتكا به سرنيزه حكومت تحت نام دين را به پيش ميبرد. مردم ايران ديرزماني است كه فهميده اند، كه اسلام در دست اين رژيم بازيچه اي براي حكومت كردن است، به همين خاطر جدي ترين و موثرترين مخالفان اين رژيم سازمان مجاهدين است كه خود عميقا معتقد به اسلام است، اسلامي كه نه آزادي و اختيار مردم را محدود ميكند و نه اجباري در دين را جايز ميداند و مبناي حكومت را رغبت و اختيار عامه مردم ميداند.
حضرت امام اكبر و شيخ بزرگوار الازهر
اجازه مي خواهد در پايان عرايضم به مصداق ”فذكر فان الذكري تنفع المؤمنين” تكراراً يادآور شوم كه جهان اسلام آنقدر فرصت ندارت كه كنفرانسهايش را صرف مباحث فرعي و توجه به معلولهاي مشكلات كند. جدا از عقب ماندگيهاي علمي و تكنولوژي و...، مشكل اساسي مسلمانان تا آنجا كه به امور اجتماعي بر مي گردد، متمركز نبودن به عدالت براي همه است: عدالت به مفهوم ايستادگي در برابر استبدادهاي گوناگون، و خطرناكترين آنها استبداد به لباس دين، و عدالت به مفهوم پرداختن به حقوق مستضعفان و محرومان از عدالت، فقرا، زحمتكشان، زنان و غيرمسلمين در جوامع اسلامي.
اميد است فرصت كرده و به عرايض اين برادرتان در دين و مسئوليتهاي ديني توجه فرموده و از خداوند مدد و توفيق بخواهيم كه ما را در اين راستا حمايت كرده و استوار بدارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر