آقای
مسعود رجوی در پیام صوتی اخیر خود خطاب به مجاهدین محبوس در زندان لیبرتی
در شبهای تاسوعا و عاشورا ضمن ترسیم مرزهای اسلام ضد بهره کشانه و ظلم ستیز
در مقابل شمر و یزید دوران بر نکاتی انگشت گذاشت که واکنش دم و دنبالچه
های رژیم و ثبت نام کنندگان در جبهه ولایت را برانگیخت یعنی همان همسنگران
وزارت بدنام که زیر نقاب به اصطلاح ''منتقد'' مجاهدین هم جبهه بودن خود را
با رژیم ضد بشری استتار کرده و به خوشرقصی برای آن مشغولند.
مسعود در ابتدا با اعلام اینکه ''منکر'' اول (یعنی امر ناشایستی که باید آن را ریشه کن نمود) ولایت فقیه است و معروف اول (یعنی امر شایسته ای که باید به آن اقدام نمود) ارتش آزادی است بر ضرورت شمشیر کشیدن علیه بربریت آخوندی و سرنگونی قهرآمیز آن تأکید کرد و گفت: ''این رژیم تنها با یک انقلاب آنهم انقلابی خونبار از بین میرود… با این رژیم کار با اصلاح درست نمیشود''. از همین رو مأموریت تنها نیروی جنگنده ضد رژیم یعنی مجاهدین را گسستن بند از بند این خلافت یزیدی دانست. وی تأکید نمود که ''یزید زمان خامنه ای و شمر دوران سر دژخیم قضائیه رژیم لاریجانی به ازای هر اعدامی، روزانه مستحق اعدام می باشند یعنی همان حکمی که خلق قهرمان ایران بارها در شعارهای خود با عنوان مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور و… بر آن تأکید کرده است. وی با تمسک به جملاتی از زیارت عاشورا ضمن نشان دادن اینکه راه مجاهدین امتداد راه حسین می باشد اعلام کرد: ''اِنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم و حَربٌ لِمَن حارَبَکُم الی یَومِ القیامه'' من در صلح و آشتی می باشم با کسانیکه با شما و راه شما در صلح و آشتی می باشند و در جنگ و پیکارم با هر کسی که با شما و راه شما در ستیز و نبرد می باشد. وی ضمن تبری و اعلام بیزاری و انزجار از شمر و یزید دوران (خامنه ای و رفسنجانی و روحانی و…) از پیروان، دم و دنبالچه ها و دوستداران آنها (اَشیاعِهِم و اَتباعِهِم و اولیائهم) نیز اعلام برائت کرد و در واقع با این شیوه، مرز بندی راه حسین و راه مجاهدین را با مسیر شمر و یزید دوران یعنی آخوندهای دین فروش و سفاک مشخص نمود و در یک کلام مشخص نمود که راه حسین راه نجات توده ها از ستم و جباریت حکومت سرکوبگر آخوندی و راه آزادی و رهائی مردم از سلطه دین فروشان حاکم می باشد. وی سپس ادامه داد: ''لَعَنَ اللهُ اُمَّهً قَتَلَتکُم و لَعَنَ اللهُ اَلمُمَهِدینَ لَهُم بِالتَمکین مِن قِتالِکُم''. لعنت و نفرین خدا بر گروهی که حسین و ادامه دهندگان راه او (مجاهدین) را کشتند و آنها که زمینه های سیاسی و اجتماعی آنرا فراهم نمودند یعنی همان دنباله روان یزید دوران و همسنگران وزارت بدنام که ضمن بازنشخوار تولیدات وزارتی زمینه سیاسی کشتار مجاهدین در اشرف و لیبرتی را فراهم کردند همانها که با تکرار یاوه های وزارت بدنام از فقدان دمکراسی در مجاهدین و شورای ملی مقاومت یقه چاک داده و اندر نقض حقوق بشر اعضای مجاهدین قلمفرسائی نمودند، از زندانهای موهوم در داخل مجاهدین خبر داده و از کشتار شیعیان و کردها بدست مجاهدین و سایر خُزَعبلات آخوند ساخته خبر دادند آنها که مجاهدین را بدلیل اعتقادات اسلامی و توحیدی با شبیه سازی های ابلهانه به آخوندهای دین فروش حاکم تشبیه کرده و با نتیجه گیری نمودن ''این همانی'' مجاهدین و آخوندهای ضد بشر این پیام را به مردم رساندند که پس چه بهتر علی الحساب قبای مُلّا را چسبیده تا مبادا یکی مثل او و یا بدتر از او بر سر کار آید و بدین ترتیب سعی در خریدن فرجه بقا و طولانی تر کردن عمر این رژیم سفاک نمودند. این همان رویکرد خائنانه این به اصطلاح ''منتقدین'' مجاهدین می باشد که برای خوشرقصی برای مُلّا و وزارتش و برای بالا بردن قیمت خود هر چه رذیلانه تر بر مجاهدین می تازند البته بعضاً یک نیشگونی نیز از رژیم می گیرند تا به اصطلاح خود را سیاسی و مخالف رژیم جا بزنند و چرندیات آخوندیِ خود علیه مجاهدین را واقعی جلوه دهند بعبارت دیگر با چنین رویکردی میخواهند دم خروس مُلّا را که از دهان آنها علیه مجاهدین بیرون زده است را لاپوشانی کنند. همانها که میخواهند بزرگترین، قدرتمندترین و جدی ترین تشکیلات رزمنده و انقلابی بعد از مشروطیت را که تنها سرمایه و نقدینه بزرگ مردم ایران برای کسب آزادی و رهائی است را به نیابت از آخوندها متلاشی کنند. آری اینها زمینه سازان کشتار مجاهدین می باشند از همین رو وانمود می کنند هزاران مجاهدی که بعد از آنهمه بمب و موشک و کشتار و محاصره غذائی و پزشکی و… تا کنون مقاومت کرده گویا به اجبار و یا بر اثر بی اطلاعی از ''دامن پر عطوفت وزارت اطلاعات'' !! و ولایت فقیه که نمونه هایش را در اسید پاشی به صورت دختران جوان و یا چاقو زدن به آنها دیدیم در آنجا مانده اند و اگر دربهای سازمان باز شود آنها نیز چون این عناصر خود فروخته نه تنها از سازمان جدا بلکه با سر در لجنزار آخوندی شیرجه خواهند زد غافل از اینکه راههای خروج از سازمان همیشه باز بوده است و در همین راستا آقای رجوی به سنت امام حسین بارها فرمان چراغ خاموش داده تا هر کس کمترین تزلزلی در پیمودن راه دشوار و طولانی مبارزه با رژیم دارد از صفوف مجاهدین تصفیه گردد. اینبار نیز مسعود چراغها را خاموش و از کلیه افراد خواست هر کس که نمی تواند کلیه فشارها و خطرات احتمالی ماندن در مجاهدین را تحمل کند میتواند راه خود را پیش گرفته و برود اگر هم با رژیم مرز دارد ولی نمیخواهد در مجاهدین بماند میتواند بعنوان میهمان نزد مجاهدین بماند تا مجاهدین امکان اعزام او را به خارج فراهم کنند. مسعود در فرازی دیگر از صحبتهایش گفت: قاتلان مجاهدین را باید در برابر عدالت قرار داد… مالکی باید در ازای هر مجاهدی که کشته و یا زجرکش کرده کیفر ببیند. آنها که به مجاهدین تعرض کردند باید یک به یک کیفر ببینند. آنها که در پرونده ۱۷ ژوئن شهادت دروغ دادند باید در برابر عدالت قرار بگیرند. آنها که به مالکی نامه نوشتند و از کشتار مجاهدین در اشرف سپاسگزاری کردند باید به کیفر شایسته خود برسند یعنی همان به اصطلاح اعضای سابق و نیز پاسداران سیاسی و همچنین مزدوران رسمی گشتاپوی آخوندی در خارج کشور که البته با ماسک مخالفت با رژیم به لجن پراکنی علیه مجاهدین مشغولند و راه کشتار و یا انهدام آنها را فراهم می کنند. صحبتهای مسعود بویژه قسمتی که به زمینه سازان سیاسی کشتار مجاهدین بر می گردد دقیقاً به خال خورد و دُم و دنبالچه های وزارتی رژیم را برآشفته کرده و به زوزه کشی وادار نمود. و بر اساس آن ضرب المثل عامیانه که می گوید: چوب را که بر می داری گربه دزده در میرود اینبار گربه های دزد وزارتی سراسیمه شده و به سر و صدا و شیون پرداختند، خائن لو رفته ای که مأموریت سفید سازی شاگرد جلاد اوین سعید شاهسوندی خائن را بعهده داشت یعنی ''همنشین'' دژخیم (محمد جعفری) اینبار در کنار شکار کننده ی مجاهدین در خیابانهای تهران یعنی تواب تشنه به خون (مصداقی خائن) در یک شوی مشمئز کننده و انزجار آور از اینکه مسعود به زمینه سازان کشتار مجاهدین اشاره کرده به عربده کشی و پاره کردن گلوی خود پرداختند. یک اصطلاح حوزوی آشنا برای ''همنشین'' دژخیم می گوید: ''ضمیر مرجع خود را پیدا می کند''. گویا اشارات رهبر مقاومت و اعلام بیزاری و مرزبندی او با پیروان، دنباله روان و دوستداران رژیم که در جمله (اَشیاعِهِم و اَتباعِهِم و اولیائهم) بیان شده و با ضمیر سوم شخص جمع یعنی کلمه ''هُم'' در جمله قبلی مورد اشاره قرار گرفته به خوبی مرجع و مصداق بارز خود را باز یافته و مارک خیانت و همدستی با دژخیم را بر پیشانی آنها یعنی همان سفلگان سیاسی حک نموده است. این خائنین به مُلّا پیوسته و نیز سایر همسنگران وزارت بدنام با ماسک ''منتقد'' مجاهدین با وجود اینکه هر کدام بین ۱۰ تا ۲۵ سال قبل از مجاهدین جدا و یا اخراج شدند هنوز هم برای بالا بردن قیمت نزد وزارت بدنام از عنوان ''عضو سابق مجاهدین'' و یا ''منتقد'' مجاهدین که ترفند لو رفته وزارت نشان می باشد استفاده می کنند، یکبار رهبر مقاومت به طنز گفته بود میشود از شما خواهش کرد که قدری هم مخالف ما ولی ''منتقد'' رژیم بشوید این ''جماعت به زیر قبای مُلّا خزیده'' و مزدوران ولایت تنها کارکردشان در خارج کشور هموار کردن مسیر کشتار مجاهدین می باشد. راستی اگر آنها ضد رژیم و تنها ''منتقد'' مجاهدین بودند نبایستی خود آستین ها را بالا زده و یک تشکل سیاسی جدی که بهتر و انقلابی تر علیه رژیم پیکار کند درست می کردند و تنها به مخدوش کردن چهره مجاهدین روی نمی آوردند تا از این طریق عمر رژیم را طولانی تر کنند. در همین پیام مسعود صریحاً میگوید اگر اهل مبارزه با رژیم و تنها ''منتقد'' مجاهدین هستید بفرمائید یک سازمان بهتر درست کرده و بهتر و بیشتر به رژیم بزنید آنگاه ما در پیش شما زانو زده و هژمونی شما را خواهیم پذیرفت، اما هیهات که این جماعت تنها در فکر دشنه زدن بر گُرده خلق در زنجیر و پیشتازان آن می باشند و سودائی جز نابودی تشکیلاتی مجاهدین و فروپاشی آنرا در سر ندارند تا از این طریق برای رژیم فرجه بقاء خریده و بر عمر حکومت ننگین آن بیافزایند، آنها با این عملکردشان میخواهند نور خدا را خاموش کرده و راه مقاومت و ایستادگی در مقابل جلادان دین فروش را سد کنند اما نور و راه خدا خاموش شدنی نیست و خدا آنرا به اتمام و سرانجام خواهد رساند هر چند حق پوشان آنرا اکراه داشته باشند (یُریدُنَ لِیُطفِؤا نورَاللهِ بِاَفواهِهِم وَاللهُ مُتِمُّ نُورِِهِ و لو کَرَهَ الکافرون) و به گفته مولوی: کی شود دریا به پوز سگ نجس کی شود خورشید از پُف مُنطَمِس ۷ دسامبر ۲۰۱۴ |
۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه
مرزبندی های رهبر مقاومت با خلیفه ارتجاع و جیغ بنفش همسنگران یزید زمان عارف شیرازی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر