با توجه به تخصصي بودن ودقيق بودن اين سخنراني بهتر است آموزشي برخورد شودتا بهتر روشن كه بر ملت ما اين 35 سال چه گذشت باز نشر 11دسامبر 14
اگر مجاهدين نبودند داعش 35 سال قبل با پشتوانه يك انقلاب حاكم شده بود
ايران اسرار
متن سخنراني استاد جلال گنجه اي،
مسئول كميسيون مذاهب و آزادي اديان در شوراي ملي مقاومت ايران
در تظاهرات 6 سپتامبر 2014 ، در پاريس
و به مناسبت سالروز پنجاهم بنيانگزاري سازمان مجاهدين خلق ايران
امروز اين شانس كه با شما عزيزان در اينجا سخن بگويم، همزمان با جشن پنجاهمين سال تأسيس سازمان پر افتخار مجاهدين خلق به من دست داد. روزي فوق العاده آموزنده و انگيزاننده، نه تنها براي ما، بلكه براي همگان. به مناسبت اين روز بيشتر، بجاست اول يادآور شوم كه هركدام ما در اينجا قبل از اينكه تعداد خودمان را سرشماري بكنيم، بايد در نظر داشته باشيم كه طبق منطق ”يك، دو، سه، صد هزار اشرف ميسازيم”، جمع ما فراتر از اين مكان در پاريس، كهكشاني پر ستاره است نه تنها در پايتختهاي مختلف اروپا، آمريكا ،كانادا، استراليا و اين قبيل كشورهاي معروف به كشورهاي آزاد، بلكه در اشرف 2، همان زندان ليبرتي و در اشرفهاي سراسر كشور، از اشرف 350 در اوين تا تمامي پايگاههايي كه اسم بسياري از آنها را در خبرها و در خلال آكسيونهايشان و اخيرا در نمايش قدرت همياري شنيده و لذت برده ايم، نامهايي كه در گوشه كنار ميهن در زنجيرمان، زنجيرها را گسستند و مي گلسند، هم با كلمات غراء و مواضع انقلابي و هم با خونهاي تازه كه در جان قيام و آزاديخواهي ميهن جاري كرده و مي كنند و قابل توجه آنكه اغلب اين واحدها، نامشان را از شهداي پرافتخار اشرف در حماسه هاي مختلف اشرف و بخصوص حماسه فروغ زهره كه يكسال از آن ميگذرد، گرفته اند. چيزي كه به نوبة خود نشان مي دهد كه ميدان اثرگذاري اشرف و اشرفيان و اشرف نشانان تا كجاست.
بدين ترتيب است كه جادارد، ما و جمع ما در پنجاهمين سال تأسيس سازمان مجاهدين خلق ايران، به خلق قهرمانمان يادآور بشويم كه همچنان پر شمار ، پر انگيزه در غالب سازمان يافته مستحكم مقاومت ايران و سازمان مجاهدين خلق ايران، برقرار هستيم و ادامه ميدهيم و محددا حقوق خلق قهرمان را از غاصبان خونخوار از دزدان انقلاب پرشكوه 57 و از حاكمان غاصب كنوني ميهن مان باز پس خواهيم گرفت.
اينك اجازه مي خواهد تا به مناسبت امروز، مطالب خود را با يك يادآوري كوتاه دنبال بكنم.
هم سنهاي من به ياد دارند كه از ميانه خروش انقلاب پر شكوه 57 چه حاكميتي سربرآورد و در ميهن ما حاكم شد، اگر يادتان باشد در اوايل سال 60 بود، موقعي كه براي اولين بار قوانين ضد انساني سنگسار و مجازاتهاي خونبار كه رژيم از باصطلاح فقه و از دين ارتجاعي خودش برگرفته بود، اينها را تبديل به قانون رسمي و مصوب مجلس خودش كرده بود. آن هنگام، چند صدا عليه اين قانون در ايران برخاست كه اين قانون ضدانساني را محكوم كرد. اما در مقابل، خميني شخصا از همه خواست كه انكار و استنكارتان را پس بگيريد و الا تكفيرتان خواهم كرد. ميكنم. لابد به ياد داريد كه آنهايي كه جا زدند و پس گرفتند و از تكفير ترسيدند، چه كساني بودند و بحث كنوني ما اين نيست كه آنها را نام ببريم. چيزي كه به آن كار داريم اين است كه به يادداريم كه در آن معركه، مجاهدين نه تنها بر آن اعتراض ايستادگي كردند، چند ماهي نگذشت كه از 30 خرداد به بعد ايستادگي شان را در برابر كليت اين رژيم به قيمت خونهاي نازنين بسياري قهرمانان و تحمل شكنجه توسط قهرمانان در زنجير كه -الان بعضيهايشانرا جلوي چشمم ميبينم كه الحمدلله به سلامت براي خلق قهرمان ايران باقي ماندند- اعلام كرده و در مقابل تماميت رژيم ايستاديم و با شعار ”شاه سلطان خميني مرگت فرا رسيده” كه در مهرماه همانسال گستردگي بيشتري يافت، خواستار نابودي تمام عيار اين رژيم شدند و شديم، يعني سرنگوني اين رژيم با همه جناح بنديهايش با همه قطبهايش با همه رمزهايش و با همه قوانين ضد اسلامي و ضد انسانياش. خوب من ازكد تكفير يادآوري كردم كه خميني گفت تكفيرتان ميكنم و چنانكه لابد مي دانيد، مجاهدين را تكفير كرد و به سپاه ابلاغ كرد، همان تكفيري كه بعدها جهت قتل عام زندانيان سياسي در 68، مكتوب و علني كرده و متن مكتوبش انتشار يافته و امروزه در اينترنت هم قابل دسترسي است.
اما امروزه مشاهده مي كنيم كه خود اين رژيم، يعني وارثان خميني، از خامنه اي گرفته تا ديگران، براي اينكه خودشان را در مقابل اربابان بين المللي و افكار جهاني بزك بكنند، اين خونخواران تازه از راه رسيده و بسي كم خطرتر از خودشان را كه امروزه در عراق و سوريه پيدا شدهاند بعنوان گروههاي تكفيري مارك ميزنند و آز آنها اظهار برائت ميكند.
از اين خونخوارها البته اين ما هستيم كه بجا و بحق اظهار برائت كردهايم و ميكنيم و مهمترين اظهار برائت و جدايي هم از زبان رئيس جمهور برگزيده ما صادر شد و در بيانيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت باطلاع همگان رسيد. كه لابد همهتان خواندهايد.
اما برگرديم به موضوع و خود را و به خصوص از برخي جهانيان كه فريب خورده و يا ممكن است فريب بخورندرا در مقابل اين پرسش قرار بدهيم كه آيا، اين رياكاريها اصلا به ريخت رژيم تبهكار و خونخوار خميني و خامنهاي تناسب دارد؟. همان كه در ضرب المثل مي گوييم: ”سه پايه به ديگ مي گويد رويت سياه”.
در حقيقت من ميخواهم با اين يادآوري پلي زده باشم و به وجه ديگري، وجه بسيار درخشان مقاومت ايران و توجه شما را جلب بكنم كه اين در ميهن خودمان ايران بود، كه از سي و چند سال قبل كه در ميهن ما و با تكيه بر يك انقلاب پر شكوه در 57، متإسفانه يك رژيم تكفيري به حاكميت رسيد كه علاوه بر تكفير، بازهم از همان موقع و با شعار ”صدور انقلاب” تعرض به كشورهاي همجوار را در دستور قرار داد و از جمله در جنگ نامشروع 8 ساله، با به تنور فرستادن هزاران هزار نوباوه و جوان بيگناه ايراني كه در خون خودشان از ميان رفتند، ملتي را در تمامي پهنة ايران و تمامي شهرها و روستاهايش به داغ جوانانشان نشانيد. يعني همان شعاري كه امروزه دارد بدست داعش اجرا مي شود و فعلا سرزمينهاي دو كشور سوريه و عراق را به وسعت كشور بلژيك، تبديل به همان مجزه اي كرده است كه طبق فقه خميني و فتواهايش در تحرير الوسيله، آرزوي خميني بود. امري كه در وصينامة معروفش به عموم مسلمانان دستور مي دهد.
عزيزان من، توجه داريد كه چه مي خواهم به عرضتان رسانيده باشم: من ميخواهم بگويم، بگذاريد ساده بگويم كه اگر ما نبوديم، اگر مجاهدين خلق ايران نبودند اگر مقاومت ايران نبود، سي و چند سال قبل داعش از ايران برخاسته بود، نه داعش بدنام امروزي كه سابقهاش 11 سپتامبر است و يا آدمكشيهاي وحشي در اففانستان و غارهاي معروف تورابورا در اين كشور، بلكه يك داعش برخوردار از اعتبار انقلاب 57 ، انقلابي كه روشنكفران دنيا از جمله روشنفكران پر ادعاي همينجا، يعني فرانسه را سحر كرد و در مدح خميني آنچنان مي نوشتند كه امثال من، ما كه از نزديك با او بزرگ شده بوديم و زندگي كرده بوديم ميگفتيم آخر اين مبالغه هاي بي پايه براي چيست، چطور يك مشت فرنگي صاحب ادعاي روشنفكري و سواد و آگاهي، چنين ترهاتي را به زبان و از قلم جاري مي كنند. اجازه مي خواهد، از آنجا كه فضاي صحبت كردن بيشتر و طولاني در مكان اين مراسم فراهم نيست زود به نتيجه گيري برسم. مي خواهم بگويم و در حقيقت از خودتان بخواهم جواب بدهيد كه آيا حس ميكنيد كه ما همين جمع مقاومت ايران، چه خدمت بزرگي به تاريخ معاصر به تمامي بشريت و نه فقط به جهان مسلمان و نه فقط به كشورهاي جهان سومي و كشورهاي منطقه و خاورميانه كردهايم و همچنان داريم ادامه مي دهيم؟.
اما پرسش مهمتر من اين است كه آيا ميتوانيد حدس مي زنيم و درك مي كنيم كه آنچه كه اين جامعه اين مردم اين مرحله از تاريخ بشريت از ما، از تجارب انقلاب ايران، از مجاهدين خلق ايران، از مقاومت ايران، انتظار دارند چقدر برحق است؟.
آري، بايد بدانيم و دايما براي خود يادآور شويم كه اين عنوان ”آلترنانيو بنيادگرايي” كه در توصيف خودمان ميگوييم اصلا مبالغه نيست. ما اين را عمل كرده و استمرار داده و ثبت تاريخ ايران و مقاومت ايران كرده ايم. اينكه ما از يك اسلام سراسر متضاد - همان كه در عبارت برادر بزرگوارمان، برادر مسعود رجوي شنيدهايم يك ذره در آن مبالغه نيست. آري، ما اين حقيقت و اين ظرفيت و توانمندي را با عملمان با خونهايمان با كبوترهاي خونين بالمان، از آستانة 30خرداد با ايستادن در برابر تكفير خميني، تا پنجم مهر و تا پديدة پرغرور رهبري زنان مجاهد، ثابت كرديم و همواره بايد ثابت كنيم. آري، ما با تمامي وسع اين مقاومت، هرگز به داعشيزيم امان نداده و امان نميددهيم، خواه داعشيان فارسي زبان رژيم خميني و خامنه اي، كه بدبختانه از خاك و خاكسترهاي مرده در ايران برخاسته اند و خواه با داعش جهاني به هر زبان خاورميانه اي، آفريقايي و...
آري، هوشيار باشيم كه اين افتخار بزرگ، همانا افتخاري است كه ما مراحل اوليه و پايه اش را در ايران طي كرده ايم و حق داريم سر به آسمان بسابيم. ولي مراحل تاريخيتر وماندگارترش را هنوز در دستور داريم و به آن وفادار هستيم.
به اين ترتيب آيا بايد تعجب كرد كه وقتي كه حتي به اشرفيهاي بيمار و گرفتاريهاي بيماري سخت برميخوريم و مي بنييم شاداب مغرور پرنشاط روحيهاي سرزنده از ايمان به يقين با چشمهاي پرفروغ به تو تگاه ميكنند و به سئوالاتت جواب ميدهند آيا هيچ جاي تعجبي هست؟ اجازه بدهيد قبل از اينكه يكبار ديگر به شما تبريك بگويم، از شما بخواهم همه مون هر موقعيتي داريم و فقط بدليل اينكه به اين پرجمها تعلق داريم و به اين مقاومت تعلق داريم و به مجاهدين تعلق داريم و آن راه را داريم ادامه ميدهيم، بخودمان بگوييم كه سزاوار بالاترين افتخارها سربلنديها و عزت نفسها هستيم، و اصلا نبايد تعجب كنيم كه جهان ارتجاع و جهان استعمار كمر به قتل ما بسته است. آري، هيچ جاي تعجب ندارد اينكه هركسي دنبال به به و چه چه و امن و امان و راحت است، صفوف ما را ترك كند، چرا كه به درد اين كاروان نميخورد. ما همانطوري كه بنيانگذارانمان در جريان دادگاههايشان و بنيانگذاران سازمان مجاهدين تصميم گرفتند كه به قيمت سر به دار سپردنشان در دفاع از حقوق خلق كمترين كوتاهي را بخرج ندهند و بخاطر دفاعتياتشان محكوم به اعدام شدند، اين راه را كه اينجوري جان گرفته و هميشه همينطوري طي شده است، به همين سنت ادامه داده و به همين بهاي سنگين است كه مي توانيم ادامه بدهيم.
حالا اگر غرق در غرور ، سرشار از رضايت و در حقيقت سرشار از شكر به درگاه الهي هستيم كه براي ما نصيب كرد كه به چنين مقاومتي و به چنين تاريخي تعلق داشته باشيم، اجازه مي خواهد كه در آخر عرايضم يكبار ديگر اين روز پر شكوه را و البته به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران، به يكايك شما تهنيت بگويم.
+ متن با اندكي تغيير عبارات شفاهي به نوشتاري
اگر مجاهدين نبودند داعش 35 سال قبل با پشتوانه يك انقلاب حاكم شده بود
ايران اسرار
متن سخنراني استاد جلال گنجه اي،
مسئول كميسيون مذاهب و آزادي اديان در شوراي ملي مقاومت ايران
در تظاهرات 6 سپتامبر 2014 ، در پاريس
و به مناسبت سالروز پنجاهم بنيانگزاري سازمان مجاهدين خلق ايران
امروز اين شانس كه با شما عزيزان در اينجا سخن بگويم، همزمان با جشن پنجاهمين سال تأسيس سازمان پر افتخار مجاهدين خلق به من دست داد. روزي فوق العاده آموزنده و انگيزاننده، نه تنها براي ما، بلكه براي همگان. به مناسبت اين روز بيشتر، بجاست اول يادآور شوم كه هركدام ما در اينجا قبل از اينكه تعداد خودمان را سرشماري بكنيم، بايد در نظر داشته باشيم كه طبق منطق ”يك، دو، سه، صد هزار اشرف ميسازيم”، جمع ما فراتر از اين مكان در پاريس، كهكشاني پر ستاره است نه تنها در پايتختهاي مختلف اروپا، آمريكا ،كانادا، استراليا و اين قبيل كشورهاي معروف به كشورهاي آزاد، بلكه در اشرف 2، همان زندان ليبرتي و در اشرفهاي سراسر كشور، از اشرف 350 در اوين تا تمامي پايگاههايي كه اسم بسياري از آنها را در خبرها و در خلال آكسيونهايشان و اخيرا در نمايش قدرت همياري شنيده و لذت برده ايم، نامهايي كه در گوشه كنار ميهن در زنجيرمان، زنجيرها را گسستند و مي گلسند، هم با كلمات غراء و مواضع انقلابي و هم با خونهاي تازه كه در جان قيام و آزاديخواهي ميهن جاري كرده و مي كنند و قابل توجه آنكه اغلب اين واحدها، نامشان را از شهداي پرافتخار اشرف در حماسه هاي مختلف اشرف و بخصوص حماسه فروغ زهره كه يكسال از آن ميگذرد، گرفته اند. چيزي كه به نوبة خود نشان مي دهد كه ميدان اثرگذاري اشرف و اشرفيان و اشرف نشانان تا كجاست.
بدين ترتيب است كه جادارد، ما و جمع ما در پنجاهمين سال تأسيس سازمان مجاهدين خلق ايران، به خلق قهرمانمان يادآور بشويم كه همچنان پر شمار ، پر انگيزه در غالب سازمان يافته مستحكم مقاومت ايران و سازمان مجاهدين خلق ايران، برقرار هستيم و ادامه ميدهيم و محددا حقوق خلق قهرمان را از غاصبان خونخوار از دزدان انقلاب پرشكوه 57 و از حاكمان غاصب كنوني ميهن مان باز پس خواهيم گرفت.
اينك اجازه مي خواهد تا به مناسبت امروز، مطالب خود را با يك يادآوري كوتاه دنبال بكنم.
هم سنهاي من به ياد دارند كه از ميانه خروش انقلاب پر شكوه 57 چه حاكميتي سربرآورد و در ميهن ما حاكم شد، اگر يادتان باشد در اوايل سال 60 بود، موقعي كه براي اولين بار قوانين ضد انساني سنگسار و مجازاتهاي خونبار كه رژيم از باصطلاح فقه و از دين ارتجاعي خودش برگرفته بود، اينها را تبديل به قانون رسمي و مصوب مجلس خودش كرده بود. آن هنگام، چند صدا عليه اين قانون در ايران برخاست كه اين قانون ضدانساني را محكوم كرد. اما در مقابل، خميني شخصا از همه خواست كه انكار و استنكارتان را پس بگيريد و الا تكفيرتان خواهم كرد. ميكنم. لابد به ياد داريد كه آنهايي كه جا زدند و پس گرفتند و از تكفير ترسيدند، چه كساني بودند و بحث كنوني ما اين نيست كه آنها را نام ببريم. چيزي كه به آن كار داريم اين است كه به يادداريم كه در آن معركه، مجاهدين نه تنها بر آن اعتراض ايستادگي كردند، چند ماهي نگذشت كه از 30 خرداد به بعد ايستادگي شان را در برابر كليت اين رژيم به قيمت خونهاي نازنين بسياري قهرمانان و تحمل شكنجه توسط قهرمانان در زنجير كه -الان بعضيهايشانرا جلوي چشمم ميبينم كه الحمدلله به سلامت براي خلق قهرمان ايران باقي ماندند- اعلام كرده و در مقابل تماميت رژيم ايستاديم و با شعار ”شاه سلطان خميني مرگت فرا رسيده” كه در مهرماه همانسال گستردگي بيشتري يافت، خواستار نابودي تمام عيار اين رژيم شدند و شديم، يعني سرنگوني اين رژيم با همه جناح بنديهايش با همه قطبهايش با همه رمزهايش و با همه قوانين ضد اسلامي و ضد انسانياش. خوب من ازكد تكفير يادآوري كردم كه خميني گفت تكفيرتان ميكنم و چنانكه لابد مي دانيد، مجاهدين را تكفير كرد و به سپاه ابلاغ كرد، همان تكفيري كه بعدها جهت قتل عام زندانيان سياسي در 68، مكتوب و علني كرده و متن مكتوبش انتشار يافته و امروزه در اينترنت هم قابل دسترسي است.
اما امروزه مشاهده مي كنيم كه خود اين رژيم، يعني وارثان خميني، از خامنه اي گرفته تا ديگران، براي اينكه خودشان را در مقابل اربابان بين المللي و افكار جهاني بزك بكنند، اين خونخواران تازه از راه رسيده و بسي كم خطرتر از خودشان را كه امروزه در عراق و سوريه پيدا شدهاند بعنوان گروههاي تكفيري مارك ميزنند و آز آنها اظهار برائت ميكند.
از اين خونخوارها البته اين ما هستيم كه بجا و بحق اظهار برائت كردهايم و ميكنيم و مهمترين اظهار برائت و جدايي هم از زبان رئيس جمهور برگزيده ما صادر شد و در بيانيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت باطلاع همگان رسيد. كه لابد همهتان خواندهايد.
اما برگرديم به موضوع و خود را و به خصوص از برخي جهانيان كه فريب خورده و يا ممكن است فريب بخورندرا در مقابل اين پرسش قرار بدهيم كه آيا، اين رياكاريها اصلا به ريخت رژيم تبهكار و خونخوار خميني و خامنهاي تناسب دارد؟. همان كه در ضرب المثل مي گوييم: ”سه پايه به ديگ مي گويد رويت سياه”.
در حقيقت من ميخواهم با اين يادآوري پلي زده باشم و به وجه ديگري، وجه بسيار درخشان مقاومت ايران و توجه شما را جلب بكنم كه اين در ميهن خودمان ايران بود، كه از سي و چند سال قبل كه در ميهن ما و با تكيه بر يك انقلاب پر شكوه در 57، متإسفانه يك رژيم تكفيري به حاكميت رسيد كه علاوه بر تكفير، بازهم از همان موقع و با شعار ”صدور انقلاب” تعرض به كشورهاي همجوار را در دستور قرار داد و از جمله در جنگ نامشروع 8 ساله، با به تنور فرستادن هزاران هزار نوباوه و جوان بيگناه ايراني كه در خون خودشان از ميان رفتند، ملتي را در تمامي پهنة ايران و تمامي شهرها و روستاهايش به داغ جوانانشان نشانيد. يعني همان شعاري كه امروزه دارد بدست داعش اجرا مي شود و فعلا سرزمينهاي دو كشور سوريه و عراق را به وسعت كشور بلژيك، تبديل به همان مجزه اي كرده است كه طبق فقه خميني و فتواهايش در تحرير الوسيله، آرزوي خميني بود. امري كه در وصينامة معروفش به عموم مسلمانان دستور مي دهد.
عزيزان من، توجه داريد كه چه مي خواهم به عرضتان رسانيده باشم: من ميخواهم بگويم، بگذاريد ساده بگويم كه اگر ما نبوديم، اگر مجاهدين خلق ايران نبودند اگر مقاومت ايران نبود، سي و چند سال قبل داعش از ايران برخاسته بود، نه داعش بدنام امروزي كه سابقهاش 11 سپتامبر است و يا آدمكشيهاي وحشي در اففانستان و غارهاي معروف تورابورا در اين كشور، بلكه يك داعش برخوردار از اعتبار انقلاب 57 ، انقلابي كه روشنكفران دنيا از جمله روشنفكران پر ادعاي همينجا، يعني فرانسه را سحر كرد و در مدح خميني آنچنان مي نوشتند كه امثال من، ما كه از نزديك با او بزرگ شده بوديم و زندگي كرده بوديم ميگفتيم آخر اين مبالغه هاي بي پايه براي چيست، چطور يك مشت فرنگي صاحب ادعاي روشنفكري و سواد و آگاهي، چنين ترهاتي را به زبان و از قلم جاري مي كنند. اجازه مي خواهد، از آنجا كه فضاي صحبت كردن بيشتر و طولاني در مكان اين مراسم فراهم نيست زود به نتيجه گيري برسم. مي خواهم بگويم و در حقيقت از خودتان بخواهم جواب بدهيد كه آيا حس ميكنيد كه ما همين جمع مقاومت ايران، چه خدمت بزرگي به تاريخ معاصر به تمامي بشريت و نه فقط به جهان مسلمان و نه فقط به كشورهاي جهان سومي و كشورهاي منطقه و خاورميانه كردهايم و همچنان داريم ادامه مي دهيم؟.
اما پرسش مهمتر من اين است كه آيا ميتوانيد حدس مي زنيم و درك مي كنيم كه آنچه كه اين جامعه اين مردم اين مرحله از تاريخ بشريت از ما، از تجارب انقلاب ايران، از مجاهدين خلق ايران، از مقاومت ايران، انتظار دارند چقدر برحق است؟.
آري، بايد بدانيم و دايما براي خود يادآور شويم كه اين عنوان ”آلترنانيو بنيادگرايي” كه در توصيف خودمان ميگوييم اصلا مبالغه نيست. ما اين را عمل كرده و استمرار داده و ثبت تاريخ ايران و مقاومت ايران كرده ايم. اينكه ما از يك اسلام سراسر متضاد - همان كه در عبارت برادر بزرگوارمان، برادر مسعود رجوي شنيدهايم يك ذره در آن مبالغه نيست. آري، ما اين حقيقت و اين ظرفيت و توانمندي را با عملمان با خونهايمان با كبوترهاي خونين بالمان، از آستانة 30خرداد با ايستادن در برابر تكفير خميني، تا پنجم مهر و تا پديدة پرغرور رهبري زنان مجاهد، ثابت كرديم و همواره بايد ثابت كنيم. آري، ما با تمامي وسع اين مقاومت، هرگز به داعشيزيم امان نداده و امان نميددهيم، خواه داعشيان فارسي زبان رژيم خميني و خامنه اي، كه بدبختانه از خاك و خاكسترهاي مرده در ايران برخاسته اند و خواه با داعش جهاني به هر زبان خاورميانه اي، آفريقايي و...
آري، هوشيار باشيم كه اين افتخار بزرگ، همانا افتخاري است كه ما مراحل اوليه و پايه اش را در ايران طي كرده ايم و حق داريم سر به آسمان بسابيم. ولي مراحل تاريخيتر وماندگارترش را هنوز در دستور داريم و به آن وفادار هستيم.
به اين ترتيب آيا بايد تعجب كرد كه وقتي كه حتي به اشرفيهاي بيمار و گرفتاريهاي بيماري سخت برميخوريم و مي بنييم شاداب مغرور پرنشاط روحيهاي سرزنده از ايمان به يقين با چشمهاي پرفروغ به تو تگاه ميكنند و به سئوالاتت جواب ميدهند آيا هيچ جاي تعجبي هست؟ اجازه بدهيد قبل از اينكه يكبار ديگر به شما تبريك بگويم، از شما بخواهم همه مون هر موقعيتي داريم و فقط بدليل اينكه به اين پرجمها تعلق داريم و به اين مقاومت تعلق داريم و به مجاهدين تعلق داريم و آن راه را داريم ادامه ميدهيم، بخودمان بگوييم كه سزاوار بالاترين افتخارها سربلنديها و عزت نفسها هستيم، و اصلا نبايد تعجب كنيم كه جهان ارتجاع و جهان استعمار كمر به قتل ما بسته است. آري، هيچ جاي تعجب ندارد اينكه هركسي دنبال به به و چه چه و امن و امان و راحت است، صفوف ما را ترك كند، چرا كه به درد اين كاروان نميخورد. ما همانطوري كه بنيانگذارانمان در جريان دادگاههايشان و بنيانگذاران سازمان مجاهدين تصميم گرفتند كه به قيمت سر به دار سپردنشان در دفاع از حقوق خلق كمترين كوتاهي را بخرج ندهند و بخاطر دفاعتياتشان محكوم به اعدام شدند، اين راه را كه اينجوري جان گرفته و هميشه همينطوري طي شده است، به همين سنت ادامه داده و به همين بهاي سنگين است كه مي توانيم ادامه بدهيم.
حالا اگر غرق در غرور ، سرشار از رضايت و در حقيقت سرشار از شكر به درگاه الهي هستيم كه براي ما نصيب كرد كه به چنين مقاومتي و به چنين تاريخي تعلق داشته باشيم، اجازه مي خواهد كه در آخر عرايضم يكبار ديگر اين روز پر شكوه را و البته به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران، به يكايك شما تهنيت بگويم.
+ متن با اندكي تغيير عبارات شفاهي به نوشتاري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر