روزگاري بود كه توپخانة «جنگ رواني» رژيم آخوندي با ياوه اي بنام ليست كذايي تنها ابرقدرت جهان تك قطبي به جنگ عليه مقاومت مردم ايران آمده بود,
روزگاري بود كه «توپخانه نظامي» رژيم، با بمبهاي 15 تني عليه مقاومت ايران، آتش كينة آخوندي را به نيابت بر سر ما مي ريخت,
روزگاري بود كه «رئيس د.اس.ت. دستگاه جاسوسي قدرقدرت فرانسه» و «قاضي پرنفوذ، بروگير» در ماجراي 17ژوئن تكميل «مأموريتهاي ناتمام لاجوردي» در «ريشه كني مجاهدين» را بر عهده گرفته بود و با همان جديت پا در ميدان بدنام كردن و تخطئه مقاومت با تمام امكانات رسانه اي گذاشته بود,
روزگاري بود كه «عاليجناب سفير ويژه ايالات متحده، بنام باتلر» و خانم اليزابت روبين در منبرهايي مثل نيويورك تايمز, طابق النعل بالنعل حرف هاي گشتاپوي آخوندي را عليه ما غرغره و فضا سازي مي كردند,
روزگاري بود كه «توپخانه سياسي» رژيم، دق دل خالي كردن نيابتيِ «نماينده ويژة دبيركل ملل متحد» در جلسه شوراي امنيت بود.
ولي...
ولي حالا بنگريد حال و روز ولي فقيه ارتجاع را، وقتي پس از آن «ناوگانهاي عظيم و هراس انگيز» كه به جنگ ما آورده بود و سرافكنده و شكست خورده بازگشت ، حالا با سايت هاي بي مقداري مثل«پژواك» يا «بويناك» شليك هايش را ميكند.
از اين سير منحني، اضمحلال و چنته خالي ولي فقيه ارتجاع را بايد ديد و به او حق داد كه در گرداب بحرانهاي گريبان گيرش، ماكزيمم شليك و تواني كه بتواند انجام دهد, «ژاژخايي» كينه ورزانه و از سر پيسي است و در آويختن به چنين تخته پاره هايي.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر