۱۳۹۳ بهمن ۲۵, شنبه

خميني پس از ورود به تهران در رعايت بند وبستهاي پشت پرده كاملاً سر به راه بود خميني دجال ضد بشر 15


 خميني پس از ورود به تهران

در رعايت بند وبستهاي پشت پرده  كاملاً سر به راه بود

 آخوندها دربازگو كردن چگونگي ورود خميني به تهران، واقعيت را 180درجه قلب كرده ومدعي هستند: «امام آمد در حالي كه دو هيأت سياسي و نظامي از برجسته‌ترين كارشناسان و مقامات آمريكايي بر اساس طرح جرج بال و تصميمات سران آمريكا، انگليس، فرانسه و آلمان در كنفرانس گوادولوپ براي نجات رژيم وابسته و محتضر شاه، به‌صورت شبانه‌روزي در تهران تلاش مي‌كردند و همزمان تيمهايي در كاخ سفيد واشينگتن و دفتر نمايندگي نيروهاي نظامي آمريكا در ناتو مستقر در اروپا مسئوليت هماهنگي تبليغات رواني، طراحي كودتا و هماهنگ سازي دول مرتجع منطقه، لجستيك و كمك‌رساني به ارتش شاه و دولت بختيار را بر عهده داشتند»(1).
اما هم چنان كه پيش از اين گفته شد، ارتش شاه و آخرين نخست‌وزير او بختيار، زيرنظر ژنرال هايزر معاون سرفرماندهي پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو)، در روز 12بهمن، تمام تلاش خود را براي اين كه خميني به‌سلامت به‌تهران برسد وحفاظت از او به‌كاربردند.


  بختيار، آخرين نخست‌وزير شاه، به  سپهبد مقدم، رئيس ساواك،  سپهبد رحيمي، فرماندار نظامي تهران، وهم‌چنين به  رئيس شهرباني كشور، دستور داده بود كه  اقدامات امنيتي لازم را هنگام ورود خميني به موقع اجرا بگذارند و سپهبد ربيعي، فرمانده نيروي هوايي ارتش شاه، مأموريت امنيت پرواز و هم چنين امور داخلي فرودگاه مهرآباد را عهده‌دار بود.
 هايزركه همه چيز را بادقت زيرنظر داشت،  دو روز قبل از ورود خميني ، بااشاره به مانور نيروي هوايي رژيم شاه در روز 9بهمن درتهران ، برتسلط كامل نيروي هوايي شاه در آن ايام تأكيد كرده و مي‌نويسد: «تيمسار ربيعي ازعملكرد ديروز نيروي هوايي كه قوت وانسجام خود را نشان داده بودند، احساس رضايت وافتخارمي‌كرد. آنها120پروازداشتند كه 5 پرواز آن F14بود»(2).


رد پاي توافق وبند وبست آشكارخميني با ازمابهتران، فقط به  ترتيبات اجرايي وحفاظتي  ورود او به تهران منحصر نمي شود،  توافق درپاريس برسرخروج شاه، انتقال آرام قدرت، سمتهاي كليدي دولت آينده مانند نخست وزير، وزير دفاع، وزيرخارجه ورئيس شركت نفت و تركيب شوراي انقلاب خميني درملاقاتهاي خميني با فرستادگان كارتر و ژيسكاردستن، كه پيش از اين به‌آن اشاره‌كرديم، واضح‌تر از آن است كه بتوان آن را انكاركرد.
دراين ميان نكات جالب توجهي در مورد رفتار وسخنرانيهاي خميني  در روز ورودش  به تهران، جلب نظر مي‌كند كه اگر در بحبوحهٌ اوضاع پرالتهاب آن روز ازنظرخيليها دورمانده، ژنرال هايزر كاملاً به آن دقت داشته‌است.
ياد داشتهاي هايزر نشان  مي‌دهد كه  او  بعد از دقت ومراقبت بر حسن اجراي  ترتيبات ورود خميني به تهران و حسابرسي از اميران ارتش شاه درانجام درست آنها، اظهارات خميني در فرودگاه و بهشت‌زهرا را كاملاً زير‌نظر داشته و به طورمشخص نگران اين بوده است كه  خميني بلافاصله پس از ورود به تهران با نصب دولتي ازجانب خود، اوضاع را ازكنترل آنها خارج كند.  از اين رو، در روز ورود خميني دريادداشت خود نوشته است:«باتوجه به اعلاميهٌ خميني درپاريس، تعجب‌آور نمي‌بود اگرايشان اولتيماتوم داده وحكومت بختيار را غيرقانوني اعلام كرده ودولت خود را نصب نمايد. مي‌دانستم كه اين كار اوضاع را به آشوب وخونريزي منتهي مي‌كند»(3). 
اما خميني در روز ورود به تهران در رعايت بند وبستهاي پشت پرده كاملاً سربه راه بود و توافقها را مراعات كرد.
 يادداشت روز بعد هايزر، كه آن را بعد ازصحبت با مشاورانش كه بالاترين اميران ارتش شاه را هم شامل مي شدند نوشته،  چنين است: «در مورد موضع بي‌نهايت تندي كه خميني در سخنرانيهاي خود در فرودگاه و بهشت‌زهرا گرفته بود، بحث كرديم. در ميان ساير مطالب ديگر گفته بود"من توي دهن اين دولت مي‌زنم". او ملت را به مبارزهٌ مستقيمي تشويق كرده بود ولي هنوز جمهوري اسلامي يا شورايي را اعلام  نكرده بود. اينها دو موردي بودند كه من انتظار داشتم عكس‌العمل بختيار را برانگيزد. خميني ضمن تندي با ارتش به آنها توصيه‌هايي كرد. او گفت نمي‌خواهد دردسر و خونريزي به‌وجود بيايد. به اندازهٌ كافي جوانان ايران قرباني و روحانيون زنداني و شكنجه شده‌اند.  گفت آن چه كه مي‌خواهد واقعاً استقلال نيروهاي مسلح است. او اين كلمات را بيان داشت: "آقاي ارتشبد آيا نمي‌خواهيد مستقل باشيد؟ آقاي سرلشگر  آيا نمي‌خواهيد مستقل باشيد؟ آيا مي‌خواهيد صرفاً نوكر باشيد؟" او سپس توصيه كرد كه نيروهاي مسلح به آغوش باز مردم بازگردند و تسليم دستورات خارجي نگردند. او اين مطلب را خيلي شديد گفت. اما اسمي از شخصي يا كشوري نبرد. اگر اين كار را كرده‌بود  مشكلات و مسائل ما فوراً به نقطهٌ جوش خود مي‌رسيد…» (4)
بايد توجه داشت كه «تندي» سخنان خميني درفرودگاه كه هايزر به آن اشاره كرده‌است، اصلا «تقصير»! خودش نبود. خميني مجبور بود  درعين مراعات توافقهايش با آمريكا و تتمهٌ  رژيم شاه ، مراعات جوانقلابي وجوشان جامعه را هم بكند وحرفهايش را هنگام مواجه شدن با مردم خروشان و انقلابي، با جو موجود وفق دهد. 
كافيست توجه كنيم كه درلحظهٌ ورود خميني به‌فرودگاه، با آن كه نزديكان خميني سعي كردند به‌هروسيله، مجاهدين وشعارها وكلمات مربوط به‌آنها را درهمهٌ صحنه‌ها حذف كنند، اما جو انقلابي جامعه چنان بود كه در اولين خير مقدم گفتن به خميني، دانشجويي كه ازطرف كميتهٌ استقبال وطبعا با مراعات همهٌ جوانب انتخاب شده بود، درسخنان سه چهار  دقيقه يي خود، دوبار از «جامعه توحيدي» كه آشكارا بوي مجاهدين مي داد، صحبت كرد. همان عبارتي كه خميني دراولين فرصت ممكن و از زبان خبرگان اوليه، به كارگيري آن را قدغن كرد و شكي نيست كه درفرودگاه هم تحمل شنيدنش را نداشته است. اما فضا طوري بود كه دانشجوي مزبور در سخنان كوتاه خود، ضمن خير مقدم به‌خميني گفت  «ملت ايران» تا «برقراري جامعهٌ توحيدي،جامعه‌يي كه در آن انسان از قيد بندگي انسان آزاد باشد، بهره‌كشي انسان از انسان ملغي گردد، ازناهمواريها و نابرابريهاي مصنوعي اثر نماند، بتهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي يكسره سرنگون گردند، مساوات، برابري و برادري به معناي واقعي كلمه برقرار شود، آثار استبداد دوهزار و پانصدساله و استعمار چهارصد ساله محو گردد» از پا نخواهد نشست. وي درپايان سخنانش نيز بر شعار «برقرارباد جامعه توحيدي» تأكيد نمود(5).
درچنين جوي خميني ناگزير بود كه كلمات تندي بگويد، ولي حواسش كاملاً جمع بود كه دو نكتهٌ مورد حساسيت طرفهاي مربوطه را در آن روز كاملاً رعايت كند.
خميني يك چيز ديگر را هم رعايت كرد وآن رفع نگراني هايزر به هنگام گم شدن ردش درتهران بود. هايزر دريادداشتهاي خود صحنهٌ خروج خميني از هليكوپتر نيروي هوايي و رفتنش با اتومبيل به محلي نامعلوم  را نقل مي‌كند وبا اشاره به نگراني فرماندهٌ نيروي هوايي شاه و ديگر «تيمسارها» از اين بابت مي‌نويسد: « اين كار درگروه احساس ترس به وجود آورد . زيرا نمي‌دانستيم كه بعدا ًچه اتفاقي خواهد افتاد. گفتم شايد با اين كار خواسته‌اند جمعيت را از خود دوركرده واستراحت كنند. اما به نظرمي‌رسيد كه اين نظرخيلي مورد توجه تيمسارها قرارنگرفت. مطمئن بودند كه يك اشتباهي صورت گرفته است وآنها درمأموريت خود شكست خورده‌اند واكنون آيت ا… راگم كرده‌اند. با توجه به نفرت آنها ازاو ، نگراني آنها تعجب آور به نظرمي‌رسيد. اما آنها ظاهرا ًاز نقطه‌نظر نظامي نگران انجام مأموريت خود بودند. تحقيقاتي را شروع كرديم  تا دريابيم كه او نزد كدام يك ازدوستان قديمي خود خواهد ماند؟ ودرغير اين صورت آيا براي خود مخفيگاهي درنظر گرفته است؟ اما به هرحال تلاش ما موفق نبود. او به طور كامل گم شده بود»(6).
اين نگراني چند ساعت هم به‌طول نمي‌انجامد و درست هنگامي كه هايزر گزارش ورود خميني به تهران را از طريق تلفن به واشينگتن مي‌داد، پيامي  درمورد محل اقامت خميني ـ‌كه قطعا به توصيهٌ خود خميني فرستاده شده‌بود ـ به دستش مي‌رسد وبه نگرانيش پايان مي‌دهد. هايزز در بارهٌ اين  ماجرا، در يادداشت روز 12بهمن خود مي‌نويسد: «مي‌بايستي گزارش خود را به واشينگتن مي‌دادم، اما وزيرنبود . لذا با معاون وزير دفاع، دونكن، و رئيس ستاد مشترك صحبت كردم. حداكثر سعي خود را براي ارائهٌ گزارش فعاليتهاي روز به عمل آوردم…بالاخره با تأكيد براين مطلب كه درحال حاضر نمي‌دانيم خميني كجاست  صحبت خود را تمام كردم، اما دلايل خود براي عدم وجود نگراني را هم گوشزد كردم.  گفتم انتظار داريم فردا روز آرامي باشد… وقتي داشتم  با تلفن صحبت مي‌كردم، پيامي به دستم دادند كه  مي گفت آيت … پيدا شده است. يكي از مقامات مربوط به خميني گفته بود كه او در منزل يكي از دوستانش اقامت كرده است. پيام را براي آقاي دونكن خواندم و بعد از اين پيام كه به فال نيك گرفتم، گوشي را گذاشتم»(7).
 هايزر براي كسب اطمينان از چگونگي پيشرفت اوضاع، تيترها ونحوهٌ  درج سخنان خميني در روزنامه ها را هم چك كرد و  نسبت به سربه راه بودن و امكان «دوباره احيا نمودن» ملاقاتهاي پاريس، ابراز اطمينان نمود. وي مي‌نويسد: «يكي از روزنامه‌ها گزارش داده بود:"خميني دست مبارزهٌ مستقيم را دراز كرده، اما هنوز جمهوري يا شورايي اعلام نكرده است". زير آن با خطوط درشتي عبارت تاريخي "من توي دهن اين دولت مي‌زنم"  درج شده بود. در ميان گزارشهاي مختلف از وقايع روز گذشته عكس بسيار تماشايي از هليكوپتر در بهشت‌زهرا وقتي‌كه سعي مي‌كرد آيت‌الله را از ميان درياي آدمها بيرون بكشد انداخته‌بود. روزنامه احتمال گفتگوي ميان خميني و بختيار را پيش‌بيني كرده‌بود. گفته‌بود بختيار خيال استعفا ندارد. آيت الله هم سازش‌ناپذير بود، اما علائمي وجود داشت كه نشان مي‌داد مي‌توان ملاقات عقيم  پاريس را دوباره احيا نمود»(8).

پانويس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- كوثر، جلد سوم
2و3و4ـ مأموريت مخفي هايزر در تهران- خاطرات ژنرال هايزر ، ترجمهٌ محمد حسين عادلي، چاپ اول 1365-تهران،انتشارات رسا
5ـ كوثر، جلد سوم
6و7و8 ـ مأموريت مخفي هايزر در تهران- خاطرات ژنرال هايزر، تهران.



25


خميني و چگونگي اعلام  دولت موقت  بازرگان

در گفتار گذشته گفتيم كه خميني پس از ورود به تهران در رعايت بند‌و‌بستهاي پشت‌پرده دست‌از‌پا خطا نمي‌كرد و كاملاً سربه‌راه بود.
اين سر‌به‌راه بودن درمهمترين قدمي كه خميني بعد از ورودش به تهران برداشت، يعني در معرفي رئيس دولت موقت، كاملاً آشكار است و به‌خوبي نشان مي‌دهد كه تا آن‌جا كه به‌خميني برمي‌گشت، هرگز نمي‌خواست تحول  انقلابي كه مستلزم روي‌كار‌آمدن جريانهاي واقعاً انقلابي بود، صورت گيرد. مرور رخدادها به‌خوبي اين واقعيت را نشان مي‌دهد:
1ـ رفتار خميني پس از ورود به تهران، هايزر را به اين نتيجه رساند كه «مي‌توان ملاقات عقيم  پاريس را دوباره احيا نمود». احياي ملاقاتهاي پاريس مفهومي كاملا روشن داشت كه سوليوان (آخرين سفير آمريكا در ايران) بخشي از آن را  اين چنين لو داده است:
«...به‌خاطر ارتباط ويژهٌ آمريكا با ايران، بايد بررسي مي‌كرديم كه آيا مي‌توان ترتيبي داد كه نيروهاي مسلح ايران دست‌نخورده بماند يا نه؟ ما معتقد بوديم كه نيروهاي مسلح ايران بايد فرمانبردار دولتي باشند كه از پشتيباني گروههاي پيروز در انقلاب و مورد حمايت خميني، برخوردار باشد. من به‌راستي پيش‌بيني مي‌كردم كه نخستين دولت بعد از انقلاب، به رياست مهدي بازرگان كه يك سوسيال‌دموكرات نيكخواه است، تشكيل خواهد شد...»(1).
2ـ هايزر كه درزمان ورود خميني كنترل ارتش شاه را در دست داشت، تا دو روز بعد در تهران ماند و قبل از ترك تهران در روز 14بهمن، به‌ژنرالهاي ارتش شاه به‌خوبي تفهيم كرد كه بايد با «واقعيات زندگي» روبه‌رو شوند. وي به اين ترتيب آنها را از هرگونه اقدام نسنجيده‌يي كه بند‌و‌بست با خميني را برهم بزند برحذر داشت. هايزر در گزارش  آخرين گفتگويش با ستاد مشترك ارتش مي‌گويد:


 «همهٌ چشمها به من دوخته شده بود. سكوت را شكستم. گفتم مي‌دانم برايشان بسيار مشكل است، اما لااقل بحث در‌بارهٌ آن بسيار آسانتر است. اضافه كردم اين بازي يك بيس‌بال است، يك پوكر بزرگ است و چوب اين بازي كشور شماست. فكر كردم اين حرف لااقل باعث پاسخي  از سوي تيمسار قره‌باغي مي شود و نزد خود فكر مي‌كردم كه او منفجر شده و به من خواهد گفت اشتباه مي‌كنم. اما چنين اتفاقي نيفتاد. سر جاي خود هم‌چنان نشسته بود و سكوت او باعث مي شد كه در ذهنم گفته‌هاي خود را تأييد كنم»(2).
3ـ در يادداشتهاي قبلي هايزر اين نكته به‌چشم مي‌خورد كه وي فكر مي‌كرد اگر تهران را ترك كند، زير پاي بختيار را خالي كرده است. از همين رو، خروج او از تهران علامت روشني به خميني براي معرفي دولت مورد توافق بود. چنين بود كه دو روز بعد، در روز16بهمن57، خميني بازرگان را به عنوان رئيس دولت موقت معرفي كرد.
4ـ از آن جا كه محور توافقها و بند‌و‌بستهاي خميني در پاريس ، بر انتقال آرام قدرت از طريق دولت مورد توافق و جلوگيري از هر‌گونه شورش مسلحانه و تعرض مردم به پادگانها بود، خميني هنگام معرفي بازرگان به عنوان نخست‌وزير دولت موقت، با‌جديت هرچه تمامتر، بر‌اين كه اوضاع بايد كاملاً آرام و تحت‌كنترل باشد و هيچ حادثه يي رخ ندهد، تأكيد نمود.

وي در اين هشدار و«تنبه» با صراحت كامل خطاب به ملت گفت:«من بايد يك تنبه ديگري هم بدهم و آن اين كه من ايشان را حاكم كردم، يك نفر آدمي هستم كه به واسطهٌ ولايتي كه از طرف شارع مقدس دارم ايشان را قرار دادم. ايشان را كه من قرار دادم، لازم الاتباع است؛ ملت بايد از او اتباع كند. يك حكومت عادي نيست؛ يك حكومت شرعي است؛ بايد از او اتباع كنند. مخالفت با اين حكومت مخالفت با شرع است؛ قيام بر عليه شرع است. قيام بر عليه حكومت شرع جزايش در قانون ما هست، در فقه ما هست. و جزاي آن بسيار زياد است. من تنبه مي‌دهم به‌كساني كه تخيل اين معني را مي‌كنند كه كارشكني بكنند، يا اين كه خداي‌نخواسته يك وقت قيام بر‌ضد اين حكومت بكنند. من اعلام مي كنم به‌آنها كه جزاي آنها بسيار سخت است در فقه اسلام. قيام بر‌ضد حكومت خدايي، قيام بر‌ضد خواست خداست. قيام بر ضد خدا كفر است».
5ـ  خميني بعد از معرفي بازرگان بلافاصله با‌خبرنگاران مصاحبه كرد. در كتاب كوثر كه توسط بازماندگان خميني  منتشر شده، پاسخهاي خميني به سؤالهاي خبرنگاران بعد از معرفي بازرگان به عنوان رئيس دولت موقت، منعكس شده است. جوابهاي خميني   اگر‌چه  با دجالگري  و شيوهٌ به‌نعل‌و‌به‌ميخ يا ديپلوماسي فريبكارانهٌ آخوندي همراه است، ولي به‌وضوح روشن مي‌كند كه وي سراپا به‌بند‌و‌بستهاي پشت‌پرده چشم دوخته و حتي قانون اساسي نظام سلطنتي را هم براي انتقال آرام قدرت و نه آن‌چه در روز 22بهمن رخ داد، مي‌پذيرد.
لحن جوابهاي خميني را هنگامي كه راجع به‌احتمال تمرد دولت بختيار يا ارتش شاه مورد سؤال قرار مي‌گيرد، با‌هشدار و «تنبهي» كه راجع به‌لزوم تبعيت ملت مي‌دهد مي‌توان مقايسه كرد. خطاب به‌ملت آن عتاب و خطابها را كرد ولي در اولين سؤال وقتي كه از خميني مي‌پرسند: «اگر ارتش نپذيرفت چه پيش‌بيني مي‌كنيد و چه خواهيد كرد؟»، پاسخ مي‌دهد: «ارتش چنان عملي را نخواهد كرد و اگر چنان‌چه بكند، اولاً از طرف خدا مجازات خواهد شد و ثانياً در موقع مقتضي جزايي را كه قانون اسلام تعيين كرده است، اجرا مي‌كنيم و اگر خداي نكرده چنين كردند اعلام مي‌كنيم».
 سؤال بعدي ازخميني اين است كه «با توجه به‌تماس نزديك بازرگان با شما و هم‌چنين با بختيار، تصور مي‌كنيد واكنش بختيار و ارتش چه باشد؟ بختيار چه موضعي خواهد داشت، يا دارد و هم‌چنين ارتش چه موضعي خواهد داشت يا دارد؟»
 خميني درپاسخ ابتدا ابراز اطمينان مي‌كند كه « اگر هر‌دو عاقل باشند و به مملكت علاقه داشته باشند، عكس‌العمل آنها بايد مثبت باشد» و بعد اضافه مي‌كند كه «اگر خائن باشند و بخواهند به مملكت خيانت كنند اين امرش با خداست».
6 ـ واضح است كه اين سؤالات كاملاً حساب‌شده تنظيم شده و بخشي ازبند‌و‌بستهاي پشت‌پرده است، تا خميني، همزمان با معرفي رئيس دولت موقت، شخصاً درمورد احتمال تمرد ارتش شاه بگويد: «ارتش چنان عملي را نخواهد كرد» و بعد دوباره راجع به ارتش و بختيار اضافه كند كه «اگر هر دو عاقل باشند و به مملكت علاقه داشته باشند، عكس‌العمل آنها بايد مثبت باشد».
هم چنين هيچ شكي نيست كه درآن شرايط، احتمال قيام ملت عليه دولت بازرگان مطلقاً وجود نداشت، بنابراين تمام عتاب و خطابهاي خميني كه «ملت بايد از او اتباع كند، مخالفت با اين حكومت مخالفت با شرع است؛ قيام برعليه حكومت شرع جزايش در قانون ما هست»، در عمل و در عالم واقع هشدار واخطار نسبت به هرگونه قيام و شورش مردم براي از‌هم‌دريدن ماشين نظامي شاه و رژيمي است كه بالفعل حكومت را در دست داشت.
7ـ  اما نكتهٌ مهم  درمصاحبهٌ خميني كه دقيقاً در سومين و آخرين سؤال گنجانيده شده، پذيرش قانون اساسي رژيم شاه از جانب خميني است. متن سؤال و جواب سوم چنين است:
 «س: به نظر شما قانون اساسي 1906 آيا مورد قبول است و مي‌تواند چارجوبي باشد براي دورهٌ انتقالي؟
ج: به‌جز در موارد بسياري كه به زور وارد قانون اساسي شده است، تازماني كه ملت رأي مخالف به‌آن نداده است  به قوهٌ خود باقي است»(3).
جملهٌ استثنا‌كنندهٌ «به‌جز در موارد بسياري كه به‌زور وارد قانون اساسي شده»، در مقابل پذيرش اصل قانون اساسي، البته ارزش سياسي و حقوقي ندارد و هيچ كودكي را هم نمي‌فريبد. وانگهي اين نكته كاملاً بديهي است كه درِ قانون اساسي 1906بر‌پاشنهٌ نظام سلطنتي مي چرخد و بديهي است كه اين پاشنه هرگز شامل استثناي خميني نمي‌شود. بنا‌براين قبول چارچوب نظام سلطنتي از جانب خميني در روز 16بهمن 1357، خودش گوياي خيلي چيزها  درمورد دجاليت كسي است كه رهبري انقلاب ضد‌سلطنتي را دزديد.
8 ـ بايد توجه داشت كه خميني درشرايطي به بند وبستهاي پشت پرده مو‌به‌مو عمل مي‌كرد و ملت را هم به‌رعايت آن فرا‌مي‌خواند كه با توجه به اوضاع جوشان و ملتهب جامعهٌ انقلابي و به‌پاخاستهٌ ايران، ژنرال هايزر تهران را در وضعيتي كاملاً اضطراري ترك كرده بود. وي جزئيات نحوهٌ ترك تهران را در كتابش نوشته و از‌جمله نگرانيش را از اين كه هواپيمايش در‌حال خروج از ايران توسط بخشي از پرسنل نيروي هوايي هدف قرارگيرد، پنهان نمي‌كند.
از ذكر اين جزئيات در‌مي‌گذريم و تنها به ذكر وضعيت اضطراري پرواز هايزر از فرودگاه مهرآباد اكتفا مي‌كنيم تا بيشتر روشن شود كسي كه مدعي بود «انقلابي‌ترين مرد جهان است»، در چه شرايطي، اين چنين خط سر‌به‌راهي كامل را در برابر قدرت مسلط زمانه دنبال مي‌كرده است.
هايزر نوشته است كه در شامگاه روز 14بهمن با لباس شخصي و ظاهر عادي و جليقه ضدگلوله‌يي كه در زير لباسهايش پوشيده بود، به‌همراه محافظانش، از محل ستاد مشترك ارتش شاه به‌فرودگاه مهرآباد مي‌رود تا از آن جا به سوي پايگاه هوايي اينجرليك تركيه پرواز كند:
«سوار هليكوپتر شدم و در هواي مرطوب شب بلند شديم. پانصد پا ارتفاع گرفتيم  و به‌سمت مهرآباد رفتيم. وقتي رسيديم هوا كاملاً تاريك شده بود. درمحل فرود هليكوپتر، ژنرال آمريكايي مسئول پايگاه هوايي و يك نظامي ايراني را ملاقات كردم. همهٌ ما پياده در آن هواي مرطوب تاريك  به سمت محل  پارك هواپيماي سي130رفتيم. وقتي رسيديم من و محافظم از پلكان بالا رفته  و به‌كابين خدمهٌ هواپيما داخل شديم. كسي پرسيد آيا با توجه به اين كه هوا تاريك شده و پرواز درتاريكي نيز ممنوع شده پروازكنيم، گفتم برويم»(4).
پانويس ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ مجلهٌ «مسائل خارجي»
2- مأموريت مخفي هايزر در تهران- خاطرات ژنرال هايزر ، ترجمهٌ محمد حسين عادلي، چاپ اول 1365-‌تهران، انتشارات رسا
3- كوثر، مجموعه سخنرانيهاي خميني، جلد سوم

4- مأموريت مخفي هايزر در تهران- خاطرات ژنرال هايزر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر