آندرانیک هنرمند مردمی، عضو شورای ملی مقاومت ایران
ای صدای زخمی شهر دوره کن ترانههات
در این قفس رو بشکن پر بده بغض صدات
حسرت فاصلهها رو از سر ثانیه بردار
قد بکش تا خود خورشید بخون از لحظهی دیدار
تو پر از حادثههای روشنی
جرات همیشهی نو شدنی
مث فریاد بنفشه زیر رگبار زمستون
مث فوارهی مهتاب از ته روزن زندون
از غزل دوباره پرکن وسعت حنجرههارو
رو به آزادی بنا کن همهی پنجرههارو
تو پر از حادثههای روشنی
جرات همیشهی نو شدنی
رد پای قصههامون تو رو میرسونه تا عشق
حس رفتن تو این شهر زنده کن دوباره با عشق
باغ بارون زدهی شب نذا بیستاره باشه
کاری کن واسه شکفتن فرصت دوباره باشه
تو پر از حادثههای روشنی
جرات همیشهی نو شدنی.
در این قفس رو بشکن پر بده بغض صدات
حسرت فاصلهها رو از سر ثانیه بردار
قد بکش تا خود خورشید بخون از لحظهی دیدار
تو پر از حادثههای روشنی
جرات همیشهی نو شدنی
مث فریاد بنفشه زیر رگبار زمستون
مث فوارهی مهتاب از ته روزن زندون
از غزل دوباره پرکن وسعت حنجرههارو
رو به آزادی بنا کن همهی پنجرههارو
تو پر از حادثههای روشنی
جرات همیشهی نو شدنی
رد پای قصههامون تو رو میرسونه تا عشق
حس رفتن تو این شهر زنده کن دوباره با عشق
باغ بارون زدهی شب نذا بیستاره باشه
کاری کن واسه شکفتن فرصت دوباره باشه
تو پر از حادثههای روشنی
جرات همیشهی نو شدنی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر