۱۳۹۳ بهمن ۳۰, پنجشنبه

تروريست هاي بنيادگرا،القاعده، داعش، ... با ايدئولوژي و حمايت مالي رژيم ملايان بهم زنجير شده اند





سخنراني شهردار رودي جولياني در كنفرانس خطر بنيادگرايي و تروريسم تحت نام اسلام در ايالت آريزونا

متشکرم ليندا. از شما هم متشکرم و بسيار بسيار سپاسگزارم که به اينجا تشريف آورده ايد. همانطور که ليندا گفت، بسيار قوت‌بخش است که مي‌بينيم تعداد خيلي بيشتري نسبت به سال گذشته در اينجا حضور دارند. معني آن اين است که پيام ما و آنچه مي‌خواهيم مردم آمريکا و ساکنان ايالت آريزونا درک کنند، دارد به نتيجه مي‌رسد. و اين موضوع بسيار بسيار دشواري است زيرا ما سعي ميکنيم پيام خود را به دولت آمريکا و مطبوعاتي برسانيم که از رسانه اي کردن آن سر باز مي‌زنند. من هرگز با چنين رويدادي مواجه نشده‌ام. من غالب زندگي خود را در حوزه‌هاي دولتي گذرانده‌ام و در طول تمام زندگيم هم با موضوعات سياسي سر و کار داشته‌ام. اما هرگز با اين ميزان سختي و دشواري براي رساندن يک پيام مواجه نشده‌ام.
آيا مي‌دانيد که کايلا ميولر که اهل پرسکات آريزونا بود و چهره هايي که تصاويرشان در آنجا است و 120 هزار هوادار سازمان مجاهدين خلق ايران که قتل عام شده‌اند و 343 مامور آتش نشاني شهر من که در 11سپتامبر کشته شدند و 2700 شهروند بيگناهي که در روز 11 سپتامبر کشته شدند و سربازاني که در پايگاه «فورت هود» يا يهودياني که چند هفته پيش در فرانسه فقط به گناه يهودي بودن به ضرب گلوله کشته شدند، آيا مي‌دانيد چه چيزي همه اين وقايع را به هم ربط ميدهد؟ همه اينها جرياني را پشت سر خود دارند که رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا آن را نمي بيند. آنها کشته شده اند، قتل عام شده اند، مورد تجاوز قرار گرفته اند، شکنجه شده‌اند، گردنشان زده شده، و به آتش کشيده شده‌اند به‌دست جرياني که رئيس جمهور آمريکا آن را درک نميک‌ند. مشکل او چيست؟ آيا هيچ احساسي ندارد؟ آيا هيچ احساسي نسبت به اين افراد بيگناه در او برانگيخته نمي‌شود؟ آيا هيچ حس همدردي نسبت به آنها ندارد؟
مي‌دانم که اين جريان ابعاد گوناگوني دارد. مي‌دانم که اشکال مختلفي دارد: القاعده، داعش، القاعده در يمن، اشخاص افراطي مانند قاتلان ماراتن بوستون. اما همه آنها از طريق دو زنجير به يکديگر وصل ميشوند. يکي ايدئولوژي مشترک است که از دين اسلام براي توجيه کشتار و هتک حرمت انسانها سوءاستفاده مي‌کند و ديگري پول و حمايت از طرف رژيم ايران. اين دو عامل همه اين وقايع را به هم متصل مي‌کنند. حال آن که رئيس جمهور آمريکا نشسته و با رژيم ايران مذاکره مي‌کند. رژيمي که احتمالاً مسئوليت کشتن بيشترين تعداد از شهروندان آمريکايي در مقايسه با هر گروه تروريستي ديگر را به گردن دارد. رژيمي که بدون شک بزرگترين حامي تروريسم در جهان است. و بار ديگر روشن شد که مسئول کشتار يهوديان در آرژانتين در سال 1994بوده است. ما هيچ‌گاه به گروگان گرفتن شهروندان آمريکايي توسط رژيم ايران را فراموش نمي‌کنيم. اما به نظر ميرسد که رئيس جمهور اوباما آن را فراموش کرده است. من آن را فراموش نکرده‌ام و هر روز آن را به ياد مي‌آورم. و من به ياد دارم که ماه ها و روزها و هفته ها اسير بودند خب، يک بار ديگر، آنها به چشمان ضعيف يک رئيس جمهور خيره شده‌اند که مشغول گدايي از رژيم ايران براي دستيابي به يک توافق به هر قيمت است.
بنابراين اجازه بدهيد اين توافق را بررسي کنيم، چون واقعاً اين قلب موضوع است. و هم‌چنين يک موضوع بسيار مهم ديگر. رژيم ايران مي‌گويد که به‌دنبال استفاده صلح آميز از انرژي هسته‌يي است. ايران معادل 300 سال ذخاير طبيعي نفت و گاز دارد و هنوز حتي از روش هاي جديد استخراج نفت و حفاري هيدروليک استفاده نکرده‌اند. شايد بر اين اساس معادل 1000 سال ذخاير داشته باشد. من متخصص امور انرژي هستم چون شرکت حقوقي من با اين موضوعات سر و کار دارد. رژيم ايران به يک نيروگاه هسته‌يي نيازي ندارد. آنها داراي ذخاير هنگفت انرژي هستند که ميتوانند به ساير دنيا صادر کنند. هيچ دليلي موجهي وجود ندارد که آنها به نيروي صلح‌آميز هسته اي نياز داشته باشند. شايد فرانسه و ساير کشورهايي که منابع طبيعي ندارند به آن نياز داشته باشند، اما ايران نيازي به آن ندارد. پس چرا رژيم به‌دنبال آن است؟ زيرا مي‌خواهد تبديل به يک قدرت اتمي شود. آنها همين قدر را در نوشته ها و گفته هايشان مورد تأكيد قرار داده‌اند. رئيس جمهور به‌اصطلاح رفرميست رژيم ايران، روحاني، در سالهاي 2003 تا 2005 غني سازي را ادامه داد در حالي که آنها يک توافق براي متوقف کردن فعاليت ها را امضا کرده بودند. او اين کار را مخفيانه انجام داد و با غرور به آن افتخار مي‌کند و ما با آنها مذاکره مي‌کنيم. مانند بازي پوکر با طرفي که دو بار سر شما کلاه گذاشته است. چه کسي اين کار را ميکند؟ يک ابله. توافق اتمي با رژيم ايران قاعدتاً بايد خيلي ساده باشد. رژيم ايران اجازه دسترسي به هيچگونه نيروي هسته‌يي را نبايد داشته باشد.
اکثر ما، شايد نه همه حضار در اينجا، در جريان جنگ سرد زنده بوديم. آن دسته از ما که در دولت ريگان بوديم قطعا آن دوران را به ياد داريم. ژنرال شلتون در جريان آن جنگيد، زيرا اين جنگ هميشه سرد نبود. بزرگترين ترس در دوران جنگ سرد از اين بود که يک ديوانه بتواند دگمه شليک را در آمريکا يا روسيه بفشارد و ناگهان تمام دنيا ويران شود. در اين باره فيلمها، نمايش‌هاي تئاتر، سناريوهاي کمدي و کتاب ها تهيه شده بود. ما از اين موضوع در هراس بوديم. و خدا را شکر که هيچ‌گاه اتفاق نيفتاد. آخوندهاي حاکم بر ايران به ما نشان داده اند که ديوانه هستند. گفتار و کردار آنها متعلق به افراد ديوانه است. عمداً نميگويم «غيرمعقول» بلکه «ديوانه». به باور من ولي فقيه رژيم واقعا ديوانه است. او در دنياي مجزايي زندگي ميکند که با دنياي واقعي که ما در آن هستيم متفاوت است. اين تعريف ديوانه بودن است. او مانند بيمار رواني است که در بيمارستان Bellevue دائم قدم مي‌زند و خودش را به‌عنوان جرج واشنگتن معرفي مي‌کند. ولي فقيه رژيم فردي ديوانه است. او گفته است که ميخواهد کشور اسراييل را نابود کند. و تهديد کرده که جمعيت شش هفت ميليوني آن را از بين خواهد برد؟ جمعيتي که کمتر از جمعيت شهر نيويورک است. باور کنيد. وقتي من شهردار نيويورک بودم اگر کسي تهديد به نابودي شهر نيويورک مي‌کرد، به هر کجا، هر مکان و در هر زماني سر مي‌زدم و هيچ اعتنايي نمي‌کردم که رئيس جمهور آمريکا چه فکري مي‌کند، تا بدين صورت از کشورم دفاع کنم. ميهن پرستي يعني همين. اما رئيس جمهور آمريکا اينطور نيست. 12 مرز سرخ براي (سوريه) تعيين کرد که همه‌شان صورتي از آب درآمدند و آخري هم کلاً زرد شد. او 12 بار در مقابل اسد کوتاه آمد. آيا فکر نمي‌کنيد اين موضوع ربطي به آنچه پوتين در کريمه انجام داد، داشته است؟ هر کس اين‌طور فکر نکند، پس تاريخ جهان، ديپلماسي بين المللي و سياست بين المللي را هم درک نميکند. پوتين به اوباما نگاه کرد و گفت مي‌توانم از او سوءاستفاده کنم چون ضعيف است.
بنابراين ما در اينجا هستيم که خواسته هايمان را نزد شما مطرح کنيم. ما سناتورهاي شما را مي‌شناسيم، به‌ويژه سناتور مک کين اين موضوع را به‌خوبي و بهتر از من درک مي‌کند. رئيس جمهور آمريکا نبايد اجازه داشته باشد که با رژيم ايران بدون ارائه طرح به کنگره آمريکا به توافق برسد. اينجا يک نظام ديکتاتوري نيست که يک نفر بر تمام کشور حکمراني کند. اينجا کشوري نيست که تنها توسط يکي از قوه هاي دولتي اداره شود. کنگره آمريکا نماينده مردم آمريکا است. اين توافق خيلي مهم تر از آن است که توسط رئيس جمهور اوباما بر ما تحميل شود. مانند همان شيوه هايي که او نسبت به قوانين بي اعتنايي کرده است و با هيچ مشکلي مواجه نشده زيرا هر کاري انجام دهد رسانه ها از او حمايت خواهند کرد. ...
نکته دومي که ما نمي‌توانيم فراموش کنيم و بسياري از ما که مدت مديدي است درگير اين موضوع بوده‌ايم مي‌دانند و تعدادي از شما از آن اطلاع نداريد. 3000 نفري که در عراق هستند اکنون اين برنامه را مي‌بينند. فکر ميکنم به طور زنده آن را مشاهده مي‌کنند. اما قطعاً برنامه ضبط شده را به‌زودي خواهند ديد. آنها در عراق به گروگان گرفته شده‌اند. در کمپي به‌نام ليبرتي. بيش از صد تن از آنها در عراق به قتل رسيده‌اند. آنجا يک اردوگاه کار اجباري است. حال شايد با خود بگوييد خب اين صحنه‌ها که در همه جاي دنيا اتفاق مي‌افتد و خيلي موارد مشابه آنچه اکنون من شرح دادم وجود دارد که افراد مورد شکنجه قرار مي‌گيرند و به طرز فجيعي با آنها رفتار مي‌شود.
اما بحث بر سر اين 3000 نفر کاملا متفاوت است. تک تک آنها اوراقي در دست دارند که توسط ارشدترين مقامات و اعضاي ارتش آمريکا امضا شده و آنها را مشمول حفاظت‌هاي کنوانسيون ژنو و ايالات متحده مي‌کند. اين کار در سال 2003 انجام شد، وقتي اين افراد سلاح هاي خود را که به ازاي حفاظت از طرف ارتش آمريکا حفاظت از خود داشتند تحويل دادند. از نظر من و سناتور شما، سناتور مک کين، که با او در اين رابطه صحبت کرده‌ام، اين يک قول جدي از طرف آمريکا بود. نه از طرف يک ژنرال يا سرهنگ خاص، يا رئيس جمهور يا مقام ديگري، بلکه از جانب ايالات متحده آمريکا. تک تک اين افراد اين مدرک را در دست دارند و آمريکا آن را نقض کرده است. آمريکا آنها را در آنجا رها کرده است. اگر اين دولت و رئيس جمهور واقعا درک مي‌کردند که معني صداقت و شرافت چيست، از اين مدرک دفاع مي‌شد. به قول‌هاي اين مدرک عمل مي‌شد. اما در عوض اين مدرک مورد بي‌اعتنايي قرار مي‌گيرد زيرا او بطرز بسيار نامعقولي تقلا مي‌کند تا با رژيم ايران به توافق برسد و نمي‌خواهد هيچ چيزي مانع آن شود. تا به‌حال بخاطر اين عملکرد احمقانه بيش از 100 نفر جان خود را از دست داده‌اند. تنها کاري که رئيس جمهور بايد انجام دهد اين است که شش يا هفت هواپيما با حمايت لازم نظامي به بغداد بفرستد. به ديگران بگويد از جلوي راه برويد کنار و اين افراد را به داخل هواپيما منتقل کند و ببرد. اين يک پروژه عظيم نيست. اما ما آنها را در آنجا رها کرده‌ايم تا کشته شوند و قرباني شوند و اين به خاطر اين است که رئيس جمهور از روي استيصال به‌دنبال توافقي است که در نهايت هم به ضرر منافع آمريکا خواهد بود و اگر آمريکا نمي‌تواند به قول خود در رابطه با حفاظت از آنها وفا کند يا آنها را از عراق خارج کند، زيرا به آنها موقعيت پناهندگي داده است، اگر آمريکا نمي‌تواند اين کار را انجام دهد، پس حداقل سلاح هاي آنها را برگردانيد تا بتوانند از خود دفاع کنند. زيرا آنها خيلي ماهرانه اين کار را در گذشته انجام داده اند و مطمئنم در آينده هم همين‌طور خواهد بود.
سازمان مجاهدين خلق ايران که در مورد آن صحبت ميکنيم پاسخ سؤالي است که هميشه از من مي‌شود: «مسلمانان بردبار کجا هستند؟ مسلماناني که در برابر تروريسم مي‌ايستند کجا هستند؟ مسلماناني که احساس نفرت و خشم کنند و اين را تقبيح کنند که نه يک اکثريت، بلكه تعداد قابل توجهي توسط رژيم ايران حمايت مي‌شوند کجا هستند؟»
من ميتوانم به شما بگويم که آنها کجا هستند. آنها همين جا هستند. سازمان مجاهدين خلق ايران. رئيس جمهور دوران انتقال اين جنبش يک زن است. شما صحنه هاي گردهمايي ها را که در پاريس بود ديديد. صدهزار نفر در پاريس گردهم آمدند. اين يک سازمان کوچک نيست. من و ژنرال شلتون در مقابل صدها هزار ايراني تبعيدي ايستاده‌ايم که آماده‌اند کشور خود را پس بگيرند. و اين هم برنامه سياسي و منشور آنها است. خيلي آشنا به‌نظر مي‌رسد. آنها معتقد به انتخابات آزاد هستند. آنها نمي‌خواهند ايران را کنترل کنند بلکه ميخواهند مردم ايران در انتخابات آزاد شرکت کرده و رهبران ايران آزادانه انتخاب شوند. آنها ايراني را مي‌خواهند که بر پايه آزادي مذاهب باشد و امنيت براي يهوديان و مسيحيان و مسلمانان وجود داشته باشد تا بتوانند از دين خود پيروي کنند يا مسلماناني که ميخواهند به طرق متفاوت از ساير مسلمانان عبادت کنند. آنها ايراني مي‌خواهند که زنان در آن داراي حقوق برابر با مردان باشند. ايراني که بر پايه حکومت قانون باشد و يک ايران غيراتمي. اين آلترناتيو است، آلترناتيوي در برابر افراطيون و بنيادگرايان اسلامي. رئيس جمهور اوباما بايد از آنها حمايت کند. رئيس جمهور اوباما بايد جان آنها را حفاظت كند. او بايد از آنها حمايت کند. و بايد آنها را به‌عنوان الگويي معرفي کند که در جهان اسلام به آن نياز است. اما در عوض، آنچه او به اعتقاد من دارد انجام مي‌دهد اين است که ما را به رژيم ايران مي‌فروشد.
اين روند بايد خاتمه يابد. کنگره آخرين راه حل است. اما ميدانيد که کنگره هميشه آخرين راه است زيرا کنگره ما مردم ما را نمايندگي مي‌کند. و من از کنگره تقاضا مي‌کنم که جلوي اين رئيس جمهور ضعيف را بگيرد که ميخواهد کارهايي انجام دهد که جبران آنها بسيار سخت خواهد بود حتي اگر رئيس جمهور بعدي مانند رونالد ريگان باشد. به هر ترتيب، ما نميتوانيم کايلا ميولر را مجددا زنده کنيم و نميتوانيم آن افراد را مجدداً زنده کنيم. و من 10 نفر از دوستان نزديک خودم را که به‌دست تروريست هاي افراطي اسلامي کشته شدند ديگر هرگز نخواهم ديد. نمي‌توانيم آنها را بازگردانيم اما مي‌توانيم اطمينان حاصل کنيم که تعداد رفتگان بيشتر نخواهد شد. اين رئيس جمهور اين کار را نخواهد کرد. اين رئيس جمهور دارد ما را به سمت بسيار بدتر و واقعا وحشتناکي هدايت ميکند. و کنگره بايد جلوي او را بگيرد. مردم آمريکا بايد برخيزند و بگويند نه، نه، نه، ما در برابر رژيم ايران آن‌طور که چمبرلن در برابر هيتلر تسليم شد، تسليم نخواهيم شد. هرگز!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر