پاشنهآشیل زاد و ولدهای تمامیتخواهی
- ایران
- 1402/09/28
گشودن یک تاریخچه با دو پرسش
نخست به این دو خبر توجه کنید:
روزنامه انگلیسیِ فاینشنال تایمز، ۸ آذر ۱۴۰۲: « «فشارهای اقتصادی و سیاسی در داخل ایران، افزایش شمار مهاجرت گروهی به خارج از کشور را در پی داشته است».
حمید نیکزاد دبیر ستاد همکاریهای حوزه و آموزش و پرورش، ۸ آذر ۱۴۰۲: «راهاندازی مدارس وابسته به حوزه برای ترویج بیشتر فرهنگ ایرانی ــ اسلامی در دستور کار است».
پیشینه و ریشههای این دو خبر در کجاست؟
چرا در حاکمیت ملایان، ریشههای اینگونه خبرها ــ که سالهاست نمونههایش را دیده و خوانده و تجربه کردهایم ــ نه تنها نمیخشکند، بلکه تکثیر میشوند؟
پاسخ به این دو پرسش، حکایت یک تاریخچه است.
عواقب بدخیمیِ تمامیتخواهی
بارها این عبارت را شنیده و خواندهایم که «مرحلهٔ بحرانیِ منجر به موقعیت انقلابی در یک جامعه وقتی رخ میدهد که دولت حاکم در قبال مطالبات مردم، هیچکاری نمیتواند بکند، حتا اگر بخواهد».
اگر بخواهیم این اصل کلی برای هر دولت و جامعهیی را یکی از معیارهای شناخت ریشهٔ بحرانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران اشغالشدهٔ کنونی در نظر بگیریم، باید از این اصل نتیجه بگیریم که تمامیتخواهیِ سیاسی، انحصارطلبیِ عقیدتی و تمامخواریِ اقتصادی، هرگز نمیگذارند نظام آخوندی از پس هیچ بحرانی میان خودش و جامعهٔ ایران بربیاید. چرا؟ زیرا کنار گذاشتن این سه اصل همانا، سرنگونی سریعالسیر حاکمیت ولایت فقیه همانا.
اگر با راهنمایی این سه اصل، تمام عمر این رژیم را از خمینی تا خامنهای بررسی کنید، میبینید که دولت به دولت که آمده و رفته است، فقط پاسکاریِ بحرانهای تلنبار شده را درست انجام داده است؛ بحرانهای بیکاری، تورم، گرانی، فقر و معیشت، مسکن، آب، محیطزیست، موج فرار مغزها، موج ترکتحصیلی، رشد تصاعدی کودکان کار، غارت سپردههای مردم و بازنشستهها و... .
علت این همه بحران لاعلاج و تشدید بیشازپیش آنها در این ۴۵ سال چیست؟ علت بنیادین و ریشهٔ اصلی در تمامیتخواهی سیاسی، انحصارطلبیِ عقیدتی و تمامخواریِ اقتصادی است و بس! این سه اصل، شناسنامهٔ معرف دقیق یک نظام توتالیتر هستند که ویژگی بارز و کانونیاش، «تمامیتخواهی» است. ذات این ویژگی، بحرانزاییِ پیاپی برای حفظ خود و عجز مطلق در قبال هر گونه تغییر و اصلاح است. با این «ذات» و «اصل» میتوان ساختار کامل نظام ملایان را بازشناسی نمود و نشانیِ دقیق علت تمام بحرانها را دانست. این نشانی، همان آماج اکثریت مردم ایران و قیامهای دو دههٔ اخیر در مسیر نفی تمامیت این نظام است.
تمامیتخواهیِ بدخیمی و ذاتیِ نظام ولایت فقیه، دانشگاههای ایران را از اندیشهورزان و نخبهگان ناهمسو با ایدئولوژی حاکمیت، خالی میکند، عرصهٔ علم و دانش و آزادی را تنگ و میدان جهل و جولان دادن دستچین شدهگان نظام را باز میکند. محصول این تمامیتخواهی، مهاجرت کرور کرور عالم و نخبه و دانشمند از ایران اشغالشده و آخوندزده است. چند هفته پیش یک پزشک هموطن هشدار داد که با این حجم از مهاجرت پزشکان و پرستاران، مردم ایران با این همه بیماری چه کنند؟!
شرح و توصیف یک فاجعه
یکی از استادان دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف که از قیام ۱۴۰۲ حمایت کرده بود و امسال در پروژهٔ «خالصسازی دانشگاهها» اخراج شد، هفته پیش یادداشتی هشدارآمیز در شبکهٔ اجتماعیِ «ایکس» گذشت و از «روند فزاینده مهاجرت، بهویژه مهاجرت فارغالتحصیلان و نیروهای متخصص و جوان از ایران» ابراز نگرانی کرد و ادامه داد: «فرار دستهجمعی است».
یادداشت ایشان بهنقل از آمار رصدخانه مهاجرت ایران، فقط شرح و توصیف یک فاجعه است:
«۱۱۵ هزار ایرانی در سال ۲۰۲۱ به مقصد ۳۸ کشور پیشرفته مهاجرت کردند که نشاندهنده جهش ۱۴۱ درصدی نسبت به سال قبل از آن است که ایران را به رتبه اول مهاجرت نخبگانی جهان رسانده است... ۹۸۵۰ دانشجو جدید دکتری، ۱۳۰ هزار دانشجو جدید ارشد، ۱۸۳ هزار دانشجو جدید کارشناسی و حدود ۱۱۷ هزار نفر از پزشکان کشور در همین سالها مهاجرت کردهاند.»
زلزلهٔ گسترده شدن طیف صنوف مهاجرین و آمار روزافزون آنها، صندلیهای مجلس ارتجاع را هم تکان داده است. نماینده چابهار در مجلس تحتامر ولیفقیه، ۳ مهر۱۴۰۲:
«اکنون بسیاری از افراد برتر در کنکور آزمون سراسری، نخبگان و کادر بهداشت و درمان، مسیر مهاجرت را در پیش گرفتهاند».
زاد و ولدهای تمامیتخواهی
آثار اجتماعی و سیاسی و فرهنگیِ تمامیتخواهی ذاتیِ نظام ولایت فقیه چیستند که این حجم متزاید مهاجرت و نیز تنفر معلمان و دانشآموزان را موجب شدهاند؟
تمامیتخواهی، عرصه را بر زندگی، کار، علم، سیاست، فرهنگ و همهٔ نشانههای زیست اجتماعی، تنگ و تنگ میکند و جان را به لب میرساند.
تمامیتخواهی، اقتصاد را به بیثباتی و اختلاس، معیشت را به بیچارگی و ذلت و آزادیخواهی را به زندان و ترور و اعدام سوق میدهد.
تمامیتخواهی، همهچیزخواه و همهچیزخوار است. حتا به مغز و دایرهٔ اندیشه هم چنگ میاندازد تا مثل خودش کند. هر غیر از این، دشمن است! [به حجم تکرار واژهٔ «دشمن» در تبلیغات و ادبیات نظام آخوندی در این ۴۵ سال دقت کنید. این نشانیِ دقیق بیماری لاعلاج تمامیتخواهیِ سیاسی ــ مذهبی است.]
تمامیتخواهی، مدرسه را نشانی میگیرد که ساختار و موادش را حوزوی کند تا خیالش راحت باشد که جز تفکر آخوندی از مدارس بیرون نیاید! دقت کنید؛ این خبر روز ۲۴ آذر ۱۴۰۲ توسط شبکه شرق و رسانههای حکومتی و غیرحکومتی منتشر شده است:
رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش روز پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ در دیدار با نوری همدانی:
«۲۵ هزار نفر از طلاب، جذب آموزش و پرورش شدند. این امر میتواند در راستای تقویت بنیه اعتقادی دانشآموزان مؤثر باشد»!
و در ادامهٔ این خبر:
زهرا مظفر مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور شاهد و ایثارگران: «۴۲ درصد استخدامشدگان سال گذشته از ایثارگران بودهاند».
[نتیجهٔ این تحمیلهای دینی و حوزوی در مدارس: دانشآموزان دختر و پسر ایران در قیام سال ۱۴۰۱ به صف مقدم نبرد با تحمیل خرافه و بسیجی و آخوند عقیدتی ــ سیاسی آمدند؛ آنقدر که خودیهای نظام هم هشدار دادند: «از گندم حوزه در مدارس نخواهید خورد».]
پاشنهآشیل اصلی و لاعلاج
این خبرها میگویند که تمامیتخواهیِ نظام ملایان، هزاران معلم و استاد دانشگاه و دانشجو را که سرمایههای فکری و علمی و فرهنگی کشور هستند، تصفیه و خانهنشین و گرفتار مشکلات شغلی و معیشتی میکند و با صرف بودجههای کلان برای امورات مذهبیِ خودش و حزباللهیهایش، میخواهد از ایران، یک حوزهٔ آخوندی برای تحکیم جهل و استمرار جنایت بسازد.
از قضا بحران اصلی میان جامعهٔ ایران با حاکمیت ملایان در همین تمامیتخواهیِ حوزوی ــ توتالیتاریستی است. نبرد نسل به نسل اکثریت قاطع مردمان ایران[بهطور خاص دانشگاهها و مدارس] طی این ۴۵ سال، همین مضمون را داشته است و پرشتابتر از گذشته ادامه دارد.
پاشنهآشیل اصلی و لاعلاج نظام ولایت فقیه همین دینپناهیِ توتالیتاریستی با کلاهک تمامیتخواهی سیاسی و دجالیت مذهبی است. نفی و طرد این حاکمیت و نفرت میلیونیِ از آن با شاخص سرنگونیخواهی تمامیتاش، نشانهگیریِ کلیهٔ اعتراضات و اعتصابات و قیامها بوده است و کماکان تا سرمنزل مقصود و تعیینتکلیف نهایی پیش میرود، بذرافشانی میکند، تکثیر و استمرار دارد تا سپیدهدم خجستهٔ آزادی را شکوفاند و مژده دهد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر