آش شور انتخابات در ولایت خامنهای و درآمدن صدای خودیها!
- ایران
- 1402/10/01
مفاهیمی مانند «دموکراسی» و «انتخابات»، از ترمهای یک حکومت دموکراتیک و از دستآوردهای جنبشهای آزادیخواهانه برای برپایی یک جامعهٔ مدنی و پیشرفته میباشد. جریانی دست به انتخابات میزند که به تعیین سرنوشت مردم توسط مردم معتقد باشد. تئوری ولایت فقیه که معجون من درآوردی خمینی و آخوندهای همسنخ اوست، در اساس به نقش مردم سرسوزنی اعتقاد ندارد. ولایت فقیه مساوی است با نفی مردمگرایی و حکومت منتخب مردم.
رابطهٔ قیم با صغار!
در این دیدگاه ـ همانطور که خمینی گفت ـ «رابطه ولیفقیه با مردم از لحاظ حقوقی مانند رابطه قیم با صغار (کودکان) است» و بالطبع «صغار» نیاز به ولی، والی و سرپرست دارند.
بر اساس گفتههای مصباح یزدی، نزدیکترین آخوند به ولایت فقیه مورد ادعای خمینی و خامنهای، «مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تأثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد».
حرفهای او هنوز ملاک عمل این رژیم است:
«در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاستجمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری. ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن "رضایت ولایت فقیه" است.
اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولیفقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود.
ولیفقیه حق دارد و میتواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند.
مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تأثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد».
چسباندن ناشیانهٔ دموکراسی به قبای ولایت!
به یمن افشاگریهای مجاهدین و البته پرداخت قیمت سنگین و خونین از سوی آنان اکنون مشخص شده است که خمینی و کارگزاران و کارچرخانان حکومت او انگشتان جوهری مردم را در انتخابات فقط و فقط برای این نیاز داشتند تا بگویند حکومت آنان مشروعیت دارد. اگر نه آوردن صفاتی مانند «مردم»، «دموکراتیک» و «جمهوری» در کنار «اسلام!» (خمینی) شرک محض است. اسلام فقط یک نماینده دارد و آن هم «ولیفقیه» یا «خلیفه» است که باید قدرت تام و تمام در دست او باشد و به هیچکسی جز خودش پاسخگو نباشد.
دلیل مشخص آن هم این است که رژیم ولایت فقیه هرگاه که مجبور میشود از واژگانی مانند «مردم» یا «آزادی» استفاده کند، بیدرنگ با وصلهیی ناجور، این کلمات را به «دین» مورد نظر خود میچسباند و تفسیر مورد نظر خود را از آن ارائه میدهد؛ از این زمرهاند ترکیبهایی مانند «مردمسالاریدینی» به جای «دموکراسی»، یا «آزاد اندیشی دینی» به جای «آزادی بیان»، و در اینجا نیز تعریف از مردمسالاری دینی را نیز محدود میکند تا مبادا مهار از دستش دربرود و از آن این نتیجه را میگیرد که «مظهر مردمسالاری دینی»، بسیج منفور آخوندی است.
نقزدن و ریزش خواص
اکنون که معما ساده شده است افراد و آخوندهایی از باندهای مختلف حاکمیت [بخوانید خواص ریزشی] نیز کمکم جرأت میکنند که به گوشههایی از این «معمای ساده شده» اعتراف کنند. یکی از آنها محمد جواد حجتی کرمانی است که بهدلیل تنگتر شدن دایرهٔ قدرت از شرکت در انتخابات رد صلاحیت شده است. این عین حرف اوست:
«دایره را آنقدرتنگ گرفتهاند که دیگر کسی نمانده!»
به حرفهای او در رابطه با شورای نگهبان ارتجاع نیز دقت کنید:
«شورای نگهبان هیچکس را قبول ندارد. تنها کسی که میتواند رویه غلط شورای نگهبان را اصلاح کند، شخص آقای خامنهای است؛ تنها و تنها ایشان قدرت این را دارد که دستور بدهد به آقای جنتی و بگوید این رویه غلط را کنار بگذارید».
خندهدار است از فرعون عمامهدار میخواهد که به گماشتههایش دهنه بزند و تنها اهرم فرعونمداری و قانونگریزیاش را از کارآیی بیندازد!
«افرادی را که بیخودی رد میکنید، مثل حجتی کرمانی، مثل حسن آقای خمینی، سید محمد بجنوردی، علی مطهری، لاریجانی و امثال ذلک، هر کسی که سرش به تنش میارزیده، هر کسی که یک زاویهیی داشته است، درست نیست» (جماراننیوز. ۲۸آذر ۱۴۰۲).
او گویی بعد از چهل و اندی سال تازه از خواب بیدار شده و فهمیده است که برای عبور از قیف تنگ قدرت باید دست به سینهٔ ولیفقیه و چاکر آستانبوس درگاه او بود.
«از طرف دیگر فقط یک عده حرفگوشکن مطیع را قبول میکنید که بعد رئیس شوند؛ مثل این آقای رئیسی و من در همان وقت به آقای خامنهای نوشتم و پیام دادم و پیام هم پخش شد، نوشتم آقا! این آقای رئیسی در مدتی که رئیس قوه قضاییه بوده، تبلیغاتش را کرده، سخنرانیهایش را کرده، بعد هم صد و بیست نفر در مجلس -دستوری یا هر طوری- دعوتش کردند که این رئیسجمهور است؛ معلوم است که این رئیسجمهور میشود، دیگر چرا خرج میکنید؟ یک حکمی بهش بدهید که رئیسجمهور بشود و برود دنبال کارش. اینقدر خرج میکنید و انتخابات میکنید که چه بشود؟» (همان منبع)
***
بهنظر میرسد برافروختن شعلههای جنگ ویرانگر در غزه برای مدیریت چالشها و بحرانهای درونی حاکمیت از جمله انتخابات نمایشی خبرگان و مجلس ارتجاع نتوانسته است برای خامنهای مفید فایده باشد.
این هنوز اول ماجرا و بکشبکشهای درون حاکمیت است. چالش عظیم، الوکشیدن آتش مهارناپذیر قیام خلق از پس سالوسها و دسیسههای شیخ مردمفریب است. آن روز نزدیکتر از تصورها و پیشبینی سرخواهد زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر