عليرضا خالوكاكايي از رزمگاه ليبرتي
خليفة زهوار در رفتة ارتجاع، بمحض رسانه يي شدن خبر استماع رئيس جمهور منتخب مقاومت، مريم رجوي در كنگرة آمريكا، خود را به آب و آتش زد و «هزار جهد» كرد تا به وسيلة پاسداران برون مرزي و لابيهاي رنگارنگ خود، در اين مهم كارشكني كند بلكه اگر بتواند از آن جلوگيرد؛ اما عزم برگزاركنندگان و وزن سياسي مقاومت بسا فراتر از آن بود كه دشمن تصور ميكرد. استماع در موعد مقرر انجام شد و ضربه يي به سنگيني صخرههاي البرز كوه بر گيجگاه خليفه فرود آمد و او را نقش بر زمين كرد. بنا به تجربه وقتي ضربه كاري باشد رژيم چند روزي بر اثر گاوگيجگي، خفه خون ميگيرد بعد طبق معمول شاخ و شانه كشيدنهاي پيشين او به آه و ناله و عجز و لابه تبديل ميشود؛ كه شنيدني است.
«مریم رجوی که برای سخنرانی در رابطه با گروه تروریستی داعش ویدئو-کنفرانسی به نشست کنگره آمریکا دعوت شده بود از اول تا آخر حرفهاش به موضوع تغییر حکومت به ایران پرداخت و مدعی شد، ایران پدر خوانده داعشه. رجوی از اعضای کنگره خواست بهش اعتماد کنند و جلوی فعالیتهای هستهیی ایران رو بگیرند»[1].
دشمن مردم و تاريخ ايران با زبان بي زباني خود مينالد كه چرا موضوع شهادت در كنگره به جاي اينكه روي داعش متمركز باشد به «جمهوري جهل و جنون» اختصاص يافته؛ در عين حال نميتواند سوزش ديرينة خود را از خروج سازمان مجاهدين از ليست تروريستي آمريكا و اتحادية اروپا كتمان كند. خود، داغ كهنة خود را با اين اعترافات تازه ميكند. زبان بسته! لابد انتظار داشته مجاهدين به جاي تمركز روي او، به يك بحث خنثي و بي ضرر روشنفكري در مورد موهومات بپردازند و بدون اشاره به پدرخوانده، «داعش داعش» كنند تا رژيم بتواند با خيال آسوده ايزگم كند و مذاكرات اتمي خود را پيش ببرد. نه، اين برازندة مقاومت ايران و رهبران آن نيست.
نگاهي به آمار و سطح انعكاس اين استماع در خبرگزاريهاي بين المللي و عربي و نيز به اظهارات شخصيتها بخوبي مؤيد اين امر است كه شهادت رئيس جمهور مقاومت درست به خال زده و انگشت روي نقطه يي گذاشته كه «درد مشترك جهاني» نام دارد. اين استماع مانند افشاگريهاي اتمي مقاومت، نگاه جهاني را بار ديگر به نقش مخرب و تروريستي فاشيسم مذهبي دوخت و روي آن ميخكوب نگاهداشت. اين يك حرف معمولي و ساده نيست، كشف يك تئوري فراگير است. از اين رو وجدان بين المللي آن را جدي ميگيرد، به آن استناد ميورزد و از آن نيرو و انگيزه ميگيرد. كشف چنين تئوري و دستاوردي تنها از مقاومت ايران برميآيد؛ زيرا با تمام وجود با هيولاي بنيادگرايي چنگ در چنگ است و بيشتر از هر نيروي ديگري در جهان آن را ميشناسد.
اظهاراتي مانند «ارتباط رژيم ايران و داعش»، «پدر خواندة افراطي گري»، «بنيادگرايي و تروريسم تحت نام اسلام با رژيم ايران به دنيا آمد و با سرنگوني آن محدود يا نابود خواهد شد»، «تهران خواهان تسلیحات اتمی برای گسترش افراطگرایی اسلامی است»، در رسانه هاي معتبر جهاني، نشاندهندة استقبال جهاني از كد «رژيم حاكم بر ايران پدرخواندة داعش» است.
جهان اكنون در پرتو افشاگريهاي مقاومت بخوبي درمييابد كه پدرخوانده و سلسله جنبان داعش و شبه نظاميان رنگارنگ با نامهاي مشعشع همانا خليفة ارتجاع و حكومت برآمده از تاريكناي قرون وسطايي اوست و كسي را نميفريبد.
قابل توجه اينكه اين استماع در حالي برگزار شد كه رژيم و حاميان استعماري او برآن بودند در بحبوحة چانة زني براي توافق اتمي، كسي لي لي به لالاي آنها نگذارد و آب از آب تكان نخورد. برخلاف انتظار آنها مقاومت ايران كه به دنبال سرنگوني تام و تمام اين رژيم اهريمني است نميتواند از هر فرصتي براي ضربه زدن به آن استفاده نكند. از اين منظر، جيغ بنفش خليفه و لابيهاي او قابل فهم است و بايد عاقلانه در آن درنگ كرد.
ارديبهشت 94
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر