۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

تاریخ درج مقاله -1392:08:30

رو ضه خوانی برادر پاسدار« همنشین بهار» در گنداب دریچه
علی گلستانی

برادر برادر پاسدار، جناب همنشین بهار در یک پیام دوسه دقیقه ای از مسعود رجوی عزیزش(علامت تعجب ضرب در سه. مسعود رجوی عزیز شد)عاجزانه تقاضا و التماس کرده که دستور بدهد اعتصاب کنند گان در لیبرتی به اعتصاب غذایشان پایان دهند و کاری نکنند که با مرگشان باعث خوشحالی جمهوری اسلامی شوند. این خود خویش « همنشین بهار» نامیده در اول روضه خوانی سه دقیقه ای از خوابی که شب قبلش دیده و او را سخت آشفته کرده سخن رانده است. من که اصلا و ابدا توی باغ این قضایا نبودم بار اول که نوار را گوش کردم حسابی اشکم در آمد و فکر کردم بنده خدا به مناسبت ایام محرم رفته است بالای منبر و دارد ثواب می کند. حالا امیدوارم هم پروردگار عالمیان و هم امام حسین علیه السلام اشک های من را قبول بفرمایند.
باری دو سه ساعت بعد طبق معمول روزانه نگاهی به بخش نظرات سایت دریچه یا همان گنداب زرد انداختم تا ببینم واکنش مخاطبان به این روضه خوانی همنشین بهار چگونه بوده است. بعضی از این واکنش ها را این جا می آورم و فکر می کنم هیچ نیازی به توضیح و تفسیر ندارند .فقط خواهش دارم به لحن و قلم موافقان و مخالفان روضه خوانی دقت بفرمائید :

درتاریخ اسلام کسی هست به اسم ابوموسی اشعری ، همنشین بهار همان شخصیت را دارد . خودش حتما میداند او کیست- تقی احمدیان
آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۵:۵۹
شهناز گفت...
درود بر شما پیشنهادی انسانی است
۲۹ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲۳:۲۶

علی آبی گفت...
تقی احمدیان واقعا نفهمی یکنفر برای نجات دهها انسان نظرش را نوشته انوقت تو میگی ابوموسی اشعری. واقعا اینها دارند چوب یک هواداران احمق و بیشعوری مثل شما ها را میخورند.
۲۹ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲۳:۵۷
محمد ــ علی گفت...
آقای جعفری یا همنشین بهار، من کاری به مرام سیاسی شما ندارم. یعنی به من ربطی ندارد . اما چون اینجا مخاطب شما هستم ناچارم یک نکته را که آن هم هیچ ربطی به سیاست و اقتصادو مبارزه سیاسی و طرفداری از مجاهدین یا مخالفت با آنها ندارد، اشاره کنم . ان نکته این است .شما در اول این گفتار توضیح داده اید که دیشب خواب عجیبی دیده ید!!! به خوابتان برای چه اشاره می کنید؟ می خواید از این طریق چه چیزی را به مخاطبتان القاء بفرمائید؟ از این گذشته وقتی شما دارید ماجرائی را تعریف می کنید که مدعی هستید در خواب دیده اید، آیا می توانید ثابت کنید که دارید راست میگوئید؟ اگر کسی به شما گفت شما دارید دروغ میگوئید و برای پیش برد هدفی که در نظر دارید به نوعی شارلاتانیسم متوسل میشوید ، چطور می توانید به او اعتراض کنید که دارد به شما توهین می کند. نسبت دروغ دادن به شما در این مورد همان اندازه حقانیت دارد که شمامدعی راست بودن حرفتان هستید. خدا رحمت کندآقای مرتضی علوی آموزگار حساب و هندسه کلاس پنجم دبستان ما را در مدرسه رضا پهلوی همدان(همچنین خدا رحمت کند رضا پهلوی را). او به ما می گفت هیچ وقت به حرف دو کس اعتماد نکنید یکی آن کسی که از مرده بدون سند نقل قول میکند و یکی هم آن کسی که خوابش را برایتان تعریف میکند که بخواهد چیزی را به شما بقبولاند. آقای همنشین بهار شما آن دومی هستید. لطفا این دکان را ببندید.
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۰:۰۹
احمد رضا گفت...
اقای محمد علی چکار به خواب داری برادر حرف همنشین خوبه یا بده؟اون میگه یه عده رو به کشتن ندین حالا یا خواب دیده یا ندیده.حرفش درسته یا نه به این جواب بده و اینقدر نپیچون واقعا ادم تعجب میکنه
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۰:۳۵
احمد رضا گفت...
در ضمن در اسلام یکی هم هست به اسم خولی که از سر بریدن آدما خوشش میاد ببین شبیه کیه اقای تقی احمدیان
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۰:۳۶
محمد ــ علی گفت...
آقای احمد رضا، من که زور پیچاندن ندارم که به من اتهام پیچاندن میزنید؟اما جریان اعتصاب غذا . آقای گل یکی تصمیم گرفته برای پیش برد هدفی یا اعتراض به امری دست به اعتصاب غذا بزند. این به خودش مربوط میشود نه به شما و من و همنشین بهار و آقای یغمائی. بعدش هم یکی دست به اعتصاب غذا زده و در استانه مرگ قرار گرفته است. من تمام نوشته این دایه های دل سوز تر از مادر را می خوانم . یکی از اینها یکبار خود فرد اعتصاب غذا کرده را مخاطب قرار نداده که لطفا، خواهشا، حضرت عباسی ... اعتصاب غذاتون را بشکنید.تمام وقت بیخ گلو مسعود مریم رجوی را چسبیده اند که شما دارید جنایت میکنید و از این دست چرندیات. این ها نمی فهمند با این حرفشان دارند مستقیما به آن کسی که اعتصاب غذا کرده توهین می کنند و او را عنصر بلا اراده ای در دست مسعود رجوی معرفی می کنند. آخر تو و من و همنشین و یغمائی و بقیه دایه های دلسوز تر از مادر توی قلب آن اعتصاب کننده هستیم و صد در صد مطمئنیم که آنها مثل روبات کوک شده اند و شخصیت و موجودیت خوشون در حد همان پیچ و مهره های روبات است؟ جناب آقای محمد رضا دلسوزی و ابراز دلسوزی هم رسم و آدابی دارد. همینطوری که نمیشود رفت سر قدم و سر قلم و هرچی به دهنمان آمد بگوئیم و بنویسیم. آقای احمد رضا لطفا یک کمی بدون حب و بغض به نظر بنده فکر کنید.البته اگر کینه ای که نسبت به مسعود رجوی دارید بگذارد این کار را بکنید.درمانده نباشید.
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۰۳
حميد ع گفت...
همنشين از رجوی درخواست کرده دستور پايان ا عتصاب را بدهد چون بچها دارن ميمرن،
ابله ها بهش اعتراض ميکنن!!! که چی؟ از تماشا ی جان دادن اينها لذت ميبريد؟ مرده خوری را بس کنيد.
حميد ع
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۳۹
احمد رضا گفت...
مخمد علی فکر کنم تو صلا تو تشکیلات نبودی اگر بودی میفهمیدی. اونج اختیارت دستت نیست واقعا پیچ و مهره ای جیک نمیتونی بزنی البته توجیه ایدئولوزیم هست میبرنت تا ته خط من تو فروغ بودم تو عملیات یعده رو اورده بودن که وقتی زیر گلوله بودن فحش خار مادر میدادن به رهبر عده ای از همینا شهید شدن یه عده برگشتن حرف اینه چرا چند تا از مسئولا اعتصاب نکردن چند تا شورای رهبری راس راسی تو اینا هست اخرش هم تاکید میکنم البته با احترام تو هیچی از تشکیلات نمی فهمی برادر جون
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۴۰
لیلا مجددی گفت...
همنشین جان مطمئنی اون خوابی که میگی تلفن سفارشی از جائی نبوده؟ مطمئنی اون ندای درونی که میگی نجوای اخوی نبوده؟ مطمئنی او نجا که پشتت بهش بنده کوه احد هست و هتل لاله نیست؟ همشین جان، من فقط ازت پرسیدم ، حالا اینو نذاری به حساب اتهام زنی ها! همنشین جان ، حالا اومدیم و فردا اعتصاب غذا را شکستند و خلاص، آیا از پس فردا نمیری بالای منبر و زبان به تف و لعن و شماتت و ملامت روی معشوق های سابقت یعنی مسعود و مریم واز کنی؟ یا این که مثل گربه مرتضی علی هر جوری که باشه چار چنگولی میائی پائین و هدفت فقط زدن مسعوده حالا به هر قیمت و هر طریق؟؟ من که تا حالا طبق فتوای خمینی فکر میکردم تو دنیا فقط مجاهدین منافقند. همنشین جان به خودت نگیر من غلط بکنم بگم تو هم بعـــــــــــــله!
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۴۴
ثریا ریگی گفت...
درود بر تو همنشین بهار تقاضایت انسانی است و شایسته ستایش و بعنوان یک سند در تاریخ پست فطرتی های اینها میماند درود بر تو برادر عزیزم
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۴۵
ناشناس گفت...
حالا بنویسید بالاخره یک روز ملتی هست که شما را محاکمه کند
ایرانی
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۴۸
بشیر گفت...
حرف حق است بخدا ولی کو گوش شنوا اینا تا اینا رو نابود نکنن دست بر نمیدارن خدا رحم کنه
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱:۵۲
محمد ــ علی گفت...
آقای احمد رضا،اولا من محمدعلی نیستم من محمد ــ علی هستم.اما مقصودتان از این که میگیوئید من انگار اصلا تو تشکیلات نبودم، چی هست؟ از کدام تشکیلات دارید دارید صحبت می کنید. اما برای این که خیالتان راحت بشود عرض میکنم که بنده هم ده سال تمام یعنی تا سال 81 که از ایران بیرون آمدم در تشکیلات استانداری بلوچستان کار میکردم و خیلی هم به کار اداری واردم.قبلش هم سالهای سال در شهرداری همدان بودم و اگر نان گندم نخورده باشم حتما دست مردم دیده ام.پس لطفا به من نگوئید انگار داخل تشکیلات نبوده ام.از این گذشته مگر ما در اینجا داریم بحث اداری و تشکیلاتی میکنیم؟ من فقط و فقط یک نکته اخلاقی را به اقای همنشین بهار گوشزد کردم و اولش هم نوشتم اصلا کاری به کار مسائل سیاسی ندارم. حالا هم یک طور دیگر تکرارش میکنم و میگویم آقای همنشین بهار چرا مثل روضه خوانهای شیاد از خوبی که دیدی حرف میزنی؟ میخواهی به مسعود رجوی عزیزت( خودش گفته آقای مسعود رجوی عزیز) بگوئی دستور بدهد روباتها دست از اعتصاب غذا بکشند ، بسیار خوب بگو ، این که دیگر این قدر صغرا کبرا چیدن احساساتی ندارد. ببخشید آقای احمد رضااگر سرتان را درد آوردم، درمانده نباشید
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲:۲۳
احمد رضا گفت...
تو عجب هوشی داری منظور من تشکیلات مجاهدین بود نه استانداری واقعا که خرگوشی از زیادی با هوشی
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲:۲۵
محمد ــ علی گفت...
جناب آقای احمد رضا، وقتی به من میگوئید تو از تشکیلات چیزی نمیفهمی ، من از کجا باید بدانم که مقصودتان از تشکیلات یعنی تشکیلات مجاهدین؟؟؟؟ راستش خواستم در کامنت قبلی یک چیزی در رابطه با همین که میفرمائید تشکیلات مجاهدین بنویسم ولی ترسیدم بنویسم و شما بهان گیری کنید و بگوئید از کجا فهمیدم مقصود شما از تشکیلات همان تشکیلات مجاهدین بوده است . اما به حول قوه الهی بنده در دوران صباوت مدتی در تشکیلات دانش آموزی حزب رستاخیز همدان بودم. انهم اجباری بود و ما اصلا نمیدانستیم حزب برگ کدام درخت است. بعد هم که انقلاب شد خر مغزمان را نخورده بود که برویم توی این حزب و آن حزب و این سازمان و آن سازمان که پنج سال ،ده سال، بیست سال بعدش از شکر خوردن خودمان پشیمان شویم و مسئولیت انتخاب خودمان از یادمان برود و یقه روسای احزاب را بچسبیم که شما بی شرفها گولمان زدید. یعنی خریت و حماقت و نادانی خودمان را کپه کنیم و یک جا مثلا بزنیم توی مخ مسعود رجوی یا مرحوم کیانوری یا حسین ریاحی یا مرحوم قاسملو و مرحوم بختیار. ببخشید اگر سرتان را درد آوردم آقای احمد رضا، درمانده نباشید. درضمن من چون نان را سر سفره خدا بیامرزدشان پدر و مادرم خورده ام یاد گرفته ام به کسی که به من بگوید خرگوش یا خر یا نفهم برنگردم بگویم خودت هستی. باز هم ببخشید.
۳۰ آبان ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲:۴۳
و در پایان عرض کنم که این به فرمان رقصیدن دار و دسته بریدگان و وادادگان و سر سپردگان به آستان ولایت خامنه ی تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی و مجاهدین برقرارند همچنان ادامه خواهد داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر