از فوروم ایرانیان، 24 نوامبر 2014
عدم دستیابی به سازش هسته ای، یک شکست برای اوباما، محافل طرفدار مماشات و دولت روحانی است و با توجه به تسلط جمهوریخواهان در کنگره، مواضع آمریکا در مذاکرات سخت تر و دست اوباما برای نرمش بسته تر میشود. علی خامنه ای و سپاه براین باورند که قاسم سلیمانی و حضور منطقه ای رژیم، برگ برنده ای برای کاهش فشارهای بین المللی و سرانجام باجگیری در پرونده هسته ای است. در این گزارش، استراتژی رژیم برای عبور از بحران و چشم انداز آنرا بررسی میکنیم
شکست اوباما و شکست روحانی
سرانجام پس از یکسال مذاکرات فشرده و دهها ملاقات آشکار و پنهان بین جمهوری اسلامی با کشورهای موسوم به 1+5 بویژه با آمریکا، طرفین نتوانستند در موعد تعیین شده به سازش جامع هسته ای دست یابند و از اینرو توافق نامه موقت ژنو یک بار دیگر نمدید شد. بنابراین، بخش عمده تحریم های اقتصادی علیه ایران ادامه می یابند و جمهوری اسلامی هم برنامه هسته ای اش را در همین حد ثابت نگه میدارد.
طی یک سال گذشته، رژیم ایران به کمک متحدین بین المللی خود در غرب و با بکارگیری امکانات رسانه ای و لابی گسترده، کارزار بی سابقه ای براه انداخت تا افکار عمومی در غرب را تحت تأثیر قرار داده و دولت های غربی را به نرمش بیشتر در مذاکرات سوق دهد.
دولت اوباما نیز طی یک سال گذشته، بمنظور دستیابی به سازش هسته ای با رژیم، سیاستی دوستانه و مماشات گرایانه در مقابل رژیم اتخاذ کرد و نسبت به دخالت های منطقه ای رژیم بویژه قتل عام در سوریه و دخالت در عراق و همچنین نقض فاحش حقوق بشر در ایران سکوت کرد.
بنابراین، بن بست در مذاکرات و عدم دستیابی به سازش هسته ای، یک شکست بزرگ برای اوباما، برای محافل طرفدار مماشات در غرب، برای رژیم و بویژه دولت حسن روحانی است و آثار سیاسی این شکست بزودی ظاهر میشوند و روند تحولات را تحت تأثیر قرار خواهند داد.
اکنون بایستی به دو سوال اساسی پاسخ گفت. نخست اینکه شکست در دستیابی به توافق، چه تأثیری بر روند مذاکرات دارد و کنگره آمریکا و طرفداران فشار بیشتر به رژیم چه خواهند کرد.
سوال مهم دیگر این است که چرا رژیم ایران که با اقتصادی ورشکسته و بحران های سیاسی و اجتماعی رو به افزایش دست به گریبان است، حاضر به سازش هسته ای و لغو تدریجی تحریم ها نشد؟ استراتژی نظام چیست و روی کدام فاکتور یا برگ برنده حساب باز کرده است تا در شش ماه یا یکسال آینده روند تحولات را بنفع خود تغییر دهد؟ آیا محاسبات رژیم برای عبور از بحران واقعگرایانه اند یا برعکس، روند تحولات به ضرر جمهوری اسلامی است و رژیم در نهایت، چاره ای بجز عقب نشینی از موضعی ضعیف تر نخواهد داشت؟
برای پاسخ به این سوال ها باید نقشه راه یا استراتژی نظام را باز شناخت، این همان استراتژی است که رژیم طی یک سال گذشته بکار گرفته است و در ماههای آینده نیز راهنمای عمل اش خواهد بود.
پیشینه مذاکرات کنونی و نرمش قهرمانانه
در سال 2010 یعنی چهار سال پیش، مذاکرات هسته ای که در آنزمان توسط سعید جلیلی هدایت میشد شکست خورد و بدنبال آن، آمریکا تحریم های کمرشکن اقتصادی علیه رژیم را شروع کرد. پس از آن تحریم نفتی و بانکی از طرف اتحادیه اروپا شروع شد. در اوائل سال 2012 که اقتصاد رژیم در آستانه ورشکستگی کامل قرار داشت و بحران های اجتماعی در کشور افزایش می یافتند و در همان زمان، مردم سوریه قیام کرده و احتمال ورود غرب به مسئله سوریه و سقوط بشار اسد میرفت، خامنه ای مذاکرات مخفی با آمریکا در مسقط پایتخت عمان را شروع کرد.
سپس در سال 2013، خامنه ای بمنظور کاهش فشارهای خارجی و داخلی، با ریاست جمهوری حسن روحانی موافقت کرد و بطور علنی از نرمش قهرمانانه در مذاکرات هسته ای برای رفع تحریم ها حمایت کرد. بدنبال آن، مذاکرات با جدیت بیشتری ادامه یافتند و در نوامبر 2013 رژیم و کشورهای 1+5 توافق نامه موقت ژنو را امضاء کردند و قرار شد تا با ادامه مذاکرات، طی یک سال به توافق جامع و نهائی دست یابند.
رژیم و انتخاب بین دو گزینه
توافق ژنو نشان داد که رژیم زیر فشار تحریم ها، دیگر قادر به ادامه سیاست بدون دنده و ترمز هسته ای نمی باشد و مجبور به عقب نشینی شده است. این، یک نکته کلیدی است که باید امروز هم به آن توجه داشت. یعنی، رژیم از موضع ضعف مجبور به مذاکرات و تن دادن به توافق نامه ژنو شد و امروز نیز با تمدید آن نشان میدهد که قادر به ترک میز مذاکرات و ادامه بدون محدودیت برنامه هسته ای نیست. زیرا اگر رژیم میز مذاکرات را ترک کرده و برنامه هسته ای اش را مثل دوران قبل از توافق ژنو ادامه دهد، به معنای تقابل با جامعه بین المللی است و در نتیجه، تحریم ها بطور بی سابقه ای افزایش یافته و رژیم با ورشکستگی کامل اقتصادی و بحران های درحال انفجار اجتماعی رو برو خواهد شد.
اما از طرف دیگر، عدم دستیابی به توافق جامع هسته ای نشان میدهد که رژیم هنوز مایل و یا قادر به سازش نهائی و سرکشیدن جام زهر هسته ای نیست. رژیم مایل به سازش هسته ای نیست زیرا سلاح هسته ای جایگاه مهمی در استراتژی امنیتی نظام و بقای رژیم دارد و در ترازوی محاسبات رژیم، ارزش دستیابی به سلاح هسته ای بیشتر از هزینه تحریم ها و فشار های اقتصادی است و از طرف دیگر، رژیم قادر به سازش هسته ای نیست زیرا تن دادن به شرائط مورد نظر غرب، به معنای شکست کامل و عقب نشنی خامنه ای و سپاه در برابر فشار های خارجی است. این گزینه که خود رژیم آن را به جام زهر تشبیه کرده است، باعث تضعیف رژیم در داخل و در منطقه شده و باعث باز شدن شکاف های داخل حکومتی میشود و و در شرائط کنونی جامعه ایران و نارضایتی گسترده در کشور، برای رژیم خطرناک و مرگبار است.
وضعیت کنونی و تمدید مذاکرات، ناشی از ناتوانی رژیم در انتخاب گزینه های بالا و بیانگر وضعیت آچمز رژیم است. یعنی، از یکطرف، قادر به ادامه سیاست های هسته ای گذشته و تقابل با جامعه بین المللی نیست و از طرف دیگر، حاضر و یا قادر به به چشم پوشی از سلاح هسته ای و سرکشیدن جام زهر هسته ای نمی باشد.
رژیم با ادامه مذاکرات 3 هدف عمده را دنبال میکند:
1. جلوگیری از تحریم های جدید و سیاست های سخت گیرانه غرب
2. سیاست این ستون به آن ستون و انتظار تحولی که میتواند صحنه را بنفع رژیم متحول کند. مثلا در سال 2002 که پرونده هسته ای رژیم افشا شد، حمله آمریکا به عراق و گرفتاری ارتش آمریکا در باتلاق عراق، یک مائده آسمانی برای رژیم بود که صحنه را تغییر داد. رژیم انتظار دارد که با خرید وقت، بتواند از بحران هائی مثل ظهور داعش، بحران اکرائین و شکاف در کشورهای 1+5، و بحران های جدید، بنفع خود استفاده کرده و با کاهش فشار ها، روند مذاکرات را بنفع خود تغییر دهد.
3. هدف رژیم این است که از کارت های برنده و اهرم هائی که در اختیار دارد به بهترین شکل استفاده کند تا سازش هسته ای مورد نظر خود را به غرب تحمیل کند. یعنی، آمریکا و متحدانش، جمهوری اسلامی با توان تولید سلاح هسته ای را بپذیزند (Threshold State) و تحریم ها برداشته شوند. رژیم برای پیشبرد این استراتژی روی چند فاکتور که آنها را کارت برنده و اهرم فشار میداند حساب باز کرده است. کارت هائی که طی یکسال گذشته مورد استفاده قرار داده و در ماههای آینده نیز پایه و محور فعالیت های دیپلماتیک و منطقه ای رژیم خواهد بود.
.....
چشم انداز تحولات و آینده مذاکرات
عدم دستیابی به سازش هسته ای یک شکست برای اوباما ومحافل مماشات در آمریکا و همچنین شکستی برای روحانی در ایران است. از اینرو، محافل طرفدار مماشات در غرب بشدت تضعیف میشوند و از طرف دیگر، از ماه ژانویه، کنگره آمریکا نیز بطور کامل در اختیار جمهوریخواهان قرار میگیرد. از اینرو، مواضع کاخ سفید در مذاکرات هسته ای سخت تر و دست اوباما برای نرمش و دادن امتیاز، بسته تر میشود.
با شکست مذاکرات، بخش عمده تحریم ها ادامه می یابند و سقوط بهای نفت در بازارهای بین المللی، وضعیت اقتصاد درهم شکسته ایران را بازهم خراب تر میکند و باید انتظار داشت که بحران های اجتماعی و سیاسی و منجلمه شکاف های داخل حکومتی افزایش یابند.
علی خامنه ای و سپاه پاسداران، با توجه به تحولات منطقه ای، تصور میکنند که روند اوضاع بنفع رژیم است و میتوانند از کارت منطقه ای در مذاکرات هسته ای استفاده کنند. بنظر میرسد که محاسبات رژیم در این زمینه، مثل محاسباتی که طی یک سال گذشته برای استفاده از شکاف های سیاسی داخل آمریکا یا استفاده از لابی های نفتی برای درهم شکستن تحریم ها کرده بود، غیر واقعی میباشند.
باید به این نکته اساسی توجه کرد که رژیم ایران در موضع ضعف قرار دارد و شش ماه یا یک سال بعد، با ادامه تحریم ها و افزایش بحران های اجتماعی و سیاسی، بازهم ضعیف تر خواهد شد. از اینرو، در آنزمان، یک بار دیگر در برابر دو گزینه ای قرار خواهد گرفت که همین امروز با آن روبرو است و از انتخاب بین آنها می گریزد: تقابل با جامعه بین المللی یا سرکشیدن جام زهر.
رژیم در وحشت از انتخاب بین این دو گزینه، با کش دادن مذاکرات، خود را ضعیف تر میکند اما سرانجام مجبور به انتخاب خواهد شد و در آنزمان، آثار این انتخاب برای رژیم مهلکت تر خواهد بود. ايران اسرار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر