لاف پهلواني و غلط كردن گفتن هاي اضافي ـ مهدي فردكهن
دوشنبه, 03 آذر 1393 16:00
گفته اند شخصي بود بسيار بزدل و ترسو، يكبار در جمعي لاف پهلواني زد و ناچار براي اثبات آن به جنگل رفته و فرياد مي زد كه آي، من همانم كه شير مي كشم, ببر مي درم , پلنگ مي گيرم و سينه ستبر مي كرد كه ناگاه صداي غرش شيري را شنيد و غالب تهي كرد و رو به موت و لرزان ناليد كه: البته گاهي غلط اضافه هم مي كنم و شكر زيادي هم مي خورم. چند روز پيش خبري خواندم از برپايي نمايشگاهي توسط سايتهاي وزارت اطلاعات در اصفهان و تهران عليه سازمان مجاهدين. اولين سوالي كه به ذهنم زد اين بود كه آخر در وسط اين همه بحران و بدبختي و نكبت كه گريبان اين ولي فقيه مفلوك را گرفته, الان چه جاي اين ناپرهيزي هاست كه اين همه انرژي براي توليد و جعل اكاذيب و مستند سازي و شيطان سازي عليه مجاهدين مي گذارد و اينهمه در بوق و كرنا مي كند و از امت حزب الله هميشه در صحنه اش عاجزانه مي خواهد سري به اين دغلكده بزنند و چراغ اول را روشن كنند؟ با خواندن سر تيتر يكي از آگهي هايش كه نوشته بود: «نمايشگاه گذر از بحرانهاي انقلاب اسلامي ايران» جوابم را گرفتم كه منظورش چيست و چه بحراني او را به اين كار واداشته است. وقتي همه اميدهايش براي نابودي مجاهدين را بعد از صدها بار تكرار تبليغات گوش خراش در مورد متلاشي كردن مجاهدين و مقاومت، بعد از بسيج سرسام آور و گسترده دروغ پراكني بوسيله دهها كانال تلويزيوني و راديويي، صدها روزنامه و مجله و وب سايت، صدها كتاب و فيلم و مستند توأم با بمباران و موشك پراني و حملات تروريستي از قبيل قتل عام 10شهريور92 در اشرف تا اعزام اكيپهاي وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس به عراق و راه اندازي سيرك وحوش ولايت به مدت 677 روز با 320 بلندگو و ربودن مجاهدين در عراق تا قطع غذا و سوخت و دارو در ليبرتي را به باد رفته مي بيند و مجاهدين نه تنها ذره اي خلل در عزم جزمشان ايجاد نمي شود, كه اتفاقا آب ديده تر و صيقل خورده تر از اين ابتلائات عبور كرده اند و اينك بر بام جهان نشسته اند و آماده نبرد آخرين هستند, وقتي از اعدام و سركوب و ارعاب در داخل نتيجه يي جز مقاومت بيشتر نصيبي نمي برد, وقتي ذليلانه با پاشيدن اسيد بر چهره زنان بيگناه با اين نيت كه باقي را بترساند و خانه نشين كند كه مبادا زنان و دختران ايراني، اين اصلي ترين و مظلوم ترين قربانيان فرهنگ مرتجع و زن ستيزآخوندي، با الهام از خواهران مجاهدشان در نوك پيكان نبرد عليه رژيم، تابوي ناتوان ديدن خود را بشكنند و پتانسيل فشرده شورش و ايستادگي و در آوردن حق خود از گلوي اين دژخيمان را كشف كنند و آنوقت وامصيبتا بر اين نظام جهل و جنايت كه نه تنها از همة اقداماتش طرفي نبسته است, بلكه بر عكس طناب دارش شده است, و وقتي مي بيند تيرش به سنگ خورده و جرقه اش مي رود تا خرمن باروت بغض و كين 36ساله خلقي زير ستم را كه جانش به لب رسيده و عزم به سرنگوني اش جزم كرده را منفجركند، اينجاست كه ديگر جاي لاف و گزاف نيست. شيران مجاهد، همان كابوس هميشگي اش از بيشه برون آمده اند و سوداي نبرد آخر دارند و جدا كردن بند از بندش. پس بمانند همان پهلوان پنبه قصه ما, لرزه سرنگوني بر جانش افتاده و به مظلوم نمايي روي آورده كه ايها الناس، ما هم قرباني خشونت هستيم و مجاهدين بودند كه شروع كردند... و چون غريقي كه در آخرين دم حيات به هر خس وخاشاكي دل مي بندد كه مگر از غرق شدن نجاتش دهد، كارهاي احمقانه اي مي كند كه تداعي همان اذعان به غلط هاي اضافي كردن هاي آن مفلوك است و نمايشگاه راه مي اندازد. حالا مشكل مي شود دو تا، چون نمايشگاه كه بدون بازديد كننده نمي شود! آخر همين سياهي لشكرها هم ديگر سرخورده تر و وارفته تر از آن هستند كه با وعده سانديس بشود دلشان را به دست آورد، ناگزير ترفند جديدي به كار برده و با اضافه كردن مسابقه پرسش و پاسخ همراه با اهداء جوائز نفيس! در نمايشگاه, تلاش كرده تا شايد باتنوع جايزه, مابه ازاء سانديس بتواند آنها را به وجد بياورد تا سري به اين سيرك بزنند. حتي به اندازه زمانبندي دريافت جايزه، ولي وامصيبتا كه كار از اين ولخرجي ها گذشته و جسد پوسيده اين ولايت فقيه با اين تنفس مصنوعي ها جان نمي گيرد و بايد به فكر سفر به زباله دان تاريخ باشد. ما مجاهدين عزم جزم كرده ايم تا ريش و ريشه اين نظام جهل و جنايت را از بيخ و بن بركنيم و دير است و دور نيست آنروز كه تك به تك اين جانيان و مزدوران پاركابي شان, تقاص همه اين جنايت ها را در پيشگاه خلق قهرمان ايران پس داده و در شعله هاي خشم خلق خاكستر شوند. روز حسابرسي نزديك است. مهدي فردكهن رزمگاه ليبرتي ـ آذر93
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر