تاکتیکهای «جنگروانی» وزارت بد نام اطلاعات (قسمت پنجم)
درقسمت پیش دیدیم خمینی با احساس جدی تهدید سرنگونشدن نظامش، کشتار مجاهدین
را از همان صحنه تظاهرات مسالمتآمیز نیممیلیونی آنان در تهران،
۳۰خرداد۱۳۶۰، عملی کرد و توضیح دادیم که چنین کشتاری باتوجه بهرفتارهای
قانونی و دمکراتیک مجاهدین، فاقدهرگونه وجاهت قانونی و عرفی بود بنابراین
برای انجام آن نیاز بهبهانه، دستاویز و زمینهسازی سیاسی اجتماعی بود تا
جنایترا درمنظر اجتماعی قابلپذیرش کند، یکی از تاکتیکهای مورداستفاده
دجالانه او برای این مشروعسازی که در شماره قبل این سلسله بحثها توضیح
دادیم، بهانه «جنگ با عراق» بود، جنگی ضدمیهنی برای گمراه کردن توجهات از
جنگ اصلی با مردم و مقاومت سازمانیافتة آنان.
ترفند دجالانه دوم خمینی،
استفاده از مارک «امریکایی بودن» یعنی انتساب مجاهدین به «امریکا» بود که
نسخه بهروزشده روش «تکفیرکردن» آخوندی و زدن مارک «بیدین» و «دشمن خدا» و
غیره برای از میدان بهدرکردن حریف است؛ اینبار میخواست متناسب با مد
روز و سوءاستفاده از فضای ضدامریکایی ناشی از سرنگونی مصدق و کودتای
۲۸مرداد با عربدههای شیادانة ضدامپریالیستی، دقیقاً میهنپرستی مجاهدین که
از نقاط درخشش موجودیت آنهاست را هدف قراردهد تا نگذارد کسی درهراس از
فضای هیستریک بهوجود آمده و خوردن برچسب «حمایت از عوامل امریکا» صدایش
درمورد جنایات رژیم نسبتبه پاکبازترین فرزندان مردمایران بهاعتراض
بلندشود. یکی از سردمداران این خط که عربدهکش چنین نمایشات
«ضدامپریالستی» در اوایل حکومت خمینی بود آخوند شیادی بهنام «محمد موسوی
خوئینیها» است او نماینده خمینی درماجرای گروگانگیری اعضای سفارت امریکا
بود و بعدها بهواسطه کینة بیاندازهاش به مجاهدین و خوشخدمتی در زدن
همین برچسب به انقلابیون اصیل تا کرسی سردژخیم خمینی یعنی دادستانی کل
حکومت هم بالاکشید، او تعریف بسیار واضحی از نگاه خمینی برای معیار
«امریکایی بودن» در نظام «سلطنت مطلقه او» ارائه میدهد:
–
«بهگفته موسوی خوئینی، ”حتی اگر نافذترین چهره ملی یا غیرملی بهامام و
حریم رهبری معترض شود این ملت می داند که از آمریکا است ولو اینکه این فرد
کسی نباشد که وابسته بهآمریکا و مهره آمریکا باشد، چون دشمن اصلی
آمریکاست.”» (فتاح غلامی، سایت حکومتی عصر ایران، ۱۲آبان۸۶)
بنابراین مشخص میشود در
رژیمی که هیچگاه تضاد ماهوی و جدی با امریکا نداشته و ازقضا در تمامی
سرفصلهای تعیینکننده سیاسی (کودتای ۲۸مرداد، سرنگونی شاه، قتلعام
انقلابیون، اشغال افغانستان، اشغال عراق و…) اتحادعملهای مادی و مشخص هم
داشته است، پوشاندن تروریسم در زرورق پزهای ضدامپریالیستی تنها یک دجالیت
صرف برای توجیه قتل و کشتار مجاهدین
بوده است؛ همین مضمون را «یکیاز مدیران ادارة کل التقاط وزارت جنایتکار
اطلاعات در دهه۷۰» در مصاحبهای، با اعتراف به یکفقره از زدوبندهای کثیف
مخفیانه بین نظام وحشی ولایتفقیه با دولت امریکا درجریان سرنگونسازی دولت
سابق عراق برملا کردهاست که درآن بهوضوح دیده میشود عربدههای «انتساب
فرزندان رشیدمردم ایران بهامریکا» یک ترفند جنایتکارانه بیش نبوده و تضاد
اصلی این رژیم، تنها با «مردم ایران و پیشتازان آن» است و نه هیچتضادی
دیگر؛ بنابراین برسرآن میتواند درهر تضادی با طرفحسابهایش بهراحتی علیه
منافع مردم ایران بهوحدت برسد:
–
«[مصاحبهکننده نشریه رمزعبور]: در باره ماجرای خلع سلاح منافقین در عراق و
مذاکراتی که در جنگ عراق و آمریکا انجام شد توضیح بفرمایید. نظر ایران این
بود که آمریکا کلاً سازمان را نابود کند؟
[دژخیم
اطلاعاتی پاسخدهنده]: …هیچ کشوری در بده بستانها امکاناتی که علیه آن
کشور هست را از بین نمیبرد و برای خودش یک بدنامی نمیگذارد. کسی نمیآید
که سه، چهارهزار نفر را از بین ببرد. طبیعی بود که آنها هم نپذیرند، ولی در
لابی با آمریکاییها واقعاً در حداقل، امتیاز به آمریکاییها دادیم،
آمریکاییها از اطلاعات ما استفاده کردند که مثلاً عراق چه امکاناتی دارد.
حتی مثلاً در مواقعی اجازه پرواز در آسمان خوزستان را هم به آنها دادیم. یا
در موضوع موشک هم میشد کارهایی کرد. در همکاریهایی که از این طریق
داشتیم عمده از طرف انگلیسیها بود -چون انگلیسیها در جنگ مشارکت داشتند-
آمریکاییها هم پذیرفتند که قرارگاه اشرف را بمباران کنند. بمباران هم کردند
و ۴۰ ، ۵۰ کشته هم گرفتند. هم فشار ما و هم طبق توافق قبلی سازمان خلع
[سلاح] شد». (نشریه رمزعبور شماره۲۱، از انتشارات اطلاعات آخوندها، تیر و
مرداد۹۵)
بنابراین می بینیم که براساس تعریفی که خوئینیها ارائه داد، در «ولایت مطلقه فقیه» هرکس به حاکمیت خلیفة ارتجاع تن ندهد، امریکایی تلقی میشود، درنتیجه خون، آبرو و مالش هیچ حرمتی ندارد و باید نابود شود.
مطلب حاضر آویختن نظام ولایتفقیه به همین «تاکتیک جنگروانی آخوندها» را باکمک اسناد پیمیگیرد:
خمینی، دجالی بود تابع
ماکیاولیسم مطلق، او برخلاف دیکتاتورهای کلاسیک، به هیچ چارچوب، پرنسیپ و
اخلاقی حتی همان حلال و حرامی که خودش آنرا تبلیغ میکرد نیز پایبند نبود،
او برای اعمال سلطة خودش و از میدان بهدرکردن حریفان که آنرا حفظ نظام
مینامید اصطلاح «اوجب واجبات» (واجبترین واجبهای شرعی) را جعل کردهبود؛
با این اصل، برای حفظ حکومت فاسد آخوندی هر «عمل حرام» نهتنها «مباح»
بلکه «واجب» هم میشود؛ او بارها و بارها اینرا با صراحت تمام هم بیان
کردهاست، بهعنوان نمونه:
–
«در اسلام اموال، مشروع و محدود به حدودی است و زاید بر این معنا ما اگر
فرض بکنیم که یک کسی اموالی هم دارد که خیر، اموالش هم مشروع است، لکن
اموال طوری است که حاکم شرع، فقیه، ولیّ امر تشخیص داد که این به این قدر
که هست نباید این قدر باشد، برای مصالح مسلمین او میتواند قبض کند و تصاحب
کند. و یکی از چیزهایی که مترتّب بر ولایت فقیه است و معالأسف این
روشنفکرهای ما نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه، یکیش هم تحدید این امور
است.» (صحیفه خمینی، جلد۱۰، صفحه۴۸۱)
بابرگزاری میتنگ عظیم
۲۰۰هزارنفره مجاهدین در ورزشگاه امجدیه تهران در ۲۲خرداد۱۳۵۹ گستردگی
اجتماعی مجاهدین به حدی رسیده بود که دیگر نمیشد آنرا درصحنه اجتماعی
نادیده گرفت طوریکه روزنامه فرانسوی لوموند هم درباره آن نوشت:
– «بنا بهگفته ناظران، اوضاع در شرایط کنونی، انتخاب بین سازش یا جنگ داخلی است» (لوموند، ۱۴ژوئن۱۹۸۱)
خمینی نیز با دیدن چنین
قدرتی درصحنه، خطر را در کنار گوش خود حس کرد، بنابراین یا باید به همزیستی
دمکراتیک با این هماورد تن بدهد و یا وارد تصفیه خونین آنان شود، او که از
شکست مقدر خود در پاسخگویی به الزامات زندگی مسالمتآمیز و دمکراتیک
بهخوبی آگاهی داشت و میدانست در این میدان، قدرت هماوردی با مجاهدین را
ندارد، راه دوم را انتخاب کرد. همزمان با این تصمی مگیری استراتژیکی، او
زمینهچینی روانی و بسترهای اجتماعی اینتصفیه را هم شروع کرد تا بهصورت
علنی و در کلانترین ابعاد، الزام تلفیق همزمان «اهرم کشتار» و «اهرم
شیطانسازی» را به سرکردگان حکومت و نیروهای سرکوب در بدنه نظام آموزش دهد.
رفسنجانی بعدها در مورد اینکه سرکردگان نظام، چگونه خط کارشان را از خمینی
خصوصاً در موضوعات عمومی و سراسری آموزش میگرفتهاند؟ گفت:
–
«ما ملاحظه امام را میکردیم در مجلس ملاحظه میکردیم در حزب ملاحظه
میکردیم … اما این جا که امام خودشان این کار را کردند یعنی یاد بگیرید که
چه کار باید بکنید…» (رفسنجانی درنمایشجمعه ۴تیر۱۳۶۱)
–
«امام در یکی ار آن جلساتی که ما در قم رفته بودیم برای شکوه راهنمایی به
ما کردند، فرمودند شما بروید دنبال مجلس، همین طور کوتاه، امام حرفهایشان
را استدلالی نمیگویند و هیچ وقت نمیگویند چرا این را میگویم… و ما هم
چون روح اطاعت از امام داریم اگر امام نخواست توضیح بدهد ما هم توضیح
نمیگیریم. خوب قابل درک هم بود برای ما سیاست خط امام این شد که مجلس را
جوری به وجود بیاورد که لااقل در مقابل نهاد ریاستجمهوری بتواند مقاومت
کند… وی در ادامه با اشاره به پایگاههای دانشگاه، نماز جمعه، مجلس و… که از
دست ضد انقلاب خارج و به حزبالله تعلق گرفته بود گفت: پایگاه قانونی
ولایتفقیه خیلی از مسائل را حل میکرد.» (رفسنجانی، نمایشجمعه ۴تیر۱۳۶۱)
خمینی، دجالی که افتضاح
فرورفتن خودش تاخرخره در کثافتکاری کلت و کیک و کلید با ریگان و
اسرائیلیها چندسال بعد از پرده بیرون افتاد (افتضاح ایران گیت)، یکسال
پیش از سیخرداد۱۳۶۰، با وقاحت تمام، جهت زمینهسازی روانی کشتار مجاهدین،
انگشت «جنگروانی» لازمه را برای تعلیم به نیروهایش اینگونه بهسوی
مجاهدین نشانهرفت:
–
«میبینیم که یک بساطی در امجدیه پیش میآید؛ یک غائله درست میشود و مع
الاسف، جوانهای ما مطلع نیستند که اینها چه دارند میکنند؛ این اشخاص چه
دارند میکنند و بعضی از اشخاصی که با من هم مربوط هستند، اینها هم ملتفت
نیستند که مسائل عمقش چی هست. خیال میکنند که مسئله چماقدار است و
تظاهرکننده، مساله این است؟ نه، مساله این نیست. این یک ظاهری است برای
آشوب درست کردن. مساله عمق دارد. مساله امریکاست. مساله این است که باید
امریکا بیاید اینجا و مقدّرات کشور ما را به دست بگیرد. نه مساله، مساله
این است که یکی میخواهد تظاهر کند، یکی میخواهد ضد تظاهر. اینها مساله
نیست، اینها غائله ایجاد کردن است برای اینکه نگذارند این مملکت به حال
خودش باشد و روی میزانی که دارد حرکت میکند، حرکت بکند… همینها هستند که
وقتی کشاورزها خرمنهایشان را جمع میکنند، آتش میزنند. الآن هم بازدارند
آتش میزنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحیح نشود، همهاش را آتش میزنند.»
(صحیفه خمینی، جلد۱۲، صفحه ۱۹۳و۱۹۴)
اتهام زنی خمینی بر
«انتساب مجاهدین به امریکا» آنهم درزمانیکه بهدلیل سوابق درخشان
مبارزاتی مجاهدین علیه دیکتاتوری شاه، هیچکس حتی در درون رژیم اینرا
پذیرا نبود، نشاندهنده اشراف او بر کارکردهای جنگروانی، برای نابودسازی
حریف بود. خمینی خوب میدانست بدون وارونه کردن نقطه قوتهای نیرویهماورد و
تخریب ویژگی «میهنپرستی مجاهدین» که از امتیازهای منحصربهفرد و جاذب
آنها هست هرگز نخواهد توانست آنها را در ابعاد صدها نفره کشتار کند؛ خصوصاً
اینکه سوابق انقلابی و مجاهدت مجاهدین در زندانهای شاه، درکنار سپاسگویی
و عافیتطلبی آخوندها، هنوز در خاطرهها زنده بود؛ بنابراین درقدم نخست
میبایست اینحربه از مجاهدین گرفته شود تا بهجای آن، خمینی مرتجعی که با
شیادی خود را «انقلابیترین مرد جهان» جا زده بود، وجهه درخشان مجاهدین
در پاسداشت راه و مسیر مصدق کبیر را در مبتذلترین شکل آلوده کند و مسیر
قتلعام میهنپرستترین فرزندان ایران هموار شود، بههمین خاطر بود که با
بیشرمی تمام، پیکر بیجان شهیدان مجاهد، این رزمآوران فداکار مردم ایران
را، پس از اعدام، لای پرچم امریکا می پیچید تا تروریسم افسارگسیخته
مادونتاریخی خود را مبارزه با امریکا جلوه دهد و مخالفانش را با اتهام
همین وابستگی قتلعام کند. این حقیقت
امروزه آنچنان روشن شدهاست که حتی سرمقاله روزنامه رسالت، ارگان باند
فاشیستی مؤتلفه، هم خطاب به باندهای متخاصم مینویسد اگر این اتهام که
مجاهدین عامل امریکا هستند را به کار نمیبردیم، دیگر چه دلیلی برای اعدام
آنها وجودداشت؟
– «او [منظور آخوند محمد موسوی خوئینیها دادستان کل رژیم در زمان قتلعام۶۷
است] در صدور حکم خود به گونه ای مٌصر است که حتی [مجاهدین]… [را] استثناء
نکرده است و صریح می گوید؛ ”امروز هم تمام مردم ایران و تمام گروه ها و
احزاب و تشکل های سیاسی نه تنها مخالف آمریکا بلکه مخالف هر دولتی هستند که
منافع ملی ایران را تهدید کند.” از پاسخ ایشان کشف می شود نه تنها دیروز
بلکه امروز هم این گونه بوده است!! معلوم نیست اگر پاسخ ایشان درست باشد پس
صدها نفر از عوامل آمریکا که در گروه های محارب توسط نهادهای امنیتی
دستگیر و توسط دستگاه قضائی اعدام شدند و اکثر این اعدام ها هم ایامی بوده
که ایشان دومین مقام قضائی کشور بودند, به چه جرمی مجازات شدند؟!» (روزنامه
حکومتی رسالت، ارگان باند فاشیستی مؤتلفه، ۱۵مهر۹۶)
سالها بعداز اتهامزنی
خمینی دربارا «انتساب مجاهدین به امریکا»، میرحسین موسوی که تقریباً
دربیشتر دوران خلافت خمینی نخستوزیر او بودهاست در سمینار استانداران
حکومتی، منافع این «اتهام زنی» و «شیطانسازی» درخدمت دستگاه «کشتار» حکومت
را، اینگونه تشریح کرد:
–
«شعار مرگ بر آمریکا و دیگر شعارهای مردمی و اسلامی مهمترین ابزار برای
مقابله با گروههای کمونیستی، مائوئیستی و [مجاهدین] بود وشعار مرگ بر
آمریکا بیش از دستگاههای اطلاعاتی در از بین بردن این گروهها نقش داشته
است.» (روزنامه جمهوری رژیم، ارگان حزب چماقبهدستان، ۱۳مهر۱۳۶۷)
سرکردگان دیگر رژیم و
رسانههای باندهای مختلف حکومت هم بارها و بارها با زبانهای گوناگون اعلام
کردهاند که هدف حکومت آخوندی از اشغال سفارت امریکا در سال۱۳۵۸ و
زیرپاگذاشتن قوانین بینالمللی درگروگانگرفتن ۴۴۴روزه اعضای این سفارت که
مهمترین واقعه سیاسی دوساله نخست حاکمیت خمینی بود، تنها بهمنظور
«ازمیدان بهدرکردن» مجاهدین و برای مقابله با نفوذ روبهرشد آنها در بین
جوانان و زنان، طراحی شدهبود.
شواهدی که در زیر
میآیند بهاندازه کافی گویای اینحقیقت هستند که چگونه رژیم ولایت فقیه
برای «ارتکاب جنایت» از مارک «امریکایی» در «دستگاه جنگ روانی» علیه مقاومت
سازمانیافته مردم ایران و مجاهدینخلق سوءاستفاده کرده است و
بههمینخاطر مارا بینیاز از توضیحات بیشتر میکنند:
–
«اولین مصاحبه مطبوعاتی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام درساعت هفت بعد از
ظهر روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و در اولین ساعات تسخیر لانه جاسوسی، در درون لانه
جاسوسی یک مصاحبه مطبوعاتی برگزار گردید. در این مصاحبه یکی از دانشجویان
مسلمان پیرو خط امام به عنوان سخنگو طی سخنانی به دلائل تسخیر لانه جاسوسی
پرداخت… [اوگفت]: …بهعنوان قشری از روشنفکران که در خدمت انقلاب هستند
معتقدیم با توجه به اینکه دشمن اصلی انقلاب ما آمریکا است و به علت
فرقهگراییها و برخورد گروهها وجود ضدانقلابیون، اغتشاشها، ارگانهای
اجرایی انقلاب ایران در حال از دست دادن جهت اصلی خود است و به راههای فرعی
کشیده میشود، انقلاب وقتی نجات پیدا میکند که در خط اصلی خود قرار
گیرد…» (پایگاه حکومتی جامع تاریخ معاصر، روزنامه حکومتی اطلاعات، ۱۴آبان
۱۳۵۸)
–
«آیتاللههاشمی به تسخیر لانه جاسوسی پرداخته و ادامه داد: گروهکها خودشان
را آماده کرده بودند، هریکی هفت هشت تا روزنامه داشتند در آن مرحله شروع
کردند…
اشغال لانه جاسوسی ضربهای که ملت به آمریکا وارد کرد
هاشمی
بعد از تشریح تسخیر لانه جاسوسی به انقلاب سوم پرداخت و گفت: ضربه دوم بعد
از سیر این دو جریان شروع شد. ضربهای که ملت وارد کرد اشغال لانه جاسوسی
بود که این خیلی مهم بود. شیرازه جریانهای را از هم پاشید، ۶۰نفر را بیشتر
نگرفتند یک ساختمان کوچکی را بیشتر تصرف نکردند، اما عمده اشکالش این بود
که شیرازه پاشیده بود یعنی فرماندهی و اتاق کنترل را ما گرفتیم. این اتاق
که گرفته شد دیگر حرکتها خیلی درست نبود هر کسی به میل خودش حرکت میکرد»
(خبرگزاری سپاه پاسداران، موسومبه فارس، ۵تیر۹۴)
–
«لانه جاسوسی در حالی به تسخیر نیروهای انقلابی درآمد که جوانه انقلاب
اسلامی تازه سر بر آورده و بسیار آسیب پذیر و شکننده بود. این حرکت انقلابی
با از کار انداختن موتور محرکه گروهک های ضد انقلاب گامی مهم در مسیر ایمن
سازی, مصونیت و تثبیت انقلاب برداشت… یکی دیگر از رهاوردهای وقایع ۱۳آبان
به ویژه تسخیر لانه جاسوسی نمایش قدرت انقلاب و قاطعیت و اقتدار آن در
برابر دشمن بود. چنانچه این قدم اول محکم برداشته نمی شد, بدون شک در مسیر
بقای انقلاب اسلامی چالش های فراوان دیگری پدید می آمد. موضع حمایتی و
سخنان کوبنده امام در رابطه با تسخیر لانه جاسوسی نشان داد مؤلفه اقتدار
خواهی جزئی لاینفک از بدنه فکری و سیاسی انقلاب اسلامی است.» (روزنامه بسیج
سپاه پاسداران، موسومبه جوان، ۱۲آبان۹۶)
–
«ضعف مفرط دولت موقت در برخورد با گروهکهای ضد انقلابی و تروریستی باعث شد
که موج هرج و مرج و درگیری ها در مناطق غرب کشور و در جاهای دیگر حتی در
تهران افزایش یابد… مستنداً و قاطعانه بر این باورم که با توجه به روند
حرکت دولت موقت و تحرکات ضد انقلاب و ارتباطات و توطئه های سفارت آمریکا و
موج دشمنی دولت آمریکا و غرب در برابر نظام نوپای جمهوری اسلامی اگر اقدامی
نمی شد و جریان ۱۳آبان سال ۵۸ اتفاق نمی افتاد, یقیناً و مطمئناً به
استناد همه موارد دیگر مشابه که الان می بینیم در کشورهای مختلف, از جمله
در همین قضیه بهار عربی به قول غربی ها یا بیداری اسلامی که چطوری دگرگون
شد و قدرتهای بزرگ مسائل را در مصر در جاهای دیگر مانند لیبی به نفع خودشان
تمام می کنند, همین بلا را سر انقلاب ایران می آوردند… در چنین شرایطی بود
که انجمن های اسلامی طرفدار خط امام که در غربت و مظلومیت بودند و اگر چه
هواداران بیرونی آنها همه جامعه ایران بودند ولی دانشگاه ها در اختیار
کمونیست های آمریکایی؛ اقلیت و اکثریت و توده و مائوییست ها و حزب دموکرات و
کومله و [مجاهدین] و صدها اسم که هر کدام یک گروه چند نفری درست کرده
بودند و دفتر و دستک و تشکیلات, در آن شرایط این نیروهای خط امام تحلیل
کردند و دیدند انقلاب به یک حرکت جدی احتیاج دارد…» (حمید انصاری، از
پادوهای بیت خمینی دجال، سایت حکومتی جماران، ۱۵آبان۹۵)
–
«گروههای چپ و مارکسیست که به دنبال سرکوب گسترده خود در دوران پهلوی،
توانسته بودند پس از پیروزی انقلاب، در فضای سیاسی کشور عرضاندام کنند،
بیشازهرچیز به ضدامپریالیست و ضدامریکاییبودن خود فخر میفروختند و خود
را سردمدار حرکتهای ضدامپریالیستی قلمداد میکردند. آنها نیروهای مذهبی را
به دلیل مواضع شرعی! فاقد پتانسیل لازم برای مبارزه با امپریالیسم
میدانستند و انقلاب اسلامی را هم یک انقلاب سطحی داخلی و ناشی از اختلافات
شاه و روحانیت تحلیل کرده… بودند… اقدام دانشجویان، علیرغم تمامی
جنجالهایی که از سوی گروههای چپگرا برپا شد، اتهام امریکاییبودن انقلاب
اسلامی را برطرف ساخت؛ چراکه برخی بر این باور بودند که امریکا بهخاطر
جلوگیری از وقوع یک انقلاب سوسیالیستی در ایران، انقلاب اسلامی ایران را
هدایت کرده است. اما این رخداد سیاسی توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره)، آن
دسته از گروههای چپ که به همراهی با انقلاب تظاهر میکردند ــ مانند
چریکهای فدایی خلق، حزب توده و گروههای التقاطی نظیر [مجاهدین] ــ را دچار
نوعی سیاست انفعالی کرد و بهاصطلاح، این گروهها وجهه ضدامریکایی خود را از
دست دادند.» (احمدرضا شاهعلی، سایت حکومتی پرتابل جامع بهاصطلاح علوم
انسانی،۱۳۸۴)
–
«اهمیت این مهم و درس هایی که در شرایط کنونی می توانیم از آن [اشغال سفارت
امریکا] بگیریم ما را وا می دارد تا به بازخوانی زمینه ها و پیامدهای آن
بپردازیم. مهم ترین زمینه ها عبارتند از:
۴- از بین رفتن جاذبه گروه های چپ مارکسیستی
این
گروه ها که تا پیش ازاین خود را تنها سردمدار مبارزه با امپریالیسم آمریکا
می دانستند و نیروهای انقلابی را به سازش کاری در مقابل آمریکا متهم می
کردند, با تسخیر لانه جاسوسی و کشف مدارک و اسناد موجود در این مرکز که
رابطه مخفی آنها را با آمریکا روشن می ساخت, با این اقدام به یک باره در بن
بست سیاسی قرار گرفتند.
۵- میدان دار شدن نیروهای انقلابی و تثبیت انقلاب
این
دستاورد مهم از یک سو زمینه ساز تثبیت انقلاب در برابر اقدامات گروهک های
ضدانقلاب, مقابله با کودتاها و مقابله با تجاوز عراق علیه ایران شد و از
سوی دیگر موجب تقویت روحیهٔ خودباوری و ما می توانیم در عرصه های دیگر که
امروز شاهد نتایج آن در حوزه های مختلف هستیم, گردید.» (سایت امنیتی بصیرت،
۱۳آبان۹۶)
–
«امام بعد از اشغال سفارت از آن حمایت و آنرا انقلاب دوم نامیدند… پس از
این واقعه ضد انقلاب داخلی و نیروهای [مجاهدین] در موضع انفعالی قرار
گرفتند چون بهلحاظ تبلیغی تنها اتهامی که بر نیروهای انقلابی می زدند
غربگرایی و آمریکایی بودن آن بود، اما تسخیر سفارت آنان را مستاصل کرد.»
(فتاح غلامی، سایت حکومتی عصر ایران، ۱۲آبان۸۶)
–
«آن چیزی که من یادم است کل دوستان یکی از دلواپسی هایشان این بود که
بالاخره چه کار می شود کرد. هر روز این قضیه تشدید می شد و عرصه برای بچه
های طرفدار انقلاب تنگ تر می شد و روز بهروز هم قضایا بهشکلی پیش می رفت
که در واقع گروه های مخالف انقلاب دائماً بهاسم یک حزب جدید می آمدند و از
دانشگاه بهعنوان مرکز ستادشان اتاق یا سالن می گرفتند و این داشت بهصورت
قانون می شد. یک قانون نانوشته که هر کسی یک حزب اعلام کرد می تواند یک
دفتر از دانشگاه بگیرد و همین طور بدون هیچ کنترلی پیش می رفتند.
یعنی
یک نوع حاکمیت گروهها بر دانشگاهها بود، نه حاکمیت انقلاب بر دانشگاه ها.
برای اینکه این حاکمیت تغییر کند و بهحاکمیت انقلاب بر دانشگاه تبدیل شود،
مستلزم این بود که یک توقفی در وضعیت موجود ایجاد شود تا از یک طرف،
بهلحاظ آموزشی که عرض کردم تمام متون، سیستم و روش ها، با آن محورهایی که
آنها دنبال می کردند تغییر کند و از طرف دیگر بهدنبال این بودیم که یک جو
مناسب برای کار آموزشی پیش آید، یعنی دانشگاه از حالت سیاست زده صرف و آن
هم مرکزی بر علیه انقلاب نه در جهت انقلاب، تبدیل شود بهیک مرکز آموزشی در
خدمت انقلاب. مگر اصلا رسالت دانشگاه غیر از این است سیاست بازی های مخالف
نظام آن هم از نوع مسلحانهاش یعنی چریکی های فدایی مسلحانه با نظام می
جنگیدند، [مجاهدین] مسلحانه می جنگیدند، خلق ترکمن، خلق عرب، خلق فلان و…
اینها مردم ترکمن و مردم عرب که نبودند، اینها گروهک هایی بودند که با سوء
استفاده از عنوان خلق ترکمن و خلق عرب و خلق بلوچ و خلق کرد، علیه نظام جنگ
می کردند و در دانشگاه هم که می آمدند و کار سیاسی، عملیاتی و حتی
پشتیبانی درمانی خودشان را می کردندو از امکانات دانشگاه استفاده می بردند.
خوب
هر عقل سلیمی اجازه این بهره برداری را نمی دهد و اگر خود دانشجوهای
انقلابی بهفکر نباشند، چه کسی باید کاری انجام دهد متأسفانه این موضوع را
بعضی از دوستان دفتر تحکیم که بیشتر فکر می کردند که این لانه جاسوسی می
بایست بهصورت مرکزی برای ادامه کار سیاسی آنها ادامه داشته باشد حاضر نمی
شدند بپذیرند و با انقلاب فرهنگی مخالفت می کردند. علت این مخالفت ها برای
ما روشن بود، آنها فکر می کردند که با راه اندازی این تز که یک حرکت
انقلابی و دانشجویی جدید بهنام انقلاب فرهنگی بود، دیگر دکان لانه جاسوسی
بسته خواهدشد. زیرا بهره برداری سیاسی از آن می شد. انقلاب فرهنگی در واقع
نه تنها معارض حرکت تسخیر لانه جاسوسی نبود بلکه مکمل آن هم محسوب می شد.
آن
نتیجه ای را که انقلاب و امت می خواست از تسخیر لانه جاسوسی گرفته شده بود»
(صادق محصولی، خبرگزاری سپاه پاسداران، موسومبه فارس، ۲۶اسفند۸۷
بهنقلاز روزنامه دولتی ایران متعلق به خبرگزاری رسمی رژیم، ایرنا،
۱۴مهر۸۷)
نمونههایی
ازکشتارمجاهدین بهمثابه رشیدترین فرزندان مردمایران زیر آتشتهیه سنگین
هیستری «ضدامپریالیستنمایی ابتذالی و تروریستی»
– «هجوممسلحانه [؟!]”مجاهدینخلق”بهمردم [!!!]، باخشمانقلابی [؟] تودههایمسلمان [؟] مواجهشد…
قبلا
برژینسکی مشاور کارتر و طراح اصلی توطئه های امپریالیستی گفته بود که
امریکا بیش از پیش به عملیات گروههای مسلح ایران دل بستهاست و ژنرال هیگ
چندی پیش گفته بود که چنانچه در ایران جنگ داخلی روی دهد امریکا به گروههای
مسلح کمک تسلیحاتی خواهد کرد. و دیروز تهران شاهد درگیریهائی بود که بدون
شک امپریالیسم امریکا از آن بهره خواهد برد…
در
ساعت ۱۸٫۳۵ دقیقه گروهی از مردم در میدان فردوسی شروع به دادن شعار علیه
بنیصدر کردند این گروه درحالیکه فریاد می زدند مرگ بر بنیصدر – خمینی
عزیزم بگو تا خون بریزیم در خیابان قرهنی دست بهراهپیمایی زدند…» (کیهان
آخوند خاتمی، ۳۱خرداد۱۳۶۰)
– «۱۷۷نمایندهمجلسباشعار مرگبرامریکاعدمکفایتسیاسیبنیصدررا تصویبکردند…»
«امام: میگویند ما طرفدار خلق هستیم، خلقایران آمریکاست؟!…»
«دیروز در زندان اوین به اجرا درآمد: اعدام انقلابی ۲۳مهاجم مسلح [؟!] و عامل درگیریهای اخیر…»
«اطلاعیه
جهاد سازندگی برای مقابله با ستون پنجم دشمن… اما اینک که دست آمریکا از
آستین پلید [مجاهدین] بدر آمده است تا راه را برای ورود ابرقدرتها هموار
نماید و اینک که [مجاهدین] و دیگر همپیمانان آنها به منزله ستون پنجم دشمن
به تضعیف پشت جبهه و بالنتیجه تضعیف جبهه پرداختهاند واینک که همکاری و
همدستی آنان با رژیم آمریکائی عراق در جهت نابودی انقلاب اسلامی برملا گشته
است…».
«… و
اطمینان داشته باشید که [مجاهدین] با دستیابی به شیوه های آریامهری و
قتلوغارت و آتشسوزی و ایجادوحشت گور خویش را بدست خویش کندند و ایستادگی
اینان در برابر اسلام و قرآن و مردم مانند مقاومت حباب در برابر خورشید
خواهد بود اطمینان داریم که حرکت مذبوحانه گروهکهای ورشکسته وابسته به شرق و
غرب نهادهای قانونی جمهوری اسلامی را از انجام وظیفه خطیر خویش در این
شرایط حساس و سرنوشت ساز باز نخواهد داشت… جامعه روحانیت مبارز تهران».
«رئیس
مجلس:شمادرصحنه حاضریدو اجازه نمیدهید کسی از مصلحت انقلاب تجاوز کند…
مردم مسلمان و انقلابی [!!!] تهران از نخستین ساعات بامدادی دیروز در مقابل
مجلس شورای اسلامی اجتماع کردند تا در جریان کار بررسی عدم صلاحیت رئیس
جمهور باشند پس از صدور رأی مجلس ، هزاران تن از مردم تهران با دادن شعار
مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضد ولایت فقیه از رأی مجلس حمایت کردند…».
«صبح
دیروز هزاران نفر از مردم مسلمان و متعهد تهران برای دومین روز متوالی
مقابل مجلس شورای اسلامی با در دست داشتن پلاکاردهائی که بر روی آن نوشته
شده بود ”با روح خدا هرکه درافتاد ورافتاد” و ”ماخواستار محاکمه قاتلین و
اعدام عاملین جریان توطئه دیروز هستیم” و نیز با دادن شعارهائی چون ”مرگ بر
بنی صدر” ، ”مرگ برآمریکا” و ”خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی رو
نگهدار” به تظاهرات پرداختند و سپس آقایان خلخالی و حجازی و موسوی جهان
آبادی و خانم دستغیب سه تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای تظاهر
کنندگان سخنرانی کردند. ابتدا حجتالاسلام خلخالی طی سخنانی گفت : در این
روز تاریخ ایران گور همه لیبرالها و فراماسونرها ، ساواکیها ، هزارفامیل خط
آمریکا ، طاغوتیان و درباریان و جمهوری خلق مسلمان، کسانی که سازشکار
بودند و نمی توانستند این عظمت بزرگ را در ایران ببینند در ایران کنده
خواهد شد . ”تکبیر حاضرین” مرگ بر آمریکا . آقای خلخالی افزود : ما آمریکا
را از در بیرون کردیم واین اژدهای زخمی بزرگترین ضربه را از دست ملت ایران و
از دست امامامت خورد و حالا تلاش میکند که دوباره بهایران و به این وطن
شهیدان و بهاین مرز و بوم برگردد . ما ملت ایران حاضریم چهل میلیون کشته
بدهیم ولی ایالات متحده آمریکا تا ده هزار سال دیگر به این کشور برنگردد…
خلخالی در خاتمه گفت: به کسانی که اسلحه برداشتند و میخواهند آمریکا را
برگردانند و مجلس را متلاشی کنند و پرچم پرفروغ جمهوری اسلامی را پائین
بکشند ، اعلام میکنیم اینها احتیاج به دادگاه ندارند ”تکبیر حاضرین – مرگ
برآمریکا” اینها بدستور قرآن و خدا مرتد هستند … سپس فخرالدین حجازی
نماینده اول مردم تهران [؟!] طی سخنانی خطاب به مردم مسلمان ایران گفت :
دیروز بزرگترین حادثه در تاریخ ما رخ داد . آمریکا نقشه کشیده بود با ایجاد
یک کشتار دستهجمعی زمینه را برای حضور ایادی خود در ایران فراهم آورد و
نیز عراق، آمادگی پیدا کند که به آبادان قهرمان ما حمله کند… چون امروز
امام حسین در حسینه جماران قرار گرفته است ”تکبیر حاضرین – مرگ برآمریکا”
هرکس از ایران و جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی تا پای جان دفاع نکند جزء
اردوگاه ابنسعد خواهد بود ”تکبیر حاضرین – مرگ بر آمریکاٰ”… پس از اتمام
جلسه علنی مجلس شورای اسلامی حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی دربین
تظاهرکنندگان مسلمان حاضر شد و سخنانی بدین شرح ایراد کرد: خداوند به شما
خواهران و برادران عزیز محترم انقلابی وصبور اجر و قدرت بیشتر بدهد، که با
حضورتان در مسائل اساسی در صحنه جامعه عرصه را بردشمنان و ضد انقلاب تنگ
کردید . مجلس شورای اسلامی خانه خود شماست و امیدواریم خانه منافع انقلاب
اسلامی که همان منافع شماست نیز باشد… مجلس در آخرین ساعات امروز نظر خود
را اعلام خواهد کرد ”تکبیر حاضرین – مرگ برآمریکاٰ”…» (کیهان آخوند خاتمی،
۱تیر۱۳۶۰)
– «۴مزدور صهیونیسم و ۵عامل هجوم مسلحانه [؟] بهمردم [!!!] تیرباران شدند…»
«۴۰۰عامل
هجوم مسلحانه [؟!] به مردم [!!!]… دستگیر شدند… فرخ نگهدار و هرکس یاهر
گروهی توبه کند و بخواهد مبارزه سیاسی بکند آزاد است و سازمان فدائیان
اکثریت نیز یکی از این گروهها بود که به موقع توبه کرد…» (کیهان آخوند
خاتمی، ۳تیر۱۳۶۰)
– «نماز جمعه دیروز نیز همچون هفته های گذشته به امامت حجتالاسلام سید علی خامنهای
امام جمعه تهران در دانشگاه تهران برگزار شد . قبل از خطبه های نماز جمعه،
محمد منتظری نماینده مجلس شورای اسلامی سخنانی ایراد کرد. وی ضمن اشاره به
حدود آزادی در جمهوری اسلامی گفت: آزادی در چهار چوب جمهوری اسلامی آری
ولی آزادی بمعنی توطئه و ضربه زدن به این نظام هرگز. وی در قسمتی دیگر از
سخنان خود به تشریح جریان های آمریکائی پرداخت وی گفت : جریان آمریکا هنوز
در این کشور وجود دارد و بایستی با تمام نیرو تا محوکاملآن با آن مقابله
شود. وی اضافه کرد: ما باید بدون کوچکترین ترس و بیم این راه را با قاطعیت و
ارشاد ادامه دهیم و ارشاد در کنار قاطعیت آنچنان نیروئی بما خواهد داد و
پیروزیدر جنگ ایران و عراق موجب آن خواهد شده تا منطقه خلیج فارس و
مسلمانان این منطقه در کنار قدرت اسلام قرار گیرند و دست همه قدرتهای شرق و
قرب [غرب] از منطقه کوتاه شود… پساز سخنان محمدمنتظری حجتالاسلام سید
علیخامنهای امام جمعه تهران به ایراد خطبه های نماز پرداخت ،… وی افزود :
این گروهها می خواهند اولا با تبلیغات دروغ و اشاعه حرفهای خلاف واقع مردم
را از اندیشیدن پیرامون حقایق مانع شوند . ثانیا با مردم بیپناه روبرو
میشوند و ثالثا به هدفهای استکباری جهانی کمک میکنند… وی اضافه کرد : شما
ای مجاهدین خلق مقابله خود را با دولت و حکومت اسلام بحساب مقابله با
ارتجاع می گذارید. ارتجاع با منطق اسلام یا منطق کمونیسم ؟ ارتجاع در منطق
اسلام یعنی ارتداد و شماها هستید که مرتد و مرتجعید نه ما . وی خطاب به
نوجوانان گفت: نصایح نصحیتکنندگان را گوش دهید تا فردا در دوزخ تأسف
نخورید.» (کیهان آخوند خاتمی، ۶تیر۱۳۶۰)
– آیتالله صدوقی:هدفازاستقرار جمهوری اسلامی حکمفرماشدن برنامههای اسلام و قرآن بین مردم است
رشت: آیتالله صدوقی
نماینده امام و امامجمعه یزد که بمنظور شرکت در سمینار ولایت فقیه از
استان گیلان دیدار میکرد در گفتگویی اعلام کرد: … برخلاف آنچه که درباره
این استان شنیده بودم [؟!] بادیدار از منطقه و گفتگو با اهالی، اکثریت مردم
را در خط امام و انقلاب و علاقمند به جمهوری اسلامی دیدم وی اضافه کرد: …
داشتند کاری میکردند که نه قانوناساسی و نه مجلس شورایاسلامی و نه دیگر
نهادهای قانونی برسمیت شناخته شود. و اینعده حتی فرمایشات امام را نیز
پشتسر میانداختند… گروهکهای ضداسلام و ضدانقلاب از قبیل پیکار و مجاهدین
خلق و سایر کسانیکه در راه انقلاب نبودهاند خیال داشتند این کشور را به
شرق و یا غرب بکشانند لیکن انقلاب سوم تحقق یافت…» (کیهان آخوند خاتمی،
۷تیر۱۳۶۰)
– «
… ۸- محمود یحیوی آزاد فرزند محمدعلی اهل اردبیل بجرم شرکت فعال و مسلحانه
در درگیری ۵۹٫۳٫۷ اردبیل و فعالیت شدید و موثر با گروهگ ضدانقلابی
[مجاهدین] سرقت اسناد محرمانه ساواک و سپاه پاسداران و سرقت اسلحه و مهمات
از محل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اردبیل و از افراد دیگر و اخلال در نظم
عمومی شهرستان اردبیل و تحریک افراد، یکی از مصادیق بارز مفسدفیالارض و
محاربه با خدا و رسول خدا شناختهو باعدام محکوم گردید. ۹-رقیه موتابپور
رضائی فرزند غلامحسین اهل تبریز بجرم فعالیت شدید و موثر علیه جمهوری
اسلامی ایران و ایجاد درگیریهای خیابانی، تشنج و بهم زدن نظم شهر بنفع
گروهک [مجاهدین] آمریکائی ، فساد اخلاق و بفساد کشانیدنافکار و اذهان
جوانان دانش آموز، پخش و نشر اکاذیب فریبنده و معرفی ننمودن خود در طول مدت
دستگیری و بازداشت . محاکمه و یکی از مصادیق بارز مفسد فیالارض و محارب
با خدا ورسول خدا شناخته شده و محکوم باعدام گردید . توضیح اینکه هویت
متهمه توسط محققین دادسرای انقلاب اسلامی شناسائی و معلوم گردیده است.
۱۰-لعیا عنصریان فرزند احمد علی اهل تبریز بجرم فساد اخلاق و فعالیت شدید و
موثر بر علیه انقلاب و جمهوری اسلامی ایران ، ایجاد درگیری های خیابانی و
جو سازی و تشنج و تحریک و بهم زدن نظم شهر و دبیرستان بنفع گروهک آمریکائی
[مجاهدین] خلق و پخش و توزیع اکاذیب فریبنده و معرفی ننمودن خود در طول مدت
دستگیری ، بازداشت و محاکمه ، یکی از مصادیق بارز مفسد فیالارض و محارب
با خدا و رسول خدا شناخته شد و باعدام محکوم گردید. روابط عمومی دادسرای
انقلاب اسلامی تبریز» (کیهان آخوند خاتمی، ۱۰تیر۱۳۶۰)
– «دکتر باهنر: سرنخ این جنایت، امپریالیسم آمریکا و کارگزاران آن [مجاهدین] هستند …»
«۷خانه تیمی مجاهدین و فدائیان اقلیت در مشهد کشف و گروهی دستگیر شدند…» (صفحه اول کیهان آخوند خاتمی، ۱۱تیر۱۳۶۰)
– « نباید فراموش کنیم که در جنگ با آمریکا هستیم»
«بیانات روشنگرانه امام درباره مواضع جریان آمریکائی در برابرانقلاب»
«تفاله های آمریکا را شناسایی و معرفی کنید و ننشینید باز جائی را آتش بزنند»
«همه باید توجه بجنگ داشته باشیم»
«این تفاله های آمریکا را از کشورخودتان بیرون بریزید»
«گرفتن جاسوسخانه برای آنها ناگوار بود برای اینکه پروندههای اینها ظاهر میشد»
«خط این بود که قضیه مرگ برامریکا فراموش شود»
«من حالا باز باین افراد که خیلی منحرف نیستند نصیحت میکنم که حسابتان را از [مجاهدین] که برضداسلام قیام کردند جداکنید»
«این [مجاهدین] توحید را طبقاتی می گویند و معاد را دنیا میدانند»
«[بهاصطلاح]مردم ۴۰خانه تیمی مجاهدین را کشف کردند…»
«حجتالاسلام رفسنجانی در نماز جمعه : در ایران دوجریان اصلی نفاق وجود دارد، مجاهدین خلق و لیبرالیسم…»
«مجلس شورای اسلام از بدو تأسیس آماج حملات و توطئههای عمال آمریکا بود…»
«میلیونها
نفر [!!!] از مردم متعهد و مسلمان تهران روز گذشته در مراسم عبادی سیاسی
جمعه شرکت جسته و بار دیگر نفرت قود را از آمریکا و ایادی داخلیاش، عاملین
حادثه انفجار بمبگزاری تهران، ابراز داشتند…»
«ایران[!!!]
در روز های گذشته یکپارچه[!!!] سوگوار بود. سوگوار از دست دادن ۷۲تن از
عزیزترین یاران امام. مردم عزادار بطور بیسابقهای در کلیه شهرستان های
کشور به خیابانها ریخته و به عزاداری پرداختند . از ویژه گی های مراسم
عزاداری چند روزه اخیر ننگ و نفرتی بود که خیلی بیشمار جمعیت نثار آمریکا و
ایادی داخلیش میکرد…» (صفحه اول روزنامه کیهان آخوند خاتمی، ۱۳تیر۱۳۶۰)
– «با از هم پاشیدن بیش از ده مرکز و پایگاه اصلی [مجاهدین]: ۵۰عضوکادرمرکزی و تشکیلات [مجاهدین] دستگیر و کشته شدند»
«درحالی
که سپاهیان دلاور اسلام در جبهههای جنگ تحمیلی با حماسهآفرینیهای خود
هرروز موفقیتهای درخشانی بدست میاورند مدافعان انقلاب اسلامی همگام با
دلاوران قوای اسلام ضربه سهمگین دیگری بر مزدوران امپریالیسم آمریکا در
داخل وارد آوردند و با کشف چندین لانه توطئه [مجاهدین] بار دیگر پوزه
امپریالیسم و ایادیش را به خاک مالیدنند… ضربه ای سهمگین بر مزدوران
ارتجاعی استکبار جهانی در داخل وارد کند که براستی درسی است هشدار دهنده بر
ریگان و صدام و دیگر مستکبرینی که با دل بستن به … انتظار تزلزل و بی
ثباتی انقلابی را دارند که تکیه گاه آن ا… است و صاحبان آن شهیدان شاهد
حزبالله…» (روزنامه جمهوری رژیم، ارگان حزب چماقبهدستان،
۱۴اردیبهشت۱۳۶۱)
لینک بهکتاب ارتش آزادیبخش مــلی ایــران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر