۱۴۰۳ فروردین ۲۱, سه‌شنبه

پشت پردهٔ اهانت منبرنشینان خامنه‌ای به پیامبر و حضرت علی

 پشت پردهٔ اهانت منبرنشینان خامنه‌ای به پیامبر و حضرت علی

پشت پردهٔ اهانت به پیامبر و حضرت علی؟
پشت پردهٔ اهانت به پیامبر و حضرت علی؟

آخوند علیرضا پناهیان از منبرنشینان سینه‌چاک خامنه‌ای، در یک برنامهٔ زندهٔ تلویزیونی وقاحت را از حد گذراند و آشکارا به تحریف تاریخ اسلام و تخطئه شخصیت پیامبر و حضرت علی پرداخت:

«رسول خدا نه یک رفیق برای خودش و نه برای علی نگه داشت. فکر نکنیم رسول خدا مهربان بود، امیرالمومنین گوشت تلخ بود، همه می‌دانستند وقتی ایشان خشن است و می‌آمدند شکایت می‌کردند که آقا امیرالمومنین خشن رفتار می‌کند. بعد ایشان می‌فرمود از علی بن ابی طالب شکایت نکنید و او این خشونت را در راه خدا دارد. من مانده‌ام که رسول خدا چرا یک باندی برای خودش درست نکرد و خیلی‌ها را تاراند. ۱۳ سال به‌خاطر همین گوشت تلخی طول کشید.»

 

جعل تاریخ برای حفظ اصل نظام

این اهانت به شخصیت‌های آرمانی و تاریخی چنان رذیلانه بود که برخی افراد و رسانه‌های حکومتی نیز به آن واکنش نشان دادند. به یک نمونه دقت کنید:

«در بین گفتمانهای شیعی معاصر، تشیع سیاسی دولت‌گرا و در بین خوانش‌های این گفتمان نیز آنچه پناهیان در پروژه‌اش تبلیغ و ترویج می‌کند، مردم‌ستیزترین و جامعه‌ستیزترین گفتمان و خوانش است... در این گفتمان، مردم گرچه زینت‌المجالس‌اند، اما در واقع محکومین همیشگی‌اند... از یک‌سو به اقتضای شروط اولیهٔ حکمرانی نیازمند اکثریت است، و از سوی دیگر ماهیتی ضداکثریت و الیگارشیک دارد.

طبق تصریح پناهیان... اطاعت از پیامبر حتی مهمتر از اطاعت خداست. و البته پیامبر آخرین حلقه نیست. ولایت امری تسری‌پذیر است. از پیامبر به اهل بیت و دوازده امام و از ایشان به نایبان عام‌شان (طبق ”مقبولة عمر بن حنظله“) یعنی فقها و در دوره حکومت دینی به ولی‌فقیه.

دال مرکزی این گفتمان حتی ولایت نیست؛ قدرت است. همه‌چیز، از اعتقادات، از اخلاق، از مناسک و حتی خود ولایت، مادام که در خدمت قدرت‌اند مطلوبیت دارند... در این خوانش، مردم چیزی بیش از تسهیل‌کنندگان مسیر رسیدن فرد برتر به قدرت نیستند. اسلام تشیع سیاسی، اسلام استیلا است. اسلام حکمرانی اقتدارگرا و توسعه‌طلبی که سودای امپراتوری و ابر قدرتی دارد. اسلام ذبح اخلاق و معنویت و همهٔ سرمایه‌های اعتقادی اسلام و تشیع و جامعه، پیش پای حکومت، پیش پای قدرت.

این خوانش، بیش از آن‌که با روایت مشهور اسلامی و شیعی از حکومت‌های نبوی و علوی قرابت داشته باشد، با حکومت توسعه‌طلب اموی قرابت دارد. به‌همین‌جهت است که پناهیان و دیگر مروجان این خوانش، در این سال‌ها در مقام بازروایی تاریخ صدر اسلام برآمده‌اند. آنچه آنها ارائه می‌کنند، در واقع ضدروایتی است از تاریخ اسلام نخستین. ضدروایتی که در آن (به تصریح پناهیان) پیامبر و علی بن ابیطالب، دو رهبر شکست‌خورده‌اند. سخنان وی در انکار مأموریت اخلاقی انبیا و تضعیف روایت ”انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق“ و نیز مباحثش در تقدم ولایت بر عدالت در همین راستا قابل فهم است.» (رویداد۲۴ ـ ۱۹فروردین۱۴۰۳. به‌نقل از تلگرام محسن‌حسام مظاهری)

 

آنچه مجاهدین از چهار دهه پیش می‌دیدند

توجه کنید عبارتهایی مانند «مردم‌ستیزترین و جامعه‌ستیزترین گفتمان و خوانش!»، «ذبح اخلاق و معنویت و همهٔ سرمایه‌های اعتقادی اسلام و تشیع و جامعه، پیش پای حکومت و قدرت!»، «اسلام حکمرانی اقتدارگرا و توسعه‌طلبی که سودای امپراتوری و ابر قدرتی دارد!»، «تقدم ولایت بر عدالت!» و... را افرادی می‌گویند و می‌نویسند که خود در قلمرو همین حکومت هستند و به آن التزام دارند، اما سربریدن کلمه در پای قدرت و برای حفظ آن به هر قیمت صدای آنان را نیز درآورده است.

فیاعجبا! آنچه مسعود رجوی و مجاهدین خلق از چهار دهه پیش در خشت خام می‌دیدند و بقیه از دیدنش در آینه عاجز بودند. اکنون به گوشه‌یی از آن معترفند.

 

نقطه‌عزیمت خامنه‌ای و منبرنشینان مجیزگو

نقطه عزیمت خامنه‌ای و مجیزگویان و منبرنشینان ریایی از این مرزشکنی چیست؟ در نظامی که به‌قول حضرت علی، اسلام به یک پوستین وارونه تبدیل شده و مسجدنشینان و مسجدسازان بدترین مردمان هستند، چنین مرزشکنی‌هایی چندان غریب نیست، اما غریب آن است که منبرنشینان سالوس‌کار خامنه‌ای با چه نقطه‌عزیمتی به چنین جعل و تحریفی می‌پردازند؟!

نیاز نیست ما بگوییم، در همان یادداشت می‌خوانیم:

«میزان توفیق این پروژه در همراه‌سازی بدنهٔ مذهبی وفادار نظام (خصوصا جوانان حزب‌اللهی) نقشی تعیین‌کننده در آینده حاکمیت و پروژهٔ جانشینی دارد.» (همان منبع)

منظورش این است که خامنه‌ای برای حل معضل جانشینی نیاز به «همراه‌سازی بدنهٔ وفادار نظام» [بخوانید لمپن‌ها، بسیجی‌ها، پاسداران و چاقوکش‌ها و قداره‌بندان] دارد. او برای تغذیهٔ تئوریک و نگهداری این طیف «خالص‌شده» به ذبح «کلماتی مثل رحمت و مهربانی و لطف و اخلاق از دایره فرهنگ ایرانی- اسلامی» روی آورده است تا «سیمای پیامبر اسلام و امام اول شیعیان در قدرت و اقتدار و قهر و در یک‌کلام خشونت خلاصه شود» (خبرآنلاین. ۱۹فروردین ۱۴۰۳)

بنابراین ترویج مفاهیمی مانند «خشونت و زدن و بستن و کشتن» پر بیراه نیست. بخشی از پروژهٔ حفظ اصل نظام در وضعیت انفجاری جامعه و سربرداشتن حتمی شورش و قیام است. خامنه‌ای از هم‌اکنون برای سرکوب، تمامیت‌خواهی و یکدست‌سازی و اختناق بیشتر زمینه‌سازی می‌کند. او در وانفسای سقوط ابایی ندارد از این‌که والاترین ارزش‌ها را نیز برای حفظ قدرت فرعونی و نامشروع خود سر ببرد.

 

محمد حبیب، کلمه و پیام مجسم عشق

اگر چه «گوشت تلخ» خواندن پیامبر و حضرت علی یک وهن آشکار و جعل و تحریف مسلم است؛

اگر چه به‌دلیل وجود فاصلهٔ نجومی خمینی و خامنه‌ای و اسلام ارتجاعی آنان با سیمای تابناک پیامبر و حضرت علی جای هیچ سخنی نیست و مردم ایران خود به چشم می‌بینند اما یادآوری می‌کنیم که مسعود رجوی در یکی از سخنرانی‌های خود گفته بود:

«محمد حبیب، کلمه و پیام مجسم عشق بود. حبیب خدا در ساده‌ترین و روشن‌ترین ترجمه یعنی: عشق خدا! زیر بال‌وپر او بود که علی و فاطمه تربیت شدند. امام حسین به‌وجود آمد. کسی بود که خدا هم هر پرده و حجابی را در رابطه با خودش برای او به‌کنار زد. برای همین است که می‌گوییم سرچشمه خروشان عشق و معرفت، یعنی که دارای یگانگی، وحدت و محرمیت مطلق است با بنی‌بشر.

اما چهره‌یی که آخوندهای خمینی‌صفت از او تصویر می‌کنند، نعوذ بالله یک آخوند بزرگ‌تری است مثل خودشان. اما او چه انقلابی بزرگی باید باشد که دنیای کهن را با امپراطوریها و ابر قدرتهایش - از قیصر گرفته تا کسری - در هم بریزد؟ حتماً که جای درستی انگشت گذاشته و انرژی شگفتی از بشریت آزاد کرده است.

بزرگ‌ترین فریب و دجالیت و خیانت ایدئولوژیکی خمینی و دودمان فکری او در این است که چهرهٔ حبیب خدا را هم مسخ می‌کنند و نمی‌گذارند که پیروانش به او وصل شوند.

او هر چه بود یکرنگی و صمیمیت و صفا و پاکیزگی بود والا که یک‌چنین جاذبه‌یی نداشت. این ”امی“ و درس‌نخوانده، جهان را مبهوت و پیامش را پایدار کرد: ”و ترکنا علیه فی‌الآخرین“ راهش را آینده‌دار نمود و چون کلمه ختم‌کننده بود، سرآمد عشق و متعالی‌ترین مفهومش بود.

با چنان عشقی است که می‌توان امروز هم بنیاد ارتجاع را زد. بت‌شکنی کرد و ریشه‌اش را زد. هر کس که او را شناخت، یا پرتوی از او را دریافت یا ذره‌یی از پیام او را گرفت، طبعاً که مدهوش شد و چرا که نشود؟

و وای بر سنگین‌دلان یعنی خمینی‌گرایان! که نام او را می‌آورند اما کام خود را می‌جویند. کلمه خاتم، کلمه عشق و رحمت است. این، آن چیزی است که ارتجاع بویی از آن نبرده، در ارتجاع هر چه هست، قساوت است و سنگدلی.» (نشریه مجاهد ۵۱۹ - ۳آبان ۱۳۷۹)

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر