۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

كاركرد عنصر خيانت(3) در نهضت ملي ايران به رهبري دكتر محمد مصدق

كاركرد عنصر خيانت(3) در نهضت ملي ايران به رهبري دكتر محمد مصدقچهارشنبه, 07 آبان 1393 06:36

از سايت ايران افشاگر

    كاركرد عنصر خيانت(3) در نهضت ملي ايران به رهبري دكتر محمد مصدق

     

    درگيري با مصدق


    شعبان جعفري: معروف به شعبانبيمخ و دارودستهاش در يك سو و“طيب“ و دارو دسته اش از سوي ديگر در صف دربار قرارگرفتند و نقش اين دو، بخصوص نقش طيب (از جهت تسلطي كه به ميدان و جنوب شهر داشت) در برپا كردن 28 مرداد بيشتر بود. [1]

    كاشاني(عمامه مشكي) و شعبان جعفري(نشسته سمت چپ)

    سيد جعفر پيشهوري: وي نيز با اعتقاد به اين كه ايراني تنها به تكيه بر نيروي ملي نميتواند بر مقدرات صنعت نفت مسلط شود، مصدق را به باد اتنقادگرفت و نوشت شما به املاك و دارايي خود بيش از منافع ملت علاقه داريد. شما از بزرگترين مالكين اين كشور ميباشيد. شما از آزادي ملت ميترسيد، شما از دوستي اتحاد جماهير شوروي بيمناك ميباشيد. شما اين قدر ساده هستيد كه خيال ميكنيد خواهند گذاشت شما با سرمايه داخلي نفت استخراج كنيد. خودتان هم ميدانيد كه شدني نيست.[2]

    ملكه اعتضادي:  (از معرفههاي دربار) حزبي  به نام “ذوالفقار“ داشت، كه از درباركمك ميگرفتند و در كودتاي  28مرداد نقشي هم برعهده گرفتند.[3]

    حزب توده در آن ايام در نشريههاي متعدد خود مانند مردم، بسوي آينده، نيسان، حجاز، با دولت رزم آرا همه آوا شده و با بدترين وجهي مصدق و جبهه ملي را ميكوبيدند، نمونههايي از شعارهاي آن روزهاي حزب توده  و عنوان مقاله هاي آنها عليه جبهه ملي به قرار زير است:
    -قرارداد الحاقي را ملت ايران ردّ كرد نه جبهه مفتضح ملي و جرايد معلوم الحال آن.
    -عوام فريبان آخرين تير تركش استعمارند و دكتر مصدق نماينده اين گروه است.
    -مصدق ماهيت خيانتكار خود را يك بار ديگر نشان داد[4] …

    -ما فرياد تنفر و اعتراض خود را برضد رژيم ترور وآدم كشي، غارت و دزدي اوباش و اراذل دولت دولت دكتر مصدق و مظالم پليس قانون شكن او بلند ميكنيم[5] …

    -حكومت قلدر دكتر مصدق را مجلس شوراي ملي بايد سرنگون سازد. در تاريخ ايران سابقه ندارد دولتي تشكيل شود كه خود در چاپيدن و قتل و غارت مردم بي گناه شركت كرده و نظم عمومي را مختل نمايد، دست به ريختن خون مردم بزند[6] …

    -حكومت اراذل دولت مصدق السطنته به پشتيباني اوباش در مقابل ملت ايران ايستاده است.[7]

    -ننگ و ادبار بر مصدق پير و كفتار خون آشام و دار و دسته ننگين او كه مرتكب چهارده آذر شدند[8]

    - دشمنان عوام فريب، مزدوران فرومايه استعمار، طفيلي و حشرات پليد و…
    به همين دليل حزب توده با لقب تودهاي نفتي معروف شد. اين حزب بيش از هر گروه  مخالف ديگر عليه دولت ملي دكتر مصدق توطئه ميكرد، قصد آنها اين بود كه ميخواستند با ايجاد بيثباتي و اغتشاش حكومت دكتر مصدق را ساقط و از اجرا شدن قانون ملي شدن نفت جلوگيري كنند. عمليات آنها مورد تاييد دولت انگلستان بود و هم توسط دولت شوروي حمايت ميشد.

    خميني دجال: “ نزديك به سيسال بعد از كودتاي 28 مرداد، در سيخرداد 60  گفت: “مصدق اگر ميماند، به اسلام سيلي ميزد، در كودتاي 28 مرداد از اسلام سيلي خورد“. او رذالت را به منتها درجه رساند و تجليل از  مصدق را ميتنگ راه انداختن“ براي هر استخواني“ توصيف كرد.

    تجربه ناتمام
    مصدق كبير در  بيدادگاه نظامي گفت «آري تنها گناه من و گناه بزرگ و بسيار بزرگ من اين است كه صنعت نفت ايران را ملي كردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سياسي و اقتصادي عظيمترين امپراتوريهاي جهان را از اين مملكت برچيده‌ام و پنجه در پنجة مخوفترين سازمانهاي استعماري و جاسوسي بينالمللي درافكندهام و به قيمت از بين رفتن خود و خانواده‌ام و به قيمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفيق عطا فرمود تا به همت و اراده مردم آزاده اين مملكت بساط اين دستگاه وحشت انگيز را در نوردم. حيات و عِرض و مال و موجوديت من و امثال من در برابر حيات و استقلال و عظمت و سرفرازي ميليونها ايراني و نسلهاي متوالي اين ملت كوچكترين ارزشي ندارد و يقين دارم وظيفه تاريخي خود را تا سر حد امكان انجام دادهام. عمر من و شما و هركس چند صباحي دير يا زود پايان ميرسد. ولي آنچه ميماند حيات و سرافرازي يك ملت مظلوم و ستمديده است.…

    بنده منتظر حكم شما هستم. شما مرا اعدام كنيد. آن اعدام شما براي من بزرگترين افتخار است، تا هزار مثل من در راه آزادي فدا  نشوند، وطن عزيز ما ايران روي آزادي و استقلال را نخواهد ديد.تنها كسي كه از اين محاكمه استفاده مي كند دكتر محمد مصدق است وبس. اين هم خواست خداست، چه از اين خوبتر كه من در راه ايران عزيز زجر بكشم و چه از اين بالاتر كه من در دنيا مظلوم معرفي شوم و چه افتخاري از اين بالاتر كه با رأي اين دادگاه از بين بروم. سيدالشهدا(ع) فرموده: وقتي انسان براي مرگ آفريده شده، با شمشير به مرگ برسد ارزندهتر است… و فرياد مي زد:“ آن جايي كه حق دركار باشد با هرقوّيي مخالفت ميكنم، از همه چيزميگذرم، نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر. هيچ چيز ندارم مگر وطنم كه درجلو چشمم دارم“.

    مصدق در محكمه نظامي

    جنبش درآن شرايط تاريخي، از نظرآگاهي سياسي و انقلابي توده هاي مردم، تعميق مرز بندي انقلاب و ضدانقلاب، سازمانيافتگي و مشي مبارزاتي، داراي آن چنان تواني نبود كه بتواند تلاش مستمر وتوام با فدا وايثار مصدق و مردم را درمقابله با تهاجم همهجانبه دشمنان رنگارنگ داخلي وخارجي، درجهت حفظ و ارتقاي دستاوردهاي مبارزه حفظ كند.

     ميبايست همچنان كه خود او اميدوار بود و بهزبان ميآورد، تجربه ناتمام و درخون نشسته حكومت ملي در زمان ديگر و به دست تواناي نسلي خونين پيكر و در انقلابي نوين به بار بنشيند، “ چه زنده باشم وچه نباشم، اميدوارم وبلكه يقين دارم كه اين آتش خاموش نخواهد شد و مردان بيدار كشور، اين مبارزه ملي را آن قدر دنبال ميكنند تا به نتيجه برسد.“ [9]

    “من هم به حس و عيان ميبينم اين نهال برومند درخلال تمام مشقتهايي كه امروز گريبان همه راگرفته، به ثمر رسيده وخواهد رسيد.“[10]

    بهاين ترتيب درآن دوره تاريخي، بار ديگرعناصرفرصتطلب، خائن وخيانتكار همسو باهم و با توجيه خيانتكاريهاي خودشان پايههاي ديكتاتوري پهلوي را مستحكم نموده و از بابت همين خيانتها به نانونوايي در ديكتاتوري شاهنشاهي هم رسيدند، و برخي از اينان با كمال وقاحت و بيمرزي كتاب خيانتكاريهاي خودشان را تحت عنوان  “كتاب خاطرات و مبارزات خود“ به چاپ رساندهاند كه تعداد آنها چه درهمان ايام و چه در سالهاي بعد از آن تا به امروز كم هم نبوده است، آنها با اين اعمالشان حتي نقش قانونمند قضاوت و داوري تاريخ را كه هميشه حقيقت را برملاء و بيان ميكند بهسخره گرفتند. غافل از آنكه صداقت وحقانيت خواسته مردم آزاده ايران درهيچ دورة تاريخي بركسي پوشيده نمانده و برهمگان مثل روز آشكار شده است كه چه عناصر و چه جرياناتي در راستاي آزادي  و رهايي مردم از يوغ حاكمان ديكتاتوري گام برداشته و چه كساني همسو با ديكتاتوري و در خط خيانت به آرمانهاي مردم خود قدم برداشتند، اينان جزو كساني هستند كه خيانت را به عنوان روش ومنش زندگي تسليم طلبانه وحقيرخويش انتخاب كرده و به آن خو گرفتهاند وهيچ احساس فاصله و بيگانگي با آن نميكنندو به همين علت در هر دوره تاريخي سرافكنده و همواره مورد نفرت خلق قرار ميگيرند.  

    -به مناسبت نيست كه در پايان همين مطلب،  قطعه شعرعلامه دهخدا در وصف دكتر محمد مصدق را يادآوري كنيم كه در زمان حياتش آن را سروده بود:
    اي مـردم آزاده كجاييد؟  كجـاييد؟
    آزادگـي افـسرد، بيـايـيد،  بيـاييد!
    در قـصه و تاريخ چـو آزاده بخوانيد
    مـقصود از آزاده شـماييد،  شـماييد
    گيريد همه از دل و جان   راه“ مصدق“
    زيـن راه  درآيـيد اگـر مرد خـداييد!
     


    منابع مورد استفاده
    1-   جبهه ملي ايران –ازپيدايش تا كودتاي 28مرداد-نگارش :كورش زعيم، با همكاري علي اردلان
    2-   تاريخ سي ساله ايران -بيژن جزني
    3-   از مشروطه تا مصدق- عبدالعلي معصومي
    4-   خاطرات و مبارزات دكتر حسين فاطمي
    5-   مصدق درمحكمه نظامي –بزرگمهر جليل
    6-   خاطرات سياسي حسين مكي
    7-   زندگينامه سياسي مظفربقايي
    8-   روزشمار تاريخ ايران –جلداول –باقرعاقلي



    [1]- تاريخ سي ساله ايران ، بيژن جزني
    [2] -روزنامه آژير، 14آذر1323
    [3] -تاريخ سي ساله ايران ، بيژن جزني
    [4] -روزنامه نويد آزادي، شماره16 آذر
    [5] -روزنامه به سوي آينده-ارگان حزب توده –شماره 17آذر1330
    -روزنامه داد ،شماره17آذر[6]
    [7] -روزنامه شهباز ،شماره 18 آذر
    [8] - روزنامه چلنگر-شماره 18 آذر
    -از نطق مصدق درروز 20تير1330 درمجلس شورا- نظق ها ومكتوبات دكتر مصدق دردوره شانزدهم مجلس –جلداول [9]
    [10] -نشريه مجاهد-شماره248- به نقل از مصدق درمحكمه نظامي-جلددوم

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر