خامنهای؛ بندبازی بر طناب مرگبار سقوط
- مقاومت
- 1402/11/01
ازچهار دهه پیش، سازمان مجاهدین خلق ایران، در تحلیل سرفصلی خود از نظام ولایت فقیه، به این کشف مهم رسید که این حکومت تنها و تنها با دو پای «سرکوب» در داخل، و «جنگافروزی و تروریسم» در خارج از ایران قادر به ادامهٔ حیات است.
آنچه مجاهدین را به این کشف بزرگ رساند، شناخت عمیق و همهجانبه از ماهیت فاشیسم دینی بود. آخوندهای حریص به کسب ماکیاولیستی قدرت و در رأس آنان خمینی، اسلام را ملعبه قرار دادند تا به حاکمیت برسند. آنها میدانستند که نمیتوانند جامعهیی مدرن و بیرون آمده از یک انقلاب ضدسلطنتی را به سوی آرمانهای پیشرو و آزادیخواهانهٔ آن انقلاب راهنمون شوند. سمتگیری، صلاحیت و ظرفیت تاریخی آنان بسا مادونتر از این حرفها بود. بنابراین به موازات قلع و قمع نیروهای انقلابی و سربریدن جوانان ایران، به سردادن شعارهای توسعهطلبانه پرداختند.
نخستین طعمهٔ آنها کشور عراق بود. جنگ توسعهطلبانه با این کشور، همان «نعمت!»ی بود که خمینی به هیچوجه حاضر به دست کشیدن از آن نبود. او میدانست اگر یک روز از بحرانآفرینی کوتاه بیاید، همان روز فاتحهٔ حکومتش خوانده خواهد شد. او با شم ضدانقلابی و شیطانی خود دریافته بود که خونریزی، شقاوت، به بندکشیدن جوانان و ایجاد یک اختناق مطلق در داخل ایران، شرط ضروری برای باقی ماندن در قدرت است. برای تحکیم پایههای این قدرت به جنگ خارجی نیز نیاز داشت؛ بنابراین بحرانآفرینی و صدور تروریسم به کشورهای منطقه بخشی از سیاست حفظ رژیم است. خامنهای در ادامهٔ سیاستهای ضدایرانی خمینی، برای سد بستن در برابر قیام به بحرانآفرینی نیاز حیاتی دارد.
اشتباه نباید کرد. خامنهای خوب میداند که در یک جنگ منطقهیی که یک سر آن قدرتهای جهانی باشند، قافیه را خواهد باخت و سلطهاش را از دست خواهد داد. او با وجود یک آلترناتیو معتبر و نیرومند و وضعیت انفجاری و قیامخیز در داخل ایران، به جنگ فراگیر رو نخواهد آورد. ما به ازای آن تا آنجا که بتواند دست به خلق بحرانهای جدید خواهد زد.
حملهٔ موشکی به عراق، سوریه و پاکستان در ادامهٔ بحرانآفرینی در غزه و نیز لبنان و دریای سرخ، ناشی از قدرت خامنهای نیست.
به بیراهه رفتهایم اگر موشکپرانیهای ناسنجیده و شتابزدهٔ او را ناشی از داشتن دست بالا در تحولات منطقه بدانیم.
ولیفقیه شاخشکسته در چنبرهٔ سلسلهیی از بحرانهای مرگبار، راهبرون رفت را در این اقدامات جنونآمیز میجوید. این موضوع بهقدری واضح است که حتی فؤاد حسین وزیر امور خارجه عراق، در مصاحبه با تلویزیون العربیه میگوید: «تهران مشکلات داخلی دارد و با حملاتی که انجام میدهد سعی میکند این مشکلات را به خارج از کشور صادر کند».
این موضع دولت عراق تغییر توازن قوای منطقه علیه فاشیسم دینی را برملا میکند. تا جایی که یک روزنامهٔ حکومتی در این باره نوشت:
«ما دیدیم که کشوری مانند عراق که بخش عمدهیی از کیان سیاسی خود را وابسته به ایران میداند در شرایطی که فکر میکرد دشمنیها علیه ایران متکثر و زیاد شده، مقامات عراق نیز بدترین و تندترین مواضع خود را پس از استقلال علیه ایران به کار گرفتند» (آرمان ملی. ۳۰دی ۱۴۰۲).
«مشکلات!»ی که وزیر خارجهٔ عراق آنها را دلیل موشکپرانیهای جنونآمیز خامنهای عنوان میکند، اسم مستعار وضعیت انفجاری در داخل ایران و فعالیتهای وقفهناپذیر مقاومتی است که سرنگونی آخوندها را اراده کرده است.
از وقتی که خامنهای - برای سد کردن قیام در داخل ایران و مقابله با آلترناتیو خود - به زمینهسازی و پیشبرد بحران در غزه و دریای سرخ رویآورده، دچار باختهای پیدرپی و استراتژیک شده است.
بهدنبال موشکپرانیهای اخیر، شاهد بازخوردهای هراسآمیز و شماتتگونه در روزنامههای حکومتی بودهایم. یکی از آنها به ناهماهنگی و آشفتگی در رأس دستگاه حکومتی اشاره کرده است:
«مشکل آنجاست که نهادهای تصمیمگیر و قدرت در جمهوری اسلامی موازیکاری میکنند و برای تصمیمگیری با یکدیگر هماهنگ نیستند. یعنی نیروهای نظامی و دولتی بهصورت یکپارچه عمل نمیکنند. از یکسو یک هیأت دولتی از پاکستان توسط دولت به ایران دعوت میشود از سوی دیگر سپاه به پاکستان حمله میکند. این تصور که پاکستان هم مانند عراق به حمله ایران واکنش نشان نمیدهد اشتباه است. زیرا شاید عراق ضعیف باشد اما ارتش پاکستان پاسخ میدهد. بنابراین اینگونه اقدامات میتواند اعتبار و جایگاه ایران در منطقه را دچار لطمه کند.» (ستاره صبح. ۳۰دی ۱۴۰۲)
یکی روزنامهٔ دیگر، این موشکپرانیهای بیقافیه را «بهتآور و رعبانگیز!» خوانده است:
«حملات متقابل ایران و پاکستان در این شرایط، بهتآور و رعبانگیز میباشد... حال در سیاستهای اعمالی و پشت صحنه چه اتفاقی افتاده که باید شاهد چنین چرخشی در سیاست اعلانی دو کشور همسایه باشیم؟ پرسشی است که شاید در روزهایی آینده رمزگشایی شود!
گاهی حرکتهای کوچک در برآوردهای نظامی و امنیتی بهدلیل شکنندگی شرایط محیطی، دارای تاثیرات مخرب و ویرانگر بینالمللی میشود و راهی به جبران آن نیست» (ابتکار. ۳۰دی ۱۴۰۲).
آنچه آنها با تعابیر مختلف نگاشتهاند، بیانگر تغییر توازن قوا در منطقه و برملا شدن بیشازپیش «سر مار» جنگافروزی و تروریسم است. امروز منطقه و جهان دیگر بحرانآفرینیها و شاخ و شانه کشیدنهای فاشیسم دینی را برنمیتابد.
خامنهای در حال بندبازی بر طنابی پوسیده و لرزان است. بیتردید فرجام این بندبازی، سقوط پر سر و صدا به کام درهیی از بحرانهای خودساخته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر