۱۴۰۲ دی ۱۹, سه‌شنبه

شمه‌ای از رنج بیکران زنان در نظام ولایت فقیه

 شمه‌ای از رنج بیکران زنان در نظام ولایت فقیه

زنان
زنان

زن ایرانی در قفس نظام ولایت فقیه روزهای پر رنج و شکنج و تاریکی را سپری می‌کند. نابرابری جنسیتی، تبعیض در نگرش به زنان، قوانین زن‌ستیزانه در جامعهٔ ایران، ناشی از حاکمیتی است که دیدگاههای قرون‌وسطایی‌اش را در این مورد، هرگز کتمان نکرده است.

خانم مریم رجوی در کتاب «زنان نیروی تغییر» می‌نویسد:

«مردم دنیا تاکنون تنها از بخش ناچیزی از تراژدی حاکم بر زندگی زنان میهنم مطلع شده‌اند. ویژگی بنیادگرایی حاکم بر ایران زن‌ستیزی است. این ویژگی را هیچکس مثل زنان ایران با تمام سلولهای خود حس نمی‌کند. حاکمیت ملایان مثل آوار عظیمی بر تمام حقوق، آزادیها، فرهنگ، خانواده و زندگی خصوصی زنان فرود آمد.»

 

سیاهه دردآور

این آوار عظیم از آپارتاید جنسی خود را به اشکال زیر نشان داده است:

۱-اعدام هزاران زن مخالف؛

۲- شکنجهٔ دهها هزار زن در زندانهای سیاسی؛

۳- تیرباران زنان باردار و شکنجهٔ مادران در برابر فرزندانشان؛

۴- تنزل دادن موقعیت اجتماعی و اقتصادی زنان به شهروندان درجهٔ دو؛

۵- کنترل رفت‌و‌آمد زنان در خیابان‌ها؛

۶- تحمیل پوشش اجباری؛

۷- سلب حق طلاق و حق حضانت فرزندان از زنان؛

۸- رواج اشکال منحط تبعیض جنسیتی مانند چندهمسری و ازدواج موقت؛

۹- اعمال مجازات‌های قرون‌وسطایی و زجرآور مانند سنگسار؛

۱۰ بی‌عدالتی و تبعیض در مشارکت اقتصادی و اشتغال و تحصیل زنان؛

۱۱- به فروش رساندن دخترکان خردسال و قاچاق آنها به کشورهای خارج؛

۱۲- تجاوز سیستماتیک به زنان در زندانها؛

۱۳- فروش اعضای بدن دختران معصوم

...

این سیاهه دردآور در وجوه دیگر نیز ادامه دارد و زندگی را در جهنم آخوندی برای زنان ایران جهنمی‌تر کرده است.

 

اعتراف به «فقر زنانه»

روزنامهٔ حکومتی اعتماد (۱۷دی ۱۴۰۲) در مطلبی با عنوان «روز زن مبارک»، به شمه‌ای از تیره‌روزیهای زنان در نظام ولایت فقیه اعتراف کرده است. آنچه اعتماد نوشته است فقط شامل بی‌عدالتی و تبعیض در مشارکت اقتصادی و اشتغال زنان و تنزل آنان به شهروندان درجهٔ دوم است؛ با این‌حال تکان‌دهنده است.

«مسأله خشونت خانگی و قتل ناموسی و کودک همسری و دور ماندن از تحصیل هم‌چنان بر صفحه روزگار زندگی زنان باقی مانده و زنان هم‌چنان رنج امنیت را می‌کشند».

تعداد بیکاران کاهش پیدا کرده، اما نه به‌دلیل فرصت شغلی، بلکه به این دلیل که بخشی از زنان از امکان اشتغال به دلایل متعدد، بعد از کرونا در بازار کار وارد نشده‌اند و آنها نیز که باقی ماندند با عدم امنیت شغلی روبه‌رو هستند

این روزنامه نرخ بیکاری زنان را دو برابر مردان اعلام می‌کند و می‌نویسد تقریباً یک درصد از زنان شاغل کارفرما هستند.

«آمار و اطلاعات بازار کار زنان در ایران نشان می‌دهد که نه‌تنها زنان نسبت به مردان حضور کمتری در بازار کار دارند، بلکه از نظر کیفیت و پایداری مشاغل نیز در سطح پایین‌تری هستند و همین موضوع تفاوت در درآمد و دستمزد بین زن و مرد را تشدید می‌کند».

«مسأله اشتغال و داشتن فرصت شغلی به‌رغم آن که بیش از ۶۰ درصد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی زن هستند در بستری از نابرابری دستمزدی و فرصت شغلی گرفتار آمده است، در حالی که با توجه به شرایط اقتصادی کشور داشتن شغل، بخش بزرگی از نیازهای جامعه را تعریف می‌کند. این مهم باعث می‌شود که زنان فقیر‌تر از گذشته شوند و نرخ فقر در میان زنان از مردان با فاصله‌یی عمیق، بیشتر و بیشتر شود. نزدیک به یک میلیون و ۷۰۰ هزار زن سرپرست خانوار یا بر اساس برخی آمارها از جمله رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس ۵ میلیون نفر، در این میانه گرفتار مسائل معیشتی و زندگی روزمره هستند».

بنا به این گزارش، اکنون با پدیده‌یی به نام «فقر زنانه!» مواجه هستیم. فقری که خشونت وسیع‌تری را به‌همراه می‌آورد و به‌سرعت گسترده و عمومی می‌شود.

از نکات قابل تأمل این است که این روزنامه می‌نویسد:

«مسالهٔ زنان اولویت نیست، بلکه سیاست‌های تنبیهی برای برخی اقدامات اولویت بیشتری دارد، اما امروزه ابعاد آن وسیع‌تر و قربانیان جنسیتی آن نمایان‌تر شده است».

 

اندرز مشفقانه به بانیان آپارتاید جنسی!

انعکاس شمه‌ای از رنج بیکران زن ایرانی در روزنامه‌های حاکمیت بیانگر ابعاد ویرانگر و غیرقابل کتمان آپارتاید جنسی در ایران است. همان‌طور که یادآور شدیم، این فقط شامل وضعیت اقتصادی و معیشتی است. ورود به دیگر عرصه‌های استثمار مضاعف زنان در نظام زن‌ستیز ولایت فقیه، از ممنوعه‌ها و خط قرمزهاست.

توصیه‌های نگارندگان چنین مطالبی از سطح یک نصیحت معمولی به بانیان چنین وضعیتی فراتر نمی‌رود. آنها به فاشیسم دینی اندرز می‌دهند که باید به زنان به‌عنوان مادران فرزندان آینده بیشتر توجه کند! حال آن که سخن از حکومتی است که می‌خواهد هویت انسانی زنان را با درد نابرابر و تحقیر درهم بکوبد.

سخن از صدقه‌دادن نیست، سخن از یک انقلاب فراگیر است؛ انقلابی که پیشتاز و پرچمدار آن زن ایرانی است. این همه نابرابری و ستم مضاعف از زن ایرانی نیروی سرنگون‌کننده ساخته است.

ظرفیت عظیم و استفادهٔ نشدهٔ زن ایرانی برای هدایت جامعهٔ ما به سوی آزادی و برابری و تعالی حقیقی بسا بیشتر از حد تصور است.

زن ایرانی وقتی قدرت فراموش‌شدهٔ خود را بازیابد، می‌تواند دنیای بنا شده بر ستم و استثمار مضاعف را درنوردد و فردایی نوین را به ارمغان بیاورد.

آن روز همین امروز است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر