۱۴۰۲ اسفند ۱۰, پنجشنبه

هادی شبانی سرکرده انجمن نجات شعبه وزارت اطلاعات مازندران وجعل خطبه های پدر طالقانی

 هادی شبانی سرکرده انجمن نجات شعبه وزارت اطلاعات مازندران وجعل خطبه های پدر طالقانی 


مزدور وپا دو اطلاعات هادی شبانی سرکرده نجات رژیم شعبه اطلاعات مازندران از تنکابن در زیر تابلوی فارس ارگان سپاه پاسداران


متن کامل آخرین خطبه‌ی آیت‌الله طالقانی | «هر كه استبداد كند هلاک شود» این متن را در زیر خواهید خواند 


هادی شبانی دوباره دهن باز کرد که با ماهیت بریده خائن وطینت ناپاک ولائی وهویت پاسدارشکنجه گر یا اطلاعاتی تشنه به خون خلق ومجاهد خلق در باره پدر طالقانی صحبت کند هادی شبانی عنصری است  که دوره چند ساله خالص سازی شده وزارتی وولایتی را اخیرا به پایان رسانده است ومانند بچه طلبه های شاگرد خمینی وبهشتی روی منبر خامنه ای جست خیز میکند.

تلاش کرد بدلیل محبوبیت مجاهدین ورشد واعتلای مجاهدین در این سالهای اخیر وکسب حمایت های داخلی ومنطقه ای وبین المللی بفرموده از پدر طالقانی فامتی ویا عبارتی جعل کرده و بسبک دادگاهی که آخوند شیادی همه کاره آن است ووکیل ودادستانهای شکنجه گرآن علیه ۱۰۴ مجاهد خلق اراجیف بفرموده بافته را نشخوار کند .  

این مطالب از زوایائی دیدنی وخواندنی هستند روی لینک کلیک کنید وبیشتر بدانید


ویدئوماجرای قتل پدر طالقانی در گفتگو با فرزند ایشان - مردم چه درست فریاد زدند بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی

  ویدئوماجرای قتل پدر طالقانی در گفتگو با فرزند ایشان - مردم چه درست فریاد زدند بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی 


خمینی وواقعیت زدوبند با آمریکاوبهشتی شاه مهره مذاکرات

آیا میدانند تا بحال چه کسانی آرزوی نابود کردن تشکیلات پولادین مجاهدین را بگور برده اند 

قسمت اول

 

آیا میدانند تا بحال چه کسانی آرزوی نابود کردن تشکیلات پولادین مجاهدین را بگور برده اند قسمت اول




آیا  میدانند تا بحال چه کسانی آرزوی نابود کردن تشکیلات پولادین مجاهدین را بگور 
برده اند قسمت  اول

هادی شبانی  که سرکرده انجمن مافیائی نجات مازندران شعبه مخوف وزارت اطلاعات علیه خانواده های مجاهدین وتشنه به خون مجاهدین است تلاش کرده تا مانند دژخیمان حرفه ای وآخوندهای قرارگاه عمار که مجیز خامنه ای خونریز را میگویند وروایت وحدیث وخاطره جعل میکنند از تمامی خطبه های پدر طالقانی که علیه خمینی بهشتی ورفسنجانی وخامنه ای وپاسداران بود را با یک عبارت توی پرانتز علیه مجاهدین استفاده کند خطبه های پدر طالقانی در تاریخ ۱۶ شهریور را که در یک سایت رژیمی بنام انصاف آمده عینا بیاوریم تا ببینیم که هادی شبانی تا کجا یک اطلاعاتی وپاسدار خالص سازی شده میباشد 

آیت‌الله طالقانی در آخرین خطبه‌ی نماز جمعه خود می‌گوید: صدها بار من گفتم كه مسئله شورا از اساسي ترين مسائل اسلامي است حتي به پيغمبرش با آن عظمت مي گويد، با اين مردم مشورت كن، به اين ها شخصيت بده، بدانند كه مسئوليت دارند، متكي به شخص رهبر نباشند، ولي نه اينكه نكردند، مي دانم كه چرا نكردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث مي كنند در اين اصل اساسي قرآن كه به چه صورت پياده بشود: بايد، شايد، يا اينكه مي توانند. نه، اين يك اصل اسلامي است. يعني همه مردم از خانه و زندگي و واحدها بايد با هم مشورت كنند در كارشان. علي مي فرمود: من استبد براية هلك، هر كه استبداد كند در كارهاي خودش هلاك مي شود. من شاور الرجال شاركهم في عقولهم، وقتي من يك ديد دارم، با يك نفر از شما، با ده نفر وقتي مشورت مي كنم، ده ديد پيدا مي كنم، ده عقل به عقل خودم ضميمه مي كنم. چرا نمي شود؟ نمي دانم!

به گزارش انصاف نیوز متن کامل آخرین خطبه‌ی آیت‌الله سیدمحمود طالقانی در ۱۶ شهریور ۵۸ را به مناسبت سالروز درگذشت او (۱۹ شهریور ۵۸) در ادامه می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحيم

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم: و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله امواتا بل احياء ولكن لا تشعرون.

در منطق انبياء در منطق قرآن مسئله مرگ به خصوص براي انسان هاي مجاهد و پيشرو و شهدا حل شده است. در اين آيه، قرآن با صراحت و قاطعيت مي گويد: درباره كساني كه در راه خدا كشته شده اند كلمه مرگ را برداريد، نگوئيد، نگوئيد اينها مرده هستند، بلكه اينها زنده هستند ولكن بيشتر مردم و شما چنين استفساري نداريد. اين راهي است كه انبياء باز كردند و ديوار بين اين زندگي و زندگي آخرت و زندگي برتر را برداشتند.

و اين راز را براي انسان ها گشودند كه مرگ نيست، تحولي است از زندگي به زندگي ديگر، از رَحِم طبيعت به فضاي بزرگ و وسيع و عالي الهي، به خصوص مرگي كه في سبيل الله باشد، راه خدا، جهاد في سبيل الله، قتال في سبيل الله، هجرت في سبيل الله، سختي ها و شكنجه هاي في سبيل الله. اين راه خداست، اين راه خداست كه راه نجات خلقهاست، راه آزادي انسان هاست. راه خدا، نه به طرف آسمانهاست و نه شرق و نه غرب و نه جنوب و نه شمال، راه خدا همين است. در همه آياتي كه درباره جهاد، قتال، هجرت، حركت، مبارزه آمده قيد في سبيل الله هست اولاً براي اينكه جهادها و كوشش ها از جهت خودخواهي، سلطه جويي، تحميل، به بند كشيدن، غنيمت ربوده نباشد، فقط براي نجات همه مردم، براي گشودن بندها، براي آزاد كردن انسانها، براي برداشتن سدها، سدهايي كه مردم را از هم جدا كرده و راه خدا را، راه تعالي را، بسته است، همين راه تعالي خود انسان است. در ديگر عبادات شخصي قيد في سبيل الله نيست، رابطه اي است بين انسان و خداي خود ولي در اين گونه عبادات: جهاد، كوشش، به ميدان جنگ رفتن، با دشمن مقابله كردن، هجرت كردن، همه في سبيل الله؛ كه ملاحظه مي كنيد سبيل خدا همين راه نجات مردم است؛ هم مردم را نجات دادن، هم خود انسان از شهوات و غرائز و سقوط در زندگي كثيف دنيوي نجات پيدا كردن، والا انسان گوشه اي بنشيند و در افكار و انديشه و خيالات خود فرو برود و تنها تسبيح و تهنيت بگويد اين از نظر اسلام منشأ تقرب به خدا نيست، چه بسا كسي كه در گوشه اي نشسته و به زبان سبحان الله مي گويد و در درون و انديشه هايش آلودگي و نقشه هاي شيطاني است، چه بسا انساني كه با تسبيح الله اكبر مي گويد ولي مال و ثروت و قدرت طلبي و شهوات را بزرگتر از هر چيز مي داند، چه بسا انساني كه به طبان در گوشه خانقاهي، مسجدي، لا اله الاالله مي گويد و در انديشه اش صدها بت براي خود مي تراشد، چه بسا انساني كه به تنهايي الحمدالله مي گويد ولي در درون آلوده به هر گونه رذايل خلقي و انديشه هاي پست است. آنچه كه راه خداست و انسان را از زمين مي كند و به آسمان مي پيوندد و در رديف ملائكه قرار مي دهد جهاد في سبيل الله است. سبيل مردم، سبيل خدا، يك راه است. سبيل مردم، سبيل خداست، هجرت في سبيل الله، رنج كشيدن في سبيل الله، انفاق في سبيل الله، در مقابل سبيل شيطان، سبيل طاغوت، سبيل غي، در مقابلش سبيل رشد و سبيل رشاد. راه رشد انسان ها همين است، در اين آيه به صراحت مي گويد: اين كلمه مرگ را از زبان بيندازيد، درباره كساني كه في سبيل الله كشته مي شوند.

و اين عالي ترين تعاليم انبياست كه كلمه مرگ برداشته بشود. وقتي كلمه مرگ درباره شهدا برداشته شد، چنان نيرويي براي اجتماع و افراد پيش مي آيد كه هيچ قدرتي توان مقاومت ندارد. بزرگان محققين و فلاسفه براي تشكيل مدينه فاضله و براي مردمي كه در راه تحقق چنين اجتماع بزرگ و عظيم و انساني هستند، مي گويند بايد كلمه مرگ از چنين اجتماعي حذف بشود، همان طوري كه از زبان حذف بشود از انديشه هم بايد رانده شود. و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء ولكن عند ربهم يرزقون فرحين بما آتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون. در آن آيه مي گويد نگوئيد، در اين آيه مي گويد از انديشه بيرون برانيد، اين جور حساب نگنيد كه كساني كه در راه خدا كشته شده اند مرده اند، اينها زنده اند، بسط پيدا مي كنند، داراي فرح مي شوند، انبساط وجودي پيدا مي كنند و دائماً پرتوافكن بر ديگران هستند.

فرحين بما آتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون، اين انساني كه در اين محدوده مادي گرفتار است و دائماً نگران است، يا نسبت به گذشته محزون است، آنچه كه از دست داده، غنائمي كه به دست داده، غنائمي كه به دست نياورده، شهواتي كه به آنها نرسيده، لذاتي كه از او فوت شده، ثروتهايي كه از دست داده، اين حزن است نسبت به گذشته. خوف نسبت به آينده، كه چه خواهد شد؟ زندگي من، بقاي من، حيات من، حيات خانواده من، اين انساني است كه مثل حبابي در روي موج خوف و حزن گرفتار است، و همه بشر گرفتارند. قرآن مي گويد: اينها مي خواهند بشارت بدهند، رو نشان بدهند، سعي مي كنند به هر زباني به بازماندگان در دنيا بفهمانند كه لا خوف عليهم، از اين دربند رهايي پيدا كرده اند، نه خوف دارند و نه حزن، اينها نزد پروردگار مرتزق هستند، شهدا چنين اند، شهدا دائماً الهام بخش اند. شهدا در قلوب همه مردم زنده هستند. شهدا در نزد خدا پايدار و زنده هستند. اين تحول و اين انقلاب شهادت، كه يك انسان آلوده و ساقط را يك مرتبه بالا مي برد اين خاصيت شهادت است. همان جوان، زن، مرد كه دائماً در انديشه تأمين لذات و شهوات مادي است، يك مرتبه از جا كنده مي شود وقتي كه به ميدان شهادت آمد، وقتي كه ديدش وسيع شد، اين انسان چنان اوج مي گيرد كه همه غرائز را به جا مي گذارد، يكي انسان ساقط شهواني و گرفتار غرائز مي شود،{وصف امثال شبانی ها} يكي انسان عاليقدري كه پر و بال مي گشايد و به طرف خدا حركت مي كند و مردمي را دنبال خود مي كشد. اين خاصيت شهيد است. هر ملتي اگر سست شد، اگر تن به ذلت مي خواهد بدهد، اگر تن به تحميلات و بندها مي خواهد بدهد، شهدا در وجدان هاي يك يك اين مردم چهره نشان مي دهند و نجات مي دهند، از جا برمي انگيزند، شهداي هفده شهريور ما چنين بودند. رژيم و پشتيبانان آن و عوامل خارجي آن گمان مي كرد، بعد از مدت هايي كه فرهنگش را تحميل كرده، اقتصادش را تحميل كرده، جوان هاي ما را ساقط كرده به شهوتراني و لذات و بي بندي و بي حسابي و بي قيدي كشانده، خيال مي كرد اين ملت ساقط شد، تمام شد كارش، ولي هفده شهريور نشان داد كه اين ملت از جا بلند شد با همه عوامل سقوط، با همه بندها، با همه قيدهاي اخلاقي و فرهنگي، و اقتصادي تحميل شده، بندها را باز كرد و در مقابل گلوله ها و در مقابل تانك ها با مشت گره كرده و فرياد الله اكبر دنيا را تكان داد. فهماندند ما زنده ايم، ما به خودمان متكي هستيم، دنبال رهبري قاطع خودمان هستيم و دنبال انبياء و اولياء و شهداي گذشته، از ميدان كربلا گرفته تا اين مسير تاريخ، ما دنبال آنها حركت مي كنيم. اين عظمتي بود كه در چنين روزي مسلمان ايراني، جوان ما، زن ما، مرد ما، دختر ما، پسر ما نشان دادند. اين وثيقه اي بود كه براي ما گذاشتند. امروز ما بالاي تربت آنها هستيم، در مزار آنها هستيم، ولي اين آمدن غير از زيارت ها و فاتحه خواني هاي سنتي و معمول است. اين آمدن براي اين است كه تجديد عهد كنيم، اي بچه هايي كه در اين خاك خفته ايد، اي جوان هايي كه با گلوله دشمن تنهاي شما و قلب هاي شما دريده شد. اي زن هاي بزرگواري كه به ميدان ريختند بچه ها را به بغل گرفتيد و در مقابل گلوله ها شتافتيد. ما آمديم بعد از يك سال با شما تجديد ميثاق كنيم، خون شما ميثاق ماست. فرياد الله اكبر شما ميثاق ماست. آن هدفي كه شما دنبال كرديد، در مقابل طاغوت و براي آزادي انسان هاي ايران و مسلمان و همه انسان هاي دنيا ما با شما تجديد پيوند و تجديد عهد مي كنيم، كه ما همان را تعقيب خواهيم كرد و ما در زير آفتاب سوزان و در ميان اين جمعيت و كنار مزار شما آمديم تجديد پيمان كنيم. تجديد پيمان در مقابل هر گونه استبداد به هر شكل، تجديد پيمان در مقابل هر گونه استثمار و استحمار، تجديد پيمان براي آزادي همه بشر و همه مردم، تجديد پيمان براي پياده كردن احكام عاليه اسلام و قرآن كه مدتها زير خاك ها مانده بود و فقط براي قرائت بود، تجديد پيمان براي زنده كردن قرآن، زنده كردن احكام اسلام، زنده كردن قوانيني كه بشر را بايد زنده كند، براي اين جمع شديم با شما پيمان مي بنديم. در آن روزي كه شما آماده شديد كه سينه سپر كنيد و خودتان را مقابل گلوله قرار بدهيد بزرگترين و عظيم ترين كار تاريخ را كرديد، رژيم را با آن همه قدرت، با آن همه پشتيباني، با آن همه سلاح ها، از پا درآورديد، درود خدا و درود همه ما بر شما باد.

اتقوا يوم تحشرون فيه الي الله و توفي كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون.

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحيم

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم: الذين يتبعون الرسول النبي الامي الذي يجدونه مكتوباً عندهم في التوريه و الانجيل يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم، الذين آمنوا به و عزروه و نصروه اولئك هم المفلحون.

كساني كه اين پيامبر بزرگوار و اين رهبر عاليقدر انسانيت را پيروي كردند آن پيامبري كه امي بود، يعني از ميان توده مردم برخاست، از ميان بيسوادها، براي آنان و به نفع آنان، نه از ميان يك گروه خاص و طبقه معين، الرسول النبي الامي همان پيامبري كه پيامبران ديگر چشم به راه او بودند تا وحي آنها و رسالت آنها تكميل بشود. يجدون عندهم مكتوباً في التوراة و الانجيل، همان پيامبري كه آمد تا مردم را به معروف وا دارد و از منكر باز دارد، همان پيامبري كه آمد، همه آنچه را كه اديان گذشته تحريم كرده بودند از طيبات، بر مردم حلال كند، اين قيدها را بردارد و آنچه خبيث است حرام كند و يضع عنهم اصرهم، بارهاي سنگيني كه بر دوش بشر بوده است بردارد، غل هايي كه فكر و انديشه مردم را و زندگي و حيات مردم را بسته بود بگشايد. اينها هدف اين نبي بود. امر به معروف، نهي از منكر، تحليل طيبات، تحريم خبائث، برداشتن اصرها و غل ها. اصر يعني چه؟ يعني بار سنگين، باري كه محكم بسته شده است، آن تحميلات فكري و انديشه اي و عقيده اي كه دنياي شرك و كفر بر افكار و انديشه هاي مردم تحميل كرده بود. آن نظام طبقاتي كه بر توده مردم تحميل و بسته شده بود، آن غل هايي كه دست و پاي فكر و حركت مردم را بسته بود. اين پيامبر آمد همه آنها را بردارد، اين غل ها را بگشايد. اين ها هدف اين پيامبر بود. يعني آزاد كردن مردم، آزاد كردن از تحميلات طبقاتي، آزاد كردن از انديشه هاي شركي كه تحميل شده، آزاد كردن از احكام و قوانيني كه به سود يك گروه و يك طبقه بر ديگران تحميل شده. اين رسالت پيامبر شما بودند، در مقابل فرهنگ تحميلي، در برابر اقتصاد تحميلي، در برابر قوانين تحميلي، در برابر محدوديت هاي پليسي كه گاهي به اسم دين بر مردم تحميل مي شد كه از همه خطرناكتر يعني آنچه را كه احبار و رهبان و همكاري آنها با طبقات ممتاز بر مردم تحميل كرده بودند به نام دين؛ اين خطرناكترين تحميلات است، يعني آنچه كه از خدا نيست، از جانب حق نيست، آنها را به اسم خدا به دست و پاي مردم ببندند و مردم را از حكومت حياتي باز دارند، حق اعتراض به كسي ندهند، حق انتقاد ندهند، حق فعاليت آزاد به مردم و مسلمان ها و مردم آزاده دنيا ندهند. اين همان اصراست، اين همان اغلال است. اين اغلالي است كه پيامبر مبعوث شد و بشر دچار شده به اين همه غل ها را نجات داد تا ما دنبال اين پيامبر، هم خودمان را نجات بدهيم، هم ديگران را نجات بدهيم. دعوت اسلام، دعوت به رحمت و آزادي است، در اول هر سوره به نام دو رحمت، رحمت واسعه و رحمت خاص شروع مي كند.

بسم الله الرحمن الرحيم. و ما ارسلناك الارحمة للعالمين، تو رحمتي، رحمت براي همه مردم، همان گناهكاري كه محكوم به اعدام مي شود به قانون اسلام، هم براي خودش رحمت است كه گناهانش شسته بشود، از شر باقي مانده اش مردم آزاد بشوند، هم رحمت به ديگران است. جهادش رحمت، هجرتش رحمت، قوانينش رحمت، هدايتش بر اساس رحمت. ما نظام اسلامي مي خواهيم كه در پرتو رحمت باشد، ما اگر همان رسالت، رحمت الهي را درباره مردم خودمان و ديگران در مرحله اول اجرا بكنيم بسياري از مشكلات حل مي شود، بسياري از اين تشنجات از ميان مي رود. هنوز مردم مستضعف ما چه در داخل و مركز و اطراف و انحاء كشور باور نمي كنند كه رسالت اسلام و انقلاب ما براي آزادي است. چون عمل كمتر ديده اند. در همين مسائلي كه در كردستان پيش آمد، اگر ما به جاي پس گيري، پيش گيري مي كرديم، اگر آن وقتي كه من به سنندج رفتم با دوستانمان، عمل مي كردند، با حس رحمت و در پرتو رحمت با اين ها تماس مي گرفتند و بندها را از اين ها بر مي داشتند، آن بندهايي كه تحميل شده بود و آنچه كه رژيم بر اين ها تحميل كرده بود، آن رژيم غدار طاغوت، شايد اين مسائل يا پيش نمي آمد يا كمتر پيش مي آمد، همين طور نسبت به ديگران، و نسبت به همه، ولي ما هنوز هدف اسلام را تشخيص نداده ايم. همه مي گوئيم انقلاب اسلامي، بپرسيد هدف اسلام چيست؟ اين گروه، آن گروه، يكفر بعضهم بعضا، اين آن را تكفير مي كند، اين به آن مي گويد مرتجع، اين به آن مي گويد انحرافي، ولي هنوز مشخص نشده اسلامي چه مي خواهد، منظور اسلام چيست؟ اگر هدف ها تشخيص داده بشود، اگر راه به طرف هدف باز بشود، بسياري از اين درگيري ها تخفيف پيدا مي كند. آن وقت مشخص مي شود كه اين برادر كرد آيا واقعاً ضد انقلاب بوده يا او را با شعارهايي كه در زمينه غل ها و اصرهاي مادي و فرهنگي نگه داشته اند، شعار مي دهد، او را فريب مي دهد، به خودش مي كشد و به طرف خودش جذب مي كند، راه تبليغات عليه دولت و رهبري و اين شهداي ما و اين مردم انقلابي ما كه اين قدر در اينجا زير آفتاب جمع شدند از توده مردم، راه انقلاب را به آنها عملاً بايد نشان بدهيم، بايد از همان قدم اول، روز اولي كه رژيم سقوط كرد، ما پرچم رحمت را باز كنيم و با عمل نشان بدهيم،{مخاطبش خمینی است که کردستان را به خاک وخون کشید وکردها را باسم ضد انقلاب و... قتل عام و...کرد}  {که هادی شعبانی بفرموده سرکرده های پاسدار پاطلاعاتیش تلاش کرد به مجاهدین بچشباتند} آن كساني كه هنوز مي خواهند حقوق هاي زياد در ادارات بگيرند و بنشينند و كار نكنند، اين ها را ببريم دنبال كار، و به زندگي مردم، مستضعفين، مسكن، زندگي آنقدري كه مي توانيم برسيم و از اين كاغذ بازي ها دست برداريم، اگر مي كرديم بسياري از مسائل حل مي شد، من قول مي دادم حل مي شد.

این قسمت بسیار جالب است که هادی شبانی بفرموده وبا طینت ناپاک پاسداری تلاش کرد نادیده بگیرد وسانسورش کرد آخه طالقانی را رئيس امثال شبانی ها یعنی بهشتی کشت که مزاحم سر راه ولایت مطلقه استبدادی خمینی که ایت الله طالقانی بود را بر دارد که بر داشت.

ادامه خطبه 

صدها بار من گفتم كه مسئله شورا از اساسي ترين مسائل اسلامي است حتي به پيغمبرش با آن عظمت مي گويد، با اين مردم مشورت كن، به اين ها شخصيت بده، بدانند كه مسئوليت دارند، متكي به شخص رهبر نباشند، ولي نه اينكه نكردند، مي دانم كه چرا نكردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث مي كنند در اين اصل اساسي قرآن كه به چه صورت پياده بشود: بايد، شايد، يا اينكه مي توانند. نه، اين يك اصل اسلامي است. يعني همه مردم از خانه و زندگي و واحدها بايد با هم مشورت كنند در كارشان.

علي مي فرمود: من استبد براية هلك، هر كه استبداد كند در كارهاي خودش هلاك مي شود. من شاور الرجال شاركهم في عقولهم، وقتي من يك ديد دارم، با يك نفر از شما، با ده نفر وقتي مشورت مي كنم، ده ديد پيدا مي كنم، ده عقل به عقل خودم ضميمه مي كنم. چرا نمي شود؟ نمي دانم!! امام دستور مي دهد، ما هم فرياد مي كشيم، دولت هم تصويب مي كند، ولي عملي نمي شود. مگر در سنندج كه اين شوراي نيم بند تشكيل شد، ضرري به جايي رسيد. و مي بينيم آنجا نسبتاً از همه منطقه كردستان آرامتر است يعني گروه ها و افراد دست اندركار اين طور تشخيص بدهند كه اگر شورا باشد ديگه ما چه كاره هستيم؟! شما هيچ!! برويد دنبال كارتان، بگذاريد اين مردم مسئوليت پيدا كنند، اين مردمند كه كشته دادند، اين هايي كه اينجا خوابيده اند از همين توده هاي جنوب شهر بوده اند، منطق اين ها بود. مي گويند در كارخانه ها اخلال مي شود، خوب يك مرتبه اخلال بشود، آن اصل مهم تر از اين است كه در يك كارخانه اخلال بشود. در كارخانه اخلال شد شورا را تعطيل كنيد، چرا؟ و امرهم شورا بينهم، در اجرائيات پيغمبر با آن عظمتش مي نشست با مسلمان ها در جنگ بدر، جنگ احد، جنگ خندق، شما نظرتان چيست؟ خرماها را به يك عده از قبايل عرب بدهيم اينها بروند كنار تا بين اينها اختلاف ايجاد بشود يا ندهيم، در جنگ بدر كه آماده جنگ نبودند، جنگ كنيم با نكنيم؟ وقتي آنها مي گويند كه يا رسول الله ما آن وقتي كه در پرتو اسلام نبوديم، مقابل دشمن مي رفتيم، حالا چرا در خانه در ميان شهر باشيم؟ مي فرمود بفرمائيد، برويد. يا رسول الله آن وقتي كه ما مسلمان نبوديم و موحد نبوديم به عرب ها باج نمي داديم، حالا باج خرما بدهيم به اين ها. فرمود: نه، مي جنگيم، شما نظرتان اين است؟ مي جنگيم. اين كاري است كه بايد همه مردم بكنند، مي فرمائيد ما براي جنگ نيامده ايم، در بدر اين همه قشوني كه حركت كردند با تجهيزات مكه، ما شايد تاب و توان آنها را نداشته باشيم بجنگيم يا نجنگيم؟

مقداد عرض مي كند: يا رسول الله ما با شما بيعت كرده ايم. دست ما را بگيريد به دريا بيندازيد! به هر ا مي خواهي پرت كن و به هر موجي مي خواهي بسپار، ما دنبال تو هستيم، مي جنگيم به اذن خدا و فتح هم مي كردند، چون همه مسئوليت قبول مي كردند. ولي وقتي مردم از مسئوليت خارج شدند، شما برادر كاسب، شما كارگر، شما بازاري، شما كشاورز، مي گوئيد كه خوب به ما چه،خودشان دارند كارشان را مي كنند. نه، وظيفه يك يك از شماست.

و اگر مي كرديم و اگر مي كرديم و اگر مي كرديم! كه خيلي زمينه براي كارها داشتيم و هنوز هم داريم. بيشتر اين تشنج ها، اين فرصت طلبي هاي عوامل ضد انقلاب و خارجي را زبانشان را مي بستيم، و سلاح از دست اينها مي گرفتيم ولي متأسفانه دير شد. {دل پدر را میبینید چقدر پر خون است }ولي هنوز دير دير نشده، همان طور كه جلوي توپ و تانك رفتيد، اين مسئوليت ها را داريد شما، اين به عهده شماست، شايد بعضي از دوستان ما بگويند آقا شما چرا اين مسائل را در ميان توده مردم مطرح مي كنيد؟ بيائيد در مجلس خبرگان!! مي گويند بين موكلين شما مطرح مي كنم، اين ها هستند كه ما را وكيل كردند. مي دانم براي چه وكيل كردند. ما موظف و نسبت به اينها مسئوليت داريم. بايد دردها، انديشه ها، بدبختي ها، ناراحتي ها، عقب ماندگي هاي اين مردم را جبران كنيم. با قوانين نجات بخش و حيات بخش اسلامي. اميدواريم كه همه ما هشيار بشويم. فرد فرد مسئوليت قبول بكنيم و اين مسائل عظيم اسلامي را پياده بكنيم، خودرأيي و خودخواهي را كنار بگذاريم، گروه خواهي، فرصت طلبي و تحميل عقيده يا خداي نخواسته زير پرده دين را كنار بگذاريم و بيائيم با مردم با دردمندها با رنج كشيده ها با محروم ها هم صدا بشويم. خداوند همه ما را بيامرزد.

اللهم اغفرلنا و لوالدينا و لجميع المؤمنين و المؤمنات و لا تزدالظالمين الاتبارا.

بسم الله الرحمن الرحيم

والعصر، ان الانسان لفي خسر، الاالذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

خداوند همه ما را به راه راست و مستقيم، نه راه چپ و نه راه راست مقابل چپ، هدايت كند. رهبرهاي ما را در مسائلي كه براي مردم و در راه خير مردم است الهام ببخشد، رهبر عالي قدر ما را در راه خير و صلاح و آزادي مردم تأييد بفرمايد و همه ما را قدردان اين خون هاي شهدا و پيمان هايي كه خون اين ها با ما بسته اند بدارد!

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

منبع: كتاب «طالقاني فريادي در سكوت» جلد دوم، مؤلف: سيد محمد حسين مير ابوالقاسمي، ناشر: شركت سهامي انتشار، چاپ اول ۱۳۸۲، صفحه ۲۶۳-۲۷۲.

عصر دجالیت ودین فروشی وشیطانسازی به سبک خمینی وخامنه ای پاسداران واطلاعاتی ها بخصوص بسبک بریده مزدورهای خائنی مثل شبانی وصالحی ومرادی واسکاردی و...  بسر آمده وهمه شما محکوم به پاسخگوئی در پیشگاه عدالت ودادگاه خلق میباشید 

مطالب مرتبط روی لینک های زیر کلیک کنید و از جنایات خمینی وبهشتی ورژیم بیشتر بدانید

چرا خمینی نزدیکانش را میکشت - از حسین اخوان توحیدی از نفرات همراه خمینی در عراق ونوفل لوشاتوپاریس و...بشنویم

خمینی نزدیکانش را می کشت تا رازهایش پنهان بماند

جاهد محافظ دکتر چمران که تنها شاهد ترور چمران بود 3روز بعد توسط پاسداران (باند خمینی بهشتی) در جنوب کشور ترور شد

خميني در 31 خرداد سال 1361 چمران را کشت تا کسي جرأت نامه نويسي به خميني وسرپيچي از پاسداران را نداشته باشد

چند عکس با چمران وسرنوشت کسانی که با چمران هم فکر علیه پاسداران بودندیا زیر بار آنها نمیرفتند



خمینی بهشتی وخامنه ای ورفسنجانی وپاسداران علاوه بر قلع وقمع مردم ونیروهای انقلابی با چماقداری واعدام ودستگیری وشکنجه وتعطیلی دفاتر احزاب ، دست به یک سری تصفیه حذف فیزیکی وترور ویا بازخرید کردن وبرکناری عناصری که معرف قدرت مند وشناخته شده در ارتش ویا نهاد ها شده بودند ومانع انحصارطلبی آنها بودند نیز زدند که ما امروز بمناسبت ساروز ترور چمران در 31خرداد 60 وآنهائی که بنحوی با او ارتباط داشتند میپردازیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر