۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

يك از هزار واقعيت دلنوشته يك زنداني - صالح كهندل



يك از هزار واقعيت دلنوشته يك زنداني - صالح كهندل
اما آنچه من درآن مدت چند ماهی که با شازده همبند بودم آموختم٬ حائز اهمیت بود و در هیچ جای دیگری نمی توانم آنها را بیاموزم. من قبل از آن معنی واقعی بریدگی را نمی فهمیدم اما بعد از آن با تک تک سلول هایم آنرا حس کردم. بریدگی فقط در مسیر تکاملی است که مفهوم اخص خود را بیان می کند و در مسیر غیرتکاملی واژه های خود را باید بکار برد و نمی شود گفت کسی از فاز حیوانی برید و در مدت کوتاهی به فاز انسانی رسید. به عکس وقتی کسی از مسئولیت انسانی در هر شرایطی می برد در اسرع وقت به ماقبل حیوانی سقوط می کند. 
انتظارِ کوچکترین حرکت انسانی از چنین افرادی نشان از عدم شناخت قانون ضد تکاملی انسان می باشد . دیدن وضعیت خدابنده و امثالهم مرا یاد افرادی ورشکسته می اندازد که اتومبیل مرسدس بنز آخرین مدل خود را با یک ژیان تعویض کرده و سوار بر آن از عیوب تخیلی بنز داد سخن می پراکنند و انتظار دارد در عصر حاضر کسی مزخرفات آنها را باور کنند . من به یقین رسیدم هر کسی از سازمان به معنی واقعی می بُرد، حداقل به ده نیروی اطلاعاتی در رده های بالا تبدیل می شود. 
صالح کهن دل – زندان گوهر دشت 
۹۳/۱۲/۲

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر