ــــــــــــــــــــــــــــ
ترس از «انقلاب از پايين»
ــــــــــــــــــــــــــــ
موضعگيريهاي خميني در آن سالها خوب نشان ميدهد كه وي
عميقاً با انقلابي كه توسط تودههاي مردم صورت گيرد و بهقول خودش انقلاب از پايين
مخالف بود. او نسبت بهوقوع چنين تحولي كه البته فارغ از موجسواري فرصتطلبان و
راهزنان، بهخصوص آخوندهاي مرتجع هم ميبود، بارها بهحكومت شاه هشدار داده بود.
ازجمله در آستانهٌ نوروز سال42 در اطلاعيهيي باعنوان «روحانيت امسال عيد ندارد»
گفتهاست: «من بهدستگاه جابره اعلام خطر ميكنم. من بهخداي تعالي از انقلاب سياه
و انقلاب از پايين نگران هستم. دستگاهها با سوءتدبير و با سوءنيت گويي مقدمات آن
را فراهم ميكنند»(10).
پانويس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ «صحيفه نور»، ج1، ص29
2 ـ«بررسي و تحليل نهضت امام خميني»، ص 417
3 ــ «خميني و جنبش»، ص 54
4 ـ «صحيفه نور»، ج1، ص104
5 ــ «صحيفه نور»، ج1، ص69
6 ــ «صحيفه نور»، ج1، ص97 و 98
7 ـ اطلاعيه دربارهٌ كاپيتولاسيون، كتاب «خميني و جنبش»
ص31
8 ــ «بررسي و تحليل نهضت امام خميني»، ص413
9 ــ همان كتاب، ص412
10 ــ «صحيفه نور» ج1، ص27
11
تـبعيد خـميـني بـه تـركيه
خميني در 13آبان سال43 از خانهاش در قم يك راست به
فرودگاه مهرآباد تهران انتقال يافت و از آنجا با يك هواپيماي C - 130 به تركيه فرستاده شد. محل تبعيد خميني در
اين كشور، شهري بهنام بورسا بود.
اين اقدام نشان از آن داشت كه شاه شكافهاي رژيمش را كه طي
سالهاي39 تا 42 باعث سربرآوردن مخالفاني همچون خميني شده بود، پركرده است. خميني
معني اين تحول را كه سپريشدن دورهٌ تزلزل و ضعف رژيم شاه بود، دريافت و بهلاك
سكوت و بيعملي پيشين بازگشت.
رژيم شاه سعي كرد تسهيلات و راحتي لازم را براي خميني
فراهم كند. در داخل هواپيما، يك افسر ساواك بهنام سرهنگ افضلي، خميني را همراهي
ميكرد و در آغاز اقامت خميني در بورساي تركيه نيز با او بود.
مرتضي پسنديده، برادر خميني، در اينباره ميگويد:
«در دههٌ اول يا دههٌ دوم شعبان همان سال(1384)… همراه
آقاي شيخ فضلالله محلاتي به مسجد آقا فضلالله خوانساري رفتيم. در آنجا هم جشني
برقرار بود و شيريني بود و پذيرايي مفصلي از مردم ميكردند. در مسجد آقاي
خوانساري، سرهنگي بود كه خيلي با من صحبت كرد و گفت: "شما كه ميخواهيد به
تركيه برويد، براي آقا باقلوا بخريد. من در تركيه با آقا بودم و چون در آنجا تنها
بودند، ما با ايشان در خيابانها ميگشتيم و من براي ايشان لقمه خريدم (در تركيه
به باقلوا، "لقمه" ميگويند)…"
من همان وقت نفهميدم كه آن سرهنگ كيست. بعداً فهميدم كه
او سرهنگ افضلي است كه بهقم آمد و امام را دستگير كرد و به تهران برد»(1).
در پي تبعيد خميني، برخي آخوندهاي قم بهملاقاتهاي
پنهاني ازجمله با وزير دربار شاه رو آورده براي بازگرداندن خميني تلاش ميكردند.
كتاب «بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني» در اينباره
مينويسد «…بعضي مقامات روحاني قم و تهران وزير دربار را طلبيده آزادي و بازگشت
فوري قائد بزرگ را خواستار شدند. وزير دربار طي گفتگويي با يكي از مقامات روحاني
قم اظهار كرده بود: «آزاد كردن آيتالله خميني در شرايط فعلي صلاح نيست.»(2).
در كتاب ياد شده به نامههاي آخوندهاي همدست خميني كه
خطاب به هويدا، نخستوزير وقت شاه نوشته بود، اشاره شده است(3). از جمله نامهٌ
سرگشادهٌ «جمعي از حجج اسلام و فضلاء حوزهٌ علميهٌ قم به آقاي هويدا» كه زير آن امضاي كساني مثل
منتظري، خامنهاي، اكبر هاشمي، خزعلي و مشكيني ديده ميشود. همچنين «نامه
سرگشادهٌ فضلا و محصلين شيرازي مقيم قم»
به «جناب آقاي هويدا نخستوزير ايران» با امضاي افرادي نظير رباني شيرازي،
مكارم و…
خميني بهمدت حدود يكسال در بورساي تركيه بهسر برد. تا
اين كه بر اثر وساطت برخي آخوندهاي قم، از تركيه به عراق (نجف)فرستاده شد.برادر
خميني در اينباره ميگويد:
«من شنيدم كه آقاي جليلي كرمانشاهي ــكه در خدمت آقاي
شريعتمداري بودــ بهدولت اطلاع ميدهد
كه صلاح نيست امام در تركيه باشد و ما هم صلاحمان نيست كه ايشان را در تركيه
نگهداريم و بايد فكري كرد و ايشان را برگرداند.آنها هم برگشتن امام را بهصلاح نميدانستند
و پس از مذاكراتي كه داشتند و با پيراسته سفير ايران در بغداد نيز مشورت كردند (و
شاه هم بهپيراسته خيلي اعتماد داشت) پيراسته صلاح را در اين ميبيند كه آقا را بهنجف
تبعيد كنند(4).
خميني در تاريخ 13مهر1344 از تركيه بهنجف فرستاده شد.
بنابراين حدود يكسال در بورسا اقامت داشت. اما در اين مدت، بههيچگونه حركت
اعتراضي يا انتشار موضعگيري، پيام يا نامهيي كه عليه رژيم شاه باشد، مبادرت نكرد.
در مجموعههاي چندين و چند جلدي كتاب «صحيفه نور» و نيز كتاب «كوثر» كه در اساس
براي دادن وجهه مبارزاتي بهسراسر زندگي او تنظيم شده، حتي يك سطر پيام و موضعگيري
عليه رژيم شاه كه در اين دوره توسط خميني صادر شده باشد، ثبت نشده است. خميني در
عوض، دوران راحت و استراحت در تبعيد را مغتنم شمرد و بهحاشيهنويسي به كتايهاي
اساتيد پيشين حوزهها مشغول شد. كتاب تحريرالوسيله را خميني در همين فرصت تنظيم
كرد، تا از ابزار مورد نياز خود براي احراز رتبه مرجعيت برخوردار شود.چنانكه پيش
از اين اشاره شد، اين كتاب در اصل حاشيهيي بر رسالهيي بهنام «وسيلةالنجاة»
نوشته مرجع معروف، سيدابوالحسن اصفهاني است. اين كتاب به سياق كتابهايي از اين نوع
از طهارت، نماز، روزه شروع ميشود، به اطعمه و اشربه و نكاح و طلاق، ميپردازد و
به حدود، قصاص و ديات ختم ميشود(5)
قوانين مجازات ضداسلامي و ضدانساني كه بعداً توسط مجلس
آخوندي تصويب شد و نصبالعين حكام ضدشرع و آخوند دژخيمان دستگاه قضايي رژيم قرار
گرفت، اغلب مستند بههمين كتاب است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سير موضعگيريهاي خميني در نجف
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آغاز دوران تبعيد خميني با تغيير اساسي در روند مبارزات
مردم ايران مصادف بود. سركوب خونين قيام 15خرداد و به بنبسترسيدن شيوههاي
رفرميستي مبارزه، تحكيم و تثبيت نسبي موقعيت شاه كه رژيمش را بهسرمايهداري جهاني
متصل كرده و حمايت كاملالعيار آمريكا را كسب كرده بود و تشديد اختناق و پيچيده
شدن دستگاههاي سركوبگر از مشخصههاي دوران جديد بود كه لاجرم مبارزهيي عميق و
راديكال و مبارزان و پيشتازاني فداكار و مجهز به جهانبيني و آرمان ضداستثماري ميطلبيد.
ديگر جايي براي مبارزان پيشين نبود؛ چه رسد به خميني كه با ماهيتي ارتجاعي ظهور يكبارهاش
در صحنهٌ سياسي از روي فرصتطلبي و ميوهچيني بود.
از مطالعه رفتار و مواضع خميني در ايندوره چنين برميآيد
كه شم سياسيش او را سريعاً به اين نتيجه رسانده كه اوضاع جهاني بر وفق مراد رژيم
شاه است و قدرتهاي اصلي آن روزگار ــآمريكا و شورويــ هردو از ادامهٌ حكومت او حمايت ميكنند.
پيروان خميني، تاريخ اين سالها را با انواع تحريفها و
آسمان و ريسمان بافتنها، بهنحوي بيان ميكنند كه نامبرده را در كانون مبارزات اين
دوران جلوه دهند و گويا، چنانكه مينويسند، خميني به «رهبري نهضت از تبعيدگاه»
مشغول بود.
اين گزافهگوييها، البته براي پركردن صفحات روزنامهها و
برنامههاي راديوتلويزيون دروغپرداز آخوندها مفيد است. اما بر داوري تاريخ ايرانزمين
تأثير ندارد. در اين زمينه كافي است موضعگيريها و پيامهاي شخص خميني را ـبرحسب
آنچه در رسميترين منابع رژيم كه پس از بهقدرت رسيدن خميني منتشر شدهـ مورد
بررسي قرار دهيم:
ـ از آبان سال43
كه خميني به تركيه فرستاده شد، تا يكسال بعد كه در بورساي تركيه بود، از هرگونه
موضعگيري عليه رژيم شاه بهكلي خودداري كرد.
ــ در سالهاي44 و 45 آنچه از پيامهاي خميني در اين
كتابها ثبت شده، سه نامهٌ خصوصي بهمنتظري، نجفيمرعشي است و همچنين يك سخنراني
كه تنها سخنراني او در اين سهساله بهحساب ميآيد.
در اين سخنراني خميني بدون پرداختن به رژيم شاه و بدون
كمترين ابراز مخالفتي با آن، بهموعظه براي «رؤساي دول اسلامي» و درخواست از آنان
مشغول شده كه: «بايد اسلام را آنطور كه هست معرفي كنند» و به اين منظور بايد «يك
برنامهٌ راديويي براي معرفي اسلام تهيه كنند،
بايد بهعلماي اسلام رجوع كنند تا اينكه آنها حقايق اسلام را برايشان
تشريح كنند و آنها در راديوها و در ساير مطبوعات نشر بدهند». در عين حال خميني
تأكيد دارد كه «بر رؤساي اسلام، بر سلاطين اسلام، بر رؤساي جمهور اسلام تكليف
است كه اختلافات را كنار بگذارند، عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد،… دست
برادري بدهند و حدود و ثغورشان را حفظ كنند» و ميافزايد: «اينها نميگذارند كه
عراق و ايران با هم متحد شوند، ايران و مصر با هم متحد شوند، تركيه و ايران با هم
متحد شوند…»(6).
در اين سخنراني، خميني نهتنها كمترين تعرضي، حتي در حد
اشاره، به رژيم شاه ندارد، بلكه با بهكاربردن عنوانهايي مثل سلاطين اسلام، و
پشتيباني از حمايت ايران و تركيه و ايران و مصر و نظاير اين اشارهها، بهرژيم شاه
چراغسبز نشان ميدهد.
توجه به شرايط سخنراني خميني، مضمون سياسي اظهارات او را
بيشتر روشن ميكند. آن هنگام مصادف با دوران جمال عبدالناصر رهبر مصر بود كه با
برافراشتن پرچم ناسيوناليسم عربي، مبارزهجويي وسيعي عليه استيلاي بيگانه را در
سطح منطقه برانگيخته بود. در مقابل اين موج، برخي به داعيه اسلامپناهي متوسل شده
سعي كردند با حربهٌ اسلام با ناصريسم مقابله كنند.رژيم شاه در زمرهٌ همين دسته
بود. در چنين وضعيتي، خميني كه براي «رؤساي اسلام و سلاطين اسلام»دست تكان ميداد،
در عين حال ميخواست با همين مبارزهٌ ترقيخواهانه درافتد ضمن اين كه تلويحاً نهفقط
مشروعيت و حقانيت سياسي، بلكه پشتوانه و مشروعيت اسلامي نيز براي رژيم شاه قائل ميشود.
ــ در سال46 تنها موضعگيريهاي ثبتشدهٌ خميني، يكي نامهيي
است كه در پاسخ نامهٌ اتحاديهٌ انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا ميفرستد، و
ديگري نامهيي است كه در تاريخ 27فروردين46 براي هويدا ارسال ميكند. ارسال اين نامه
مصادف است با جشن تنفرانگيز تاجگذاري شاه، كه با انزجار گستردهٌ اجتماعي در ايران
و انتقاداتي در رسانههاي جهان روبهرو بود. اماخميني در نامهٌ خود فقط به
«جشنهاي غيرملي كه بهنفع شخصي در هرسال چندين مرتبه تشكيل ميشود، و در هر فرصت
مصيبتهاي جانگداز براي اسلام و مسلمين و ملت فقير و پايبرهنه ايران بهبار ميآورد»
اشاره ميكند و جرأت اسم بردن صريح از تاجگذاري شاه و محكوم كردن آن را بهخود
نميدهد. آنهم در نامه و شكواييهيي كه مرجع و مخاطبش نخستوزير مزدور خود شاه
بود.
خميني در نامهاش بهنخستوزير شاه همچنين گلايه ميكند
كه «آيا علماي اسلام كه حافظ استقلال و تماميت كشورهاي اسلامي هستند، گناهي جز
نصيحت دارند؟ آيا حوزههاي علمي غير از خدمت به اسلام و مسلمين و كشورهاي اسلامي
نگاهي دارند؟»(7).
بايد توجه داشت كه نامه سال46 خميني به هويدا،با نامههايي كه در سال41 بهعلم مينوشت، متفاوت
بود. خميني به اين دليل به هويدا نامه مينوشت كه امور مربوط به او مستقيماً زير
نظر دفتر هويدا انجام ميگرفت. رفتوآمد خانوادهٌ خميني از جمله احمد از ايران به
نجف، توسط همين دفتر تسهيل ميشد و آخوندي به نام سيد محمد موسوي واعظ شاهعبدالعظيمي
رابطه خميني با دفتر هويدا بود.
پانويس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ «پا بهپاي آفتاب»، ج1، ص41
2 ــ بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ص762
3 ــ همان كتاب، ص801
4 ــ «پا بهپاي
آفتاب»، ج1، ص42، مصاحبهٌ مرتضي پسنديده
5 ــ «تحريرالوسيله»، چاپ بيروت 1982
6 ــ «صحيفهٌ نور»، ج1، ص118 تا 126
7 ـ «صحيفهٌ نور»، ج1، ص132 تا 136
سيرموضعگيريها در سالهاي قبل از 50
در فاصلهٌ
سالهاي46 تا 50 موضعگيريهاي خميني ــ بنا به آنچه در كتاب «صحيفهٌ نور»، ج1 آمده
ــ عبارتند از
ــ مصاحبه با نمايندهٌ الفتح دربارهٌ كمك بهمجاهدان
الفتح
ــ پيام كوتاه بهدول و ملل اسلامي دربارهٌ رابطه با
اسراييل
ــ شش نامهٌ خصوصي به آيتالله سعيدي، مطهري،محمدرضا
حكيمي و دو پيام به اتحاديهٌ انجمنهاي اسلامي دانشجويان گروه فارسي زبان.
ــ يك پيام تسليت بهفضلا و محصلين علوم انساني در مورد
شهادت آيتالله سعيدي.
ــ پيام به زائران حج.
موضعگيريهاي خميني از هنگام اقامت در نجف تا سال50، دو
نكتهٌ مهم قابل توجه است:
نخست آن كه بسيار اندك و معدود است. آنقدر كه اگر
بگوييم اساساً كنار گود و بركنار از مبارزهٌ مردمي با رژيم شاه بوده، هيچ مبالغه
نكردهايم. ديگر آنكه بهطور علني و در سطح سياسي متعرض اساس حكومت شاه نميشود.
از اينرو نسبت بهمهمترين تحولات صحنهٌ سياسي و رويدادهاي مبارزاتي كه لاجرم
مربوط بهشاه بود، بهكلي ساكت است. ازجمله نسبت به تظاهرات مردم تهران و بهويژه
دانشجويان دانشگاه تهران در سال46 كه پس از شهادت جهان پهلوان تختي روي داد، همچنين
نسبت بهمراسم مشمئزكنندهٌ تاجگذاري شاه كه مخارج سرسامآوري بهبهاي برباددادن
دارايي مردم ايران صرف آن شد و نيز در مورد تظاهرات گسترده و پيروزمند دانشجويان
در سال48 در اعتراض به گران شدن بليت اتوبوس شركت واحد در تهران، كه از مهمترين
حوادث اين سالهاست، واكنش صريحي نشان نميدهد. در عوض عمليات مسلحانهٌ فداييان در
سياهكل و شهيدان قهرمان آن را كه توسط دژخيمان شاه بهشهادت رسيدند، تخطئه ميكند.
uggs outlet
پاسخحذفcamisetas futbol baratas
michael kors handbags
real madrid soccer jersey
rolex watches
cheap ugg boots
air max 2014
coach handbags, http://www.coachhandbagsoutletonline.us.com/
air jordan shoes
dallas cowboys jersey
mulberry,mulberry handbags,mulberry outlet,mulberry bags,mulberry uk
stuart weitzman boots
the north face outlet
mbt sneakers
mulberry sale
futbol baratas
green bay packers jerseys
air jordan 13
philadelphia eagles jerseys
five fingers shoes
lebron james shoes
supra sneakers
tim brown jersey,art shell jersey,kenny stabler jersey,john matuszak jersey,howie long jersey
tiffany outlet, http://www.tiffany-outlet.us.com/
mont blanc
michael kors bags
nike free run
chelsea jersey
cheap michael kors handbags, http://www.cheapmichaelkorshandbag.in.net/
pittsburgh steelers jersey
mm0902