۱۳۹۳ بهمن ۲۴, جمعه

ماموريت ژنرال هايزر رساندن امداد غيبي به خميني بود- خميني دجال ضد بشر14


مـأ‌‌مـوريت ژنـرال هـايـزرجلو گيري از كودتاي نظاميان وانتقال قدرت به خميني بصورت مسالمت آميز
 خميني دجال ضد بشر14
هايزر به عده‌يي از ژنرالهاي ايران گفته بود: آمريكا معتقد است كه شاه ديگر نمي‌تواند به ايران مراجعت كند و طبيعتاً دولت كارتر در حال مشاركت با آخوندها و نظاميان است.‌قره‌باغي نيز اين حرف را تقويت كرده و مذاكره با خميني را تشويق مي‌نمود.»(5). 
كتاب « گروگان خميني» در ادامه تصريح مي‌كند:«اين مطلب كاملاً روشن است كه بدون حضور ژنرال هايزر، خميني هيچ‌گاه قادر نبود به اين راحتي قدرت را دردست گيرد»(6).



خميني در ملاقاتي كه  در تاريخ  18 دي ماه 57، شخصاً با حاملان پيام جيمي كارتر داشت،بر سر مسائلي مانند جلوگيري از وقوع قيام و انقلاب، تعيين اشخاص مورد رضايت آمريكا در شوراي انقلاب و وزارتخانه‌هاي كليدي، دست نخورده باقي گذاشتن ساختار ارتش شاه و استمرار جريان انتقال نفت به غرب تعهد سپرد و درعوض قول گرفت كه آمريكا با بيرون بردن شاه موافقت كند، از كودتا جلوگيري به عمل آورد و اجازه و تسهيلات لازم را براي پرواز به تهران به او (خميني) بدهد.
بخش مهمي از هدفهاي سفر هايزر برآورده‌ساختن همين قول و قرارها بود.
هايزر ژنرال چهار ستاره، معاون سرفرماندهي پيمان آتلانتيك شمالي در تاريخ 14 دي 57، دفتر كار خود در اشتوتگارت آلمان را مخفيانه به سوي تهران ترك كرد.
دربارهٌ هدف مأموريت هايزر، در نشريات آن زمان و كتابهايي كه بعداً در اين باره منتشر شد، موضوعهاي متعددي گفته شده، اما اگر  هدفهاي عمده را مورد توجه قرار دهيم، حقايق مهمي از اين مقطع زندگي سياسي خميني و چگونگي روي كار آمدن او را روشن مي‌كند.
آنتوني پارسونز سفير وقت انگليس در تهران مي‌نويسد: «مأموريت او، تا آن‌جا كه من اطلاع يافتم، اين بود كه ژنرالها را از فكر يك اقدام نظامي يا كودتا بازدارد و آنها را به پشتيباني از حكومت بختيار پس از خروج شاه وادار سازد»(1).
شاه در آخرين كتاب خود(پاسخ به تاريخ) زير عنوان «مأموريت شگفت‌انگيز ژنرال هايزر» مي‌نويسد:« در اوائل بهمن‌ماه خبري حيرت‌انگيز به من گزارش شد كه ژنرال هايزر چند روزي است در تهران اقامت دارد… رفت‌و آمدهاي ژنرال هايزر همواره از چند هفته قبل برنامه‌ريزي مي‌شد، ولي اين‌بار جنبه‌يي اسرار‌آميز داشت.…اندكي بعد روزنامهٌ هرالدتريبيون چاپ پاريس به شورويها و ساير دول اطمينان داد كه ژنرال هايزر، نه براي تدارك يك كودتا ، بلكه براي جلوگيري از آن به ايران سفر كرده‌است. و سرانجام روشن شد كه نگراني  اصلي رهبران آمريكا وقوع يك كودتاي نظامي در ايران است». شاه در ادامهٌ اين مطلب احتمال كودتاي امراي ارتش عليه خودش را منتفي دانسته مي‌نويسد:«احتمالاً سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا مي‌دانستند كه برنامهٌ زير پا گذاشتن قانون اساسي[يعني تغيير رژيم] در پيش است.پس مي‌بايست از بروز عكس‌العمل در ارتش ايران جلوگيري كنند. هدف مسافرت ژنرال هايزر  به ايران جز اين نبود.
بالاخره من يك بار ژنرال هايزر را به اتفاق سفير آمريكا، آقاي سوليوان ملاقات كردم.تنها چيزي كه مورد علاقهٌ هر دو آنها بود دانستن روز و ساعت حركت من از ايران بود.…جو ملاقات خيلي غمناك بود. سوليوان به من گفت كه خروج من ديگر نه مسألهٌ روزها بلكه ساعتهاست. وقتي اين حرفها را مي‌زد، تعمداً  و با معنا، به ساعت مچي خود نگاه مي‌كرد… ژنرال هايزر، از ارتشبد قره‌باغي رئيس ستاد ارتش خواست كه ملاقاتي بين او و مهدي بازرگان ترتيب دهد.ارتشبد قره‌باغي اين تقاضا را به من گزارش داد.نمي‌دانم در اين ملاقاتها چه گذشت. مي‌دانم كه ارتشبد قره‌باغي از تمام قدرت خود استفاده كرد تا فرماندهان ارتش ايران را از هرگونه اقدام و تصميمي بازدارد. او اكنون تنها كسي است كه از جريان اين مطلب اطلاع دارد. زيرا فرماندهان و امراي ارشد ارتش ايران يكي پس از ديگري به قتل رسيدند و تنها ارتشبد قره‌باغي به وسيلهٌ مهندس بازرگان از قتل نجات يافت.
پس از آن كه من ايران را ترك كردم، ژنرال هايزر باز چندين روز در ا يران اقامت داشت. در اين هنگام چه گذشت؟تنها چيزي كه مي‌توانم بگويم اين است كه ربيعي(2) فرماندهٌ نيروي هوايي ايران طي"محاكمه"اش به "قضات" گفت:ژنرال هايزر شاه را مثل يك موش مرده به خارج از كشور پرتاب كرد»(3) 
خطوط اصلي اين اظهارات در نوشته‌هاي ساير ناظران يا دست‌اندركاران مستقيم وقايع آن دوران مورد تأييد قرار گرفته است.
روزنامهٌ نيويورك‌تايمز مورخ 17 ژانويه 1980 مي‌نويسد: «همان‌گونه كه دانشجويان تاريخ ايران مي‌دانند، يك نسل پيش، آن آمريكايي كه كمك كرد تا شاه تخت خود را بازيابد، كرميت روزولت بود كه باهمكاري سيا به اين كار مبادرت ورزيد.اما در سال 1979 كه دانشجويان نمي‌دانند آن آمريكايي كه دستورات رئيس‌جمهور مبني بر بازداشتن از ارتش ايران از كودتايي كه هدفش سد كردن قدرت خميني بود، به اجرا درآورد،‌ژنرال هوايي روبرت اي داچ هايزر بود».
ژنرال هايزر خود دركتاب خاطراتش به گفتگوهاي خود  باامراي ارتش، ساعتي پس از خروج شاه از ايران اشاره مي‌كند و مي‌نويسد:

«آنها هنوز به فكر اين بودند كه آن شب كودتاي نظامي راه بيندازند، روي آن بحث مي‌كردند.قرار گذاشته بودند كه ساعت2.5 بامداد كودتا كنند. اما  خيلي مشكل نبود كه آنها را از اين كار منصرف كنم… صحبت ما به  مطالب معمولي كشيده شد. اما من قصد نداشتم پيش از منصرف كردن آنها از اقدام نظامي، آن‌جا را ترك كنم. …از همهٌ آنها پرسيدم آيا بازهم قرار است امشب دست به كودتاي نظامي احمقانه بزنيم؟آيا كاملاً متوجه هستيد كه ما برنامه‌ريزيهاي لازم را براي نيل به موفقيت نداريم … به من اطمينان دادند كه كاري از اين نوع انجام نخواهند داد»(4).
در يك گزارش ديگر كه در كتاب «گروگان خميني» آمده، چنين مي‌خوانيم:« ژنرال هايزر به فرماندهان ارتش گفت: نبايد عليه خميني وارد عمل شوند. صرفنظر از اين كه چه اتفاقي بيفتد.اگر اتفاقي بيفتد، ارتش آمريكا با آنها قطع رابطه خواهد كرد. لوازم به آنها نخواهد داد و قلم پاي آنها را خواهد شكست. هايزر نه يكي بلكه چند كودتا را عليه خميني خنثي ساخت… روزنامه واشينگتن پست از قول يكي از آگاهان دولت آمريكا نوشت: هايزر واقعاً روي ارتشيان كار كرد و به نحو عجيبي به آنها كلك زد.‌من هنگامي‌كه سرلشگر خسروداد را بعد از جلسه‌يي با هايزر ديدم، قيافهٌ يك سرباز مطيع و ساده را داشت… هايزر به عده‌يي از ژنرالهاي ايران گفته بود: آمريكا معتقد است كه شاه ديگر نمي‌تواند به ايران مراجعت كند و طبيعتاً دولت كارتر در حال مشاركت با آخوندها و نظاميان است.‌قره‌باغي نيز اين حرف را تقويت كرده و مذاكره با خميني را تشويق مي‌نمود.»(5). 
كتاب « گروگان خميني» در ادامه تصريح مي‌كند:«اين مطلب كاملاً روشن است كه بدون حضور ژنرال هايزر، خميني هيچ‌گاه قادر نبود به اين راحتي قدرت را دردست گيرد»(6).
 بيرون انداختن شاه يكي از مراحل ضروري پيشبرد اين سياست بود.‌هايزر در كتاب خاطرات خود مي‌نويسد:«رفتن شاه، پايان مرحلهٌ اول كارهايي بود كه رئيس جمهور به من دستور داده بود. حالا نوبت مرحلهٌ دوم مي‌رسيد»(7).
 ژنرال هايزر در همين راستا، براي نزديك كردن سران ارتش شاه به نمايندگان خميني در تهران نيز تلاش كرد. هرچند كه در روزهاي نخست مأموريتش پيوسته با اعتراض و گاه حرفهاي تند و خشم‌آلود سران ارتش شاه مواجه مي‌شد كه چرا آمريكا عملاً براي  خميني راه باز مي‌كند:
«ربيعي[فرماندهٌ نيروي هوايي شاه]… تمام گناه تصميم شاه را براي رفتن به گردن سوليوان انداخت.از من خواست كه تمام توانم را براي جلوگيري از اين عمل به‌كار گيرم. ارتش تصميم گرفته بود كه از اين كار جلوگيري كند و قصد داشت روز بعد در جلسه‌يي مراتب را به شاه اطلاع دهد.به ربيعي گفتم كه احساس مي‌كنم نسبت به سوليوان كمي تندروي مي‌كند... او قانع نشد و دوباره به سختي به آمريكا حمله كرد: چرا آمريكا به خميني فشار نمي‌آورد؟ اين براي موفقيت دولت جديد لازم و ضروري است اما آمريكا هيچ كاري نكرده است»(8).
به رغم همهٌ اين مخالفتها، هايزر در جريان مأموريت خود، نه تنها از سرلشكر خسروداد يك «سرباز سربه‌زير»ساخته بود، بلكه رئيس ستاد ارتش شاه و رئيس ساواك او را نيز به ملاقات بهشتي و بازرگان و ديگر نمايندگان خميني در تهران مي‌فرستاد: «سرميز صبحانه از سفير پرسيدم اوضاع چگونه گذشته است؟ گفت: اتفاقي آن شب نيفتاده است. شاه به خوبي به آسوان رسيده و به گرمي از سوي سادات مورد استقبال واقع شده. حالا ما بايد به ابتكاري دست بزنيم. آيا مي‌توانيم ملاقاتي بين سران ارتش و رهبران مذهبي ترتيب بدهيم؟ گفتم اين كار امروز از اولويت بسيار بالايي برخوردار است.اگر بتوانيم آنها را وادار به كار با يكديگر بنماييم ديگر امكان عمل براي عوامل مخرب وجود نخواهد داشت».(9)
هايزر در كتاب خود به چند مورد از اين ملاقاتها اشاره كرده است.
مأموريت هايزر در تهران تا روزهاي پس از آمدن خميني  نيز ادامه داشت. او بر جريان تسهيلاتي كه ارتش شاه و به ويژه نيروي هوايي براي پرواز خميني فراهم كرد، نظارت داشت.

پانويس ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ «غرور و سقوط»،ص182
2  ــ اظهارات ربيعي در روزنامه كيهان 20فروردين 1358 درج شده است. ربيعي گفت: «نادانسته خدمت كسي را مي‌كردم كه به پوچ بودنش زماني پي بردم كه وقتي ژنرال هايزر آمريكايي اراده كرد، دم او(شاه) را گرفت و مثل موش مرده از ايران بيرون انداخت».
3 ــ «پاسخ به تاريخ»، ص272تا275
4 ــ «هايزردر تهران، خاطرات ژنرال هايزر»، ص220 تا223
5 ــ «گروگان خميني»، نوشته رابرت دريفوس، ص74
6 ــ «گروگان خميني»، نوشته رابرت دريفوس، ص75
7 ــ «هايزر در تهران، خاطرات ژنرال هايزر»، ص224
8 ــ «هايزر در تهران، خاطرات ژنرال هايزر»، ص75
9 ــ «هايزر در تهران، خاطرات ژنرال هايزر»، ص231.



23


پرواز خميني به‌تهران
با تسهيلات ويژهٌ آمريكا، فرانسه و ارتش شاه

عوامل خميني در كتابها ونوشته‌هايي كه دربارهٌ ورود او به تهران منتشر كرده‌اند، قضايا را  به‌نحوي بيان كرده‌اند كه گويا پرواز خميني به‌تهران براثر پافشاري خود او عملي شده است.آنها هم‌چنين ادعا مي‌كنند كه  ترتيبات حفاظتي و امنيتي فرود آمدن هواپيماي حامل خميني و سپس انتقال او از مهرآباد به بهشت زهرا توسط «كميتهٌ استقبال »( 1) صورت گرفته است.
محسن رفيق‌دوست، رانندهٌ  ماشين خميني در مسير مهرآباد تا بهشت زهرا،  در مصاحبه‌يي خود را مسئول امنيت طرح ورود خميني معرفي كرده است.‌او توضيح مي‌دهد كه دستيارش در تأمين امنيت طرح، بروجردي(2) بوده و در اين كار از كمك 50 نفر از «بچه‌هاي كار كرده و سلاح‌ديده»! برخوردار بوده است. مطابق اين مصاحبه، كل تسليحات اين افراد تنها دو قبضه مسلسل بوده است(3). هنگامي هم كه خميني را به بهشت زهرا مي‌بردند، چند نفري با نشستن روي كاپوت و سقف اتوموبيل، ظاهراً سپر حفاظتي براي خميني ايجاد كرده بودند.
اما هم كميتهٌ استقبال و هم ترتيبات امنيتي مضحكي كه رفيق‌دوست عنوان كرده، تنها قسمت ويترين و جلو صحنه را تشكيل مي‌داد. مطابق مدارك متعدد،‌ستاد واقعي كه آوردن خميني از پاريس به تهران را هدايت مي‌كرد، در پشت صحنه در ستاد مشترك ارتش شاه گرم كار بود . در رأس اين ستاد، ژنرال هايزر، معاون سرفرماندهي پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) قرار داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جلب موافقت امراي ارتش شاه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هنگامي كه خميني به تهران پرواز مي‌كرد،‌16 روز از رفتن شاه گذشته بود.‌اما هنوز مهار اوضاع  در دست ارتش شاه  بود. بنابراين ورود خميني به تهران  به جلب موافقت سران ارتش  احتياج داشت. ژنرال هايزر كه در آن ايام در حال پيش‌بردن مأموريت ويژه‌يي در تهران بود، در برآوردن اين نياز نقش كليدي داشت.البته بختيار آخرين نخست وزيرشاه نيز به نوبهٌ خود در خنثي كردن مخالفت امراي ارتش تلاش كرد.اما هايزر نه فقط سران ارتش را متقاعد ساخت، بلكه اقدامهاي آنها را براي ايجاد تسهيلات ضروري فرود هواپيماي حامل خميني در فرودگاه مهرآباد ، تدابير امنيتي و نظامي  و حتي  نقل و انتقال  خميني در سطح تهران هدايت كرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارشهاي سفيران آمريكا و انگليس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ورود خميني به تهران با يك پرواز اختصاصي، طرحي بود  كه  يك سر آن به دولت فرانسه مربوط مي‌شد وسر ديگر  آن به آمريكا . بنابراين بر سر اين موضوع نيز توافق بين‌المللي پشت‌پرده‌يي وجود داشت.
 قره‌باغي، رئيس ستاد وقت ارتش، در كتاب خاطرات خود به اين موضوع اشاره مي‌كند:
« آقاي بختيار بدون اين كه با شوراي سلطنت ، ارتش و شوراي امنيت ملي مشورتي نمايد، در مصاحبهٌ مطبوعاتي مورخهٌ 9 بهمن ماه 1357 خود با خبرنگاران داخلي و خارجي اظهار داشت: فرودگاه مهرآباد امروز بازخواهد شد و هيچ ممانعتي براي بازگشت حضرت آيت‌الله خميني به عمل نخواهد آمد. بلافاصله بعد از اطلاع از خبر باز شدن فرودگاه، مجدداً به آقاي بختيار تلفن زده اظهار كردم: چطور برخلاف تصميم اوليهٌ شوراي امنيت ملي و بدون مشورت فرودگاه را باز اعلام كرديد؟ اظهار داشت:موضوع به صورت ديگري است، وقتي همديگر را ديديم تشريح خواهم كرد،‌مطمئن باشيد من در جريان كارها و مراقب اوضاع هستم ، نگران نباشيد.
بلافاصله براي ملاقات آقاي بختيار به نخست‌وزيري رفتم. اظهار نمود: تيمسار مطمئن باشيد من مراقب هستم موضوع رابا سفراي آمريكا و انگليس بررسي كرديم،‌اگر آيت‌الله به ايران نيايد مردم آرام نخواهند شد… ما مذاكره كرديم ترتيب كارها داده شده…»(4)
ارتشبد قره‌باغي در همين كتاب نتيجه مي‌گيرد كه:
« ورود آقاي خميني به ايران آن‌هم با تشريفات مخصوص و مراسم فوق‌العاده از طرف دولت … در حقيقت در اجراي دستور خارجيها و بر طبق برنامهٌ حساب‌شده براي تغيير رژيم و به قدرت رسيدن مخالفين تنظيم گرديده بود…»(5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
تقسيم كار امراي ارتش شاه
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
براي اجراي ترتيبات حفاظتي و امنيتي و ... ورود خميني هريك از امراي ارتش مسئوليتي به عهده گرفتند.‌قره‌باغي در خاطرات خود مي‌گويد:
«نخست وزير، شوراي امنيت ملي را براي بررسي ترتيب مراسم آمدن آقاي خميني دعوت نمود… آقاي بختيار به سپهبد مقدم و سپهبد رحيمي فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني كشور تأكيد كرد كه اقدامات امنيتي لازم را در هنگام ورود آقاي خميني به موقع اجرا بگذارند و علاوه بر آن سپهبد ربيعي، فرمانده نيروي هوايي،  را نيز مأمور امنيت پرواز و امور داخلي فرودگاه مهرآباد  نمود…(6)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هايزر ، هدايت كننده اصلي عمليات ورود خميني
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ژنرال هايزر در كتاب خاطرات خود كه در ايران  نيز به چاپ رسيده، به تفصيل شرح مي‌دهد كه چگونه از ستاد مشترك ارتش شاه، بر عمليات ارتش براي تأمين حفاظت از خميني و جابه‌جايي او در سطح تهران لحظه به لحظه نظارت داشته  آن را مستقمياً هدايت كرده است:
«گروه (7)محلي را كه در آن خميني قرار بود سخنراني عمومي خود را انجام دهد،‌حدس زده بودند. آنها مي‌گفتند كه مراسم قرار است در بهشت زهرا برگزار شود.‌گفتم به نظرم اشكالي ندارد كه از جناح مخالف بپرسند كه از چه مسيرهايي استفاده  خواهند كرد. در نتيجه مي‌توانيم خود  مشخص كنيم كه دولت در چه جاهايي بايد از او محافظت كند و در چه جايي او را به دست افراد خودش بسپاريم. شنيده بودم كه او نمي‌تواند با ايران‌اير برگردد و قرار است كه از ايرفرانس استفاده كند. به اين ترتيب احساس اطميناني در من به‌وجود آمد. زيرا مي‌توانستيم مسير ايرفرانس را  رد گيري كنيم»(8).
« در بررسي مجدد برنامه‌هاي ورود خميني همه ما تأكيد كرديم كه بايد در فرودگاه توسط ارتش استقبال شود. جمعيت به فرودگاه راه داده نشود. در واقع نبايد به جمعيت اجازه دهيم كه از ميدان شهياد آن‌طرف‌تر برود. در فرودگاه توسط ارتش  حفاظت مي‌شود و اساساً ارتش مسئوليت كامل حفاظت او را از فرودگاه تا ميدان شهياد به عهده مي‌گيرد. در آن‌جا او را به افرادش تحويل مي‌دهيم.از اين جا مسئوليت امنيت او تا زماني كه در ميان جمعيت قرار دارد و مي‌خواهد با آنها باشد با افراد خود اوست. پس از اين مجدداً ارتش او را تحويل گرفته و به محل ستادش خواهد برد.‌اين مقررات هنوز معتبر بود و مراتب نيزتوسط تيمسار قره‌باغي به آقاي بازرگان اطلاع داده شده بود.اميدوار بوديم كه فرصتي پيش آيد كه يك بار ديگر با رهبران مذهبي مسائل را در ميان گذاشته و اين كار را خاتمه بدهيم و مطمئن شويم كه تمام جوانب موضوع  مورد توجه قرار گرفته است».(9)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
برنامه ريزي دقيق ارتش شاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
 ژنرال  هايزر در كتاب خاطرات خود مي‌گويد:«فيلمبرداران تلويزيوني همگي در فرودگاه مستقر شده بودند و لذا ما اميدوار بوديم كه خميني را هنگام ورود ببينيم.حدود 1500 نفر در آن‌جا حضور داشتند.به همگي آنها اجازهٌ ويژه داده شده بود. ارتش مشخصاً همه چيز را تحت كنترل داشت و دقيقاً برنامه‌ريزي كرده بود كه هواپيما در چه محلي پارك كند و او از هواپيما بيرون آمده و به سوي اتوموبيل برود. اكنون ما نزديك شدن هواپيما رامشاهده كرديم.به زمين نشست . روي باند راهنمايي شد و پارك كرد…
كمي تأخير شد. سپس آيت‌الله ظاهر شد.‌ازپله‌ها پايين آمد. فاصلهٌ خود را با گروه اطراف خود حفظ مي‌كرد. او را به اتوموبيل هدايت كردند. سپس مأموران نظامي او را  اسكورت كردند. برخي در اتوموبيل بودند و ديگران روي موتور وكنار اتوموبيل او. از درب فرودگاه بيرون رفتند. تماس تلويزيوني در اين‌جا قطع شد.در خلال بقيهٌ روز پوشش تلويزيوني به صورت مرتب و مستمر نبود. اما ما گزارشهاي خوبي از عوامل هوانيروز خود دريافت مي‌كرديم.
… خميني برطبق برنامه به سمت بهشت زهرا رفت و در آن‌جا سخنراني اصلي خود را ايراد كرد.…‌او دولت را محكوم كرد و گفت:در خلال دو روز آينده  آن را با دولت جديدي جايگزين خواهد كرد. در اين هنگام هيجان جمعيت به اوج خود مي‌رسيد.همين كه او صحبت مي‌كرد، جمعيت او را تأييد مي‌كردند. اين باعث مي‌شد جمعيت فشرده‌تر شوند و به نظر مي‌رسيد كه ممكن است او له شود. ‌افراد او تقاضاي هليكوپتر كردند تا او را فوراً از آن‌جا به مقرش ببرند. موقعيت خطرناكي شده بود. به اين ترتيب تيمسار ربيعي يك گروه از بهترين خلبانان و خدمهٌ هليكوپترهايش را به بهشت زهرا فرستاد. آنها مشكلي براي فرود پيدا نكردند و مشكل زيادي براي سوار كردن او نداشتند.‌اما بعد از اين مرحله به خاطر هرج و مرجي كه به‌وجود آمده بود،‌به‌سختي مي‌توانستند مردم را از دور و بر هليكوپتر كنار بزنند تا امكان پرواز پيدا‌كنند.  آنها موتورها را روشن نگاه داشته بودند و مردم هم زير پروانه‌ها قرار داشتند. بعضيها روي پايه‌هاي هليكوپتر ايستاده بودند و به آن آويزان شده بودند.بالاخره تصميم گرفته شد كه هليكوپتر را به پرواز درآورند. خلبان اين كار را با مهارت و ظرافت بسيار زيادي انجام داد. هليكوپتر به آهستگي حدود هشت الي ده نفر را به هوا برد و سپس به آنان امكان داد كه به زمين برگردند.
هليكوپتر ابتدا به سمت مقر پيش بيني شدهٌ خميني حركت كرد. اما سپس ايشان دستور دادند كه به سمت بيمارستان بروند. خلبان فوراً اين مطلب را مخابره كرد. اما زماني كه ما اين خبر را دريافت كرديم تقريباً آنها به بيمارستان رسيده بودند. از اين كار احساس ترس كرديم زيرا هيچ امنيتي پيش بيني نشده بود. تا آن‌جا كه مي‌دانستيم،‌حتي وسيلهٌ نقليهٌ زميني نيز در آن‌جا وجود نداشت. هيچ توضيحي براي اين تغيير  نداشتيم. اول فكر كرديم كه شايد او بعد از روز پردردسر بيمار شده است.‌تلاش كرديم كه با خدمهٌ هواپيما از طريق تلفن و بي‌سيم ارتباط برقرار كنيم،‌اما موفق نشديم.  تيمسار ربيعي خيلي جوش مي‌زد زيرا هليكوپتر و خدمه متعلق به او بود.‌و احساس مي‌كرد كه مسئول انجام درست و كامل اين مأموريت  است. گزارش دريافت كرديم كه هليكوپتر در بيمارستان فرود آمده است.‌اتوموبيل به آن محل آمده بود. آيت‌الله و مشاورش به درون  آن رفته بود و آن‌جا  را ترك كرده بودند»(10).
خميني بدين‌گونه بر سفره حاضر و آمادهٌ انقلاب ضدسلطتني نازل شد.

پانويس ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 1 ــ تني چند از اعضاي «كميتهٌ استقبال » و مسئوليتهاي آنها:مطهري :سرپرست، مفتح:سخنگو،‌محلاتي:رابط روحانيت،تهرانچي:مسئول انتظامات،هاشم صباغيان: برنامه‌ريزي، شاه‌حسيني: تداركات، توسلي: تبليغات («كوثر»،ج3،ص18)
2  ـ بروجردي بعداً از فرماندهان سپاه پاسداران شد و  در جريان جنگ هشت‌ساله خميني كشته شد.
3  ـ «پابه‌پاي آفتاب»،ج2،ص132 و 133
4 ـ «اعترافات ژنرال»، ص278
5  ــ «اعترافات ژنرال»، ص293
6  ــ «اعترافات ژنرال»، ص279 و 280
7  ـ ارتشبد قره‌باغي رئيس ستاد، سپهبد ربيعي فرمانده نيروي هوايي،‌سپهبد بدره‌‌اي فرمانده نيروي زميني،درياسالار حبيب‌اللهي فرمانده نيروي دريايي وارتشبد طوفانيان معاون وزات جنگ.
8  ـ «خاطرات ژنرال هويزر»،ص320
9  ـ «خاطرات ژنرال هويزر»، ص388 و 389
10 ـ «خاطرات ژنرال هويزر»، ص408 .




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر