۱۳۹۳ بهمن ۲۲, چهارشنبه

سوليوان به‌خميني نظر داشت! خميني دجال ضد بشر 13



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوليوان به‌خميني نظر داشت!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در تهران بالاترين نمايندگان خميني كه عضو شوراي انقلاب او بودند و روزانه در تماسهاي تلفني از او كسب تكليف مي‌كردند، با سوليوان تماس و گفتگو داشتند. سفير آمريكا از بررسي اوضاع به‌اين نتيجه رسيده بود كه روي كار آمدن خميني در مقايسه با شقوق ديگر بيشتر به‌سود آمريكاست. سوليوان اين نظر را در كتابش به‌اين صورت تئوريزه كرده است: «در 9نوامبر 1978 من طي گزارشي نظرات خود را به‌واشينگتن اطلاع دادم و توصيه‌هايي راجع به‌سياستهاي آيندهٌ آمريكا در ايران به‌عمل آوردم. ‌در اين گزارش كه عنوان آن را "فكر كردن به‌آن‌چه فكر نكردني است" نام نهادم، يك تصوير واقعي از اوضاع ايران براي مقامهاي مسئول واشينگتن ترسيم كردم. به‌طور مثال در اين گزارش نوشتم كه ثبات ايران تاكنون بر‌دو‌پايهٌ سلطنت و مذهب استوار بوده است. در 15سال گذشته استحكام پايهٌ سلطنت، ايران را بر‌سرپا نگاهداشته و اكنون كه پايهٌ سلطنت سست شده، ناچار بايد اين ثبات با تحكيم پايهٌ مذهب تأمين گردد»(3).
 ژنرال هايزر كه هنگام فرار شاه و آمدن خميني، در تهران به‌سر مي‌برد، دربارهٌ نظرات سوليوان در جانبداري از خميني مي‌نويسد:«سوليوان به‌خميني نظر داشت. …سوليوان فكر كرده بود كه خميني رهبري مانند گاندي است كه قدرت گرفتن او همراه با تغيير در حكومت به‌نفع آمريكا تمام مي‌شود. با اين فكر ترجيح مي‌داد سران ارتش كه به‌احتمال زياد جلو برنامه‌هاي خميني را سد مي‌كردند، كنار بروند»(4).

خود سوليوان در گزارشي كه پيش از اين اشاره شد، ‌چنين توضيح مي‌دهد: «خطوط اصلي پيشنهاد من اين بود كه براي پايان بخشيدن به‌بحران فعلي و استقرار يك نظم جديد در ايران بين نيروهاي انقلابي و نيروهاي مسلح سازش به‌وجود آيد و براي حصول چنين سازشي نيز مي‌بايست نه فقط شاه، بلكه بسياري از فرماندهان و افسران ارشد نيروهاي مسلح ايران هم از صحنه خارج شوند. پس از خروج شاه و افسران ارشد وي از كشور، حصول توافقي بين نيروهاي انقلابي و فرماندهان جوان و تازهٌ نيروهاي مسلح به‌اين صورت امكان‌پذير بود كه آيت‌الله خميني شخصيتهاي معتدلي مانند بازرگان يا ميناچي را به‌نخست‌وزيري انتخاب كند و به‌اين وسيله از روي كار آمدن حكومتي از نوع «ناصر ـ‌قذافي» جلوگيري به‌عمل آيد. ‌توافق مي‌بايست انجام انتخابات و تشكيل يك مجلس مؤسسان را براي تعيين آيندهٌ كشور در‌بر‌بگيرد»…
از نقطه نظر ما هم‌، چنين راه حلي رضايتبخش بود. زيرا از ادامهٌ آشوب و هرج‌‌و‌مرج جلوگيري مي‌كرد و راه نفوذ و سلطهٌ شوروي را هم در اين منطقهٌ حساس سد مي‌كرد»(5).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
از دوستان ملايتان چه خبر؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
بر‌اساس اين نظريه، ‌سوليوان و دستيارانش به‌تماسها و ملاقاتهاي جريان‌واري با بالاترين نمايندگان خميني در تهران رو‌آوردند كه تا روز سرنگوني رژيم و در هفته‌هاي پس از آن ادامه داشت. آن‌قدر كه شاه در ملاقاتهاي خود با سوليوان گاه به‌طعنه از او مي‌پرسيد: «از دوستان ملايتان چه خبر داريد؟»
 «چون دربارهٌ پيشنهاد من براي مذاكره با رهبران مخالف مقامهاي نظامي به‌منظور ايجاد تفاهمي بين آنها و جلوگيري ا ز برخوردهاي محتمل آينده دستوري نرسيد، سكوت را علامت رضا تلقي كرده و به‌ابتكار شخصي خود دست به‌اقدامهايي در اين زمينه زدم. ضمن مكالمات تلفني خود با واشينگتن توصيه كردم كه مشابه چنين اقدامهايي در پاريس هم به‌عمل آيد و با اطرافيان آيت‌الله خميني در پاريس تماسهايي برقرار گردد.
از آن‌جايي كه مي‌دانستم اقدامهاي من در اين زمينه از چشم مأموران امنيتي ايران دور نخواهد ماند و به‌هرحال به‌گوش شاه خواهد رسيد، موضوع را با هوشنگ انصاري رئيس شركت ملي نفت كه از افراد نزديك و مورد اعتماد شاه بود، درميان گذاشتم و به‌او گفتم كه اقدامهاي ما در اين زمينه فقط براي پيشگيري از خطرات احتمالي آينده و حفظ منافع آمريكاست. صبح روز بعد انصاري به‌من تلفن كرد و با لحني كه متشنج به‌نظر مي‌رسيد، گفت مطلب را به‌اطلاع شاه رسانده و شاه در پاسخ گفته است كه موضوع را درك مي‌كند ولي به‌دوستان آمريكايي خودتان هشدار بدهيد كه مواظب باشند نقش سال1906 انگليسيها را بازي نكنند. اشارهٌ شاه به‌روابط انگليسيها با روحانيون در جريان انقلاب مشروطيت ايران و حمايت انگلستان از روحانيت در مقابل شاه بود. ‌من هم در پاسخ انصاري گفتم كه موضوع رادرك مي‌كنم و اقدامهاي ما از حدود حفظ منافع خودمان جلوتر نخواهد رفت.
درملاقاتهاي بعدي كه با شاه داشتم او هرگز از تماسهاي ما با مخالفان اظهار ناراحتي نمي‌كرد و حتي در ملاقاتهاي آخر غالباً در‌بارهٌ فعاليتهاي مخالفان سؤالهايي از من مي‌كرد و جمله‌يي كه بيشتر به‌كار مي‌برد اين بود كه از «دوستان ملايتان چه خبر داريد؟»(6)
سوليوان در كتاب خاطرات خود برخي از اين ملاقاتها را شرح داده است:

«به يكي از مأموران سياسي سفارت كه با نهضت آزادي درتماس بود دستور دادم كه با مهدي بازرگان رهبر اين سازمان تماس گرفته و به‌او اطلاع بدهد كه من آمادهٌ ملاقات با او در هر نقطه‌يي كه مايل باشد، هستم. …بازرگان بلافاصله اين پيشنهاد را پذيرفت و عصر يك روز در خانهٌ يكي از پيروانش در شمال شهر وقت ملاقات تعيين نمود. …وقتي كه وارد اين خانه شديم، علاوه بر‌بازرگان، آيت‌الله موسوي اردبيلي را هم در اين خانه ديديم. ‌آيت‌الله موسوي با عمامهٌ سياه و ريش خاكستريش در نظر اول شباهت زيادي به‌آيت‌الله خميني داشت. ما چهار نفر در يك اتاق نشيمن كوچك كه پنجره‌يي رو به‌حياط داشت، نشستيم و شروع به‌صحبت كرديم. مذاكرات ما در مجموع جالب‌توجه بود. من و بازرگان به‌زبان فرانسه صحبت مي‌كرديم. بازرگان مطالب را به‌فارسي براي آيت‌الله ترجمه مي‌كرد… جريان اين ملاقات را به‌واشينگتن گزارش دادم و نوشتم كه مذاكرات اين جلسه موجب اميدواري من شده و مي‌خواهم از رئيس ستاد جديد مشترك نيروهاي مسلح ايران دعوت كنم كه با بازرگان وارد مذاكره شود. رئيس جديد ستاد مشترك ژنرال قره‌باغي بود…(7).
سفير وقت آمريكا در تهران در كتاب خاطرات خود كراراً به‌اين ملاقاتها اشاره مي‌كند. اما قاعدتاً طرف حساب اصلي تماسهاي پنهاني او بهشتي بوده است. او در اين زمينه تصريح مي‌كند كه «ما توانستيم به‌وسيلهٌ يكي از مأموران سياسي سفارت، كه قبلاً در ايران خدمت كرده و فارسي صحبت مي‌كرد، مستقيماً با آيت‌الله بهشتي تماس برقرار كنيم(8). اين مأمور را من براي تسهيل برقراري تماس با مخالفان از وزارت امور خارجه خواسته بودم»(9)ّ.

ژنرال هايزر نيز در روزهايي كه در تهران به‌سر مي‌برد، اصرار مي‌كرد كه امراي ارتش شاه با آخوندها و نمايندگان خميني در تهران تماس بگيرند.
ارتشبد قره‌باغي در‌بارهٌ اين درخواست هايزر مي‌نويسد: «ژنرال هايزر گفت: "فكر مي‌كنم كه خوب است تيمسار با مهندس بازرگان و دكتر بهشتي نمايندگان جبههٌ مخالفان و خميني ملاقات بكنيد!" و بدون اين‌كه منتظر جواب از طرف من بشود، بلافاصله از ژنرال گس(10) خواست كه شمارهٌ تلفن آنها را براي ما بياورد. ژنرال گس از دفتر خارج شده و در مراجعت چند شمارهٌ تلفن آورده روي ميز گذاشت. ژنرال هايزر اظهار كرد: "اينها شمارهٌ تلفن دكتر ميناچي است، هر موقع بخواهيد ايشان ترتيب ملاقات آنها را با تيمسار خواهد داد." ضمن تعجب از پيشنهاد ژنرال هايزر گفتم كه به‌نظر من اين‌قبيل مذاكرات موردي نداشته و بي‌نتيجه مي‌باشد… در شرفيابي بعد از اين ملاقات، من جريان مذاكرات را برحسب معمول به‌عرض اعليحضرت رسانيدم. وقتي عرض كردم كه ژنرال هايزر پيشنهاد نمود كه با مهندس بازرگان و دكتر بهشتي ملاقات كنيد، تعجب كرده فرمودند:«خيلي عجيب است! يعني چه؟ معلوم هست اينها چه مي‌خواهند؟»(11)
خميني و اطرافيانش در اين ايام از تماسهاي پنهاني با سفارت انگليس در تهران نيز غافل نبودند. آنتوني پارسونز سفير وقت انگليس در‌بارهٌ يكي از اين ملاقاتها چنين مي‌نويسد: «روز پنجم نوامبر(14آبان57)… من در دفتر مشغول كار بودم كه در حدود ساعت 10صبح به‌من اطلاع دادند فرستاده‌يي از سوي بعضي از رهبران مذهبي مي‌خواهد فوراً با من ملاقات كند. من تصميم گرفتم او را بپذيرم. او به‌من گفت كه از پاريس مي‌آيد و در آن‌جا با آيت‌الله خميني و رهبران جبهه ملي و ساير سياستمداران مخالف ايراني كه در پاريس هستند، ملاقات كرده است.…مخاطب من سپس گفت كه عازم قم است و در آن‌جا گزارش ملاقاتها و مذاكرات خود را به‌رهبران مذهبي قم خواهد داد. ولي قبلاً مأمور شده است به‌ملاقات من بيايد و پيشنهادي را براي حل مسأله مطرح كند. ‌نظر آنها اين بود كه تنها راه جلوگيري بروز يك فاجعه اين است كه شاه از كشور خارج شود‌ و ادارهٌ امور كشور را به‌يك شوراي دولتي تحت رياست يك افسر بازنشسته و معروف بسپارد. اين شورا يك دولت آشتي ملي تشكيل خواهد داد و انتخابات پارلماني (‌مجلس مؤسسان) تحت نظارت اين دولت انجام خواهد شد»(12)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملاقاتهاي بهشتي با «كسب نظر» از خميني
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در سالهاي نخست حكومت خميني، وقتي كه برخي اخبار تماسها و بند‌و‌بستهاي پشت پرده درز كرد و بهشتي از اين بابت در كانون سؤالها و اعتراضهاي افكار عمومي قرار گرفته بود، سعي مي‌كرد اين تماسها را موجه جلوه دهد. با اين حال وي در همين توضيحات تصريح مي‌كند كه ملاقاتها و تماسهاي مخفيانه‌اش با «كسب‌نظر» از خميني صورت گرفته است:
«اين گونه تماسها از طرف نمايندگيهاي سياسي خارجي (‌سفارت آمريكا و ديگران) پيشنهاد مي‌شد و هم از طرف مقامهاي داخلي(ارتش، بختيار و ديگران) ما در اين موارد، در آن‌موقع كه ديگر مسئوليت سياسي داشتيم در مورد مسائل در شورا (شوراي انقلاب)بحث مي‌كرديم و به‌رأي مي‌گذاشتيم. اگر مسأله براي ما خيلي روشن بود خود ما تصميم مي‌گرفتيم. اگر مسأله كمترين ابهامي داشت باوسائلي كه داشتيم به‌امام خبر مي‌داديم و كسب‌نظر مي‌كرديم… درآن دورهٌ پيش از پيروزي انقلاب و بعد از پيروزي انقلاب كساني از سفارت آمريكا آمده‌اند مسائلي را مطرح كرده‌اند، كساني از ارتش آمده‌اند،… ولي در ميان آن كساني كه از سفارت آمريكا آمده‌اند، يادم نمي‌آيد ديداري با هايزر داشته باشم، اگر هايزر هم بود، در همين فرمول بود…(13)
…به وسيلهٌ تلفن يا مسافر به‌پاريس مي‌گفتيم فلان گروه از ما تقاضاي ملاقات دارد نظر شما چيست؟… و ايشان يا رد مي‌كردند يا تأييد مي‌كردند(14).

پانويس ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ــ «كارتر و سقوط شاه»ص56
2 ـ «مأموريت درايران»،ص153
3 ــ همان‌جا،ص143
4 ــ «خاطرات ژنرال هايزر»، ص462
5 ـ «مأموريت در ا يران»،ص144و 145
6 ـ همان‌جا، ص152
7 ــ همان‌جا، ص168
8 ـ سوليوان پس از هلاكت بهشتي دربارهٌ او نوشت: «اگر بهشتي به‌عنوان قدرتمندترين چهرهٌ سياسي بعد از خميني و به‌عنوان وليعهد قدرت وي، در ايران ظهور كرده بود‌،جهان اين شانس را پيدا مي‌كرد كه اين مرد و صلاحيتهايش را از نزديك مورد ارزيابي قرار دهد. …وي مردي بود كه صلابت حضورش محسوس بود و سخنگويي بود مسحور‌كننده… در مناسباتي كه سفارت با او داشت‌،ما نتيجه گرفتيم كه او مردي زيرك و پراگماتيك بود». (نشريه PACIFIC NEWS SERVICE)
9 ـ «مأموريت در ايران»، ص143
10 ــ رئيس هيأت مستشاري آمريكا در ايران
11 ــ «اعترافات ژنرال»، ص145و 146
12 ـ «غرور و سقوط»، ص144
13 ــ گفتار شمارهٌ 14: پاسخ به‌سؤالات ـ از دكتر سيد محمد بهشتي ــ استاد سيد علي خامنه‌اي. نشريه حزب جمهوري اسلامي(بدون تاريخ)
14ــ روزنامهٌ كيهان دوم اسفند 1358

۲ نظر: