۱۴۰۳ فروردین ۵, یکشنبه

اظهارات علم‌الهدی؛ جایگاه رأی مردم در نظام ولایت فقیه

 اظهارات علم‌الهدی؛ جایگاه رأی مردم در نظام ولایت فقیه

نمایش انتخابات
نمایش انتخابات

یکی از نوبرانه‌های دیگر «مردم‌سالاری دینی!»، اظهارات آخوند احمد علم‌الهدی است. او برای توجیه شکست فاحش نمایش انتخابات رژیم گفت:

«عده‌یی می‌گویند تنها ۴۱ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند و ۵۹ درصد دیگر مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نکردند، بنابراین نمایندگانی که انتخاب شدند، مورد تأیید و پذیرش اکثریت نیستند و کاری که این افراد در برنامه‌ریزیهای کشور انجام دهند برخلاف خواسته و نظر اکثریت جامعه است» (انتخاب. ۲۹اسفند ۱۴۰۲).

تا اینجایش او نظر دیگران را نقل کرده است ولی ببینید از این نقطه به بعد گماشتهٔ خامنه‌ای بر ولایت خراسان چه می‌گوید:

«در اسلام [منظورش اندیشهٔ ارتجاعی خمینی و خامنه‌ای]، اکثریت به خودی خود مورد پذیرش قرار ندارد و فقط در جایی که رجحان ثبوتی در خصوص موضوعی مشخص نبوده یا مردد باشد از باب تشخیص رجحان اثباتی به اکثریت مراجعه می‌شود. در این میان مراد از اکثریت، اکثریت متدین و متعبد است نه اکثریت عاصی و متمرد؛ بنابراین برای اکثریتی که به دستور و فرمان رهبری در خصوص شرکت در انتخابات عمل نکردند، در مقابلِ رجحان اثباتی اقلیت جایگاهی وجود ندارد.» (همان منبع)

 

ضدیت شاه و شیخ با آزادی و دموکراسی

منظور علم‌الهدی این است که رأی اکثریت مردم ایران که نمایش انتخابات را قاطعانه تحریم کردند، هیچ جایگاهی در برابر درصد تک‌رقمی پاسداران و ساندیس‌خورهای رژیم ندارد. زیرا «عاصی و متمرد!» هستند؛ زیرا به دستور خامنه‌ای برای شرکت اجباری در این نمایش وقعی ننهاده و به ولایت دروغین او گردن نمی‌نهند؛ از این رو به‌زعم گماشتگان ولی‌فقیه حقی برای زندگی ندارند و در جغرافیای ایران جا نمی‌گیرند.

این حرف را پیش از خامنه‌ای و علم‌الهدی، «رئیس بزرگ ارتشتاران!» در سال ۱۳۵۳ گفته بود:

«کسی که وارد این تشکیلات سیاسی [حزب رستاخیز] نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی به‌اصطلاح خودمان: توده‌ای. یعنی باز به‌اصطلاح خودمان و با قدرت اثبات: بی‌وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش می‌خواهد برود چون که ایرانی نیست، غیرقانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کرده است.» (مأموریتی برای وطنم. ص۱۷۳)

جالب است که شاه نیز مانند آخوندها -که تابع رأی اکثریت بودن را «دموکراسی لیبرال» می‌خوانند- با آزادی اندیشه و دموکراسی سر عناد داشت:

«آزادی اندیشه! آزادی اندیشه! دموکراسی، دموکراسی! با پنج سال اعتصاب و راهپیمایی‌های خیابانی پشت سر هم! دموکراسی؟ آزادی؟ این حرف‌ها یعنی چه؟ ما هیچ‌کدام از آنها را نمی‌خواهیم.» (ایران بین دو انقلاب. یرواند ابراهامیان)

 

جایگاه رأی مردم در نظام ولایت فقیه

بارها گفته و نوشته‌ایم که انتخابات در نظام مبتنی بر سلطنت مطلقهٔ فقیه، جز یک شعبده و نمایش دجالگرانه نیست.

گفته و نوشته‌ایم که تظاهر به انتخابات برای ظاهرپسند کردن ساختاری است که متعلق به هزاره‌های پیشین است و هیچ سنخیتی با دنیای امروز ندارد.

فراوان گفته و نوشته‌ایم اگر پوشال‌های تبلیغاتی و زوائد عقل‌فریب را کنار بزنیم و پشت پردهٔ پدیده‌های سیاسی را به زیر ذره‌بین ببریم، خواهیم دید که استبداد دینی در تاریخچهٔ خود هرگز [به قید تأکید] به رأی مردم ـ به‌معنای متعارف آن در یک حکومت دموکراتیک ـ اعتقادی نداشته، ندارد و قرار نبوده است که داشته باشد.

مبنای مشروعیت در این نظام ارتجاعی، نه مردم و قدرت سیاسی آنها، بلکه تاریک‌خانه‌یی است که در ریشه‌یابی نهایی خود به جمجمهٔ تارعنکبوت گرفتهٔ یک آخوند می‌رسد. رک‌ترین تفسیر را آخوند مصباح یزدی از این دیدگاه به‌دست داده بود. دیگران از جمله خمینی و سپس خامنه‌ای با شارلاتانیسم مختص به خود این واقعیت را در زرورقی از اصطلاحات تو خالی و دهان پرکن می‌پیچند تا عفونت ماهوی آن مشام‌ها را نیازارد.

مصباح یزدی گفته بود:

«اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولی‌فقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود.»

سلسله انتخابات برگزار شده در این نظام را اگر مورد مداقه قرار دهیم، به‌جز آنچه مصباح یزدی گفته بود [و الآن علم‌الهدی تکرار می‌کند]، به تفسیر دیگری راه نمی‌بریم.

 

سال شورش با مردم شورشی

اظهارات علم‌الهدی از یک‌سو تأییدی است بر این واقعیت که این حکومت، حکومت اقلیت بر اکثریت است، از دیگر سو بیانگر شکست فاحش خامنه‌ای در انتخابات اسفند است، اما نکتهٔ قابل تأمل این است که والی خراسان اکثریت مردم ایران را «عاصی و متمرد» [بخوانید شورشی و قیام‌آفرین] می‌داند.

این حرف درستی است. بعد از باخت بزرگ خامنه‌ای و سوختن بازی با برگ انتخابات، شورشهای بزرگ در تقدیر است؛ به‌همین دلیل سال ۱۴۰۳ را سال شورش می‌خوانیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر