گرفتن حق «انتخاب» زنان، این بار به بهانه «کودکان کمپ اشرف» – زینت میرهاشمی
زینت میر هاشمی سر دبیر نبرد خلق عضو شورای ملی مقاومت
به همانگونه که در فیلمهای ساخته شده وزارت اطلاعات با هزینههای زیاد و رانتهای حکومتی تاکنون علیه سازمان مجاهدین و نیروهای چپ، خروارها تحریف، دروغ و حقهبازی را به کار بردهاند، این بار یورش مدافعان فرهنگ ارتجاعی علیه حق انتخاب، استقلال، آزادی زنان در فیلم «کودکان کمپ اشرف» در سوئد رونمایی شد.
بازیگران این فیلم به بهانه بازپسگیری دوران «کودکی گمشده» چهار نفر از بزرگسالانی هستند که از شرایط جنگی نجات داده شدند و اکنون تمامی حقوق زنان بهعنوان یک انسان آزاد را زیر پا گذاشتهاند. به نظر میرسد کارگردان این فیلم نمیخواهد شرایط نجات آن «کودکان» را درک کند و یا به فرموده نباید درک کند.
از اکران این فیلم تقریباً دو ماهی میگذرد. از آنجایی که این فیلم را، صرفنظر از ماهیت سازنده و کارفرمای آن، با باید در چارچوب جوسازی کهنه شده وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی علیه نیروهای مبارز ارزیابی کرد، پرداختن به خود فیلم از نظر ساخت، ضرورتی ندارد. با گذشت زمان و ادامه سمپاشیهای وزارت اطلاعات و آخوندهای کت و شلواری و کراواتی در خارج از کشور، وظیفه وجدانی و اخلاقی خود میدانم که با توجه به شناخت از جایگاه زنان در سازمان مجاهدین خلق ایران، از حقوق آنان دفاع کرده و به چند نکته محوری در رابطه با حقوق زنان بپردازم.
در این فیلم، گناه مادر یکی از راویها، تن ندادن به خواسته همسر سابق اش است که به بندگی کشیدن زن و «استفاده ابزاری» از فرزند تن نداده است. پشتپرده اینگونه فیلمها مادران حق فعالیت سیاسی و مبارزه علیه دیکتاتوری و شورش علیه نظم ضد زن را ندارند. داشتن فرزند، همسر، خانواده را میتوان بهعنوان مانع مقابل آنها گذاشت. آیا مادرانی که در سیاهچالهای جمهوری اسلامی از زندگی کردن با فرزندان و یا خانواده هایشان محروم هستند، مقصر هستند یا رژیم وحشی که این زندگی را برای آنها و کودکانشان تحمیل کرده است. آیا زنان بارداری که در قتلعام تابستان ۶۷ سر بدار شدند مسئول قتل کودک به دنیا نیامده خود هستند یا رژیم؟ آیا مبارزانی که در برابر خانوادههای خود ایستادند و راه دیگری برای تغییر نظام کهنه برگزیدند و اعدام یا تبعید شدند در داغدار کردن مادران و پدران خود مقصر هستند یا رژیم که زندگی را از آنان گرفت. آیا مادری که فرزندش را به رژیم تحویل داد و به چوبههای دار سپرد را باید تشویق کرد یا فرزندی که در برابر پدر آخوندش ایستاد و قهرمانانه شهید شد.
سؤال اساسی این است که در مبارزه و مقاومت علیه یک استبداد مذهبی با سرکوبگری ماورای فاشیستی، کدام راه ارزش دارد. کدام راه به فرهنگ مترقی برای برابری جنسیتی زنان یاری میرساند؟ طبیعی است که پاسخ به این سؤالها، بستگی به این دارد که چه میزان درک از دموکراسی، احترام به حق انتخاب، حق مبارزه، تشکلیابی و فهم از سکولاریسم، کثرتگرایی و در نهایت چگونگی تغییر رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه داشته باشیم.
خروجی تهوع آور فیلمهایی در ردیف ساختههای وزارت اطلاعات، به همانگونه که در فیلم «کودکان کمپ اشرف» مشاهده میشود، مقصر زنانی هستند که به جای آشپزخانه و تربیت فرزند، مبارزه و مقاومت را با هزینه سنگینی انتخاب کردند.
از نظر عاطفی به مسأله بنگریم. آیا تصمیم زنان مجاهد و تشکیلات آنان برای نجات صدها کودک در بحبوحه جنگ عراق و کویت و به سلامت روانه کردن آنان به کشورهای امن کار اشتباهی بوده؟ اگر صدها کودک در زیر بمبارانها جانشان از بین میرفت، امروز چگونه با خانوادههای آنها برخورد میشد؟ لابد کارگردان خیلی «متعهد به حقوق کودکان» فیلمی در وصف غیرمسئول بودن مادران می ساخت.
رسانه حکومتی جام جم (۱۲ دی ۴۰۲) در مقالهیی با عنوان «اشرف علیه زنان»، پیرامون فیلم «سرهنگ ثریا»، نوشته است: «خانم ثریا عبداللهی، شخصیت اصلی فیلم «سرهنگ ثریا» با حضور در استودیوی جام پلاس به شرح وضعیت اسفناک زنان در کمپ اشرف پرداخت و بلایی که مروجان پروژه “زن زندگی آزادی” سر زنان و دختران این مرز و بوم میآورند را برایمان ترسیم کرد. . ». . از عنوان تیتر و مصاحبه این زن به فرموده وزارت اطلاعات، دیدگاه متعفن و هدف سازندگان اینگونه فیلمها نسبت به زن را میتوان بهخوبی دید.
در مورد زنان و جوانان، چگونه است که در کشورهای دموکراتیک مبارزه جوانان برای محیطزیست، علیه نظم سرمایهداری، برای برابری و آزادی مقدس است اما برای زنان و جوانان ایرانی، در ردیف نقض حقوق کودکان شمرده میشود.
در زمان شاه ما زندانیان سیاسی زیر ۱۸ سال داشتیم. من خودم یکی از آنها بودم. در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران جوانان دانشآموز داشتیم یکی از آنها من بودم. ورود جوانان به مبارزه یک افتخار بود. در شرایطی که رژیم دختران ۱۳ ساله مجاهد را در دهه ۶۰ اعدام میکرد، به جوانان زندانی زیر ۱۸ ساله تجاوز میکرد، جوانان زیر ۱۸ سال در خیابان با سلاح پاسداران بهقتل میرسیدند، در زندان شکنجه میشدند، چرا ورود جوانان به مبارزه مورد سؤال قرار میگیرد؟ آیا سازمانهای سیاسی علاقه ندارند که جوانان را در تشکیلات خودشان جذب کنند؟ آیا تداوم راه مبارزه پدر و مادر برای فرزند گناه محسوب میشود؟
باز گردیم به موضوع فیلم. در مورد این فیلم زیاد نوشته شده است. این فیلم هم بنا به موضوع آن یعنی تشکیلات سازمان مجاهدین، انگیزه کُنش و واکنشهای زیادی شده است. تا جایی که واکاوی نمایش این فیلم و پرداختن به چرایی تولید آن، آن هم در کشور دموکراتیکی مانند سوئد، «نقض آزادی بیان» شمرده میشود. بنا به اصول مدافعان «دموکراسی و آزادی بیان یک طرفه» کسانی که در این فیلم حقوقشان لگدمال میشود، حق «آزادی بیان» و اعتراض به حقه و فریب کارگردان را ندارند. این از فرهنگ ملاهای حاکم بر ایران است که پاسخ به هر لجنپراکنی را «نقض آزادی بیان» اعلام میکند.
نمایش این فیلم به مذاق رژِیم ضد زن و ضدبشر جمهوری اسلامی، بسیار خوش آمده است. زیرا از در ردیف تولید فیلمهای فرمایشی و مبتذل در داخل ایران علیه نیروهای مترقی و چپ، بهویژه سازمان مجاهدین خلق، موفق به تولید فیلمی علیه تمامی ارزشهای مبارزاتی این بار در خارج از کشور شدند. یعنی رژیم فرهنگ مبتذل ضد زن و ضد مبارزه و مقاومت را هم به خارج از مرزها صادر کرد. برای همین به این فیلم هم در رسانههای حکومتی زیاد پرداخته شده و خوش خوشانشان شده است.
انجمن شناخته شده و بدنام «نجات» وابسته به وزارت اطلاعات که خبر اکران فیلم را پخش کرده نوشته است که این ۴ نفر راوی در فیلم از «صدها کودکی هستند که در اوایل دهه ۱۹۹۰ به سوئد قاچاق شدند تا پدر و مادرهایشان بتوانند همه وجود خود را وقف مبارزه برای جنبش مارکسیست– اسلامی مجاهدین خلق کنند». چه گناه بزرگی که جان صدها کودک نجات داده شد تا کارفرمای «انجمن نجات» فرصت نیابد با کشته شدن برخی از آن کودکان روضه دلسوزی بخواند.
این فیلم را باید فیلمی سیاسی اجتماعی و جانبدار، خوراکی برای رژیم با داشتن مخاطبانی مشخص از آخوند عمامهدار تا آخوند کراواتی و کت و شلواری بررسی کرد. بدون شک کسانی که دنبال واقعیت باشند، بهدنبال روایت «۱۲۰ کودک مجاهدین خلق» (به آمار همین انجمن) در سوئد و هزاران جوان دیگر هوادار این سازمان در کشورهای اروپایی و آلبانی خواهند رفت. آنها را مورد سؤال قرار دهند. بیانیهها، مصاحبههای این افراد در دسترس همگان است.
متأسفانه مبارزه کردن برای تغییر شرایط و رهایی از ارتجاع مذهبی در ایران بهای سنگینی دارد. سلول جامعه در ایران، خانواده به ریاست مرد است. در مبارزه برای تغییر وضع موجود به نفع برابری جنسیتی و رفع تبعیض مضاعف، بار سنگینی بر دوش زنان بهعنوان مادر، همسر و زن آزاده قرار دارد. در این مورد به صفی از زنان مبارز در زندان که دوری از فرزند و خانواده را تحمل میکنند و در برابر خواستههای رژیم سرخم نکردهاند، و بیشمار زنانی که راه و روش تسلیم را انتخاب نکرده و نمیکنند، درود میفرستم.
آدینه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ – ۱۵ مارس ۲۰۲۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر