۱۴۰۲ اسفند ۲۶, شنبه

خانم اینگرید بتانکور: این همه پیامک‌های شیطان‌سازانه علیه سازمان وخانم مریم رجوی برای چه ؟

  خانم اینگرید بتانکور: این همه پیامک‌های شیطان‌سازانه علیه سازمان وخانم مریم رجوی برای چه ؟


خانم اینگرید بتانکور، کاندیدای پیشین ریاست جمهوری کلمبیا 

خانم بتانکور از شخصیت‌هایی است که از روز اول نه با چشم بسته و خاطرجمعی کامل، بلکه با احتیاط به جانب مقاومت ایران آمد. او مانند دیگران در برابر حجمی غیرقابل باور از شیطان‌سازی قرار داشت. از شک شروع کرد و کم‌کم به یقین رسید. غور در سخنان او در اجلاس یادشده ما را به این واقعیت رهنمون می‌شود:

«می‌دانید، من سال‌هاست که مریم را همراهی می‌کنم و در بسیاری از مراحل او را مشاهده کرده‌ام. اولین‌باری را که به این گردهمایی آمدم، به‌یاد دارم. در واقع، همین‌جا بود، سال‌ها پیش دقیقاً در همین مکان بود و یادم می‌آید الی ویزل آن روز با ما بود.

بعد از شرکت من در این اجلاس، کامپیوترم تقریباً منفجر شد با انواع پیام‌هایی که به من اطلاع می‌داد در [دام] سازمانی افتاده‌ام که در واقع یک فرقه با کیش شخصیت است و این‌که تروریست و کمونیست هستند.

بنابراین فکر کردم، باشد، باید تحقیق کنم و ببینم چه خبر است. و اگر بعد از ۱۵ سال اینجا هستم، به‌این دلیل است که اطمینان عمیقی دارم که در جایی هستم که تاریخ آن‌را از ما طلب می‌کند؛ ما در جای مناسب هستیم.»

او پنهان نمی‌کند و از بیان این واقعیت ابایی ندارد که کنجکاو بوده و می‌خواسته ببیند در این فرقهٔ متهم به کیش شخصیت چه می‌گذرد؟ یعنی در واقع نیامده بود از همان ابتدا از مریم رجوی پشتیبانی کند. سخنان بعدی او مؤید واقعیت‌هایی است که در مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران دیده و باعث شده تا امروز با استحکام تمام و سر بلند از مقاومت ایران دفاع کند. به‌‌راستی او چه چیزی را دید؟ چه واقعیت‌هایی باعث شدند که قضاوتش نسبت به این مقاومت، درست معکوس آن چیزی باشد که انبوه پیامک‌ها شیطان‌سازانه به وی القا می‌کردند؟ اجازه بدهید از خلال سخنرانی او به این واقعیت پی ببریم.

 

تبدیل سنگستان لیبرتی به گلستان آزادی

«یکی از تصاویری که در خاطرم مانده این بود که بالأخره پس از سال‌ها مبارزه، توانستیم همه افرادی را که در کمپ لیبرتی بودند، به‌یاد داشته باشید که آنها در عراق رنج می‌کشیدند، یعنی این‌همه سختی تحمل می‌کردند به‌خاطر این‌که توسط نیروهای نیابتی ایران در عراق قتل‌عام می‌شدند و سرانجام به آلبانی رسیدند؛ به یک بهشت، ولی در واقع این‌طوری نبود. وقتی رسیدند، زمینی بود که نه وسع مالی آن‌را داشتند و نه چیز دیگری. یک زمین خالی، بدون هیچ‌چیز»

 

مریم رجوی با چکمه‌ها و دستکش کارگری

یکی دیگر از تصویرهایی  که در بتانکور مانده و برایش هم‌چنان انگیزاننده است،‌ تصویری است که از مریم رجوی در هنگام سازندگی اشرف۳ دیده است. این یکی از نقاط وصل او با مقاومت ایران و مریم رجوی است.  

«چهار، پنج ماه بعد رسیدم و یادم می‌آید که مریم رجوی را دیدم که چکمه‌های کارگری و دستکش‌های کارگری پوشیده و در ساختمان‌سازی کار می‌کند، یعنی از نظر فیزیکی ساختمان‌هایی را می‌سازد که به مکان‌هایی تبدیل می‌شود که بتوانند در آن بخوابند و کار کنند.

من آن‌را به‌خاطر می‌آورم. من آن‌را به‌خاطر می‌آورم. و بعد، وقتی به ما می‌گویند که آنها سکت با کیش شخصیت  هستند که اخبار جعلی و شیطان‌سازی است، حالم را بهم می‌زند، زیرا حقیقت را می‌دانم.

من در معرض اخبار جعلی قرار گرفته‌ام. من هم مورد انتقادهای زیادی قرار گرفتم که احساس می‌کنم ناعادلانه است، اما در این مورد، چون می‌دانم مریم رجوی کیست، به‌خاطر دروغ‌هایی که آنها می‌گویند، حالم را بیشتر بهم می‌زند.

من او را زنی می‌دیدم که بالاتر از دیگران نیست. اون بالا نیست، او در حال خدمت است، همیشه خدمت می‌کند، همیشه به همتایان خود خدمت می‌کند. نه تنها این، همهٔ شما که وارد این مکان شده‌اید، کاری را که این زنان مجاهدین خلق می‌کنند دیده‌اید.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر