۱۳۹۵ مهر ۲۲, پنجشنبه

ترهات ایرج مصداقی ، تواب تشنه بخون وتغییر دوران

 ترهات ایرج مصداقی ، تواب تشنه بخون وتغییر دوران


سینا دشتی
تواب تشنه به خون در نوشته اى كه اخيراً انتشار داده ، بار ديگر پرده ى جديدى از عواقب در غلطيدن در دستگاه خيانت را نشان داده است كه واقعا عبرتى است براى روزگار
در اين نوشته كه واقعا آدم ميماند آن را مقاله ناميد يا فحشنامه يا ترشح أفكار ماليخوليائى يك فرد عقده دار؟ در واقعيت امر، يك ملغمه ى دست ساز وزارت اطلاعات در جنگ روانى عليه مقاومت، با رذالت خاص الخاص بازجوهاى وزارت اطلاعات كه نمونه هاى آن را در فضاى مجازى در مورد زن سعيد امامى همه ديده اند و برخى هم در دوران زندان شاهد بوده اند ، با قطار كردن سخيف ترين و پليد ترين اتهامات شخصى كه جز از شكنجه گر از فرد ديگرى در يك بحث سياسى ، ساطع و بارز نميشود و اينقدر نازل و پست است كه حتى در شان يك نقل قول آوردن هم نيست ، به مقاومت ايران و فعالين و چهره هاى شناخته شده ى مقاومت توهين هاى كرده كه بيشتر از هر چيز رسواگر اخلاق درون او ست و بس. اما تا آنجا كه به جنگ روانى وزارت اطلاعات عليه مجاهدين بر ميگردد، با شيوه ى لو رفته ى آخوندى به يكى از پليد ترين و سوخته ترين مهره هاى وزارت اطلاعات بند كرده ، همان فردى كه در سطح جهانى لو رفته و روابط او با رژيم در حدى است كه او را از ورود به امريكا هم منع كرده اند و نام او در ليست افراد مرتبط با وزرات اطلاعات رژيم در پليس امنيتى كشورهاى غربى ثبت شده است ، با تكرار تمامى تبليغات سايت اين مزدور ( مسعود خدابنده) عليه مجاهدين ، مدعى شده كه مجاهدين با مسعود خدابنده عليه شخص شخيص مصداقى دست به يكى شده اند !! خوب اگر نخواهيم اين را به يك امر پزشكى به نام ماليخوليا يا روانپريشى تنزل بدهيم ، كه خيلى كم است و حتى اگر طرف از لحاظ فردى نمونه ى اشكار پارانويا گرانديوسا ( خود بزرگ بينى بيمار گونه ) هست ، كه هست ، اما اين تلاش مضحك كه مصداقى و مسعود خدابنده در دو نقطه ى مختلف قرار دارند ، واقعا ابلهانه است . كدام مورد از لجن پراكنى هاى مصداقى است كه با همان محتوى و كلام ، كلمه به كلمه ، توسط خدابنده ، قبلا ناگفته بوده است ؟ همين كد لو رفته و داغ وزارت خورده ى " فرقه ى رجوى" مگر از بنيادى ترين وجه جنگ روانى رژيم عليه مجاهدين و شيطان سازى از مجاهدين نبوده است ؟ رژيم از أوائل روزهاى حكومت خود روى چند فاكتور كار ميكرد ، اول اينكه روابط بين مجاهدين سالم نيست ، بگذاريد با نقل خاطره اى از سال ١٣٥٨ مثلى بزنم ، يكى از زنان پاسدار در يكى از شهر هاى مركزى ايران موظف شده بود كه بعد از تهاجم به دفتر جنبش در آن شهر ، در يكى از اتاقها قرص ضد حاملگى بگذارد و همين باعث شده بود كه او دچار تناقض فكرى شده و كل تبليغات رژيم در ذهن او شكسته شود و او هوادار مجاهدين شده بود . محور ديگر تهاجم روانى وزارت اطلاعات به مجاهدين و مقاومت خط تبليغ "نقض حقوق بشر توسط مجاهدين" است ! يعنى "يا ايهى الناس ! بدانيد كه اپوزيسيون هم از جنس خود حكومت است و خريت نكنيد كه انقلاب و سرنگونى بخواهيد و أحوط آن است كه با همين نظام ، يك كمى نرم تر ، يك كمى ظريف تر بسازيد ! كه اگر اين حكومت را بر اندازيد در چنگال مجاهدين گرفتار خواهيد شد و آنوقت .......بيچاره ميشويد "
تهاجم شخصيتى و لجن پراكنى رذيلانه فقط براى اين است كه بر همه مشخص بشود كه اگر فردى بخواهد با رژيم و اذناب آن در خارج از كشور وارد مقابله و جنگ سياسى بشود ، با ترور شخصيتى كه زمينه ساز ترور شخصى است روبرو خواهد شد .
اما چرا الان ؟
١-در فرداى انتشار نوار منتظرى و اثرات خرد كننده آن در كليت رژيم و أوج گيرى خواست داد خواهى بين المللى عليه اين حكومت جنايتكار،
٢-در فرداى اعتراف محسن رضائى به جنگ طلبى و در دو وجه بسيار مهم يعنى جنگ خارجى و سركوب داخلى تأييد و مهر كردن مواضع مجاهدين در طى اين سه دهه
٣- در بعد از خروج تشكيلات مجاهدين از زندان و قتلگاه ليبرتى و چشم انداز هاى پرشور فعلى ،
مشخص ميشود كه هر سه مقوله ، مجاهدين را در صحنه به جلو ميكشاند و در بستر پسا برجام و بحرانهاى عميق اقتصادى و اجتماعى ، پتانسيل تغيير انقلابى را بالاتر برده است ،
- -البته كه مزدوران اين حكومت ضد بشر ، تلاش كنند تا توجه را از روى رژيم منحرف كنند و با داستان سازى ها ى كه حتى مرغ پخته را به خنديدن مجبور ميكند ، آسمان و ريسمان را بهم ببافند . 

نكته ى ديگر ادعاى ابلهانه اين تواب است كه بعله در ايران كتابهاى اين فرد در محافل مورد مطالعه قرار ميگيرد و از اين خالى بنديهاى بى ارزش ! در أواخر سال هاى حكومت شاه در خيلى از شهر هاى بزرگ شعار هاى ضد شاه نوشته بودند كه به گروه "شفق سرخ " بپونديد! بعد آشكار شد كه اين گروه براى شكار عناصر مستعد و داراى زمينه ى مبارزاتى اما بدون تجربه ، توسط ساواك ايجاد شده بود و به دستگيرى چند صد نَفَر جوان در ايران انجاميد و از اين رو در محافل دانش آموزى و دانشجوئى ان موقع به گروه "ساواك سرخ " شناخته ميشد! رژيم ضد بشرى آخوندى ، دراويش و مثلا گروه حلقه ى نور را كه فاقد ادعاى سياسى هم هستند را تحمل نميكند، آنوقت كدام آدم عاقلى باور ميكند كه وزارت اطلاعات دستش در كار شناسائى عناصر مستعد و نابودى انها نيست؟ 

مصداقى مثل خدابنده ، مجاهدين را فرقه مينامد، مثل خدابنده از جنايات رجوى در مورد خود اعضاى مجاهدين مينويسد، مثل خدابنده از عدم إقبال توده اى مجاهدين در دوران كنونى مينويسد ، انوقت مدعى است كه نه خير، بين ما فرقى هست ! 

در مزدورى و زمينه سازى كشتار اشرفيان در يك مسير بوده و هستيد ، مصداقى و خدابنده به يك ميزان ،جيره و قاتوق ، از فقدان شرف انسانى و حميت اخلاقى و وارستگى بشرى در جيبشان از طرف وزارت ريخته شده است ! همان لقمه ى خون آلودى كه در دهان هر مزدور وزارت ميچرخد! نه شازده پسر ! تو و خدابنده و لاجوردى از يك جنس هستيد و آينده ى جز در درون اين رژيم نداريد ! در فرداى سقوط حتمى رژيم ، نام شما با خيانت و خنجر از پشت زدن تداعى ميشود ، در اين مورد شك نداشته باشيد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر