کاری از مهرداد کاوسی
از آنجا که در متنهای پیاده شده نوار آقای منتظری اشکالات زیادی که بعضا نیز عمدی بوده وجود دارد بر آن شدم که این نوار را با امانت داری و وسواس , یکبار دیگر پیاده کنم . امیدوارم برای اهل تحقیق مفید واقع شود .
آیتالله منتطری: شما ببینید اقایون من اگه غیر از شما بود من اصلا کار نداشتم چون نسبت به شما شناخت دارم و شما میدونید که من نه پسر خالهام جزو منافقین زندان باشه، نه پسر عموم و نه قوم و خویشم و نه با اینا رفاقتی داشتم. بیش از همه من از اونا ضربه خوردم، هم تو زندان هم بعد زندان. پسر منو همینا به شهادت رسوندن، بزرگان ما رو اینا به شهادت رسوندن، اینا همه رو من میدونم.
ولی معذالک، من اونی که برام مهمه، آبروی اسلام و انقلاب و آینده کشور، آینده شخص آقای خمینی ست و اونکه تاریخ چه جور قضاوت میکنه. و من یک آدم صریح الهجه هستم. همیشه اونکه اونچه توی دلمه، نگه میدارم. بر خلاف آقایون که بعضیا با سیاست رفتار میکنن. به نظر من بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده از اول انقلاب تا حالا این کاری است که به دست شما که چهرههای خوبی هستید، یعنی شما چهرههایی که در دستگاه قضایی اگر چنانچه به ما میگفتند مثلاً معرفی کن ما میگفتیم آقای نیری، میگفتیم آقای اشراقی اینا چهره های خوب و متدین اند الان.
به نظر من بزرگترین جنایت که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما رو محکوم میکنه به دست شما انجام شده و شما را در آینده جزو جنایتکاران تو تاریخ مینویسند. این، بی رودربایستی.
و این حالا یا از سادگی شما استفاده کردهاند حالا شاید از سادگی شما استفاده کردهاند و متاسفانه بدبختی ما این است که دستگاه قضایی ما در رأساش شخصی (عبدالکریم موسوی اردبیلی) قرار گرفته که خودش با این چیزها مخالف است، اونوقت میآید تو نماز جمعه اون جور شعار میده و وقتی هم میخواهد از امام سؤال بکنه، به جای اینکه برند پیش امام و بگند آقا به این وسعت مصلحت نیست ، ضرر داره، مینویسد ایا حالا استفتاء کنیم ایا حالا تو مثلا فرض کنیم تو استانها اعدام کنیم یا تو شهرستان اعدام کنیم؛ این سؤال را از امام میکنه. اینم بدبختی ما است که در دستگاه قضایی ما در راسش، همچین شخصی قرار داره ، بیرودر بایستی، من این واقعیت رو دارم میگم گوش میدین که.
آقای پورمحمدی؛ درست است الان مسئوله ، تو اطلاعاته است اما قبل از اینکه مسئول اطلاعات باشه آخونده. جنبه آخوندیش بر اطلاعاتیش میافزاید.
به نظر من این یک چیزی است که اطلاعات روش نظرداشت و سرمایه گذاری کرد و شخص احمد آقا پسر آقای خمینی هم از سه چهار سال قبل هی میگفت مجاهدین از روزنامه خونش و از مجله خونش و از اعلامیه خونش همه باید اعدام شوند. اینا یه همچین فکری میکردند. و حالا فرصت را مغتنم شمردند در این جریانی که منافقین اومدند به ما حمله کردند، این رو جا انداختند پیش امام، حالا هر جوری بالاخره چه جور به امام گفتند چطوری جا انداختند، بالاخره این جور کشک و ماست کردند و از امام نوشته گرفتند، دادند دست افراد و دیگه حالا این به کجا منتهی میشه و در آینده چی میشه؟ هفت نفر از اینا را تو باختران به دار زدین ببینید چه الم شنگهایی دنیا راه انداخته، بعد از این، اینهمه خانوادهها شما نمیدونید که، جالا شما دو ماه ملاقاتها را قطع کردین تلفونها را رو هم قطع کردین. بالاخره آخرش خانوادهها برخورد میکنند. وانگهی اصلا دستگاه قضایی کشور، شما زیر سؤال بردین.
چندین سال شخص آقای نیری، این قاضی اون قاضی، تو این شهر تو اون شهر یکی رو محکوم کرده به ۵ سال یکی رو محکوم کرده به ۶ سال یکی رو محکوم کرده به ۱۰ سال یکی رو محکوم کرده به ۱۵ سال.
خب اینکه حالا ما بیآییم بدون اینکه فعالیت تازه باشه، بگیریم اینارو اعدام کنیم این معنیش این میشه که ما همهمون گُه خوردیم. همه دستگاه ما قضایی ما غلط بود. معنیاش این نیست؟ حالا خودمونیم آخه میخواهیم حساب بکنیم.
و بعضی از قضات میگن هی به ما مراجعه کردند و ناراحت بودند بله.
من یه وقتی یه نامهای خدمت امام نوشتم. این نامه امام، من این نامه را خدمت امام نوشتم ، ظاهرا شنیدم
پور محمدی: همون نامه اول دیگه
نفر دیگر: بله بله
پور محمدی: نه بندی
منتظری: هشت بند
پور محمدی: هشت بند
منتظری:بله بعد یک نامه دوم هم نوشتم،
اونی که میگید، هستش معطلش نشیم
بله، اینم حالا مسئله نامه دومشه من از باب این که سریع میخواهم به شما بگم. اینا نگاه کن.
نفر دیگر: بله
منتظری: من نوشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیتالله العظمی امام خمینی مدظله العالی
می خوام بگم ماچقدر بدبختیم... تو این کشور
پس از سلام و تحیت، پیرو نامه مورخه ۹/۵/۶۷ (دو روز بعد از شروع قتل عام) برای رفع مسئولیت شرعی از خود، به عرض میرسانم.
من از اون جریان تا حالا باور کنین شبی نیست که دو سه ساعت فکرم ناراحته وخوابم نمیبره. سه چهار ساعت من دارم فکرم میکنم. شما جواب خانوادهها را چی باید بدین؟ اینهمه گفتیم جمهوری اسلامی و اینا، اینهمه گفتین شاه و رضاخان اعدام کرد. چقدر شاه اعدام کرد؟ اون زمان بیاییم اعدامای خودمونا با اعدامای اونا حساب بکنیم
نوشتم: برای رفع مسئولیت شرعی از خود به عرض می رسانم سه روز قبل قاضی شرع یکی از استانهای کشور که مرد مورد اعتمادی می باشد ، حالا بعد میگم کی بود. با ناراحتی از نحوه اجرای فرمان اخیر حضرتعالی به قم امده بود و می گفت مسئول اطلاعات یا دادستان ، من یادم رفت کدوما رو میگوی، تردید از من است. از یکی از زندانیان برای تشخیص اینکه سر موضع است یا نه پرسید تو حاضری سازمان منافقین را محکوم کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری مصاحبه کنی؟ گفت آری، پرسید حاضری برای جنگ با عراق به جبهه بروی؟ گفت آری، پرسید حاضری روی مین بروی؟ گفت مگر همه مردم حاضرند روی مین بروند! وانگهی از من تازه مسلمان نباید تا این حد انتظار داشت، گفت پس معلوم می شود تو هنوز سر موضعی و با او معامله سر موضع انجام داد و اعدامش کردند.
این قاضی شرع میگفت من هر چه اصرار کردم پس ملاک اتفاق آراء باشد نه اکثریت پذیرفته نشد و نقش اساسی را همه جا مسئول اطلاعات دارد و دیگران عملا تحت تاثیر میباشند. حضرتعالی ملاحظه فرمایید این نامه ای است که من به امام نوشتم بهشم رسیده ، حضرتعالی ملاحظه فرمائید چه کسانی با چه دیدی مسئول اجرای فرمان مهم حضرت عالی که به دماء هزاران نفر مربوط است میباشند والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
این شخص آقای ، شما حدس هم که حالا زدید آقای احمدی ، آقای احمدی این جریانو برای من گفت. من شب تا صبح فکر کردم دیدم خب من بعد از اون نامه که من نوشته بودم اینو به من گفت آخرش من برداشتم نوشتم. همه رفقای ما با نامه نوشتن به امام مخالف بودن. من دیدم ولی من جواب ندارم روز قیامت من وظیفه ام است که به امام بگم . من این نامه رو نشستم اون نامه اولی که دادم خدمتتون (اهان باشه) نشستم نامه رو نوشتم بعد از اون و بعدا مشورت کردم بعضیا گفتن نه فایده نداره امام اینجوریه اونجوریه و اینا هیچ فایده نداره من نهارم که خوردم اومدم نشستم پخش کردم (پخش شدم) خیالم ناراحت بود. نامه رو نوشتم فتوکپی کردم دادم به یه کسی برد بعد به آشیخ هادی گفتم به دفتر امام تلفن بزنه فلانی یه نامه فرستاده اس اونجا راهش بدن. گفت اِه پس بنا نبود که شما (نامه را ننویسید) گفتم خب دیگه حالا من بالاخره نوشتم. این نامه دومی رو هم همینطور این نامه دومی رو من وقتی که دیدم شب شد پیجش کردم گفتم من مسئولیت دارم اینو نوشتم. این نامه دوم که میرد میدن به امام بعد امام میگن که احمد اقا همین الان تلفون میکنه به اسید هادی که امام فرمودند که منافقین همونطور که من نوشتم اینا خوب بالاخره اینا شرورند چطور او اینا ولی این که شما نوشتید مورد تعجبه ، این شخص رو بگوئید بیاد. این شخص رو بگوئید بیاد و مطمئن هم باشد که هچکی کاریش نداره ، مثلا فرض کنید که .... من چون میدونستم که بلاخره نمیخواند به امام برسه این جریان مع الذالک چون گفته بودن که این آقا تلفن کرده بودن از اهواز امد دو روز هم زحمت شد تا پیداش کردند آمد اینجا بهش گفتم آقاجون تو اینا رو بمن گفتی درسته؟ گفت بله درسته .... بعد گفت قضایای دیگه ای هم هست. اینا اینجا تو وصیت نامه اش مثلا نوشته است که من رو بعنوان سر موضع گرفتند در صورتی که من سر موضع نبودم و در هر صورت به جمهوری اسلامی معتقد بودم چطور و اینها و حالام من مثلا فرض بگیر خوب اشتباهی شده رفتم خانواده ام را توصیه میکنم که شما به انقلاب ، به امام به اینا وفادار باشید چطور و اینا ....
دیشب تو حسینیه بود ....یکی برای من نقل کرد گفت یک کسی برادرش زندان بود
بعد آخرش مثلا می گفتند که تو این جریان که اتفاق افتاد که خواهرش هم متهمه. رفتند خواهرش را آوردند، خودش رو اعدام کردند، خواهرش دو روز بود اصلا آورده بوند.ب هش گفتن گفت خوب من نسبت به اینا علاقه ای دارم یه مقداری . گفت خواهرت ۱۵ سالش بود گفت ۱۵ سالش بود.
گفت خوب من چون برادرش اعدام شده این که یک مدتی این رو هم اعدام کردند. شما شبای قیامت روز قیامت جواب خدا رو چی میدین؟
بعد ما به این آقای گفتیم آقای احمدی شما اینو به من بگو درسته گفت آره. گفتم همینا خدمت امام بگو. کاغذو نشون دادم که احمد آقا از رئیس .... بازسازی نوشته به احمد اقا.
اینو شما برو اونجا، اگر بهت گفتند که مثلاً پیش امام چیزه بگو با با جان،چون امام مرا احضار کرده من گفتم نه وایسه ........
تا اینکه من تلفن کردم. رفته آنجا. اولا این که ، اینجا ما هی تلفن زدیم می گفتند احمد آقا نیست. عرض کردیم بابا جان این قاضی است با عزته، احضارش کردند دو میلیون معطله حساسه بلاخره چون امام احضار کرده ما هر چقدر میخواستیم به احترام امام گفتیم بیاد والّا ما داعی نداشتیم.
بعد(محمد علی) انصاری گفته نه.اسید احمد آقا نیست من دسترسی ندارم یک ربع به هشت بیاد ما.... رفته آنجا انصاری بهش گفته با امام هیچی نمیشه حرف بزنی، حق نداری با امام حرف بزنی، همین آقای محمد علی انصاری،
فقط دست امام را میبوسی. بعد میآیی مطالبی اگه داری بنویس. عصری احمد آقا میآید میدهی به احمد آقا. من هم رفتم دست امام را بوسیدم بعد هم آخر ما دیدیم معطل شد زنگ زده به خانوادش هم گفته بود که من میام بعدش هم گفتن معطل کرده که احمد اقا بیاد.
من این چیزا رو نوشتم دادم به احمد آقا. احمد آقا گفته حاج محمود منتظری؟ گفتم اره. دادم و اومدم.
من پیش بینی میکردم که نگذارند بخواد پیش امام بره برای اینکه ذهن امام رو بر نگردونند
این مسئله اینه، شما چهرههای خوب بودهاید و از شما سوء استفاده شد، تا حالا هم کردید، کاراتونم کردید من میدونم اینا رو، من روی این اصل، وظیفه ام دونستم به شماها بگم خب حالا همه کارارو کردین. خوب میگین نظر امام چیه؟ دیگه ماه محرمه که آقا، ماه خدا و پیغمبره، ببین از امام حسین لااقل شرم بکنید دیگه حالا......
ملاقات رو قطع کنیم و همینطور بیایم قصابی کنیم تو اونجا تو تو تو تو اونجا؟
هیچ جای دنیا همچین کاری هست؟
ما آدمایی هستیم که رادیو تلویزیون ما میگه، قاتل گاندی رو دو سال سه سال توی مرتبه دوم است، نمی دونم چی چیه فرجام خواهی تو اونجا رفته حالا تازه دارن اعدامش میکنن بدبختی حالا تو .....
در صورتیکه اینها (زندانیان) اغلب سر موضع شدنشون واسه برخورد تند امثال لاجوردی و افراد اینها بوده، یعنی یه بچهایی بوده که اطلاعات و اینا سرش نمیشده. برخورد تند اینو، سر موضع کرده من هم بودم سر موضع میشدم وقتی میدیدم اینجور با من برخورد میکنند. من الان فکر کردم به شما چی چی بگم. باز من نشستم نوشتم نظرمو، همینو مبگم من به شما ، من اینجا ده تا چیز یادداشت کردم به شما بگم. من به عنوان اتمام حجت میگم شما دیگه خودتون میدونین چیکار بکنین این یه امتحانی است برای شما. نوشتم
یک
من بیش از همه شما از منافقین ضربه خوردهام، چه در زندان و چه در خارج زندان، فرزند مرا آنان به شهادت رساندند، اگر بنا بر انتقام جویی باشد من بیشتر باید دنبال کنم، ولی من مصلحت اسلام و انقلاب و کشور و حیثیت ولایت فقیه و حکومت اسلام را در نظر میگیرم، من قضاوت آیندگان و تاریخ را در نظر میگیرم.
ده دفعه تا حالا به احمد آقا گفتم والله من بیش از تو دلم برای امام میسوزه، من میخوام پنجاه سال دیگه برای آقای خمینی قضاوت نکنند بگند آقا خمینی یک چهره خونریز سفاک و هتاکی بود. من نمیخوام در تاریخ اینجور باشه.
چهره ولایت فقیه رو ما کریه نشان دادیم به حضرت عباس پیش مردم، در اثر این تندرویها و بازداشتهایی که بوده، چقدر بازداشت چی میگذره سر اسلام این قدر کارها نبوده که در یک کشور یه همچین چیزی.
این یک.
دو
این گونه قتلعام بدون محاکمه، آن هم نسبت به زندانی و اسیر،حالا اسیر شمان دیگه! قطعا در دراز مدت به نفع انهاست و دنیا ما را محکوم میکند. و انها را بیشتر به مبارزه مسلحانه تشویق میکند. مبارزه با فکر و ایده از طریق کشتن غلط است.... شخص نیستند اینا، یه فکر و ایده اینها دارند، یه رَوش است، یه منطقه ولو منطق غلط، با کشتن حل نمیشه بدتر میشه.
سه
روش پیغمبر را با دشمنان خود در فتح مکه و جنگ هوازن ببینید به چه نحو بودهاست؛ پیامبر با عفو و گذشت برخورد کرد و از خدا لقب «رحمه للعالمین» گرفت.
روش امیرالمومنین با اهل جَمل را پس از شکست آنان ملاحظه کنید.
درجنگ جمل، طلحه و زبیر و عایشه و اینا اومدند با امیرالمومنین جنگ کردند، بعد که... حالا جنگ تموم شد عبدالله زبیر، عایشه، نمیدونم چی اینا یک عده تو بصره توی یه خونه بودند. به امیرالمومینن گفتند آقا یاروها اینجان گفت ولشون کنین.
بعدش آمد موسی ابن طلحه، را گرفته بودند، بردند زندان کردند، پسر طلحه را بردنش زندان. امیرالمومنین گفت موسی پسر طلحه کجاست؟ گفتند در زندان. گفت برین بیاریدش. تا اومدند گفتند که امیرالمومنین موسی را احضار کردهاست خودش گفت انالله و انا الیه راجعون
همه میگفتند انا لله انا الیه راجعون. یقبن کرد میکشنَش امام گفت خوب موسی پیشیمون نیستی از این کاری که کردی؟ گفت چرا یا علی. گفت سه مرتبه رو به قبله بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه. گفت بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه. فرمود اموالت هم توی این چادر است بر دار و برو خونه. این برخورد اینجوریه.
پیغمبر وقتی که مکه را فتح کرد مثل ابوسفیانی که در رأس دشمنان بود خونهاش را مأمن قرار داد، بر خورد اینجوری بود. در جنگ هوازن، مالک بن عوف نصری رئیس هوازن وقتی که فهمید مکهایها شکست خوردند، گفت مکهایها عُرضه نداشتند. ما به حساب محمد میرسیم. سی هزار نفر جمع کرد و با محمد جنگ کرد. فرار کرد و رفت .... بعد پیغمبر قوم وخویشهایش را اسیر کرد، زن و بچه اینا هم اسیر شدند، زن و بچهاش را فرستاد پیش صفیه عمهاش بود گفت اینها را نگه دار و اموالشان را هم نگه دار. به اینها گفت به مالک بگو اگر آمدی اظهار ندامت کردی و مسلمون شدی اموالت را بهت میدم، زن و بچهات رو بهت میدم، صد تا شتر هم اضافه بهت میدم، ریاست قومت هم بهت میدم
مالک ابن عوف هم در جا خودش رو به پیغمبر رسوند و پیغمبر اکرم نه این همه خون ریخته شده و این همه چیزها و اینا بود سیاست این جوریس سیاست رهبری
فَبِمَا رَحْمَه مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک...
به رحمت الهی، در برابر مردم نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند
و یا
وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ
( ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادهایم)
اینها درس است برای ما، ما با این برخوردهایی که داریم میکنیم غیر از اینکه خانوادهها را ناراحت میکنیم. همه را ازخودمون دور میکنیم همیشه که ما سر قدرت نیستیم و در آینده تاریخ روی ما قضاوت میکنه.
بله نوشتم که روش امیر المومنین با اهل جمل را بعد از شکست آنان ملاحظه کنید
چهار
البته من چون سرسری حالا نوشتم دیگه حالا خیلی واضح نیست. چهار
بسیاری از افراد سرموضع را، رفتار بازجوها و زندانبانها، آنان را به سرموضع کشانده و الا قابل انعطاف بود.
پنج
مجرد اینکه اگر آنان را آزاد کنیم به منافقین ملحق میشوند موجب صدق عنوان محارب و باغی بر آنان نمیشود، امیرالمومنین نسبت به ابن ملجم هم قصاص قبل از جنایت انجام نداد با اینکه خودش فرمود او قاتل من است. گفتند یاعلی پس قصاص کنیم.قصاص قبل از جنایت درست نیست. نقل کردند که .... بهار (الانوار) هم نقل میکنه.
شش
مجرد اعتقاد، فرد را داخل عنوان محارب و باغی نمیکند
من خودم اینو از آقا (خمینی) پرسیدم، به یکی از شما هم گفتهام. گفتم آقا اگه یه کسی بگت که من آقای خمینی را قبول ندارم ، این جمهوری اسلامی را هم که شما درست کردین من قبول ندارم و به مسعود رجوی هم علاقه دارم، به همین عبارت خدا شاهده، به آقا گفتم مسعود رجوی هم علاقه بهش دارم اما ما میدونیم اگه ولش کنیم، میگه من اگر چنانچه بروم سلاح نمیگیرم با شما در بیافتم. میرم مشغول کارم میشم. این شخص را ما نگهش داریم یا آزادش کنیم؟ آقا گفت برای چی نگهش داریم؟ این تعبیری است که من از خود آقای خمینی شنیدم. گفتم یه مسعود رجوی هم بهش علاقه داره، مجرد اعتقاد فرد را داخل عنوان محاربه و باقی نمیکند.
و ارتداد سران فرضا، اولا سران شون میان اینجا میگند ما مرتد نیستیم. اونوقت میگند اسلام حقیقی ما داریم. شما اسلام آمریکایی دارین. آقای خمینی هم میگه اسلام رو هم دو قسمش کردند که بله میگن ارتداد سران فرضاَ موجب حکم به ارتداد سمپاتها نمیشود.
هفت
قضاوت و حکم باید در جو سالم و خالی از احساسات باشد «لایقضی القاضی و هو غضبان» اینهمه روایات ما زیاد داریم. الان با شعارها و تحریکات جو اجتماعی ما ناسالم است،
این مسئله که آقای موسوی اردبیلی که من میدونم خودش از همه لیبرال تره، تو نماز جمعه میگه که این همه بایستی اینها باید اعدام بشن،اصلا من مخالف با عفو بودم خودش بیش از همه (مخالف تره)جو و اینها حالا اینجور میگه؟ و بعدم تو نماز جمعه شعار میدن زندانی منافق اعدام باید بشه. آخه ما که میفهمیم اینها دارن جو دارند درست میکنند که دیگه. این جوه است که داره میکنه حتی منم بعضی از اینا میان میگن آی این یارو داره از منافقین حمایت میکنه بر پدرشون اما آخه این میشد؟
الان با شعارها و تحریکات جو اجتماعی ما ناسالم است،
ما از جنایت منافقین در غرب ناراحتیم به جان اسرا و زندانیان سابق افتادهایم، وانگهی اعدام آنان بدون فعالیت جدید، زیر سئوال بردن همه قضات و همه قضاوتهای سابق است، کسی را که به کمتر از اعدام محکوم کردهاید به چه ملاک اعدام میکنید؟ حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع کردهاید فردا در جواب خانوادهها چه خواهید گفت؟
تا این که من الان خانوادهها که یه خورده بو بردهاند اینجا چقدر نامه به ما فشار آوردهاند، کسی دسترسی به آقای خمینی که ندارند، به شما هم که دسترسی ندارن، شورای عالی قضایی هم که کسی را راه نمیدند که، همه میان (اینجا) فشار میآرند. این خانوادهها ، چی جوابشون رو می دین شما ؟
(نفر دیگر؟) بله
هشت
من بیش از همه به فکر حیثیت حضرت امام و چهره ولایت فقیه میباشم و نمیدانم موضوع را به چه نحوی به ایشان رساندهاند، این همه ما در فقه بحث احتیاط در دماء و اموال کردیم همه غلط بود؟ دما و اموال محترم است و باید احتیاط کرد و اینا؟!
نه
من چندین نفر از قضات عاقل و متدین را دیدم که ناراحت بودند و از نحوه اجرا شکایت داشتند و میگفتند تندروی میشود، و نمونههای زیادی را ذکر میکردند که بی جهت حکم اعدام اجرا شده است.
ده
در خاتمه، مجاهدین خلق اشخاص نیستند. یه وقت یک خان است اونجا رو میگن میکشیمش خلاص میشد. اما این شخص نیست، این عجر است این منطقی است که حنیف نژاد و نمیدونم کی اینها را القا کردند، منتها اینها از ازش دارن، سو استفاده میکنند. این منطق رو اینها تو بچهها جا انداختند.
این که داره جونش رو فدا میکنه و انتحار میکنه بالاخره معتقده دیگه باباجون. این فکر را ما باید یک جوری میشد با فکر از بین میبردیم حالا ما نداشتیم کسی رو که با منطق با اینها صحبت کنه حالا بریم اعدام کنیم؟ خوب خلاص میشیم، قطعا خلاص نمیشیم!...
و به عقیده من این خودش ضربهای است به جمهوری اسلامی و انقلاب. در خاتمه مجاهدین خلق اشخاص نیستند یک سنخ فکر و برداشتند، یک نحو منطقاند و منطق غلط را باید با منطق صحیح جواب داد. با کشتن حل نمیشود بلکه ترویج میشود.
انشالله موفق باشید. این رو من نوشتم دادم خدمت شما.
حالا این شما خودتون میدونید حالام محرم است شما تو محرم دیگه اخه عزیز من ... در عین حال خودتون میدونین.
بله من از باب اینکه، من از باب اینکه شما را گفتم من چهرههای خوبی میدونستم و میدونم که در آینده دیگران چه کردند به دست شما اجرا شده ضربه اش رو شما میخورین
حسینعلی نیری: اجازه بدین...
در رابطه با شیوه کار خودمان. از روز اول که ما این پیام را گرفتیم خدا شاهده که ما با این نیت که روز قیامت باید جواب این را بدیم و در خدمت برادرها جلسه تشکیل دادیم و تک تک اینها را آوردیم تو اتاق. مورد داشتیم که چهار بار این را آوردیم باهاش صحبت کردیم. کرارا داشتیم که سه بار باهاش صحبت کردیم. یعنی تا اونجایی که واقعا به مرحله ی صددرصد نرسیدیم که اون عنوانی که امام معین فرمودهاند و این فرد معتقده ، امضاء نکردیم.
آیتالله منتظری: فکر کردین که این چطور سر موضع شده؟
نیری: من حالا عرض میکنم هدمتتون. این اول شیوه کارمان بوده، مواردی که تا به حال اجرا کردیم تمام مواردی بوده که به اتفاق آراء بوده.
آیتالله منتظری: همه جاها که اینطوری نبوده.
نیری: حالا ما خودمونو داریم میگیم.
مواردی که تا به حال اجرا کردیم تمام مواردی بوده که به اتفاق آراء بوده. حتی در برخی موارد جناب حاجآقای اشراقی احتیاط میکردند، باز با بعضی برادران دیگری هم که در زندان بودند مشورت میکردند. الان موارد متعددی داریم که دو امضا دارد و ما اصلاً اجرا نکردیم.
و از این بابت است حدود چهل مورد داریم که به اتفاق آراء امضا کردیم. فقط به لحاظ اینکه اینها یا تنها فرزند خانه بودند یا پسری بوده که خواهرش اعدام شده، یا برادرش اعدام شده، در حدود بیست و چند نفر هم داریم که اینها وقتی آمدند زندان حدود شونزده هفده سالشون بوده و الان بیست و سه چهارسالشونه. حدود چهل و خوردهای از اینها که سه تا امضا شده باز الان ما اجرا نکردیم. فقط به این لحاظ که گفتیم تا آخرین روز یک اتمام حجت دیگری با اینها بشه که اگر واقعا راهی برای برگشت نبود آنوقت تصمیم گرفته بشه.
حالا حدود چهل، چهل و خوردهای از اینا داریم که سه امضائیه (نیری و اشراقی و پورمحمدی) یعنی صد در صد ما بهش معتقدیم، فقط به این لحاظ که یا تنها پسر خانه بوده، و یا برادر یا خواهرش اعدام شده و یا از اونایی بوده که شونزده پونزده شانزده سالش بوده اومده تو زندان، و تا حالا زندان تو زندان پخته شده، اینها را ما باز خدا شاهده که احتیاط کردیم و الان همه برگههاش توی یه پاکت جداگانه است.
آیتالله منتظری: در فقه ما میدونی که در فقه ما مرتد زن اگه باشه اعدام نمیشه. من یکبار این را خدمت امام گفتم که ابن ادریس ادعای شهرت میکند که در محارب هم زن اگه باشه نباید اعدام کرد، صاحب جواهر هم نقل میکنه بسیاری از فقهای ما هم همین را گفتن منتهاش آقای خمینی نه میگن تو اون درجاتش فرق میکنه....
اما ادعای شهرت میکنند که محارب هم مثل مرتد میمونه باشد زن اگر باشد نباید اعدام کرد. یک روز من به آقای خمینی سه چهار سال پیش گفتم آقا اگه میشه بگید زنها را اعدام نکنند مگر قاتل باشند .... حالا چه زن و مرده من نمیدونم.
نیری: و در مورد دخترها باز خدا شاهده که تا اونجا که میتونستیم چونه زدیم. این برادر شاهده من که اعصابم قوی است، واقعاً اعصابم خیلی قوی است. من پریروز که فقط دخترا را میدیدیم دیگه اصلا داغون شده بودم. یعنی به التماس افتادیم که این دو خط بنویسه و ما بگیم بره برگرده زندان.
آیت الله منتظری: بهشم نگفتید اعدامت میکنیم؟
عضو هیئت مرگ: نه نه نه اینها که نمیشه نخیر. ما هیچ چیز نمیشود.
ما به عنوان یک محاکمه سؤال میکردیم سوالات مختلفی میکردیم (منتظری: بله) و در ... ما به این هم اکتفا میکردیم که اگه این فقط مینوشت فقط مینوشت ما اکتفا میکردیم که اگر مینوشت که چون سازمان محارب منافقین با این نظام داره مبارزه میکند و اینجانب اگر چه اعتقاد به این نظام ندارم اینم بهش میگیم بنویسه و این جانب اگر چه اعتقاد به این نظام ندارم، ولی چون اعتقاد به مبارزه با نظام هم ندارم لذا اعلام کردم که از سازمان جدا شدم. این را ما کنار میگذاشتیم. و حتی به این هم اکتفا میکردیم و در تمام این موارد خوب ما طلبهایم و معتقدیم که قیامتی هست و (منتظری: بله) که نمیشه من در مواردی که تا بحال اجرا کردیم، یک سر سوزن خدشه نداشت.
......
آیتالله منتظری:بالاخره من همین که عرض کردم ببین شما من، من یکی از افرادی هستم که هیچکس نمیتونه منکر بشه که از خیلی از افراد در انقلاب سهم بیشتری دارم. سابقهام در انقلاب زیادتره، زندان رفتم، کتک خوردم، با منافقین هم درگیر بودم، پسرم رو هم کشتند، تو زندان هم با ما درگیری داشتند. دلم برا انقلاب میسوزه. و به عقیده من عرض کردم از چیزایی که بسیار ضربه به انقلاب ما میزنه اینه.
من یک روز خدمت آقای خمینی گفتم اموال زیادی از افراد گرفته شده بیجا، این مصادرهها همهاش درست نیست، پاسدارها تندروی کردند، ما نُنُر کردیم سپاه پاسدارانمون رو، هی گفتیم سپاه سپاه، سپاه هر جا رو خواست از مردم گرفت. هر جا رو خواست عرض میکنم اینا.
و الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم.
(حکومت با کفر باقی میماند، ولی با ظلم هرگز)
آقا(خمینی) خیال میکنه و شما خیال میکنید با این کارتون انقلاب را تضمین میکنید من عقیدهام این است که ما اگه یک نفر مظلوم توش باشه، انقلاب ما شکست میخورد.
الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم.
اینقدر که شما داریم میکشیم، شاه ده یکشم نکشت. ما مرزهایی داریم که بگوییم ما عدالت اسلامی زیادی کرده باشیم، ما میشد به اینجا ها نرسونیم.
گردن لاجوردی خرد بشه، حالا همه ورداشتن صحبت میکنند میگویند کسانی که جمهوری اسلامی کسانی که در عفو شرکت کردند اونا شریک خون یک بسیجی هستند. اینا چی چیاش هستن و اینا تندرویهای اونها، اینها رو سر موضع قرار داد و جاذبه اون نامردا رو زیاد کرد.
ما یک زندانی تو زندان هست تا تونستیم بهش فشار آوردیم، آخر کارهم که آمد بیرون نه تو دانشگاه راش دادیم، نه کار بهش دادیم نه برخوردمون باهاش خوب بود، هر روز مزاحمش بودیم، خوب چه خاکی به سرش بکنه، تو دانشگاه راش نمیدیم، کار بهش نمیدیم. من نامه داشتم از این به من نوشته بود از یکی از استان کهگیلویه نوشته من یک معلم بودم برای یک اعلامیه منو بردند ۱۶ ماه زندان در شیراز، بعد که آزاد شدم دیگه راهم ندادن تو فرهنگ، گفتند نه تو نباید تو فرهنگ باشی. هر چه به اینا گفتم بابا من نیستم با اینها، رفتم ساندویچ فروشی باز کردم ساندویچ فروشی میکنم حالا هر چه میروم اجازه کسب بگیرم میگن نه میگویند چون شما 16 ماه زندان بودی ساندویچ فروشی به من نمیدن اجازه خب چه خاکی به سرش بکنه ناچاره میمونه اونام .... درکش میکنن بیا اینجا برو دانشگاه میره میشینه درکش میکنن اینجوری ما جاذبه برا اینا درست کردیم، ما اینها را سرموضع قراردادیم و اگر یکی توی اینا مظلوم به ناحق کشته بشه یا بیگناه یا کم گناه باشه این به جای اینکه تقویت جمهوری اسلامی باشه، تضعیف جمهوری اسلامی میشه. و شما الان چون فکر می کنید بالاخره یک ماه دیگه دو ماه دیگه بالاخره در زندانها باز میشه، بالاخره جواب مردم رو چی میدین؟
.......مثلا باختران تو اصفهان میگویند بچه من حالا هر کوفتی بود حالا یک عقیدهای داشت برای عقیدهاش چرا اعدامش کردی شما؟
تو آقای نیری که بچه منو محکوم کردی به ده سال به چه حسابی بود، فعالیتی تازهای داشت که اعدامش کردی؟ هیچ جواب ندارین.....
من اونیکه وظیفه شرعیام بود که بتونم یه خرده بخوابم. نه نمیخوام بخوابم ولی منظورم این است که من دلم برای انقلاب، خیال نکن من دلم واسه انقلاب،...
نه اینها قوم وخویش من نیستند و به اینا هم هیچ علاقهای ندارم، ... پدر همشون، مسعود رجوی هم از همه بیشتر بدم میآد. اگه گیرش میاوردم اصلا تیکه تیکه میکردم.
قطع نوار
هی تبلیغ کردند بدبختیمون یک بچه رو برا یه اعلامیه گرفتین بردین تو زندان گذاشتین پیش سران اینا و هر چه تونستن روش کار کردن و ما هیچ روی اینا کار نکردیم...آنوقت حالا یه
حالا ماه محرم هم هست حالا دیگه خودتون میدونین.
مرتضی اشراقی: بیشتر از، بیشتر از صد تا از این پروندهها دادگاهی هم حکم صادر کرده بود
منتظری: خیلی خوب حالا.
نیری: اینا اون کسانی است که در رابطه با اجراست و البته این ابعاد مختلفی داره ولی اون قسمتی که در رابطه با اجرا بود ما خدا شاهده کمال احتیاط را کردیم... عرض کردم الان حدود چهل، چهل و خورده ای از این لیسته امضا هم داره ولی فقط به خاطر احتیاط نگهش داشتیم و اجرا نکردیم.
آیتالله منتظری: ببینم حالا فردا اگه به شما بگویند آقای نیری کسی که شما محکومش کردید به ۱۰ سال چرا اعدامش کردی؟ جواب چی میدی؟ باید .... کنی دیگه. باید بگی میگی؟
پورمحمدی: باید بگیم میگیم آقای خمینی نوشته ، یاید اینکارا بکنیم دیگه.
آیتالله منتظری:باید بگی اطلاعات گفته. میگی؟
نیری: و شما این را مطمئن باشید که اگر گروه دیگری غیر از ما بود. شما واقعیت اینه که اگر گروه دیگری غیر از ما بود آمار تهران مطلقا سه برابر بود.
آیتالله منتظری: تو شهرهای دیگه همه کارا رو کردند.من همینو میگم دیگه تو اهواز میگفت تو اهواز خیلی دیگه افتضاح بوده ، خیلی افتضاح بوده.
نیری: نه، ما با اینکه اگر همین مقدار مینوشت. فقط بنویسه که چون فقط همین عبارت را همین که چون سازمان منافقین...(حرف تو حرف میشه و مفهوم نیست)
آیتالله منتظری: بالاخره من وظیفه ام بود که گفتم.
مصطفی پورمحمدی: اون مطالبی که اتفاقاً شما در مقدمه گفتید واقعاً حرف در موردش زیاد داریم. ... شدن، این یه بحث جدیه...اما...
مثلا روز چندم بود من خبر اصلا نداشتم. قم یه روزی بودم منو سریع تلفن کردند که سریع بیا بعدش هم شروع شده بود و ما هم چون کارمون چیز دیگهای بود اومدیم و من بیشتر احساسم این بود که و این دست هر کس دیگه ای هم بیافته احتمال داره همونطور که بهشون میگن تندروی بکنند و حالا امام حکم رو داده، دوباره نامه شما تازه ما خبر هم نداشتیم. نامه شما رفته. دیدیم جوابم باز دادن اون روز شما رو خواسته بودن بالا دیگه رفتید بالا باز به نحوی من نبودم دیدیم که نه گفتند مرجع تقلید و فقط نسبت به زنها مثلا یک رعایتی چیزی اینها بشه.
آیتالله منتظری: اینم میدونید که اصفهان یک زن آبستن هم توش بوده، اون که به من گفت اون اصفهان در اصفهان یک زن آبستن ام اعدام کردند.
پورمحمدی: اون روز که مثلا چندم شد یعنی ما که عُرضه اینو نداشتیم جلوی حکم رو بگیریم. مهم تلاشمون این بود که جلوی زیاده روی و تندروی رو بگیریم.
آیتالله منتظری: آخه این شورای عالی قضایی من واقعا نمیفهمم آقای این تلفن میکنه آقای مرعشی .... اقای منتظری بیاد. گفتم آقاجون من نامه نوشتم امدم دادم نامه رو هم فرستادم برای ... مسلح من اینقدر دیگه شجاعت داشتم که نامه برای شورای عالی قضاییه هم فرستادم. شما چی میگن، میگید .... آخه شما پس تلفن کن به امام میگم اخه تلفن کردم دیگه ، میگه خوب پاشو برو میگم من چرا برم به خدا من اینجوری ؟ شما شورای عالی قضاییه هستین اگه مخالفین خوب پاشو برو همینجوری بگو.
مرتضی اشراقی:نه اون محدودیتهایی که میگه درسته...
پور محمدی : این بخش سیاسیشه ... متاسفانه ولی بهر حال
آقای منتظری: نه هیچش هم سیاسی نیست.
پور محمدی: نه میگم او برخوردایی که میشه...، علنی و آشکار و غیر آشکارش خیلی وقتا زیاده رویه، .....
آیتالله منتظری: نه هیچش هم سیاسی نبود من اگه راستش به خاطر شخص امام و انقلاب نبود من نامهام را پخش میکردم. و میدونین این چقدر به نفع دشمنان بود؟
نیری: آره خیلی تبعات ناگواری داشت ...
منتظری: اما من گفتم به امام هم اقلاً من بنویسم و اگر چنانچه با آقای خمینی میشد حرف بزنی، اگر میگذاشتند من ده دقیقه میرفتم با آقای خمینی حرف بزنم من عوضشان میکردم. من میفهمم آخه یک جور دیگه بساطو برای آقا خمینی رو درست کردند.... ولش کن خودشونن آقا شرایطه. میگم یک احمدی که خودش اومده به من میگه بعدا احضارش کرده بعد خود امامم هم میگه بعد نمیزارن بره با امام حرف بزنه، میگن به امام هیچی نگو.
عضو هیئت مرگ: برای چی اینطور گذاشتی آخه حاکما رو اینا حاکمن که همینطوری میشه
پورمحمدی: من تعجب میکنم که این آقای نیری، از روز اول که اومدیم حالا من که همهاش نبودم نصفش بودم تقریبا توی شهرای دیگم بودم ایشون همچنان نظارت شدید داشتند یک دونه بهشون اجازه نمیداد بدونه این که خودشون ببینه و نظر قطعی بده، من تعجب میکنم که این آقای احمدی چرا اینقدر شُل اومده.
آیتالله منتظری: گفت نوشتم نه گفت نوشتم گفتم من با این مخالفم. گفت من نوشتم منتها اکثریت گفتم اکثریت گفتند....
آیتالله منتظری: گفت من نوشتم
پورمحمدی: بله ایشون تهران چند مورد بودند اونم به اتفاق گفتم این نمیخواهیم حکم تهران خراب بشه. ولی خوب اینجوری شد
منتظری: نه اونجا میگفت، میگفت من نوشتم احمدی اون دفعه میگفت اون دفعه میگفت من چند بار نوشتم که من مخالم .
نیری: اما یک مورد همه هم سه امضایی گرفتیم.....
منتظری: خوب دیگه
پور محمدی: ولی بهر جهت این قضیه را حل نمیکنه مشکل قضیه ما بهر جهت مجبور بودیم این حکمی که پشتاش هم سفت هستند نذاریم خراب بشه، زیاده روی و تندروی و بی حساب و کتاب نشه و هر کسی الان حالا تعداد زیادی خوب باز بهر جهت چیز شدن از اونا ما خیلی هم زیاد داریم.
آیتالله منتظری: حالا اینو اگه صلاح میدونینو بگین تموم شد به محرمه امام حسین دیگه حالاباشه به احترام امام حسین بسه.
نیری: من چند روز پیش به آقایون من چند روز پیش به آقایون عرض کردم که ما رفتیم همچین بود که در دادگاه ایام محرم رو قطع میکردیم من بهشون خواهش کردم که هر چی داریم اینا آقایون ...
آیتالله منتظری: زود بُکشیمشون تا محرم نشده
اشراقی: همین اره یک جای ساده هم که مشهد بودن
نیری: مشهد بودم ما به احترام محرم هیچ وقت این اجازه نمیدادن زمان ایام تا محرمش... این دیگه خلاف عرف چیزی بوده اونجا بود.، من اصلا خودم چیزم اینطور بود اصرارم این بود که اگه بشه تموم بشه که ما دیگه نکشونیم آقایون گفتند ما میترسیم که دوباره هم بخواند ادامهاش بدند، فاصله زمانی طولانی میشه، عجله میکنیم این چند شب هر چه هست دیگه مثلا تموم بشه. این دو سه روزم دیگه من نبودم که ...
مرتضی اشراقی: ما از اول صبح میرفتیم حاج آقا تا ساعت ده و ده و نیم (شب) آنجا بودیم و خدا شاهده که.....
آیتالله منتظری: شما فکر خانوادهها را هم کردهاین که وقت ملاقات مییاند چی میگین، کی جواب میده به خانوادهها؟
پور محمدی: ما چی بگیم حاج آقا شما بگو ، شما اینو بگین
برین شورای عالی قضایی معرکه بگیرید. مرده شورشون ببره، به من متوسل میشه میگم با با خون من نامه نوشتم به امام رضا...
رئیسی: اونها خودشون رو کشیدن کنار...
اشراقی: اونها خودشون رو کشیدن کنار...
آیتالله منتظری: مگر شما مسئول شورای عالی رهبری نیستین؟ خب بگین با با چی جواب بدیم مردمو
ابراهیم رئیسی: آخه شورایی که همهاش میرند دنبال درس و بحث و...
حرفها مفهوم نیست
ابراهیم رئیسی: هفته ای سه روزه که ما جلسه داریم...
آیتالله منتظری: بدبختی ما اینه. دستگاه قضایی ما، که آقای موسوی اردبیلی هنری که میکنه اینه بگه آقا،حالا آیا در مرکز استان اینا رو اعدام کنیم یا همین جا تو همین شهر خودمون؟
نیری: حالا اگه خود شورا که مسئول این کار است اگه بیافته جلو کارا رو کنترل کنه... تو همه کارا همینطوره.
پور محمدی: حالا قرار شده ظرف چند روز آینده، [اینجور که] جلسه بوده و تصمیم گرفتند، چون اگه آقای رئیسی جزئیاتش را بگند بهتره مستند تره
رئیسی: تا چند روز دیگه ملاقاتها آزاد بشه، تا اون بخش زیادی که زندانی هستن با ملاقاتی، اون تعداد زیاد از نگرانی در بیاند، جمع زیادی از خانوادهها نگرانند. اون تعداد از نگرانی در بیاند. بقیه را هم بنحوی مطرح بشه.
ابراهیم رئیسی: قرار است حاج آقا که پنج شش روز دیگه ملاقاتها کلاً آزاد بشه . یعنی نوبت به نوبت...
آیتالله منتظری: محدم همین حالا دو روزش از محرم گذشته الآن..دو روزش گذشته از محرم می خواهین احترام محرم رو حفظ کننین این ماه محرم
ابراهیم رئیسی: ملاقاتها.. آقای شوشتری برنامه ریزی کردند دیروز صحبت شد که ملاقاتها، همون طور که فرمودید یعنی همه خانوادهها الان نگرانند. حالا یک بخشی نگران میشن الان دیگه همه نگران نمیشن. ملاقاتی آزاد بشه. خود این کلی جو شکنی میکنه نصف خانواده ها ...
منتظری: نه بدتر میشه نمیفهمن ؟ بالاخره ملاقاتی اونام میان دیگه
پور محمدی: حالا قرار شده بگند که با توجه اینکه ارتباطاتی با خارج بعضی هواداران دارند...
عضو دیگر هیئت: اولا که آقای موسوی اردبیلی خودشون مطرح کرده آقای خامنه ای...
آیتالله منتظری: نه تو شهرا میگن بردنشون تهرون، تهرون اونوقت جوابشونو چی میدین؟ .... ملاقات گفتن بردنشون تهرون
نیری: راجع به این ماه محرم...
آیتالله منتظری: ما تو جمهوری اسلامی ما اینقدر دروغ بهگیم به مردم اینقدرخلاف واقع بگیم من نمیدونم این اخه چیه
نیری: راجع به این ماه محرم اگه اجازه بدین حاج آقا، ما یک تعدادی از اینها را از اتاقاشون آوردیم برای همین برخورد. یه بار برخورد کردیم و نظر ندادیم، اینها الان در سلولهای انفرادی هستن، اگر اینها را الان نظر ندیم و برگردنیم توی بند عمومی، اینا باز مسائلی ایجاد میکنه، اگر اجازه بفرمایید،
آیتالله منتظری: من هیچ اجازهای نمیدم
نیری: حدود دویست نفر هستن
آیتالله منتظری: من هیچ ی رو نمیگم
نیری: که اینها رو...
منتظری: نه با یکیشم مخالفم ، من با یکیشم مخالفم
نیری: اینا رو رسیدگی کردیم ؛ رسیدگی کردیم تو انفرادی هستن
منتظری: شما خودتون میدونین.
نیری: اگر اجازه بدین...
منتظری: من اجازه به من نگو اجازه بدین شما خودتون میدونین
نیری: چون اینو فردا گفتن...
منتظری: شما خودتون میدونین من نظر خودم را به شما گفتم.
نیری: برگردن به اتاقاشون...
منتظری: من من نظر خودمو به شما گفتم.
نیری: چشم اطاعت میکنیم و بقیه را هم دیگه نمییاریم.
منتظری: این نظر منه من نظر خودمو به شما گفتم همه تون میدونین
نیری؟: تموم شد و رفت
نیری: این چند نفرشون نیمه کاره است چون حالا اگه اینارو برگردونیم به اتاقاشون
یک بار اومدن اینا دیگه....
نیری: یک بار اومدن . اینا اگر برگردن نمیشه اگر برنگردن
دو سه نفر با هم میگویند ؟:چرا نمیشه چرا نمیشه؟
نیری: در زندان یکسریش چون بهم خورده اوضاع.
رئیسی: میشه نگهداشت تو سلول ها میشه نگه داشت بهر صورت
نیری: مگه ما یک مدت جداشون بگذاریم
رئیسی: مگه میخواستین جداشون بذارین
آیتالله منتظری: بالاخره من نمیدونم من با اینکه میدونم که آقای خمینی نوشتند و متن از آقای خمینیه اما من نمیدونم حالا چه جوری توسط اینا حالا آقای خمینی رو منقطع کردن از همه بعد هر جور هم میخوان ... میندازن زیر آقا ی خمینی صاف و پوست کنده بله. ما اونچه رو میفهمم نمیتونم نطرمو نگم. به انقلاب هم از شما کمتر اعتقاد ندارم.
رئیسی ؟: همه انقلاب از برکت وجود حضرت عالیه
نه برکت ندارم دلم برای انقلاب میسوزه.دلم به احمد آقا گفتم دلم برای شخص آقای خمینی میسوزه. که تو تاریخ فردا مینویسند آقای خمینی اینجوری بوده. حالام تو روزنامه ها میگنا منتهی حالا تو ایران جرات نمیکنند بگن در خارج بعد درآینده میگند. من دلم نمیخواست ولایتو ، مردم از ولایت فقیه داره چندششون میشه، من دلم نمیخواست ولایت فقیه به اینجا برسه.
توضیح: با توجه به کیفیت بد نوار (تبدیل ان از آدیو به دیجیتال) ، نحوه دیالوگ و فاصله نفرات از میکروفون در بسیاری از موارد کلمات و جملات مبهم و غیر قابل تبدیل به متن بود.
مهرداد کاوسی
2016/10/22
1395/08/1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر