معرفی شعبه اطلاعاتی-امنیتی هابیلیان – قسمت چهارم به سرکردگی محمد جواد هاشمی نژاد
سلسله مطالب حاضر فعالیتهای هابیلیان یکی از شعب اطلاعاتی-امنیتی رژیم، علیه مجاهدین را بهطور اجمالی بررسی میکند.
قسمت چهارم
تولید کتاب و فیلم های سفارشی از سوی دستگاههای امنیتی
بریده مزدوران استخدامی تحتعنوان «عضو سابق»
تولید کتاب با هدف تحریف تاریخ
از وظایف محوله به شعبه اطلاعاتی-امنیتی هابیلیان تولید و انتشار کتاب علیه مجاهدین است. ازجمله کتابهایی که توسط این ارگان منتشر شده میتوان از «روزشمار وقایع تروریستی ایران»، «الرجال الصادقون»، «ترور به جرم خدمت» نام برد.
بخش دیگری ازاینگونه انتشارات، دروغپردازی تحتعنوان خاطرهنویسی توسط بریده مزدورانی است که به استخدام وزارت اطلاعات درآمده و در راستای پیشبرد خط سرکوب، ترور، کشتار و شکنجه مجاهدین منتشر شده است.
صنعت سینما و فیلمهای سفارشی از سوی دستگاههای امنیتی
پهنه دیگر فعالیت شعبه اطلاعاتی-امنیتی هابیلیان، «سندسازی» برای فیلمهای سفارشی حکومتی است. همان فیلمهایی که ارگانهای اطلاعاتی ازجمله وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و… سفارشدهندگان و تأمینکنندگان مالی آنها هستند. هاشمی نژاد در این رابطه میگوید:
«الان هر محقق یا فیلمسازی که بخواهد در خصوص تروریسم در ایران کار انجام بدهد، از منابع ما استفاده میکند. مثل فیلم «ماجرای نیمروز». یا مستقیم به ما مراجعه میکند یا غیرمستقیم از آثار ما بهره میبرد». (روزنامه جوان وابسته به سپاه – ۹شهریور۱۳۹۸)
جواد هاشمینژاد در زمینه علت نیاز مبرم رژیم به تهیه چنین فیلمهایی با هزینههای نجومی گفته است:
«… رئیسجمهور روحانی رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور هم هستند اعلام میکنند وقایعی که در سال ۹۶ رخ داد کار مجاهدین بود. وقایع سال۹۶ چه بودند؟! حدود ۹۰شهر ما در آشوب کشیده شده بود… [مجاهدین] توانایی اینکه صحنه را در دست بگیرند بهخوبی دارند و این موضوع مهمی است…» (هابیلیان-۲۰مهر۱۳۹۸)
بریده مزدوران استخدامی تحت عنوان «عضو سابق»
یکی از اهرمهای شناخته شدهٔ دستگاههای اطلاعاتی-امنیتی رژیم، ازجمله هابیلیان برای مستندسازی و اعتباربخشی به دروغهای تولیدی، استفاده از خائنین است. رژیم برای سوءاستفاده از اعتبار مجاهدین در جامعه، مأمورین استخدامی خود را با عنوان «عضو سابق مجاهدین»! بهکار میگیرد.
پس از تغییر حاکمیت در عراق در سال۱۳۸۲ از سوی نیروهای آمریکایی در جنب اشرف در عراق، محلی بهنام «تیف» با هدف اعلان شد استعماری «فروپاشی نرم تشکیلات مجاهدین» برپا شد. این مکان به چراگاه وزارت اطلاعات برای شکار مزدور تبدیل گشت.
کسانی که پس از جنگ آمریکا در عراق، توان ادامه مبارزه را نداشتند، به این محل منتقل شدند. وزارت اطلاعات برای جذب و استخدام مزدور بهسرعت وارد شد تا فعالیت علیه مجاهدین را از همانجا برنامهریزی کند.
در سالهای۱۳۸۳و۱۳۸۴پس از بازگشت برخی از این خائنین به ایران تحت حاکمیت ملایان، آنها ابتدا توسط عوامل وزارت اطلاعات تخلیه اطلاعاتی شده و تعهد همکاری به وزارت بدنام میدادند. پسازآن در نمایشهای موردنیاز هابیلیان بهمنظور پروندهسازیهای مجعول علیه مجاهدین شرکت میکردند.
نمونهای از این نمایشات جلسهای تحتعنوان «بازشناسی تروریسم فرقهای» در تاریخ ۱۳مهر۱۳۸۴ بود که با حضور تعدادی از مزدوران استخدامی استانهای خراسان و مازندران، به مدت دو روز در مشهد برگزار شد.
مزدوران ایرج صالحی، هادی شعبانی، غلامحسین صادقی آبکوه، عبدالله افغان، غلامرضا موسوی، غلامرضا بهروزی، مسعود اولادی و … ازجمله افراد شرکتکننده در این نمایش بودند.
در فروردین۱۳۷۰ حمله سپاه پاسداران به عراق با فضاحت و آبروریزی، همراه با تعداد زیادی کشته و اسیر شکست خورد و ناچار به عقبنشینی شده بودند. در پروپاگاندای وزارت اطلاعات علیه مجاهدین، این فضاحت رژیم تحتعنوان «عملیات کردکشی توسط مجاهدین» وارونهگویی شد. در همین رابطه و در جلسهای که هابیلیان در ۱۲اردیبهشت۱۳۸۵ ترتیب داده بود، تعدادی از خودفروختگان بهعنوان شاهد به تکرار یاوههای اطلاعات آخوندی پرداختند.
برخی از این خودفروختگان در فاصله سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱ بهمنظور شرکت در سیرکی که توسط وزارت اطلاعات در اطراف اشرف برپاشده بود، به عراق اعزام شدند تا کشتار مجاهدین توسط نیروی تروریستی قدس زمینهسازی شود.
مزدور هادی شعبانی با سایر مأموران وزارت علیاصغر وکیل زند و کرمعلی شعبانپور تحت حمایت
ارتش تحت امر نوری مالکی در حال عربدهکشی علیه مجاهدین- سیرک مزدوران- آبان۱۳۹۰
مزدوران غلامحسین صادقی ،غلامرضا موسوی، غلامرضا بهروزی و … جاسوسی از اشرف- عراق
مزدور مهران کریمدادی – اشرف- عراق
ابراهیم خدابنده در خدمت دستگاههای اطلاعاتی و سرکوبگر رژیم
ابراهیم خدابنده یکی از مزدوران شناختهشدهای است که پس از خیانت و تسلیم به دشمن، به خدمت دستگاههای اطلاعاتی و سرکوبگر رژیم ازجمله وزارت اطلاعات و هابیلیان درآمد. وی دستاندرکار خیانتهای بیشمار ازجمله جاسوسی و بازجویی از زندانیان سیاسی بوده و مجری طرحها و توطئههای وزارت اطلاعات علیه مجاهدین میباشد.
مجیزگویی مشمئزکننده ابراهیم خدابنده از دژخیمان شکنجهگر
«ابراهیم خدابنده: … بعد شروع کردم کتاب را ترجمه کردن. ترجمه کردم و انتشارات دانشگاه اصفهان هم چاپ کرد و بعد دیگر در یک شرایط روانی خیلی بدی قرار گرفتم و انگار زیر پای آدم یکدفعه خالی میشود. یعنی اینکه تمام جوانیام رفته است و الان؛ یکی از نفرات وزارت اطلاعات که میآمد در زندان صحبت میکرد، بلد بود چهکار کند! در این رابطه خیلی با من کار کرد و حال من را خیلی خوب میکرد. به لحاظ اینکه میگفت ۲۳ سال عمرت را گذاشتی و چیزهایی یاد گرفتهای که در هیچ دانشگاهی یاد نمیدهند و خیلی از مسئولین ما بلد نیستند و تو فکر نکن که باختهای! تو الان یک دکترای تخصصی داری در یک زمینهای که حالا میتوانی این را استفاده کنی و مثل تو کم داریم! تو این امکان را داری که جبران کنی و میتوانی فعالیت کنی و اینها را در اختیار دیگران قرار بدهی. که من آنجا شروع کردم به مطالعه روی فرقهها و از آن موقع نوشتم و تألیف کردم که از آن فضای حال بد بیرون آمدم».
ابراهیم خدابنده هابیلیان۶تیر۱۳۸۴- بررسی ابعاد مسئله شکنجه
«آن چیزی که ما مشاهده کردیم کاملاً مغایر این بود. در زندان اوین از همهچیز مهمتر رفتار زندانبانان یا نگهبانان یا مأمورین و بازجوها بود، که رفتار فوقالعاده احترامآمیز و با تفاهم بود. امکانات درمانی و غذایی، صنفی بهداشتی و چیزهایی که آنجا فراهم کرده بودند و بازدیدهایی که مدام میشد، از افراد داخلی، از افراد خارجی میآمدند و میرفتند. آن چیزی که من مشاهده کردم در زندان اوین فکر نمیکنم چیزی از استاندارهای اروپایی کم داشته باشد.
… بازجوی من میگفت که در مواردی ما میرفتیم و از قاضی حکم میگرفتیم، حکم شلاق، آنهم در شرایطی که روزی چند ترور در تهران انجام میشد و میدانستیم که اگر این قرارش را نگوید چندتای دیگر ترور خواهند شد و در این مورد هرکجای دنیا که باشد این کار را میکنند که وقتی مسئله امنیتی، مسئله ترور کسی است، باکسی تعارف ندارند، ولی آن را هم فقط از قاضی حکم میگرفتیم و در حکم حتی تعداد شلاق را مشخص میکرد و سوای این دیگر چیزی نبود.
… من هیچوقت از هیچ بازجویی نشنیدم که از لفظ منافقین [مجاهدین] استفاده کند، یا کمتر از آقای رجوی و خانم رجوی به کار ببرند. حتی یکبار من خودم سؤال کردم که من انتظار ندارم، حداقل بر اساس اعتقادات خودتان، چون در روزنامهها مینویسید منافقین، بگویید سازمان مجاهدین خلق یا آقای رجوی! گفتند به خاطر این است که تو این اعتقادات را داری، الان تو که اینجا نشستی با اعتقادات سازمان مجاهدین و رهبریش نشستهای و هرگونه استفاده از چنین جملاتی از طرف ما ممکن است یک فشار روانی روی تو بیاورد و محدود کردن تو تلقی بشود و چون ما نمیخواهیم هیچگونه شائبهای باشد که احیاناً فشاری روی تو بوده، ما از این جملات استفاده نمیکنیم. (!)
…. خودم ، مدتها بود که دو تا دندان میخواستم پرکنم و نتوانستم به دلیل حجم کار، شرایط خارج و اصلاً نمیشد چنین کاری بکنم، تا رسیدم به زندان اوین و در زندان این دو تا دندان را پر کردم.
… من الان دو سال است دارم روزنامههای ایران را میخوانم، تلویزیون نگاه میکنیم، ماشاءالله وقت دارم در اتاقم در اوین بنشینم یا کتاب بخوانم، یا روزنامه بخوانم و یا تلویزیون نگاه کنم. … خیلی چیزهایی که روزنامه ایران مینویسد از وضعیت بد زندانها در ایران من خودم وقتی میخوانم میبینم که دارد غلو میکند، آنهم روزنامهای که داخل ایران چاپ میشود …»
مسعود خدابنده و جواد هاشمینژاد
مسعود خدابنده با عنوان«عضو سابق مجاهدین» برای اثبات سرسپردگی خود به خامنهای، هاشمینژاد را که بسیار مورد اعتماد باند خامنهای است واسطه قرار داد.
«آقای هاشمینژاد، سرپرست هیئت نمایندگی کانون هابیلیان در اجلاس شورای حقوقبشر سازمان ملل در ژنو.
مطلبی تحتعنوان “دوران برچیدن بساط دروغگویی [مجاهدین] رسیده است” را در سایت “هابیلیان” خواندم. تا جایی که میدانم جنابعالی و دیگر دست اندرکاران کانون هابیلیان کمر همت به رسیدگی به جنایات [مجاهدین] در ایران و بهخصوص رسیدگی به صدماتی که قربانیان تروریسم کور از اعمال تروریستی [مجاهدین] در ایران دیدهاند بستهاید. همچنین میدانم که یکی از قربانیان این کشتارهای کور پدر شخص شما بوده است… پس از تسلیت به شما و خانواده شما، بهعنوان کسی که خود نیز مدتی در این فرقه بسر برده است، [نمیتوانم] احساس مسئولیت نکرده و عذر تقصیر نخواهم» (مسعود خدابنده- هابیلیان۲۰مهر۱۳۸۵)
جواد هاشمینژاد در پاسخ متقابل به مسعود خدابنده در هابیلیان نوشت:
«جناب آقای مسعود خدابنده، مسئول انجمن ایران اینترلینک
پیش از هر چیز مسرورم از اینکه باب گفتگو و مفاهمهای مشترک بین من و شما گشوده شده است. رهبران گروه رجوی، بزرگترین مانع بر سر راه رسیدن به هر نوع تفاهم و گفتگو هستند و متأسفانه با ابزارهایی که در اختیار دارند و روشهایی که شما از من بهتر میشناسید، همچنان نیروها را در فضای خشونت و دور از واقعیات نگهداشتهاند. باید برای این فکری اندیشیده شود و همهکسانی که مطلقاً خشونت را نفی میکنند به میدان آیند و ایدههای خود را برای بازگرداندن اعضای گروه (که همه میدانیم فقط به خاطر امیال رجوی در عراق گرفتار آمدهاند) به دنیای آزاد ارائه کنند. ازنظر کانون هابیلیان، آنچه اهمیت دارد، تصمیمگیری مستقل آنها است و ایران الزاماً آخرین منزلگه نیست، بلکه باید به آنها فرصت داد تا در جای جهان که میخواهند زندگی کنند، اما لازمه این تصمیمگیری آزادانه، قرار دادن موقتی آنها در فضایی آزاد و دور از کنترلهای تشکیلاتی با دسترسی به اخبار و اطلاعات میباشد. برای مهیا ساختن چنین شرایطی ما به دست اندرکاران و کسانی که میتوانند نقشی در این زمینه ایفاء کنند، یادآور شدهایم که پدید آوردن چنین شرایطی، فقط و فقط منوط به برچیدن بساط تشکیلات گروه رجوی و قرار گرفتن این نیروها زیر نظر صلیب سرخ در کمپی مستقل است. امیدواریم شما و دوستانتان نیز در این زمینه راهکارهای عملی به مراجع حقوق بشری و بشر دوست ارائه فرمائید.
با احترام
سید جواد هاشمی نژاد
«۱۷مهر۱۳۸۵»
چرخهٔ بیپایان دروغ و تحریف و پروندهسازی علیه مجاهدین (قاچاق انسان)!
رژیم آخوندی بارها از طرف ارگانهای بینالمللی بهدلیل «قاچاق انسان» محکوم شده است. رسوایی «قاچاق» دختران و پسران ایرانی برای فروش در کشورهای عربی یا کشورهای همسایه ایرانی، ارگانهای حکومتی و باندهای منتسب به بخشهای مختلف رژیم که در رأس آنها پاسداران جنایتکار و آخوندهای دزد و فاسد قرار دارند؛ پدید شناختهشده و لو رفتهای بهویژه در کشورهای منطقه میباشد.
رژیم دجال آخوندی همواره برای فرار از پاسخگویی با فرافکنی، یگانه هماورد خود یعنی جنبش مقاومت عادلان مردم ایران را به جرائمی که خود مرتکب شده است، متهم میکند.
یک نمونه از این توطئهها در ده۷۰، پروسه طولانی و شکست خورده «برگردانیدن برگ نقض حقوقبشر علیه مجاهدین» بود که دستگاه امنیتی آخوندها با تولید شهود دروغین در مراجعه به ارگانهای بینالمللی برای آن صحنهسازی کرده بود. بطلان تمامی دعاوی رژیم با تحقیقات ارگانهای حقوقی، اثبات شد که شکست خفتباری برای رژیم در پی داشت.
تاریخچه این رژیم مملو ازاینگونه وارونهگوییها ازجمله پنهان کردن سلاح شیمیایی عراق در اشرف۱، پروژه اتمی، اقدامات تروریستی، جنگافروزیها و دخالتهایش در امور داخلی سایر کشورها و… میباشد.
در خرداد۱۳۸۴ وزارت امور خارجه آمریکا گزارش خود در مورد قاچاق انسان را منتشر کرد. در این گزارش، وزارت امور خارجه آمریکا، ایران را یک کشور منبع، ترانزیت و مقصد برای زنان و دخترانی که به قصد بهرهکشی جنسی و کاری قاچاق میشوند معرفی کرده است.
در این گزارش اشارهشده که در داخل نیز قاچاق دختران و زنان بهمنظور بهرهکشی جنسی صورت میگیرد. زنان فراری، کودکان خیابانی و معتادین ازجمله آنها هستند.
آمریکا، ایران را در ردیف دوم قرار میدهد، کشوری که دولت آن نه تنها حداقل معیارهای مبارزه با قاچاق انسان را رعایت نمیکند، بلکه کوششهای عمدهای برای انجام آن به عمل میآورد. گزارش وزارت امور خارجه آمریکا میگوید:
«نبود دسترسی به ایران، از فراهم آوردن تصویر کاملی از مشکل قاچاق انسان در آن کشور و تلاشهای دولت برای مقابله با این پدیده جلوگیری میکند». (گزارش وزارت خارجه آمریکا – ۲۲خرداد۱۳۸۴)
The internal trafficking of women and children is fueled by an increasing number of vulnerable groups, such as runaway women, street children, and drug addicts.
The U.S. Department of State’s lack of access to Iran prohibits the collection of full and accurate data on the country’s trafficking problem and its government’s anti-trafficking efforts
بیسبب نیست که در سال۱۳۸۴، هابیلیان به نیابت از وزارت اطلاعات به ترفند دیگری علیه مجاهدین متوسل شد. متهم کردن رزمآوران آزادی مردم ایران به «فریبخوردگی»، «ناآگاهی از اینکه چه هدفی را بهپیش میبرند» و النهایه این اتهام که بسیاری از آنها از طریق «قاچاق انسان» پایشان به قرارگاههای ارتش آزادیبخش ملی ایران رسیده است! موضوع این اتهام بود.
برای پیشبرد این توطئه علیه مجاهدین، باند تبهکار هابیلیان با راهاندازی سریال گفتگوهایی با بریده مزدوران بازگشتی به نزد رژیم، به داستانسرایی حول «قاچاق خود»! توسط مجاهدین موظف شدند تا مدعی شوند که به امید بردن به اروپا، بهصورت غیبی و ناگهانی سر از عراق درآورده و راه دیگری جز پیوستن به مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران در مقابل خود نداشتند! البته در این سناریوهای مضحک هرگز به این سؤال پاسخ داده نشد که چرا چنین افرادی سالها در نزد مجاهدین باقی مانده و حتی در مصاحبه حضوری و خصوصی با ۹آژانس آمریکایی یا کمیساریای پناهندگی مللمتحد یا حتی در همان چراگاه وزارت اطلاعات موسوم به «تیف[۱]»، این داستانها از خاطرشان رفته بود؟ اما بعد از بازگشت به نزد رژیم به یاد «قاچاق شدنشان» توسط مجاهدین افتادند!.
ادامه دارد
[۱]-۱ تیف خروجی تحت کنترل آمریکاییها در جوار اشرف- عراق بود
قسمتهای پیشین:
آشنایی با ارگان اطلاعاتی ـ امنیتی هابیلیان تحت پوش «انجمن غیر دولتی»
معرفی شعبه اطلاعاتی- امنیتی هابیلیان – قسمت دوم
معرفی شعبه اطلاعاتی-امنیتی هابیلیان – قسمت سوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر