۱۴۰۳ تیر ۲۵, دوشنبه

باغیان؛ بالاتر از محاربان...

 

باغیان؛ بالاتر از محاربان...

باغیان بالاتر از محاربان...
باغیان بالاتر از محاربان...

گزارشی از دادگاه محاکمه ۱۰۴ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در دادگستری نظام ولایت مطلقه فقیه می‌خواندم، به نظرم رسید آدرس این باغیان و «بغی» کنندگان را پیدا کنم. در سرچ گوگول به شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان، در ناحیه مؤمن آباد! ولایت ختلان برخوردم. گفتم بعید است مجاهدین در تاجیکستان باشند. شنیده بودم آنها در اردوگاه اشرف در عراق بودند و از آنجا «بغی» می‌کردند. به‌طور معمول عراق جایی بود که ایرانی‌ها با رژیمهای حاکم بر ایران «بغی» می‌کردند، به استثنای خمینی که مشغول تهیه مانیفست حکومت ولایت فقیه بود تا پس از به سلطنت رسیدن، به مسلمانان عوام و عالمان خواص بفهماند که نائب امام است و اختیاراتی دارد که فراتر از تصور جوجه طلبه‌ای به نام خامنه‌ای است. کسی که می‌گوید: «حکومت، که شعبه‌‏ای از ولایت مطلقه است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. آنچه گفته شده است تاکنون، و یا گفته می‏ شود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است... این از اختیارات حکومت است و بالاتر از آن هم مسائلی است، که مزاحمت نمی‏ کنم». ! هم‌چنین حکم کند تا باغیان ضد سلطنتش را به سزای اعمالشان برساند تا دیگر دم از مجاهدت و مبارزه با ظلم و ستم خلفای جبار و دین‌فروشی که از قضا دشمن امامان بودند، نزنند؛ و الا سر و کارشان با گیلانی و لاجوردی و نیری و رئیسی و پور محمدی و قاضی دادگاه شعبه ۱۱ دادگستری است که بلاهت و حماقت را سکوی پرش به کرسی قضا کرده است.

در فرهنگ لغات هم آمده است که باغی یعنی سرکش و نافرمان. متضاد آن هم رام و فرمانبر است. این آدرس به نظر درست‌تر می‌آید. نافرمانی در برابر فرامین خمینی را زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز در قتل‌عام سال ۶۷ به‌خوبی اجرا کردند و بر سر پیمان مجاهدت و مقاومت در برابر حاکم ظالم و ستم پیشه ماندند. این رسم پایداری اگر چه از زندانهای سلطنت پیشین شکل گرفته بود، اما در زندانها و سیاهچال‌های خمینی و خامنه‌ای و خانه‌های امن سپاه جنایتکار، به بلوغ خود رسید تا آنجا که هزاران جوان آگاه و دلیر میهن در سال‌های پس از دهه شصت، زندانها را از حضور قهرمانانه و استوار خویش پر کردند و امروزه کانون‌های دلاوری و ایستادگی تا پایان را بنا نهادند.

 

تلخی تراژدی، مجال کمدی نمی‌دهد

روزهای سیاه‌تر از شب‌های عیش و کامرانی محمدعلی شاهی و استبداد کبیر و صغیر را در قرن بیست و یکم بر ملت ستم دیده ایران شاهدیم که دیگر نمی‌توان برای رفع خستگی و تمدد اعصاب به یاوه‌های دادستان دادگاه ۱۰۴ عضو مجاهدین و عمق جهالت قاضی و وکیل شاکیان و کارشناس عقاید مجاهدین، خندید. مگر می‌توان شاهد میلیون‌ها گرسنه در کشوری با دارایی‌های عظیم نهفته در خاک ایران بود و به خزعبلات دست‌اندرکاران دادگاه نمایشی شبعه ۱۱ لبخند زد. آمار حاشیه‌نشینان اطراف شهرها سر از بیست میلیون زده است. هزاران کودک کار و به‌خصوص دختران معصوم در اماکن پرنکبت و فاجعه‌آفرین، مشغول گرفتن نان از دستان بی‌شرم کارگزاران خلیفه ارتجاع‌اند تا نیمه‌شب بر بالین مادر رنجور و پدر از کار افتاده لقمه نانی برسانند. میلیون‌ها کارگر تهیدست از حداقل دستمزد برای باز تولید نیروی بازو محرومند. هزاران نفر دیگر همان کار را هم ندارند. فارغ‌التحصیلان به جای مهاجرت، فرار می‌کنند. آمار زنان آسیب دیده از مناسبات غیرانسانی رژیم آخوندی، قابل ارائه نیست و عرق شرم کفایت نمی‌کند. تورم و بی‌خانمانی و بیکاری و نبود دارو و ترک‌تحصیل کودکان و نبود آب آشامیدنی و سرزمینی خشکیده از عطش بلوچستان، نابودی کشاورزی و ناترازی حامل‌های انرژی و هزاران درد بی‌درمان در فاشیسم مذهبی، جایی برای تبسم به یاوه‌های مضحک عوامل مزدور وزارت اطلاعات در دادگاه رسیدگی به پرونده «بغی» مجاهدین باقی نمی‌گذارد.

 

با خلق بیعت کرده‌اند نه با امام جور

در دانشنامه مثلا اسلامی حضرات آمده است: «باغی بر کسی اطلاق می‌شود که بیعت خویش را با پیشوای معصوم، شکسته و از اطاعت وی بیرون رفته باشد». گیرم که چنین برداشت‌های من درآوردی قرون‌وسطایی برای جماعت ضدامامان شیعه همیشه در تبعید و زندان و مسموم شده به دست نااهلان و به‌ویژه امام حسین، در توجیه حکومت ظلم و جور پذیرفته باشد، اما آقایان علما و قضات! مجاهدین خلق هیچگاه با خمینی ملعون بیعت نکرده‌اند تا آن را شکسته باشند. هیچگاه از او در سرکوب خلق و پشت کردن به نیروهای مترقی، اطاعت نکرده‌اند تا از دایره اطاعتش بیرون رفته باشند. مجاهدین تنها با خلق در زنجیر و ستم دیده ایران بیعت کرده‌اند تا آنان را در برابر ارتجاع مذهبی و عناصر وابسته به استعمار و استثمارگران طبقه رنجبران، یاری و مددکار باشند؛ وانگهی مگر امام دجالان در آخرین پیامش در سوم اسفند ۱۳۶۷ و در تضاد با هم لباسی‌هایش نگفت: «امروز عده‌‏ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌‏زنند که گویی وظیفه‏‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏ های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌‏ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام آمریکایی‌اند و دشمن رسول‌الله. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. آن‌قدر که اسلام از این مقدسین روحانی‌نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است» (پرتال خمینی ۳ اسفند۱۳۹۳)

این افعیها و مارهای خوش خط و خال، این متحجران و مقدس نمایان احمق... مگر امروز در ایران آخوند‌زده، حاکم و خلیفه و ولی‌فقیه و قاضی و امام جمعه و رئیس قوه قضاییه و دادستان و نماینده روحانیت در بانک مرکزی و سپاه و وزارت اطلاعات و... نیستند. مجاهدین هیچگاه با این افعی‌ها بیعت نکرده و نمی‌کنند حتی اگر هزار هزار به چوبه‌های دار حلق آویز شوند.

 

باغیان سرافراز خلق

در قانون مجازات اسلامی (ماده۲۸۷) آمده است: گروهی که در برابر اساس نظام جمهوری اسلامی، قیام مسلحانه کند باغی محسوب می‌شود و در صورت استفاده از سلاح اعضاء آن به مجازات اعدام محکوم می‌گردند.

سخنگوی مجاهدین در پاسخ به عوامل دادگاه گفت: شروطی که برای بغی و شورشگری علیه رژیم ضدبشری در مورد مجاهدین می‌گوید کاملاً درست است: استحکامات، تشکیلات، شورش علیه نظام و نامشروع شناختن، آن هم در حدی که جز با تجهیز سپاه پاسداران نمی‌توان با آن مقابله کرد. لایحه و دفاعیه و حرف اول و آخر مجاهدین هم با شما و سر تا پای رژیم‌تان یک‌کلام بیشتر نیست: آتش!

 

پوریا بهار از تهران

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر