۱۴۰۲ شهریور ۱۸, شنبه

بریده مزدوران خائن وجنگ کثیف علیه کانون اصلی پیکار اشرف شماره ۵ قسمت دوم - سیرک وزارت اطلاعت وسپاه تروریستی قدس در پوش خانواده در اطراف اشرف

 بریده مزدوران خائن وجنگ کثیف شماره ۵ قسمت دوم - سیرک وزارت اطلاعت وسپاه تروریستی قدس در پوش خانواده در اطراف اشرف  

بریده مزدوران خائن وجنگ کثیف  علیه کانون اصلی پیکار اشرف

بعد از پاک کردن صورت مسأله در زندان (یعنی قتل عام ۱۳۶۷ وتیرباران وسربدار کردن بیش از ۳۰۰۰۰نفر از بهترین جوانان آگاه وآرمانخواه ومیهن پرست که رئیسی یکی از آمران وعاملان این جنایت علیه بشریت بود وبسیاری از خانواده ها را در این مسیر سر به نیست ومتلاشی وداغدار کردند .


کشتار وقتل عام سال ۶۰ و۶۷ بدست هسئت مرک وبا فتوای خمینی وتلاشی خانواده ها 


 سراغ مسأله و تهدید اصلی در اشرف آمدند. 

ابتدا ماشین کشتار وزارت اطلاعات با گستردن تور در محیط خانواده‌ها و بعد ترور و آدم‌ربایی و بمباران و تلاش برای نفوذ لشکری از نیروهای آموزش دیده در اشرف به‌کار افتاد و با هشیاری مقاومت، یک به یک از کار افتادند.

اما با سقوط دولت سابق عراق و باز شدن دست رژیم در استانهای مرکزی و جنوبی عراق دوباره تیغ «عاطفه» را بر سر و صورت خانواده‌ها تیز کردند. این بار عوامل وحشی اطلاعات که حتی بعد از اعدام زندانیان دست از آزار و اذیت خانواده‌ها برنداشته و سیاست تمام‌کش کردن پدران و مادران را پیش گرفته بودند، با کوک کردن ماشین «نجات» به سمت کانون اصلی پیکار راه افتادند.




خانواده هائی که توسط وزارت اطلاعات برای یک جنگ کثیف در اشرف به بازی گرفته شده ومعرکه گیری کردند

این انجمن که در سال80 با استخدام مزدوران و پاسداران بدنام تشکیل شد یکی از شعبه‌های «التقاط» وزارت اطلاعات است که اصلی‌ترین مسئولیت و موضوع کارش شکار طعمه از طریق شکستن خانواده‌ها و بستن دست مجاهدان است.

مافیای انجمن نجات ارگان شکنجه ودستگیری خانواده ها وبرای جنگ کثیف علیه بهترین فرزندان ایران زمین 

به اعتراف یکی از مدیران:
«انجمن نجات از بریده‌های تشکیلاتی منافقین در هر‌استان زیر نظر وزارت اطلاعات و همان ادارهٴ مبارزه با منافقین تشکیل شده و دارند کار فعالی را پیش می‌برند، آنها بدون این‌که اسمی از وزارت اطلاعات ببرند با تقریباً اکثر اعضای منافقین در سراسر کشور تماس برقرار کردند و توجیه‌شان کردند و یا حداقل آنها را در جریان وضعیت منافقین قرار دادند...» (3).

در تاریخ 6آبان سال81 در یک طرح حسابشده، تعدادی از عوامل وزارت اطلاعات با تجمع در مقابل دفتر سازمان ملل‌متحد در تهران به ‌ابراز نگرانی! برای فرزندان مجاهدشان پرداختند. متعاقباً آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت طی نامه‌یی خطاب به دبیرکل ملل‌متحد، کمیسر عالی ملل‌متحد در امور حقوق‌بشر، کمیسر عالی ملل‌متحد در امور پناهندگان، رئیس کمیتهٴ بین‌المللی صلیب‌سرخ و سازمانها و مجامع بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر، خاطرنشان کرد اگر آخوندها ریگی به‌ کفش ندارند، اجازه بدهند هر‌کس نگران سلامتی و وضعیت فرزند یا خویشاوندان خود در قرارگاههای مجاهدین است، با هزینهٴ مجاهدین به‌دیدار آنها بشتابد. (4)

همان طور که دیدیم زیر ضرب بردن خانواده‌ها برای به‌کارگرفتن آنها علیه فرزندانشان چیز جدیدی نیست. ضرب‌وشتم، تهدید و تجاوز، اخراج از کار، ایجاد شوک با خبرهای دروغ و ناگهانی، فرستادن نامه‌های تهدید‌آمیز، جنگ اعصاب با تلفن، توقیف اموال و حسابهای بانکی و مشروط‌کردن آزادی اموال به همکاری با وزارت اطلاعات و روشهای مختلف تطمیع برای افراد نیازمند و... همه گوشه‌هایی از لجن‌زار متعفن اطلاعات آخوندی است. هستند خانواده‌هایی که در ربع قرن گذشته بارها و بارها با همین روشها تحت   فشار قرار ‌گرفته‌اند. مادران سالخورده‌یی که در این رابطه بارها شکنجه شده و پدرانی که سکتة مغزی کرده و جان باختند. چه بسیار برادرانی که از فرط «لطف» و «عاطفة » وزارت بدنام از کار بیکار شده و خواهرانی که اراذل اطلاعات و «نجات» آخوندی آنها را به خودکشی رسانده‌اند.

بعد از سقوط دولت سابق عراق، از اردیبهشت‌1382 وزارت اطلاعات تلاش کرد از طریق رسانه‌های دولتی، «انجمن نجات» را یک انجمن غیردولتی معرفی کند که برای نجات جان مجاهدین «در‌  بند» تلاش می‌کند. در همین مسیر بلافاصله در اغلب استانها توسط مزدوران خود اقدام به ‌تأسیس شعبه ‌این انجمن کرده و خط فشار و تطمیع و سرکوب خانواده‌های مجاهدین را تشدید نمود.

طی نیمه اول سال1382، وزارت اطلاعات در چهار‌ نوبت مختلف اقدام به ‌جمع‌کردن اجباری خانواده‌های مجاهدین و به‌ویژه پدران و مادران سالخورده در مقابل سفارت سوئیس (دفتر حفاظت منافع آمریکا در تهران) و دفتر سازمان ملل  متحد و در هتل المپیک نمود. هدف از برگزاری چنین تجمع‌هایی نگران نمودن خانواده‌ها نسبت‌    به سلامت فرزندانشان و تبلیغ این خط رژیم بود که فرزندان مجاهد آنها به‌زور در عراق نگه‌داشته شده‌اند و باید به ایران بازگردند.

روز چهارشنبه 25تیر1382، خانواده‌های شماری از مجاهدین که بر اساس طرح وزارت اطلاعات اغوا شده بودند برای تظاهرات علیه سازمان مجاهدین در مقابل دفتر مرکزی سازمان در بغداد تجمع کردند.

وزارت اطلاعات _تحت پوشش انجمن نجات_ پس از توجیه خانواده‌ها آنها را راهی عراق نموده و در هتلی به نام «الدهوی» در شهر کاظمیه مستقر کرد. در کاظمیه عوامل اطلاعات نزد خانواده‌ها وانمود می‌کردند که مجاهدین اجازهٴ دیدار با فرزندانشان را نمی‌دهند و باید برای دستیابی به دیدار فرزندانشان، تظاهراتی علیه مجاهدین برگزار کنند. 

مزدورانوزارت اطلاعات  تحت پوش خانواده در بغداد در هتل الدهوی مستقر شدند

مأموران رژیم پلاکاردهایی به‌زبان عربی و انگلیسی با شعارهایی علیه مجاهدین به‌دست خانواده‌ها داده و آنها را به ‌محل دفتر مجاهدین در بغداد بردند. خبرنگار تلویزیون عربی زبان رژیم آخوندی- «العالم» - نیز در تمام مراحل از آنها فیلمبرداری می‌کرد. اما خانواده‌ها به‌مجرد شنیدن توضیحات نمایندگان مجاهدین و بعد از این‌که متوجه شدند این سازمان از دیدار خانواده‌ها با فرزندانشان استقبال می‌کند، نسبت‌    به سوءاستفادهٴ رژیم از عواطفشان ابراز انزجار کرده و دست «نجات» و «اطلاعات» را رو کردند. این نمایش ضدانسانی و به‌بازی گرفتن عواطف و احساسات خانوادگی برای مقاصد سیاسی علیه مقاومت، طی سال82   ، 4بار دیگر تکرار شد.

قبل ‌از اعزام هر ‌اکیپ به عراق مراحلی به‌عنوان آماده‌سازی طی می‌شود که شامل مراجعه به ‌خانواده‌ها و تحت ‌فشار‌ گذاشتن آنها برای اعـزام جمعی به عراق است. این‌کار در هر  استان توسط اکیپی از مأموران ادارهٴ اطلاعات همان استان انجام می‌گیرد. آنها به‌صورت تک‌به‌تک به‌خانواده‌ها مراجعه می‌کنند و با ایجاد فضای تشویش و نگرانی و لجن‌پراکنی درباره وضعیت مجاهدین در عراق، از آنها می‌خواهند که برای نجات جان فرزندانشان با اکیپ آنها به عراق بروند. برخی تبلیغات و دروغ‌پراکنیهای این مزدوران جهت فشارهای روانی بر خانواده‌ها: _قبل از اولین‌ اعزام جمعی آنها به عراق_

- مجاهدین الآن آواره هستند و در اسارت آمریکاییها به‌سر می‌برند. آنها فاقد هر گونه امکانات صنفی و رفاهی هستند، در آسایشگاههایی با تختهای 5طبقه می‌خوابند و بعضی از آنها هم مجبورند زیر تانکهایشان بخوابند!

- به‌یک خانواده گفتند: پسر شما در حالی‌که می‌خواست از اردوگاه مجاهدین فرار کند، با تیر مورد اصابت قرار گرفت و یک پایش قطع شد و بعد هم زیر‌ شکنجه چشمهایش کور شده و الآن در حال مرگ است!

- به یک خانواده دیگر: فرزندتان روی مینهایی که آمریکاییها در اطراف اردوگاه مجاهدین کاشته‌اند، رفته و پایش قطع شده و الآن در آستانهٴ مرگ قرار دارد و… (5)

آرش رضایی یکی از عوامل وزارت اطلاعات در دی ماه 83 به صراحت به سوءاستفاده رذیلانه از پاکترین عواطف انسانی و ایجاد خنجری از هر خانواده در قلب رزمندگان آزادی اعتراف کرد:
«انجمن نجات در این دو‌ سال چند‌ کاروان به   قرارگاه اشرف فرستاده، کار خودمان را به‌ خوبی انجام دادیم و توانستیم رابطه‌یی که مد نظرمان بود برقرار کنیم. همه تلاش انجمن نجات ایجاد همین رابطه است… هر  خانواده‌یی که رفته و برگشته خیلی به  ما اضافه کرده است. من حرفم به‌  شما این است که بتوانید ارتباط عاطفی خودتان را با آنها حفظ کنید و زمینه را فراهم کنید تا بتوانند از آن محل کنده شوند و از مواضع خود دست بردارند… من می‌خواهم این را بگویم که ما انجمن نجات بدون خانواده‌ها هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. الحق هم که اگر خانواده‌ها نبودند ما هیچ کاری نمی‌توانستیم بکنیم و گامی برداریم». (6)

در همین مسیر _ساختن خنجری از خانواده... _ یکی دیگر از روشهای «نجات» وزارت اطلاعات برای درهم شکستن ارادهٴ اعضای مجاهدین، جعل نامه و پیام و نامه‌نگاری به ‌ اسم خانواده و تحریک و تشویق آنها به خیانت و   ترک میدان مبارزه است.

چند نمونه از نامه‌های جعلی که با عنوان پدریا مادر و... برای افراد مختلف در قرارگاه اشرف ارسال شده است:
«... مادر و پدر پیرت در مرگ تدریجی به‌  سر می‌برند و روز و   شبشان اشک است و خون‌دل خوردن… مثل یعقوب و یوسف. زمینه مساعد است، برگرد و چشم دلشان را روشن کن».

«… شب   و   روزمان گریه است و از دینا [دنیا] سیر شده‌ایم. اگر می‌خواهی دیدار به  قیامت بیفتد، نیا. تو که بامداد و سپید را خیلی دوست داشتی چطور دل کندی و رفتی؟ چشم به‌راهت هستیم. بیا».

«… اگر حق انتخاب کردن را به  تو دادند حتماً ایران را انتخاب کن و نترس به  تو کاری ندارند… برگردد».

«… هنوز دیر نشده و اول راه هستیم. همه کسانی که تو را دوست داریم منتظر تو هستیم که بیایی و با هم سرکار برویم و…» (7)

البته ماشین «نجات» با هدف نجات رژیم هم‌چنان ادامه می‌دهد و در این مسیر _کشتار و مردار رزم‌آوران و پدران و مادران... _ از هیچ هزینه و رذالتی کوتاهی نکردند. به‌نحوی که ظرف 3ماه در سال82 نزدیک به 2500نفر را با عنوان خانواده به قرارگاه مجاهدین _اشرف_ اعزام کردند:
«… ایشان افزودند با اخذ توافقات لازم این انجمن توانست در طی ماههای تیر، مهر و دی بیش از 2500تن از خانوادهای اعضای سازمان که فرزندانشان در عراق مستقر می‌باشند را به   طرف قلعه اشرف گسیل نموده و با این اقدام سازمان در موضع انفعال قرار گرفت و مجبور شد با این خانواده‌ها اجازهٴ ملاقات دهد و از این زمان بود که با درک متقابل اعضای مستقر در عراق از شرایط موجود ایران و قولهای مساعد مسئولان نظام مبنی بر عفو افرادی که شاکی خصوصی ندارند موجی از بحران در درون سازمان ایجاد شد…» (8)

بر خلاف نقشه و رویاهای اطلاعات و انجمنهای وابسته، حضور خانواده‌ها در اشرف تمام طرح و برنامه وزارت اطلاعات را برملا کرد.

 خانواده‌ها فهمیدند نه تنها فرزندشان مشکلی ندارد و تمام نامه‌ها جعلی بود و... بلکه با پی بردن به عمق جنایتهای رژیم در ایران و دیدن ایمان و ارادهٴ رزم آوران آزادی برای سرنگونی هیولا، واقعیتهای پشت صحنه «نجات» و اطلاعات را بازگو کردند.

 هر چه خانواده‌یی بیشتر در کنار فرزندش می‌ماندند و بیشتر به حقایق آشنا می‌شدند، بیشتر به ماهیت سربازان کثیف اطلاعات پی می‌بردند و در پایان سفر ضمن مرزبندی قاطع با عوامل اطلاعات و تشویق و پشتیبانی عزیزشان در جنگی که سراسر افتخار و سربلندی است منطقه را ترک کردند.

در مرحله بعد وزارت اطلاعات پس از جمعبندی هزاران تردد و جابه‌جایی خانواده‌ها به این نتیجه رسید که برای ممانعت از تأثیر مجاهدین روی خانواده‌ها بایستی مانع از حضور آنان در داخل قرارگاه اشرف شوند و ترتیبات ملاقات را در محلی بیرون از اشرف و زیر نظر سربازان کثیف انجام دهند و از آن جا که خوب می‌دانستند مجاهدین حاضر نمی‌شوند زیر چتر وزارت اطلاعات با خانواده‌هاشان دیدار کنند، ضمن توجیه و فریب و آموزشهای جاسوسی، به خانواده‌ها گفتند ما همهٴ وسایل و امکانات ملاقات را فراهم می‌کنیم اما ممکن است خودشان نخواهند یا مجاهدین اجازه ندهند فرزندانتان با شما دیدار کنند...

درست مانند سناریو لاجوردی در زندان و تلاشی که برای رودرویی خانواده‌ها با فرزندان مجاهدشان در بندها انجام می‌شد.

سرانجام بعد از ساعتها توجیه و شیطان‌سازی و... کاروان اطلاعات و ماشینهای «نجات» با خنجرهایی که از خانواده‌ها ساخته بودند به راه افتادند. هیچ‌کدام از مجاهدین حاضر نشدند زیر پرچم استخبارات و اطلاعات آخوندی با خانواده‌ها دیدار کنند. جنگ بالا گرفت. چند نفر از مجاهدین رفتند و ضمن توضیح به پدر و مادری که فریب خورده بودند درخواست کردند برگردند و مستقل _خارج از کنترل اطلاعات_ اقدام کنند...

اما سربازان کثیف نه تنها اجازهٴ ملاقات به هیچ خانواده‌یی در اشرف نداد، بلکه خانواده‌هایی که به‌طور مستقل برای دیدار فرزندانشان اقدام کرده بودند را دستگیر کرد.

در این مرحله، با پیشرفت جنگ کثیفی که اطلاعات تقویت و هدایت می‌کرد، صف‌بندی و مرزبندی بین خانواده واقعی و اهرمهای اطلاعات و «نجات» ی روشن و روشن‌تر می‌شد.

یک طرف آنان که در جوال «نجات» با وعده‌های زیارت و سیاحت و امکانات و... ماندند و به فحاشی و تهدید سازمان _و تحقیر و تهدید فرزندانشان_ پرداختند 

و یک طرف خانواده‌هایی که تن به نکبت «نجات» و ذلت همراهی با اطلاعات ندادند؛ کسانی که مستقل اقدام کردند؛ آمدند و دیدند خبری از ملاقات در اشرف نیست؛ برگشتند و دستگیر شدند.

کار به جایی رسید که مدعیان «عاطفه» و «نجات» و دیدارهای خانواده که سنگ پدرهای پیر و مادران سالخورده را به سینه می‌زدند، خانواده‌های مجاهدین را قبل از رسیدن به منزل _در ترمینال و فرودگاه_ دستگیر کردند. حتی به مادر 70 و 80ساله هم رحم نکردند. به‌نحوی که در آبان و آذر سال 87 نزدیک به صد خانواده را به اوین و زیر بازجویی بردند و در 27دی ماه 18 مادر سالخورده را که برای دیدار با فرزندانشان در اشرف اقدام کرده بودند، در فرودگاه دستگیر و روانهٴ سلولهای مخوف 209 اوین کردند.

دو روز بعد سیمای آزادی در خبری با عنوان «دستگیری خانواده‌های مجاهدین در فرودگاه تهران» اعلام کرد:
«دهها تن از خانواده‌های مجاهدین اشرف که عازم دیدار فرزندانشان در عراق بودند در یورش وحشیانه شکنجه‌گران اطلاعات آخوندها در فرودگاه تهران با ضرب‌وشتمِ بسیار دستگیر شدند. متعاقباً خانه‌های مسکونی خانواده‌ها در تهران نیز مورد هجوم قرار گرفته است. دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران در پاریس اسامی شماری از مادران و پدران و خواهران دستگیرشده در بعدازظهر جمعه 27 دیماه را که اغلب 60 تا 80ساله هستند، اعلام کرد. دستگیر ‌شدگان به سلولهای انفرادی در بند 209 شکنجه‌گاه اوین منتقل شده‌اند دبیرخانه شورای ملی مقاومت یادآوری کرد که دستگیری و ضرب ‌و شتم مادران و پدران سالخورده مجاهدین، انتقال آنها به سلولهای 209 شکنجه‌گاه اوین و یورش به خانه‌های مسکونی آنان شمه دیگری از“مهرورزی ”آخوندی درباره مجاهدان اشرف و خانواده‌های آنهاست. این در حالی است که آخوندها و مزدورانشان پیوسته برای علائق خانوادگی ساکنان اشرف اشک تمساح میریزند. سازمان مجاهدین خلق ایران در آذرماه گذشته اسامی اعضای خانواده‌های 87تن دیگر از ساکنان اشرف را که در پی دیدار با فرزندانشان در اشرف و بازگشت به ایران از سوی رژیم آخوندی دستگیر و زندانی شده و تحت انواع فشارها قرار گرفته بودند منتشر کرده بود. مقاومت ایران محکومیت جهانی و دخالت بی‌درنگ مراجع بین‌المللی را برای آزاد کردن خانواده‌های زندانی خواستار شده است. (9)

این آغاز مرحله جدیدی از شکنجه خانواده‌ها و مجاهدان با اعزام جمعی موسوم به «خانواده» ها است. یک سال بعد با نصب بلندگوهای قوی در اطراف اشرف رذیلانه‌ترین شکنجه روانی را به‌صورت 24ساعت با پوش «نجات» و «عاطفه» و حمایت همین جماعت موسوم به «خانواده» ها به راه افتاد.

۳۲۰بلند گو اطراف اشرف برای جنگ کثیف

چند سال بعد منابع اطلاعاتی رژیم اعلام کردند:
«از زمستان 1389 تا شهریور 1392 بیش از 10هزار سفر از طرف خانواده‌های اسیران اشرف انجام شد. گروه‌های بسیاری از خانواده‌ها از ایران و سایر نقاط جهان بسوی اشرف در سفر بودند تا زمان فروپاشی یک فرقه تروریستی و آزادی اسیران ذهنی در آن را تسریع کنند» (10)




با خنجر عواطف خانواده توسط وزارت اطلاعات وسپاه قدس علیه خانواده (مجاهدتان اشرفی) همان جنگ کثیف 

ادامه دارد 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر