به مزدوران ولايت ووزارت
”وقتي آهن را داغ ميكنند خروبز گري پايش را بالا ميبرد”
اولين بار كه
اين را شنيدم مطلقا باور نميكردم كه يك همچون چيزي واقعي باشد جزئي تر
پرسيدم با اطمينان وايقان كامل ميگفتند واقعا همينجوراست ويك ذره هم اقرار نيست.
طرف حسابم كه ريش
سفيد كهنه كاري بودبراي
اينكه خوب برايم جا بيندازد مرا به محدوده اي برد كه تقريبا نزديك يك معبر ودر
محله اي بود كه سر راهي بز ها وخر هائي را داغ ميكردند كه بيماري گر داشتند.
در فاصله راه
برايم توضيح داد كه اين حيوانات چون واقعا گري هستند در پروسه وتجربه وغريزه
ونميدانم چي فهميدند كه اگر گر داشته باشند وقتي در محلي كه با آهن داغ درمان گري
ميكنند ميرسند خودشان ،خودشان را بايدبه آن داغ كننده معرفي كنند.
ورفتم واتفاقا
بعد از چند بار تردد خودم ديدم كه از ميان يك كله در حال عبور تنها 2يا 3تا راس از
اين حيوانان گردار ميانيد وخودشان سمشان را براي داغ كردن بالا ميبرندوالبته
اينجوري خودشان را لو ميدهند.
چند وقت قبل
برخوردم به يك مطلبي كه فورا مرا ياد اين ضرب المثل وكل داستان انداخت .
موضوع
از اين قرار است كه يك مطلبي آنهم 1از هزار از آنچه مزدور خودفروخته هادي شعباني در
وجودش هست وواقعا عليه مردم وخانواده ها انجام داد در سايت افشاي ياران شيطان
نوشته شد ، گذشت وگذشت و همينجوري آهن كه داغ مشدند كه مزدور واطلاعاتي داغ كنند
يك دفعه چند مزدور گري وزارت اطلاعات آمدند وسم هايشان را بردند بالا كه ما هم مثل
شعباني هستم او دوست عزيز وصميمي ما است ويكي از آنها كفت منهم پور احمد هستم از
گيلان وبعدي سم چپش را برد بالا وگفت منهم ايرج صالحي هستم از مازندران واز اين
دست حرفها وبلا فاصله مسعود خدابنده سر باند مزدوران اطلاعاتي وسپاه قدسي خارج
كشوروچند سايت ديگر وزارت اطلاعات هم پست سر پور احمد سم هايشان را بالا بردند كه
نه خير فقط هادي شعباني اينجور كه در وبلاگ دست چندم نوشتيد نيست همه ما هم مثل آن وبدتر از او هستيم“افشای یاران شیطان ” با فحاشی
دیوانه واری نوشتند ” هادی شعبانی جنایتکارتیغ خون آلود جلادان شاهرخ زمانی را می
لیسد!! ” ودرادامه درمتن یک مقاله چند سطری ناجوانمردانه وتوهین آمیز اینچنین به
ایشان تاختند و نوشتند:
” اویک گماشته بی مقداراست
/مزدوردوره گرد وزارت اطلاعات است /دجال است وازوزارتی ها آموخته است / وقاحت
آخوندی دارد/درشمال وشالیزاریک گرازوحشی است ودرمیان خانواده های مازندرانی جایی
ندارد وبازارش کساد است /کثافتکاراست / کردارخائنانه ولمپنی دارد / اویک شعبان بی
مخ است /بیساروقیح ودریده است /اویک جنایتکارحرفه ای است/هم اکنون کلافه است /
راستی زمینه سازکشتاروقتل عام اشرفیان بوده چونکه به اتفاق خانواده ها ازبرای
روشنگری ورهایی اسرای نگون بخت دم درب اشرف رفته است / حال چونکه قراراست مثل صمد
نظری بتوسط اطلاعات کشته شود به شغل جدیدی متوسل شده است ودارد تیغ خون آلود
جلادان را می لیسد زیرا که نوشته است شاهرخ زمانی درزندان فوت کرده است /……”
بله ما هم مثل شعباني هستيم.
اينجا بود كه خودم هم تجربه كردم كه تو آهن را
داغ كن بزوخر گراطلاعات خودش پيدا ميشود.
نگاه
كردم ديدم من اين موجود يعني پور احمد كه جلوتر از همه سم خود را بالا بردرا خوب
ميشناسم.
براي اينكه به
بيراهه نرويم مختصر او را معرفي ميكنم .
پور احمد كيست
در بحبوحه جنگ
آمريكا عليه ايران وجنگي شدن شرايط پور احمد بريد وتوان تحمل شرايط سخت را نداشت
او وقتي نكشيد وبه تيف رفت وطولي نكشيد كه توسط سپاه قدس ووزارت اطلاعات شكار شدوبه
استخدام در آمد.
او را از بقيه
جدا كردند ومدتها مشغول نوشتن اطلاعات در باره خودش مجاهدين وخانواده هاي آنها بود
در همين مختصر كار هم بارها توي سر او وامثال او زدند كه اين چي است كه نوشتي برو دوباره بنويس.
وقتي بعد از توسري هاي چندباره پوراحمد باز هم
نوشت ودوباره وچند باره كه نوشت او را وادار به نوشتن توبه نامه تضمين نامه وغلط
كردن گوئهاي چند قبضه واداشتند او هم كه يكي از زبون ترين واداده ها وبريده خائن
ها بودعليرغم اينكه جلوتر از اطلاعاتي ها عمل ميكرد تا رضايتش را جلب كنند ولي باز
هم بيشتر از او ميخواستند.
پايه ومنطق حاكم
بر وزارت بد نام اطلاعات ملاها بي اعتمادي مطلق است وبه نزديك ترين كسان وحتي به
جنايتكارترين مهره خود نيز رحم نميكند ميخواهد سعيد امامي باشد ميخواهد اميد امت
وامام وجانشين خميني ،حسينعلي منتظري باشد يا يادگار امام كه احمد خميني باشد ،رحم
ورحمت وعطوفت خبري نيست مينيمم ها همان بود وهست كه با سعيد امامي ومنتطري واحمد خميني
ويا حتي يا چمران كردند چه رسد به يك
مزدور بيمقدار ودست چندمي كه تازه يك زماني هم با مجاهدين بوده است.
پور احمد در
رابطه با اين مرحله به يكي از همشهري هاي خودش كه از بستگان مجاهدين بود ورفته بود
كه آنها را عليه بستگانشان دراشرف وادارد مجبور شد اين مرحله از پروسه اي را كه طي
كرد را اينجور بيان كند .
او گفت اين
مرحله بسيار مرحله سختي بود هر چه ميگفتم باور نميكردند وفشار وحشت ناكي رويم بود
براي اينكه اين فشار را از روي خودم كم كنم هرچه كه اطلاعات داشتم نوشتم همه نفرات
وخانواده ها را لوداده وچندتا هم رويش گذاشتم ولي وزارت اطلاعات باز هم ول كن
نبودند وبيشتر ميخواستند اما من هم به خودم وخانواده خودم فكرميكردم من ميخواستم
وزارت بمن اعتماد كند من فكر ميكردم همه چيز با نوشتن تمام ميشود ديدم چند وقت بعد
مرا صدا زدند ونوشته هايم را جلويم گذاشتند نوشته هاي خودشان را هم بدستم دادند
وگفتند اينها را بخوان ما فلان ساعت ميائيم كه فيلم از تو پر كنيم ما هم هر جور
انها خواستند گفتيم .
پور احمد راست
ميگويد او همه چيز را نوشت وعليه مردم وتنها مقاومت مشروع وسراسري وخصم ملاها
ولايتيها ووزارتي ها نوارها پر كرد، اما وزارت اطلاعات ميدانست واين كاره است واز اين
ديد به پور احمد نگاه ميكردكه او يك خائن به مجاهدين است كسي كه مردم ،خانواده ها
ومجاهدين را ميفروشد اگر شرايطي برسد ملاها وبقيه را پيش فروش خواهد كرد ارزش پور
احمد براي وزارت اطلاعات باندازه دستمال اگر نه يك بار مصرف ،كه دستمال چندبار
مصرف است تاريخ مصرف دارد .
جهت اطلاعات
دوستان عزيز ومردم دلير ايران وبخصوص مردم قهرمان سراسر شمال عرض كنم كه خبرهاي
دقيق دروني از درون پاسداران ووزارت اطلاعات وبخصوص دلواپسان نظام اين است كه حتي
به بدترين وپست ترين خائنين كه از مبارزه مردم ومجاهدين بريده اند ودست در دست
پاسدارن خونريز ووزارتي هاي بدنام دارند مانند مسعود دليلي وصمد نظري هم رحم
نميكنند آنها سپاه قدس ولشكر كثيف مالكي را به درون اشرف هدايت كردند مسعود دليلي
افراد را شناسائي ميكرد وحتي خودش به چند نفردست بسته تير خلاص زدولي ديديد سزاي
اتو ديناميك خيانت مسعود دليلي چي شد او را كشتند وبراي اينكه سزاي جهنم را هم به
اوداده باشند صورتش را سوزاندند انهم در آخرين مرحله كه ديگر به اين خائن نيازي
نبود .صمد نظري هم همينجور از گرگان تا گنبد واز گنبد تا آمل وبابل وساري تا شهسوار
وانزلي ورشت ولاهيجان نعلين ملاها وچكمه پاسداران ودست وزارتي ها را ليس زد وهر چه
از او خواستند كرداز بازجوئي دستگيري شكنجه واعدام خانواده ها وزندانيان وتا رفتن
پست دري وسياج اشرف وبردن يك مشت مزدوري كه اربانش اسم خانواده روي آن نهاده
بودند، تا اينكه شد ورئيس انجمن نجات آري بعد از ابراهيم خدابنده اوشد رئيس بقول
شمالي ها گراز وحشي شهسوار هادي شعباني وهمين آقاي پور احمد دلقك وصحنه گردان
وزارت اطلاعات با پوش انجمن نجات ، پس حرف چيست يك كلام وزارت اطلاعات رس اينها را
ميكشد مرتب توي سر اينها ميزند كه فقط اينها اهرم فشار وعامل جنايتكاري عليه
مجاهدين وخانواده ها باشند بقيه فيگورها مفت هم نميارزد وتاريخ مصرفشان كه برسد
حتي وزارت اطلاعات زحمت خلاص كردن آنها را بخود نميدهد يك خائن بدست يك خائن
جنايتكار تر پاكسازي ميشود وبعد هم براي سفيد سازي برايشان مجلس فاتحه هم ميگيرندوفبل
از هر كس يه مسعود خدابنده دستور ميدهند كه در سايتهاي پوششي وزارت اطلاعات براي
او نامه هاي فدايت شوم ويا تسليت بنويستد وآنلاين هم شمعي روشن كنند.
واماآيا
وزارت اطلاعات از پور احمد به اين سادگي ها عبور كرد؟
معلوم
است كه نه چرا؟ ووزارت اطلاعات ديگر چه چيزي از پور احمد ميخواهند؟
مرحله بعد نوبت
به يك سري امتحان عملي ميرسداين امتحانات البته يك مقدار طولاني وچند لايه است تا
خوب اثبات شود كه پور احمد ويا پوراحمدهاي ديگرمانند هادي شعباني ويا ايرج صالحي ازجنس
يك اطلاعاتي جنايت كار شده باشد كه بنا به اطلاعاتي كه داشتيم در اين مرحله چند
بار مستقيم محمد جواد هاشمي نژاد حضور داشت وكم وكسري ها را يادآوري ميكرد تا پور
احمد دوباه آن جنايات را تكرار كند تا قبول ومورد اعتماد او ورئيس بخش نفاق ياالتقاط
قرار گيرد.
شناسائي حمله
وهجوم ودستگيري ورفتن به درون زندانها وباز جوئي وشكنجه وتجاوز وتير خلاص زدن زندانيان ازآن جمله است.
وزارت اطلاعات
بارها پوراحمد را در مراحل اوليه ناشناس ودر پست صحنه وغير محسوس به داخل زندانهاي
رشت لاهيجان وحتي شهرستانها برد اما بعد رسما او را بعنوان اينكه از مجاهدين بوده
واز عراق آمده ظاهركردند تا زندانيان مبارز وخصوصا هوادار ومقاوم را ببراند ووادار
به تسليم وهمكاري نمايد اسناد موجود است ودر روزي كه ضروري باشد ارائه خواهد شد .
جهت اطلاع مردم
دلير ايران وشمال ايران اين نكته را ياد آور ميشوم كه براي اينكه سوژه اي مانند
پور احمد هوس كارهاي ديگر عليه نظام نكند وزارت اطلاعات از همه اين جنايتات عملي
فيلم ميگيرند كه يك زماني اگر لازم باشد روكنند واينجوي هم ادامه مزدوري وجنايتش
تضمين ميشود وپوراحمد جنايت كار البته بيش از خواسته هاي مديران وزارت اطلاعات واز
جمله محمد جواد هاشمي نژاد انجام داد وقبول شد .
از يك نقطه اي
براي اينكه دوره هاي عملي ماده شود وروي خط وزارت اطلاعات بيفتد ديگردستور كار
امثال پور احمد روشن است .
او وامثال او كه
مردم مجاهدين وهمه خانواده هاي ضد رژيمي را فروختند از اين نقطه هيچ ارزشي براي
وزارت اطلاعات ندارند بجز اينكه چون وزارت اطلاعات ساليان سال واز خميني هم شروع
شد كه اينها خودشان خودشان را شكنجه ميكنند تا فرقه وسكت ومنافق واكاذيبي كه در
باره ستاد ها ومناسبت دروني مجاهدين گفتند ومردم هيچ اهميت راعتنائي به اين اراجيف
نكردند ودوباره وچند باره هم اگر نفرات مارك دار رژيم بنويسند وبگويند تف سر بالا
براي رژيم خواهد شد، از اين مزدوران واز آخرين خاصيت اين مزدوران استفاده ميكنند
وآن خاصيت بسيار مهم اين مزدوران خود فروش ووطن فروش اين است كه استفراغ هاي خشك
شده ولايت ووزارت را خورده بجوند وبصورت خاطرات ومگوها وفيلم ها در سايت ها ومجامع
دست ساز وزارت در داخل وخارج ودر سايتها وتلويزيونهاي اجاره اي وزارت اطلاعات
نشخوار وباز نشخوار كنند تاكيد وچند خط زيرش باز نشخوار كنند همين ،اين اصلي ترين
خاصيت اين خائنين ومزدوران خود فروش ووطن فروش است.
اما يك تعدادي
هم مانند پور احمد،ايراهيم خدابنده ،صمد نظري ،هادي شعباني وايرج صالحي وداوود
باقر وند وعيسي آزاده بجز اين خاصيت كه عرض كرديم يك خاصيت ديگر هم دارند كه پور
احمد در نوشته ها ومصاحبهايش از جمله با حسيني مزدور وجنايت كار گفت هدف ما نابودي
وتلاشي تشكيلات مجاهدين است هرجور واز هر طريقي كه دست ما برسدواز اين طريق سعي
ميكنند براي حيات خفيف وخائنانه خود خود تضميني پيدا كنند ولي يادشان رفته كه
خميني ولاجوردي وصياد شيرازي چندين سال است كه اين آرزو را به گور برده اند دير آمدي اي مزدور سرمست.
همينها بودند كه
بارها به عراق بغداد واشرف رفتند با فاشيستي ترين باندهاي مالكي ديدار كردند پشت
سياج اشرف رفتند پشت بلند گوها عربده ها كشيده وگلو پاره كردند وسرانجام مستقيم
وغيرمستقيم زمينه ساز وعامل قتل عامهاي اشرف وليبرتي شدند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر