عباس صادقي نژاد اسناد مزدوري واستخدام وزارت
از ابتدا نفوذي سپاه ووزارت اطلاعات بوده والان هم نزد
وزارت اطلاعات برگشته است
ما در چندين شماره اين اسناد اوليه را منتشر ميكنيم
مامور نفوذي اطلاعات آخوندي “عباس صادقي نژاد”را
بشناسيد
عامل نفوذي اطلاعات آخوندي عباس صادقينژاد،
بيشتر بدانيد عباس صادقي از زمينه سازان قتل عام اشرف شاگرد مسعود خدابنده
در تهران واردبيل چه ميكند
در اواسط سال70, چند ماه پس از سلسله عمليات مرواريد، بهعنوان يك درجهدار ارتشي، متقاضي پيوستن به ارتش آزاديبخش شد. پس از مدتي مشخص شد كه او از طرف وزارت اطلاعات رژيم آخوندي براي ماموريت ضربه زدن به مجاهدين متقاضي پيوستن به مجاهدين شده است. بهدنبال تحقيقاتي كه صورت گرفت از ارتش آزاديبخش اخراج گرديد.اين مزدور در سندي كه در كتاب ”كارتهاي سوخته” درج شده است, در اين مورد با خط خود نوشته است:
بيشتر بدانيد عباس صادقي از زمينه سازان قتل عام اشرف شاگرد مسعود خدابنده
در تهران واردبيل چه ميكند
در اواسط سال70, چند ماه پس از سلسله عمليات مرواريد، بهعنوان يك درجهدار ارتشي، متقاضي پيوستن به ارتش آزاديبخش شد. پس از مدتي مشخص شد كه او از طرف وزارت اطلاعات رژيم آخوندي براي ماموريت ضربه زدن به مجاهدين متقاضي پيوستن به مجاهدين شده است. بهدنبال تحقيقاتي كه صورت گرفت از ارتش آزاديبخش اخراج گرديد.اين مزدور در سندي كه در كتاب ”كارتهاي سوخته” درج شده است, در اين مورد با خط خود نوشته است:
«من عباس صادقينژاد فرزند علي متولد ملاير شماره شناسنامه585 تاريخ تولد1342 در تاريخ 5/2/70 توسط فرمانده سپاه پاسداران علي محمد پنجي ماموريت نفوذ در ارتش آزاديبخش به من ابلاغ شد در نشست ابلاغيه علاوه بر پنجي, 4نفر ديگر حضور داشتند به نامهاي غلام اكبري مسئول اطلاعات منوچهر عابدي نماينده امامجمعه وقت ملاير به نام علي فاضليان, منصور اميدي معاون سپاه ـ رضا اسماعيلپور مسئول تداركات سپاه در بخش عمليات برونمرزيـ نوع ماموريت من انجام عمليات انتحاري روي رهبري سازمان مجاهدين خلق بود كه عمليات قرار بود توسط مواد منفجره مانند نارنجك يا TNTكه ميبايست در محل تهيه شود انجام گيرد. . .»كتاب كارتهاي سوختة وزارت اطلاعات، فصل هفتم صفحات 207 و 208
وي سپس با اصرار، خواستار ماندن شد. و تلاش ميكرد تا با جلب اعتماد بتواند در درون مـجاهدين باقي بمـاند. «روز 28 فروردين 80 مع الواسطه (از طريق دانمارك) با ارسال پيامي به اسم همسرش از داخل ايران كه بهصورت كُد بـود او را به مركز فراخواندند تا علت عدم اجراي مأموريت محوله را از وي جويا شوند.«اطلاعية كميسيون امنيت و ضدتروريسم شوراي ملي مقاومت ـ مجاهد شمارة594 ـ 25تير1381»
نهايتا” مزدور مزبور در خرداد سال81 از منطقهٌ مرزي جلولا در 30كيلومتري خاك ايران با ربودن يك خودرو و مقداري پول و تجهيزات با سوءاستفاده از كارت ارتش آزاديبخش به نزد وزارت اطلاعاتدر داخل ايران باز ميگردد. وي از كردستان عراق با وزارت اطلاعات تماس گرفت و عوامل اطلاعات نيز ترتيب انتقال او به ايران را دادند. پس از بازگشت بهنزد رژيم، در ارتباط با رضوي يكي از مسئولين وزارت بدنام اطلاعات در شهر ملاير قرار گرفت.
عامل نفوذي اطلاعات،صادقينژاد سپس براي ادامة مأموريت خود عليه مجاهدين با سناريوي «عضو سابق مجاهدين» به اروپا اعزام شد. در رابطه با سوابق عباس صادقينژاد و نفوذي بودن اين مزدور نامة روشنگرانه يكي از همشهريان اين مزدور بنام محمد عبدلياز شهر اشرف قابل توجه است. بخشهايي از اين نامه بهقرار زير است:
«. . .در صحبتي كه با وي داشتم اطلاعاتي از فعاليت در شهر ميداد كه كاملا دروغ و غلط بود و معلوم شد كه هيچگاه هيچ رابطه اي با سازمان و انجمن جوانان مسلمان شهر نداشته است. اين مزدور وقتي متوجه شد من همه هواداران شهر را مي شناسم و دستش برايم روشده است, براي سفيدكاري اطلاعات درستي هم از زندگي عادي اش داد تا بتواند شك ايجاد شده را برطرف كند.
طبق گفته خودش وي از اهالي شهرستان ملاير بوده و در محله اي بنام فراهاني, ساكن بوده است. وي شغلش سلاخ بوده و در كشتارگاه شهر كار مي كرده است. اين مزدور با همسر سابق يك پاسدار بسيجي خميني كه در جنگ به هلاكت رسيده بود, ازدواج ميكند. آن موقع من حدس زدم كه زمينه ارتباط وي با وزارت اطلاعات رژيم و بنياد به اصطلاح شهيد از همين جا شروع شده است.»
اعزام به خارج كشور و شركت در توطئه عليه مجاهدين
براساس اطلاعات موثقي كه از ايران بدست آمده است, خانواده وي كه در ملاير زندگي مي كنند,راجع به اعزام وي و همسرش به خارج و كمك هاي وزارت اطلاعات در اين زمينه گفته اند:
«عباس از همان اول كه از عراق به ايران آمديك امان نامه اي از دولت گرفته بود بعد هم كه آمد ايران ميِِِگفت كه من نميخواهم اينجا بمانم. بعد حدود4-5 ماه در ايران ماند تا كارش درست شد و رفت خارج . در اين مدت هم كه ايران بود بيشتر تهران بود .مخصوصاً ماه آخر كه بيشتر در تهران بود تا كارهايش را درست كند. ولي آن زمان نتوانست خانمش را ببرد .كه ماند تا پارسال تقريباً همين موقع ها بود. قبل ازعيد غدير كه خانمش را هم برايش پاسپورت و ويزا جور كردند و او هم رفت پيش عباس و الان هم آنجا پيش هم هستند.»
يكي ديگر از اعضاي خانواده او در اين زمينه ميگويد:«وقتي از آنطرف آمد ايران تقريباً 3-4 ماه شد كه اينجا بود - شهريور بود كه آمد. تقريباً ديماه بود كه رفت- اول چند روزي ديد و بازديد اقوام و دوستانش بود ولي بيشتر هم تهران بود. بعد كه ديگه كارهايش درست شد، اين مسائل دولتي و قانوني و پاسپورتش و اينها خيلي كمتر شد. شايد يك ماه هم كمترشد كه كارهايش درست شد و بعد هم ديگه پاشد و رفت آلمان و الان هم آنجاست .از اينجا هم كه رفت با هواپيما و از فرودگاه رفت. اينطور نبود كه اول برود جاي ديگه و بعد از آنجا برود آلمان. از اينجا هم خانمش را همين بچه هايي كه قبلاً كارهاي خود عباس را جور ميكردند همانها برايش ويزا و كارهايش را رديف كردند و فرستادند آنجا پيش عباس .
ما كسي را در خارج نداشتيم و خود عباس هم كسي را نمي شناخت .همه كارها را خود اين برادرها برايش درست كردند. آنجا برايش خانه خريدند و همه برنامهها را همين برادرها جور كردند .
در رابطه با كاري كه با برادرها هم ميكرد، خودش هم تمايلي داشت و خودش را نشان داده بود، چون اينجور جاها آدم بايد خودش را نشان بدهد .كسي كه توي ملاير بيشتر كمكش كرد همين آقاي رضوي بود، ايشون همين اطلاعات ملاير هستند. ولي عباس كارهايش را بيشتر با تهران هم انجام مي داد كه اسامي آنها را من نميدانم ولي آقاي رضوي در جريان هست.»
عباس صادقي نژاد مزدور نفوذي سپاه ووزارت اطلاعات را بيشتر بشناسيد
عباس صادقي نژاد مزدور نفوذي سپاه ووزارت اطلاعات را بيشتر بشناسيد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر