۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

هادي شعباني( قسمت دوم )وجنايت درپوش انجمن نجات وروي دست شكنجه گران وزارت اطلاعات.


هادي شعباني( قسمت دوم )وجنايت درپوش انجمن نجات وروي دست شكنجه گران وزارت اطلاعات. 
نامه هائي ازشهرهاي مازندران 






دوستم تعريف كرد يك روز هادي شعباني همراه دوستش كه من او را تازه ديده بودم به خانه ما آمده بود اولين بار بود كه آنها را ميديدم همه خانواده ام كه كم هم نبود بودنداز كوچك تا بزرگ همه بودند ،رفتارشان اگر چه خيلي مصنوعي بودولي گرم وانمود ميكرد .
او خود خودراهادي شعباني معرفي كرد ونميدانم اسم دوستش را چي گفت چيزي شبيه حامد احمد يا محمود بود.
علت ايكه خواست ما را ببيند را اينجور توضيح داد وگفت ما شما را ميشناسيم وميدانيم كه همه شما هوادار مجاهدين هستيد هر چه هم كه باشيد بيشتر از من در داخل مجاهدين نبوديد ومن آمدم بعنوان يك فرد هر چه كه بتوانم به خانواده تان كمك كنم .
سكوت همه جا را فرا گرفته بود كسي چيزي نگفت بعد از چندي كه چائي دست بدست شد  يكي از نفرات گفت براي ما مفهوم نيست ونميدانيم شما چه ميگوئيد.
دوباره سكوت حاكم شد .
هادي شعباني با نفر همراهش زير گوشي يك پچ پچي كردند وبعد دوستش گفت شايد ما خوب توضيح نداديم هادي مدتها پيش مجاهدين در عراق بود الان خوشبختانه توانست از آنها بيرون بيايد ونجات پيدا كند حالا آمده تجربه خودش را بگويد وشما هم كه پيش آنها نفر داريد به شما كمك كند كه آنها هم به شما وخانواده شما برگردندبعد چند تا عكس كه نميدانم از كجا آورده بودبما نشان داد عكسهاي خودشان در عراق بود اينكه راحت ميتوانند بروند وبيايند اينكه امكانتشان براي اين كار كم نيست ما تا نزديكي آنها ميرويم ولي بقيه اش كار شماست.
يكي از نفرات خانواده ام گفت ميشه بپرسم شما از طرف وزارت اطلاعات هستيد يا نه چون من شما ها را تا حالا نديديم؟.
يك مقدار هل شده بودند نفر دوم گفت نه ما از اطلاعات نيستيم ما يك انجمن هستيم مستقل وميخواهيم آنها را نجات بدهيم .
همان نفر پرسيد آقا ولي شما ميدانيد كه هر كس به مجاهدين كمك كند اعدام ميشود؟
حالا شما چه جوري ميخواهيد به مجاهدين كمك كنيد هواداران وكمك مالي كنندگان اعدام شدند راستش ما كه ميترسيم .
هر دو يك نگاهي بهم كردندوبعد از يك سكوت كوتاه  شعباني كفت  كه مثل اينكه شما متوجه نشديد كه ما كي هستيم وچه اختياراتي داريم ولي بدانيد كه آنها وضعشان در عراق خوب نيست آنها نان شب ندارند كه بخورند آنها در معرض خطر هستند مريضي وافسردگي بيداد ميكند اگر نميخواهيد آنها را نجات بدهيد ميل خودتان است ورفته رفته صدايش دو رگه ورنگش هم سياه داشت ميشد وبا تهديد گفت اگر نميخواهيد آنها بميرند ويا برايتان مشكل ايجاد شود بهتر است روي پيشنها دما بهتر وعاقلانه تر فكر كنيد ما ميتوانيم شما را به عراق ببريم وبقيه كارها را آنجا انجام دهيد ويك سري عكس هم از ديگر نفراتي كه برده بودند بما نشان داد.
رفتار مصنوعي اوليه شان عوض شده بود وكم كم با تهديد وشانتاژ حرف ميزدند وحتي نميتوانستند وضعيت ظاهريشان را حفظ كنند انتظار اين برخورد را نداشتند اينجا نفر دوم وارد شد وگفت با اين حال اين تلفن هر موقع كمك خواستيد ميتوانيد زنگ بزنيد ورفت دم درب كه كفش هايش را بپوشد.
هادي شعباني با نزديك شد وگفت هم براي شما خطر است وهم جان آنها در خطر است بهتر است پيشنهاد ما را بپذيريد ما اطلاعات نيستيم كه بگذاريم شما راحت مثل قبل زندگي تان را بكنيد وآنجا من اين حيوان وحشي را كه از يك گراز بدتر مينمود وخودش بزبان آورده بود كه اگر از دست وزارت اطلاعات امان بوديد از دست مان امان نخواهيد داشت را خوب ديديم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر