در باره مریم سنجابی بریده خائن مامور اطلاعات وسپاه تروریستی قدس که بی دنده وترمزبرای ولایت ووزارت بد نام علیه فرزندان رشید مردم ایران وقیام آفرینان فداکارهرزه درائی وخوش خدمتی میکند .
برگرفته از شبکه های اجتماعی
واز کجا به این نقطه رسیده است که تماما با ادبیات لمپنی یک پاسدار واطلاعاتی
شکنجه گر ازمحتوای حاکمیت خمینی وخامنه ای وآخوندهای فاسد دفاع میکند
که در خیابانها، دختران مردم را شکنجه ودستگیر میکنند حرف میزند
خاطرات مریم سنجابی
روزها و لحظه ها بی انتظار میگذرند من و تو و دوستانمون و همه انسان ها در این قطار شتابان با هم مسیر زندگی را طی میکنیم روزهای بهاری می اید و از پس آن تابستان گرم و پاییزهای غمگین و پرخاطره شایدم بی خاطره و زمستانی سرد… ولی با گذر این روزها چی برامون باقی می مونه و چی از این دنیا می خواهیم خوشبختی,عشق, محبت, امید یا ثروت و زندگی… یا نمیدانم خاطره ها و لحظات زیبا و دوست داشتنی که شاید سال ها فراموشش نکنیم راستی زندگی چیست و از این دنیا چی میخواهیم؟ وقتی به سال های بچه گی ام برمیگردم اون روزها که مدرسه میرفتم عاشق این بودم که معلم خوبی شوم و چون خانوم معلمم رو خیلی دوست داشتم برای من بهترین الگو بود کمی که بزرگتر شدم با اشنایی بیشتر به زندگی دوست داشتم قاضی یا وکیل بشوم و بعدش هم با اشنایی با شیمی دیگه دوست داشتم در رشته شیمی یه دانشمند بشم. 12 , 13 سالم بود که یکدفعه نفهیمیدم چی شد که که تمام زندگی ام اسیر طوفانی ناخواسته شد و چون برگ سرگردانی در گرداب تمام مسیر زندگی ام عوض شد / سالیان اسیر نادانی , بی تجربه گی و آرزوها و رویاهایی شدم که هیچگاه به واقعیت نپیوست و متأسفانه به جرأت می تونم بگم در دنیای ما هر کسی بی تاثیر از فرهنگ , خانواده , خواهرو برادر و دوستانش نیست علاوه براین محیط و شرایط زندگی نیز بسیار تاثیر گذار هستند. من نمی دانم چی شد با اینکه یه روزی عاشق تحصیل بودم و همیشه توی درس و تحصیل هنرجوی ممتازی بودم و میخواستم ادامه تحصیلم رو بدهم تحت تاثیر فرهنگ و محیط و شرایط و… بهتره بیشتر از همه با خودم رو راست باشم اسیر نادانی خودم شدم و و بخاطر کم تجربه گی ام یکهو مسیر زندگی ام کاملا تغییر کرد و روزی متوجه شدم تمام عشق و آرمانم سازمانی فرقه گونه شده که درب های ورودی ان طلایی و آسمانش زیبا و پرستاره بود من تنها نبودم تعداد زیادی بودیم اولین سال انقلاب ضد سلطنتی بود و همه جوان و پرشور و غرق در رویاهای خوب و پاکی بدلیل بافت مذهبی خانواده و تحت تاثیر و انتخاب برادرم و آ رزوها و رویاهایم که می خواستم انسانی خوب و فداکار باشم تصمیم گرفتم هرچی رو که برای خودم میخواهم کنار بگذارم و فراموش کنم و دیگه پشت سرم رو هم نگاه نکنم و با زندگی واین دنیا خداحافظی کنم. راستی فکر میکنید میشه؟ خب عشق و ایمان به آزادی و حس نوع دوستی که بد نیست فداکاری که بدنیست دوست داشتن دیگران و کمک به انسان ها و مبارزه برای آزادی مگر بده حتی اگر آدم جونش رو هم از دست بده هر چند که سخته. شایدم زندگی قشنگه وآدم میتونه در کنار اینکه زندگی اش رو داشته باشه انسان خوبی هم باشه و هیچگاه خدا و حس نوعدوستی و آزادیخواهی اش رو فراموش نکنه خوب شما بعد قضاوت کنید.
این شیاد وهوچی برای اینکه با خامنه ای وپاسداران ووزارت اطلاعات وسپاه قدس وقاسم سلیمانی باشد وبریگی وخیانت ومزدوری خودش را توجیه کند وسط همه حرفهای درستش پاریززیت میاندازد که :
شایدم زندگی قشنگه وآدم میتونه در کنار اینکه زندگی اش رو داشته باشه انسان خوبی هم باشه و هیچگاه خدا و حس نوعدوستی و آزادیخواهی اش رو فراموش نکنه
معلومه که این پاسداروپرستوداره میگه میشه بریده خائن وشکنجه گر وخبر چین وپرستوی وزارت اطلاعات بود ۱۵۰۰ نفر دختر وپسر جوان را کشت وبازهم ۷۵۰ نفر را در خیابانها برای اعترض وتظاهرات آنهم برای حق حیات وآب وهوا ونان وآزادی کشت و۳۰۰۰۰نفر را هم به شکنجه گاه وزندان برد...
واین خانم پرستو وپاسداران واطلاعاتی های وچماقداران
وبسیجی های خنجر بدست ودهن گشاد زیر چتر ولایت ووزارت
زندگی خوبی هم داشته باشند این را داشته باشید ادامه میدهیم
مریم سنجابی باز هم بعد از پاریزیت تولید شده توسط ولایت
ووزارت میگوید
وقتی دیپلمم رو گرفتم و در رشته شیمی قبول شدم اون روزها یادم می آید بخاطر خرید دارویی مستمر به یه داروخانه که نزدیک خونمون هم بود تردد داشتم کم کم احساس میکردم ویزیتور اونجا هر بار که می رفتم به بهانه ای منو معطل میکرد و براحتی نمی گذاشت اونجا را ترک کنم و هر بار بهانه ای برای رفتن مجدد به اونجا پیش می اومد… شش ماهی نگذشته بود کم کم داشتم زیبایی های زندگی و حس دوست داشتن رو هم تجربه میکردم توی کنکور هم قبول شده بودم و ارزوی تحصیل در رشته شیمی همچنان در سرم بود…
اما سازمان من تمام ذهن و قلب مرا تسخیر کرده بود.قسمت دوم:
پرواز به سمت درب های طلایی فردی مذهبی با عقایدی که سخت علاقه به حس نوعدوستی داشتم حتی تحمل دیدن اشک یک بچه هم را نداشتم هر وقت بازار می رفتم یادمه با اینکه خودم هم پول زیادی نداشتم اکثر موجودیم رو به هر گدایی که سرراهم بود میدادم و با چشمایی اشکبار به خونه برمی گشتم حس علاقه و دوست داشتن همنوعان و ایمانم به خدا در من بسیار ریشه دارتر و جدی تر بود.
همینجا یک مقدار با الان مقایسه اش کنید
مریم سنجابی خائن خودفروخته در حالی که همه چیزش را به خمینی وخامنه ای
واطلاعات آخوندی ومافیای هابیلیان ومافیای شکنجه وخانواده ها ونجات رژیم
فروخته است از اطلاعات وپاسدار وحکومت خامنه ای دفاع میکند که به آن خواهیم
پرداخت ،حکومتی که با پاسداران ونیروی انتظامی جنایتکارش
در مدت کمی مهسا امینی دختر کرد ،بی گناه ومعصوم را
میکشد.
ودکتر آیدا را بخاطر مداوای مجروحین شکنجه مثله و تیر باران میکند.
اما مریم سنجابی شکنجه گر وخائن جنایت کار ، زندگی خفیف وخائنانه ومجرمانه
خودش را دارد.
بعد هم ماننده یک ... بد دهن وبسیجی دهن گشاد به رشید ترین فرزندان این میهن
آنچه خامنه ای وپاسداران ودختران معاویه گشت ارشاد، شایسته اش هستند نسبت
میدهد
۱۵۰۰ شهید قیام قبلی آبان ماه را میبینید؟
و۷۵۰ شهید ۱۴۰۱ را ببینید .
از طرف دیگر به فاکتهای زیر توجه کنید
ثروت های نجومی خامنه ای وشرکتها وهولدینگ ها ودست کم
۱۴ امپراطوری ولایت فقیه دزد وخونریز را ببینید
ولی مردم وکودکان وزنان در سطل زبانه دنبال غذا میکردند
ونمیابند
مریم سنجانی وسایر بریده مزدورها واعضای مافیای فراق
ونجات رژیم که همه سر در آخور ملا واطلاعات وقدس دارند
میدانند ولی خودشان را بخاطر بریدگی وخیانت به خریت میزنند
که :
ابعاد جنایت این رژیم تا کجاست زیرا بخش را خودشان
شریکنند ویا مسبب آن هستند.
مثلا مردم برای غذای روزانه و...کلیه وقرنیه و... میفرشند
اما مریم سنجابی این شکنجه گر مزدور سپاه قدس که در قتل
عام وموشک باران وکارهای تروریستی علیه مجاهدین مراحلی
را طی کرده حاکمیت پلید خامنه ای وقاسم سلیمانی سردار اسلام
!!!را تبلیغ میکند که به آن خواهیم پرداخت.
زمرد امینی مادر مزدور اطلاعات شکری در کنار مزدور مریم سنجابی- سیرک مزدوران در اشرف و لیبرتی
مریم سنجابی مزدور ، اینجا اطرف اشرف برای همین امداد
واین مزدوران والان که خطاب مان مریم سنجابی خائن وبریده مزدور است به مجاهدین فقط بخاطر اینکه میخواهند سرنگون کنند کینه پاسداری وکینه از نوع خمینی دارد ونشخوارها وحتی پس داده های سالیان ولایت ووزارت را نشخوار وباز نشخوار میکند.
کسانی که سرنوشت خود را به سرنوشت خامنه ای وپاسداران گره زدند از قیام وسرنگونی که این روزها سالکردش در راه است گریزی ندارند.
تاریخ برای این خائنین ومزدوران درسها وسرنوشت تلخی را
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر