رژیم آدرس آلترناتیوش را اعلام میکند
تردیدی نیست که صحنه پرشکوه 7آبان در رزمگاه لیبرتی، فراز نوینی بود از تاریخچه فدا و صداقت نسل مجاهد خلق و ارتش آزادیبخش که بر تارک آن نام 24 شهید قهرمان آن میدرخشد. ستارگانی که بیتردید نامشان، یادشان، رسمشان و درسهای زندگیشان برای همیشه در تاریخ مردم ما جاودان خواهدبود؛ چرا که آنها ستارههای شبکوبی بودند که در شب حاکمیت آخوندهای مرتجع ضدبشر آتشفشانهایی از امید و ایستادگی و نبرد تمامعیار را در میهن ما شعلهور کردند.اقدام بزدلانه آخوند محتضر علی خامنهای در موشکباران لیبرتی، تأثیر شگفتانگیز سیاسی و اجتماعی در سطح داخلی و بینالمللی از خودش بهجای گذاشته است. بدون تردید، این فدای صادقانه و قهرمانانه، ارزشهای نوینی در ایستادگی، مقاومت و پرداخت تمامعیار را درصفوف مقاومت و مجاهدین آفریده است. بعد از این جنایت، نه فقط در مجاهدین که در تمامی اشرفنشانها در سراسر جهان، شعلهور شدن عزم و اراده نوینی برای نبرد برای آزادی و سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی را میشود دید و لمس کرد. همه آنها اکنون میگویند که این خونها و قهرمانیها، مسئولیت و تعهد آنها را در مقابل خلق و خالق، به یک مدار کیفی ارتقاء داده است. همه آنها میگویند که با این شهدا، برای ادامه راهشان و گرفتن انتقام خونشان تا سرنگونی رژیم ضدبشری و تحقق آزادی که آرمان آنها بوده تجدیدعهد کردهاند. واقعیت این است که چنین نتیجهیی از رزم و رنج و خون مجاهدین که عالیترین راز ماندن و ارتقاء و دسترسی به سطوح جدید انقلابی و مجاهدی در فرد و جمع است، نه مختص حماسه 7آبان، که اساساً داستان مجاهدین و تاریخچه آنها از روز اول تأسیسشان تا امروز بوده و هست. ماندگارترین میراث هر مجاهد خلق و جمع مجاهدین، ارزشهای نوینی است که با زندگیشان و پر کشیدنشان میآفرینند. 24 شهید موشکباران، کادرها و مسئولان قهرمان مجاهدین بودند و سراسر زندگیشان علاوه بر نبرد با استبداد، مالامال از آفرینش ارزشهای مجاهدی بود. آنها این افتخار را یافتند که با شهادتشان، خون خود را پای درخت مجاهدین و ارزش ارزشهای مجاهدین که همان فدای بیکران و بیچشمداشت برای تحقق آرمان آزادی است بریزند؛ درسی که البته همه آنها، از رهبری پاکباز این جنبش آموختهاند. همه شاهد هستند که خانم مریم رجوی بارها و بارها بر این ارزش تأکید کرده که ما آمدهایم تا همه چیزمان را برای تحقق آزادی مردممان فدا کنیم.
آخوندها هم میدانند که مجاهدین تمام شدنی نیستند، بههمین خاطر، فکر میکنند که با بالا بردن تعداد موشکهای مرگافزا میتوانند مجاهدین را از بین ببرند، زهی خیال باطل.
شلیک 80 موشک در عرض ده دقیقه به محوطه کوچک نیم کیلومتری لیبرتی، جنایتی غیرقابل توصیف است. شلیک به یک کمپ بیسلاح و بیدفاع که حتی اجازه ورود تیوالهای سیمانی حفاظتی را هم به آن نمیدهند فاقد هر گونه ارزش نظامی بوده و از مصادیق جنایت علیه بشریت میباشد. اما رژیم، رسوایی و بیآبرویی انجام چنین عملی را برای خود میخرد. چرا؟ پاسخ را باید در وضعیت کنونی رژیم جستجو کرد. مقامات رژیم در جنگ و دعوای باندی به صراحت از دو بحران برجام و برشام حرف میزنند. بعد از برجام (جام زهر اتمی) اکنون خوردن برشام (جام زهر سوریه) شروع شده است.
در زمینه برجام، خامنهای بعد از سه دهه تلاش برای دستیابی به بمب اتمی، ناگزیر وادار به عقبنشینی و به بیان خود مقامات رژیم، خوردن جام زهر شد. سه دهه مخفیکاری، تاراج داراییهای ایران و تحریم را بهجان خریدن بهخاطر این بود که اتمی را عامل بقا میدانست. وقتی که رژیم امضای توافقنامه را پذیرفت، رهبر مقاومت طی بیانیهیی گفتند که رژیم از نقطه عطف سرنگونی عبور کرد و خامنهای با دست برداشتن از اتمی، در تعادل درونی رژیم بهشدت تضعیف شده است. علائم این تضعیف را اکنون، در رشد شدید تضادهای درونی رژیم میتوان دید. به علت شدت ضعف خامنهای است که او مجبور شده به باند خودش هم خیانت بکند و در حالیکه در جلوی دلواپسان هارت و پورت میکند که نباید از خطوط سرخ تجاوز کرد، ظریف همه آن خطوط را زیر پا میگذارد و بعد هم میگوید من کلمه به کلمهاش را از خامنهای خط گرفتم. از یک سو دلواپسان نظام علیه ظریف شعار میدهند و از سوی دیگر خامنهای از ترس اینکه مبادا این روند به هم بخورد او را بهعنوان متدین تعریف میکند و به دلواپسان خنجر میزند. یکی دیگر از پیامدهای جام زهر، گشایش به سمت غرب است که باند روحانی پُز آن را میدهد. روحانی صحبت از آزاد شدن پولهای بلوکه شده ایران میکند.
کارشناسهای رژیم میگویند که حتی پولهایشان از بلوکه هم در بیاید، هیچ تأثیری در سقوط اقتصاد نمیکند. 80 درصد مردم ایران درآمدشان یک سوم خط فقر است بر اساس آمار تلویزیون رژیم، در منطقه 12 تهران حدود 150 تا 200هزار نفر کارتن خواب وجود دارد.
باند مقابل، از وحشت مدام اعلام تهدید ”نفوذ“ میکند و افراد روحانی را با همین مارک دستگیر میکند. چرا که انتخاباتی که شاخص نتیجه جنگ باندها است در پیش رو است. اکنون در زمینه انتخابات، خامنهای بر سر یک دو راهی است. راهحل اول این است که قلع و قمع کند و جناح رقیب را از طریق شورای نگهبان کنار بزند. این راهحل، حتماً برای ولیفقیه تنشهای اجتماعی زیادی بهبار میآورد. راهحل دوم این است که نتواند جناح مقابل را حذف کند و اجازه دهد که نفرات آن کاندید بشوند. این راهحل هم هژمونی خامنهای را خدشهدار میکند. بهخصوص اگر راه ورود جناح رقیب به مجلس خبرگان باز شود حتماً هژمونیاش خدشهدار میشود و این موضوع راه را برای حرکتهای اجتماعی که به قیام سرنگونی منجر میشود باز میکند. برای علی خامنهای، هر دو مسیر -چه بخواهد انقباضی کار کند و چه راه بدهد- خطرناک است.
اما در مورد برشام هم با شکستهای پیدرپی که رژیم در سوریه خورده است، موضوع سوریه یک جام زهر مجدد شده است. آثار شکستهای رژیم را در کشته شدن مهره دانه درشت خود در سوریه، پاسدار همدانی و حدود 50تن دیگر از فرماندهانش طی این مدت، میتوان دید، بهخصوص که تلفات رژیم، بعد از ورود روسیه و بمبارانهای آن بوده است. نفس اینکه از روسیه درخواست کرد که وارد سوریه شود هم در درجه اول بهخاطر این بود که استراتژی رژیم در سوریه شکست خورده بود و اینگونه میخواست تعادل را به نفع خود بچرخاند.
بنابراین موشکباران لیبرتی در شرایطی صورت میگیرد که رژیم با دو بحران برجام و برشام و پیامدهای این دو مواجه است. این رژیم وقتی جام زهر آتشبس را خورد هم دست به کاری مشابه زد. علت قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 چه بود؟ قتلعام 30هزار زندانی سیاسی از موضع قدرت نبود. رژیم در سال 67، دست به قتلعام زندانیان مجاهد زد، این بارهم حمله را متوجه مجاهدین کرده است؛ یعنی خودش دارد دشمن اصلی را نشان میدهد. رژیم آخوندی به خوبی میداند که بهدلیل وجود این مقاومت، جام زهر و این تحولات میتواند به سرنگونیاش منجر بشود. به علت ترس و وحشت از سرنگونی است که دشمن اصلی را نشانه رفته است. به قول دکتر آلخو ویدال کوادراس، این حمله نشان میدهد که رژیم دارد آلترناتیوش را به همه نشان میدهد.
آری اینگونه رژیم اذعان میکند آلترناتیو من کی و کجا است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر