۱۴۰۲ تیر ۱۹, دوشنبه

اینگرید بتانکور: راستی در تاریکی چه چیزی اتفاق می‌افتد؟!

 اینگرید بتانکور: راستی در تاریکی چه چیزی اتفاق می‌افتد؟!

اینگرید بتانکور
اینگرید بتانکور

«وقتی ما اینجا دور هم جمع می‌شویم خود را در میان انسانهای خوب می‌بینیم و این به آدم احساس آرامش‌می‌دهد.»

این جمله‌ای است که اینگرید بتانکور، کاندیدای پیشین ریاست جمهور کلمبیا، در آخرین روز اجلاس جهانی ایران آزاد، در برابر مریم رجوی، شخصیت‌های دعوت شده به این اجلاس و نیز سایر میهمانان ایراد کرد.

او از کسانی است که اتاق فکر آخوندی و پارازیت‌های برون‌مرزی‌اش بسیار تبلیغ می‌کنند که به خاطر پول و امتیازهای مادی جذب مقاومت ایران شده و با هر بار سخنرانی،‌ پول‌های کلان دریافت می‌کنند!

 

مرز عبورناپذیر بین دو نوع سیاست

غور در این جمله بتانکور بین سیاست به معنای رایج و پراگماتیستی و سیاست به مفهوم نوین آن حد فاصلی می‌کشد که به سادگی قابل پرکردن نیست. خالق این نوع از سیاست مقاومت ایران به‌طور عام و شخص مریم رجوی به‌طور خاص است. این جنس از سیاست بدون شرافت و ارزش‌های ناب انسانی هرگز نمی‌تواند وجود داشته باشد.

در آن خبری از مصلحت‌نگری تاجرمآبانه و پراگماتیسم کوتاه قامت نیست. نان به نرخ روز خوردن از ساحت بلندش دور است.

از این رو اینگرید بتانکور [که خود یکی از قربانیان گروگانگیری است]، وقتی خود را در جمع مقاومت ایران و در کنار مریم رجوی می‌بیند، به‌معنای دقیق کلمه احساس «آرامش» می‌کند. در پشت این آرامش دریایی از اعتماد،‌ ایمان، روشن‌بینی، تواضع و عشق موج می‌زند.

اجازه دهید یک‌بار دیگر این جمله را با هم مرور کنیم:

«وقتی ما اینجا دور هم جمع می‌شویم خود را در میان انسانهای خوب می‌بینیم و این به آدم احساس آرامش‌می‌دهد.»

 

«ما»

اینگرید بتانکور هر جا از مقاومت، امید و یقین به فردای روشن صحبت می‌کند، از ضمیرگرمابخش و آشنای «ما» استفاده می‌کند:

«برای من بسیار انگیزاننده است که آن همه تلاشهای که کردند که نگذارند ما گرد هم جمع شویم، اما ما اینجا جمع شده‌ایم و می‌توانیم با یکدیگر صحبت کنیم.»

گویی او به جهانی پیوسته است که دردهای ایران را دردهای کشور خود و بلکه خویش می‌بیند. در این جهان فراجهانی که به فرمان عشق اداره می‌شود، هر نوع مبارزه برای آزادی و عدالت در یک گوشه از جهان مبارزه برای آزادی و عدالت در تمام جهان است.

او همان‌طور که در روز اول اجلاس جهانی ایران آزاد گفت، مانند دیگر حامیان بین‌المللی مقاومت ایران می‌داند که برای چه آرمانی دوشادوش مریم رجوی می‌جنگد. هم‌پای ایرانیان آزاده، اشرف‌نشانان و کادرهای حرفه‌ای از تبعات و قیمتی که برای آن می‌دهد آگاه است:

«چه فشارهایی بر تک‌تک ما وارد شد که به اینجا نیاییم اما ما اینجا هستیم برای حمایت از شما مریم!»

می‌داند در جهانی که در آن در عرصه سیاست، بی‌شرافتی بیداد می‌کند، مقاومت ایران حامل ارزش‌های نوین بشری است؛ از این رو شیفته جنبشی می‌شود که ترنم عطرآگین آن مانند صدای باران در یک کویر برهوت دلنواز و خوشایند است؛ به‌همین خاطر هر روز بیشتر از پیش پیوندهای نزدیک‌تری با مریم رجوی برقرار می‌کند. او در این «شیفتگی» و «پیوند»، ارزش‌های الهام‌بخش انسانی را فروزان می‌بیند.  

«شما جنبشی هستید که همچون مشعلی از امید و ایمان می‌درخشد و این جنبشی است که ایستاده است،‌ بقیه همه از بین رفته‌اند.»

«مریم شما چالشهای بزرگی داشتید ولی شما متوقف نشدید و ایستادگی ما به‌همه ما الهام بخشیده و مشعلی را در قلوب همة ما روشن کرده است.»

«جنگ و مقاومت زنان ایران فقط برای زنان نیست،‌‌ بلکه برای شأن انسان و انسانیت است. آنها مبارزه می‌کنند برای تحقق طرح ۱۰ماده‌‌ای شما»

 

فریاد بر سر تاریکی

اینگرید بتانکور حق دارد از یک سو با ایستادن در سمت روشنایی و مبارزه برای ارزش‌های جهان‌شمول آزادی و  عدالت به وجد بیاید و از دیگر سو سیر سیاست رایج به سمت قهقرای بیشتر را برنتابد. فریاد او بر سر تاجران سیاست بازاری، فریاد هر وجدان نیالوده به پول و قدرت در جهان معاصر ماست:

«من بسیار از بابت آنچه جهان انجام می‌دهد، در عجب هستم و نمی‌دانم رهبران ما چگونه کارهایی می‌کنند. آنها خواهان امضای قرارداد هسته‌یی با رژیم ایران هستند، و این به آنها اجازه می‌دهد بیشتر از ما بکشند.»

«این یک سیاست مماشات نیست این تسلیم شدن و زانو زدن در برابر جنایتکاران است. به آنها طنابی می‌دهند که دموکراسی را به دار بکشند.»

او حق دارد بپرسد «راستی در تاریکی چه چیزی اتفاق می‌افتد؟!»

سوال و تعجب او، می‌تواند و باید سوال و تعجب هر انسان شرافتمند در هر کجای این کره آبی‌رنگ باشد. راستی سیاست زد‌ و بند با فاشیسم دینی، جهان ما را به کدام سمت می‌برد؟ در «سمت تاریکی» چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است؟

احساس «شرم» او مانند احساس «آرامش»اش، یک احساس ناب انسانی است. از این رو تا اعماق نفوذ می‌کند و تکان می‌دهد:

«من به عنوان یک فرانسوی خشمگین هستم و احساس شرم می‌کنم که دولت فرانسه یک مرتبه تصمیم می‌گیریم که خم بشویم و تسلیم بشویم در برابر رژیم ایران.»

 

ایستادگان

مگر می‌شود دست‌آوردهای ذیقیمت انسان را به سادگی در برابر تجارت، مصلحت، قدرت و پول قربانی کرد؟!‌

صدای اینگرید بتانکور در پیوند با دیگر صداهای حامی مقاومت ایران،‌ بی‌گمان بی‌پاسخ نخواهد ماند. بگذار آنها بر زانوانش بخزند اما «ما خم نمی‌شویم و زانو نمی‌زنیم و همه با هم می‌ایستیم و ما در کنار زنان و دختران ایران و در کنار مریم رجوی ایستاده‌ایم.»

دولت‌ها و قدرت‌ها البته در برابر فاشیسم دینی خم می‌شوند ولی «ما» ایستاده‌ایم. این ایستادگی است که سرنوشت ایران، جهان و نسل‌های آینده را رقم می‌زند؛ اگر چه تعدادمان از آنها بسا اندک‌تر باشد.  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر