۱۳۹۶ مرداد ۱۴, شنبه

کهکشان۹۶، زلزله سرنگونی و پس‌لرزه‌های آن – رحمان حیدری

کهکشان۹۶، زلزله سرنگونی و پس‌لرزه‌های آن – رحمان حیدری

از ماه‌ها پیش از برگزاری گردهمایی بزرگ امسال مقاومت، سلسله‌ای از واکنش‌های بی‌سابقه و دیوانه‌وار دشمن ضدبشری که پیامی جز وحشت نداشت بالا گرفت. این واکنش‌ها چه قبل وجه بعد از مراسم شایان توجه است چراکه وقوع یک تحول و یک حادثه را منعکس می‌کردند درست مانند زلزله‌ای که قبل از حادث شدنش حیوانات را به واکنش‌های هیستریک وامی‌دارد. رژیم هم دقیقاً همین وضعیت را داشت دیگر برخلاف گذشته موجودیت مجاهدین راکتمان نمی‌کرد و یا درصدد کوچک جلوه دادنشان نبود، البته قدرت و عظمت این زلزله سیاسی، بعد از انجام موفقیت‌آمیز آن و به نمایش گذاشته شدن انسجام تشکیلاتی آلترناتیو و آمادگی نیروی سرنگون‌کننده به‌واقع رژیم را از تعادل خارج کرده است. چراکه رژیم برای پاک کردن این صورت‌مسئله سرنگونی، چه در اشرف و لیبرتی و چه در حین انتقال به آلبانی از هیچ جنایت و توطئه‌ای کوتاهی نکرده بود، آخوندها که تیرشان در کشتار مجاهدین تحت محاصره در عراق، به سنگ خورده بود، در خواب‌های پنبه‌دانه‌ای فکر می‌کردند با بلوکه کردن دارائی‌های مجاهدین در اشرف و لیبرتی می‌توانند کمر مقاومت را بعد از انتقال، خم کرده و تشکیلاتشان در محیط جدید متلاشی خواهد شد، ولی در «کهکشان کهکشان‌ها» رژیم برعکس به چشم خودش و به عینه، مرگ تمامیت نظامش را دید و حس کرد.
جدای از هزارها خبر که ولی‌فقیه در رسانه‌هایش از این گردهمایی داشت، هم‌زمان تلاش هم کرده بود در خارج از ایران مأموران خود را هم برای مقابله با این ضربه بسیج دهد. یک نمونه از این واکنش‌های ابلهانه توسط عنصر خودفروخته‌ای به نام قهرمان حیدری یا حنیف حیدرنژاد بود که سوار بر موج خون مجاهدین به پناهندگی سیاسی در ساحل عافیت دست پیدا کرد ولی رله کننده حرف‌های اطلاعات آخوندها شده و با رعایت رهنمود وزارتی «۲۰ به سازمان و ۸۰ به رژیم» نشخوار اباطیل سطح‌پائین‌ترین خبرچینان وزارتی را مرام خود قرار داده است. البته برای کسی که دشمن مردم ایران را رژیم آخوندی نمی‌داند و چنین شاخصی برای تشخیص دوست و دشمن ندارد سر درآوردن از چنین مزبله‌ای در تقدیر بود او خود یک‌بار با واضح‌ترین کلام مرزبندی خودش را این‌طور تعریف کرده بود: «نیاز و ضرورتی هم وجود ندارد تا هر کسی که به مخالفت با سازمان مجاهدین و مسعود رجوی بر می خیزد ابتدا بر مبارزه خود با رژیم جمهوری اسلامی تاکید کند.» (وبلاگ مزدور ۸دی۱۳۹۴) به همین خاطر همچنان که یک‌بار به او گفته بودم نمی‌دانم در کدام کمین خلافکاری، به دام وزارت مربوطه افتاد که تا اینجا نتوانسته ریشش را از گرو بودن آن آبروریزی بیرون بکشد و مجبور شده است این‌طوری هیزم‌بیار شقی‌ترین جلادانی شود که حالا حسن روحانی هم که هم‌نشین آن‌ها در خلوت است، در جلوی چشم سعی می‌کند با ریاکاری فاصله خود ازشان را نشان دهد. آخر چگونه کسی که از نظرات و احساسات من و برادرم سلیمان نسبت به خودش آگاه است، این‌طور شیادانه به مظهر مقاومت یک ملت چنگ می‌اندازد که:‌ «ما را از وضعیت برادرانمان مطلع کنید»!!! این هم اطلاع! آیا مشکلش حل شد؟ یا پشت این شیادی‌ها دستورالعمل‌های رسیده‌ای است که اگر به‌اندازه یک جو صداقت و وجدان انسانی داشت آن‌ها را رو می‌کرد و از این نقشش در خاک پاشیدن به چشم مردم شرم می‌کرد. فکر می‌کند ملت کور و کرند یا مثل خودش ابله تشریف دارند و نمی‌داند که همین هفته، مأمور پیشانی سیاه اطلاعات، ابراهیم خدابنده این خط وزارتی را با بلاهتی نظیر خودش لو داده است که: «من پیشنهاد میکنم درمرحله فعلی خانواده ها از آشنایان خود درکشورهای اروپایی کمک بگیرند واز کانال آنها برای خبرگیری از اسیرانشان اقدام کنند .» (شیطان بنده در جلسه وزارت ۲۸تیر۹۶) حیدرنژاد در مطلبی در تاریخ ۱۲تیر۹۶ که در وبلاگ خود نوشته است: «چرا باید این همه انسان کشته وزخمی می شدندتا رهبری مجاهدین با خروج نیروهایش از عراق موافقت کند ؟… فقط از دمکراسی حرف زدن چیزی رااثبات نمی کند.خمینی نیز قبل از رسیدن به قدرت درهمین پاریس از دمکراسی حرف میزد» و دریک پاراگراف پایین‌تر با وقاحت در مورد تشکیلاتی که دیگر الآن نه در عراق دور از چشم مردم دنیا، بلکه در اروپا و کوچه و بازار در معرض بالاترین کنش واکنش‌های بیرونی قرار دارد، با همان استدلال دستگاه جنگ روانی که به دلیل محاصره عراق شبهه ایجاد می‌کرد، جفنگ می‌بافد که: «رهبران مجاهدین میتوانند برای روشن شدن حقایق درهای ”تشکیلات آهنین”خودرا به روی رسانه های آزاد وخبرنگاران مستقل باز کرده وحاضربه گفتگوومصاحبه با انها باشند».
سوزنامه ولی‌فقیه ارتجاع و اطلاعات آخوندی پس از عظمت و موفقیت گردهمایی امسال مقاومت از زبان حیدرنژاد معلوم‌الحال به‌خوبی گویای همه‌چیز است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد، جیغ رسانه‌های رژیم بهترین پاسخ به چنین مزخرفات و دق‌دل خالی‌کردن‌ها است. الحمدالله هم الآن همگان می‌دانند خریدار این‌گونه تراوش‌ها جایی جز وزارت اطلاعات نبوده و نیست. فقط جهت اطلاع و یادآوری باید بگویم اگر من در حمله مزدوران عراقی در ۶ و ۷مرداد به اشرف که ۱۱مجاهد خلق به شهادت رسید و ۳۶اشرفی به گروگان گرفته شد به مدت ۷۵روز در اعتصاب غذای تر و خشک بودم که این مزدور حتی به یک روز آن‌هم نمی‌تواند نزدیک شود، اگر برادر عزیزم سلیمان نیز درآن ایام در اعتراض به آن حمله وحشیانه، دست به اعتصاب غذا زده بود؛ که این مزدور طاقت یک روز آن را هم ندارد، اگر در لیبرتی بی‌حفاظ، در زیر موشک‌های مزدوران نیروی قدس خم به ابرو نیاوردیم که فکرش رعشه بر اندام این موجود بزدل و فراری از میدان رزم می‌اندازد، بداند که من و سلیمان هجرت نکرده‌ایم که جان به درببریم و مرزمان را با نوکران دشمن فراموش کنیم، ما به اینجا آمده‌ایم تا «درب تشکیلات آهنین»مان را به روی نامردمان هزاران بار بسته‌تر و محکم‌تر کنیم. بله همان‌طور که همه در رژه سیاسی امسال مقاومت در پاریس، دیدند چشم جهانی به ما دوخته‌شده است ما تنها نیروی رزمنده و سرنگون‌کننده رژیم هستیم و امروز روز ماست. هرکس چشم دیدن آن را ندارد سرخود را به نزدیک‌ترین سنگ بکوبد! یک سال بعد از هجرت بزرگ این تشکیلات و این ایدئولوژی، اصالت خود را حتی در محیط بورژوازی که امثال حیدرنژاد را تبدیل به واخورده‌ای کرده بود که خودش می‌گفت چند بار قصد خودکشی در آن را داشته، پس داده است. ما مجاهدین و رزمندگان آزادی در«نبرد نبردها» پیروز شده‌ایم و حالا می‌رویم تا با کسب آمادگی‌های لازم بر دشمن بتازیم و دک و دنده آن را خورد و درب‌وداغان کنیم. در اینجا از تک‌به‌تک ایرانیان شرکت‌کننده در این حماسه ملی به خاطر برگزاری موفقیت‌آمیز این گردهمایی و دستاوردهای کلانی که به دنبال داشت تشکر و قدردانی می‌کنم و به همه آن‌ها خسته نباشید و هزاران تبریک می‌گویم و در برابر چنین عزم و اراده‌ای که صدا مادران و پدران شهدای راه آزادی از شهدای دهه۶۰ تا۸۸ و تا آخرین شهید راه آزادی تا به امروز را نمایندگی می‌کرد، که صدای دختران و پسران جوانی که در حاکمیت آخوندی با انواع بهانه‌ها سرکوب می‌شوند را فریاد می‌زد، که از درد کارتن‌خواب‌ها، گورخواب‌ها و کولبران می‌گفت، که فریاد مظلومیت مادرانی که برای گذران زندگی، جگرگوشه‌های خود را می‌فروشند و یا به دلیل فقر نوزادان خود را در کنار خیابان و یا در سطل‌های زباله می‌گذارند بود، که صدای غارت‌شدگان و همه کارگران و زحمتکشان میهن را بازتاب می‌داد و… باید به خودم ببالم و باافتخار و سربلندی، سرتعظیم در برابر چنین اراده‌های فرود آورم، و در یک‌کلام به همه هواداران و اشرف‌نشان‌ها و ایرانیان آزاده از بابت قدرشناسی مجدد میگویم:
مرا عهدی است با جانان  
که تا جان در بدن دارم هواداران کوی‌اش را
  چو جان خویشتن‌دارم
آری، دوران تهاجم و پیشروی است، عهد آخوندها به سر آمده، زمان هزار اشرف و ارتش آزادی است …برای آزادی و حاکمیت مردم به‌پیش به‌پیش به‌پیش!                                                                      رحمان حیدری 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر