قتل كشيشها در راستای تحکیم پایه های امنیت ملی به تفسیر علی فلاحیان وبرای بدنام سازی اپوزسیون صورت گرفته است
چند
سال بعد از بسیاری قتلهای سیاسی که به قتل های زنجیره ای نیز مشهور شد واز جمله قتل کشیشها ،در جريان تشديد جنگ جناحها حقايقي غير قابل باور براي همگان افشا
مي شود. هفته نامه اميد جوان در دي78 به دادگاه ساختگي رژيم براي محاكمه سه
زن به اتهام قتل كشيشها مي پردازد و مي نويسد: ««كشيشها بهوسيله محفل
اطلاعات بهقتل رسيدند و آنگاه از 3دختر بهنامهاي فرحناز انامي، بتول
وافري و مريم شهبازپور براي محاكمه استفاده شد».
در
بهمن1372 كشيش هائيك هوسپيان مهر و چند ماه بعد در تير73 اسقف ميكائيليان و
كشيش مهدي ديباج توسط عوامل ناشناس به شهادت رسيدند. اعلام اين خبر توسط
رژيم، و از زبان مصطفی كاظمي، بسيار خواندني است كه به چند موردش اشاره مي كنيم:
راديو
رژيم، 24تير73: «مصطفی كاظمي یاموسوينژاد در مصاحبهيي با خبرگزاري جمهوري اسلامي تأكيد
كرد با روشنشدن جزئيات مربوط به قتل كشيشهاي مسيحي و بمبگذاري در اماكن
مقدسه، توطئة گروهك تروريستي منافقين براي ايجاد تفرقه ميان مذاهب و نيز
ايجاد جو رواني بر ضد جمهوري اسلامي ايران شكست خورده است. وي با اشاره به
اعترافات صريح منافقين دستگيرشده در مورد قتل اسقف هائيك هوسپيانمهر
بهوسيلة گروهك منافقين افزود:منافقين ميخواستند با اين اقدام و اقدامهاي
مشابه جمهوري اسلامي ايران را به نقض حقوقبشر و ناديدهگرفتن حقوق
اقليتهاي ديني و مذهبي متهم كنند».
خبرگزاري
رويتر، 25 تير73: «موسوينژاد يك مقام اطلاعاتي گفت: …سلاحها و
اعلاميههاي تبليغاتي مرتبط به يك گروه اپوزيسيون مستقر در عراق را در
خانهاي پيدا كرده كه مورد استفاده زنان دستگيرشده به اتهام قتل دو كشيش و
طرح بمبگذاريها بوده است.
موسوينژاد
گفته است: در آن خانه ما در ضمن دو تپانچه برتا پيدا كرديم كه ميكائيليان
بهوسيلة يكي از آنها كشته شده است. ما در ضمن در مورد هويت فرد چهارم بنام
مجيد اسفندياري اطلاع يافتيم…اين فرد به همراه مرد ديگري توانستند كشور را
در 5ژوئيه از طريق مرز ايلام (بهطرف عراق) ترك كنند. وزارت خارجهمان با
عراق براي بازگرداندن آن دو تماس گرفته است… موسوينژاد گفت ميكائيليان به
ضرب گلوله كشته شده و در يك فريزر در خانة مورد استفاده آن زنان قرار داده
شد. به گفتة وي آنها زندانيان سابق بودند… موسوينژاد گفت آنها در ضمن
نقشهيي پيدا كردند كه آنها را به نقطة دفن ديباج رهنمون ميكند. با اين
نقشه توانستند جسد را پيدا كنند كه از ناحيه گردن چاقو خورده بود. او گفت
جلال اصفهاني صاحبخانه، در 29ژوئن در حال صحبت با شهبازپور و وافري بوده كه
صدايي از طبقة دوم ميشنود. آن دو جلوي وي را براي تحقيق در مورد آن صدا
ميگيرند ولي وقتي او در را باز ميكند انامي تپانچهيي را به طرف وي
ميگيرد. او گفت: آنها با كمك يك جوان 30ساله دستها و پاهاي او را بسته و
محل را ترك ميكنند».
چند
سال بعد در جريان تشديد جنگ جناحها حقايقي غير قابل باور براي همگان افشا
مي شود. هفته نامه اميد جوان در دي78 به دادگاه ساختگي رژيم براي محاكمه سه
زن به اتهام قتل كشيشها مي پردازد و مي نويسد: ««كشيشها بهوسيله محفل
اطلاعات بهقتل رسيدند و آنگاه از 3دختر بهنامهاي فرحناز انامي، بتول
وافري و مريم شهبازپور براي محاكمه استفاده شد».
روزنامه
عصر آزادگان نيز بهنقل از آخوند اشكوري درباره قتل كشيشهاي مسيحي
مينويسد: «وقتي بنا بهگفته گنجي كشيشان مسيحي با آن طرز فجيع كشته
ميشوند و بعد سه زن زنداني را بهتلويزيون ميكشانند و اعترافات دروغين
آنان را پخش ميكنند و بعد با محاكمه قلابي حكم عادلانه و تواٌم با شفقت
اسلامي! صادر ميكنند، آيا باز اين عمليات محفلي و مربوط به چهارنفر
بودهاست؟» وي دربارة سكوت سردمداران رژيم در مورد قتلهاي سياسي نوشت: «با
اينكه مدتهاست (حداقل از يكسال پيش) از انجام قتلهاي متعدد سياسي در طول
يكدهه گذشته بهوسيله برخي از اعضا يا عوامل وزارت اطلاعات يا احتمالاً
نهادهاي ديگر سخن ميرود (قتلهايي كه بهگفته برادر رئيس جمهور بهحدود
80فقره ميرسد) اما چرا تاكنون هيچ مقام رسمي در اين زمينه اظهارنظر
نكردهاست؟… البته در مقابل اين سكوت، شواهد و قرائني دال بر صحت اين مدعا
وجود دارد كهازجمله ميتوان به سخنان مشهور آقاي حسينيان اشاره كرد.
ايشان صريحاً اعلام كرد سعيد امامي معتقد به گردنزدن تمامي مخالفان بوده و
در داخل و خارج صدها عمليات (آدمكشي) داشته است». اشكوري ميافزايد: «اگر
اين مدعيات درست باشد و آدمكشيهايي در اين سطح و با اين تنوع (از نظر تيپ
فكري و سياسي و جهات ديگر قربانيان) آنهم در طول حداقل يكدهه روي داده
باشد، آيا در اينصورت باز هم ميتوان قتلها را «محفلي» و آدمكشان را
«خودسر» و انگيزههاي آنان را «ضربهزدن بهنظام» دانست؟ بديهي است كه حوزه
تصميم و عمل از محدوده چند جوان خودسر و گردآمده در يك محفل كاملاً شخصي
بسيار فراتر بوده و با هيچ منطقي نميتوان پذيرفت كه قاتلان محدود مثلاً
چهار، پنجنفره در طول يك دهه پيوسته آدم كشته و دهها و احتمالاً صدهانفر
را در داخل و خارج بهقتل رساندهاند تا به نظام ضربه بزنند. اين چگونه
ضربهزدني به نظام بوده است كه تمامي مقتولان از «دگرانديشان و مخالفان
(واقعي يا توهمي) بودهاند؟ آيا تمامي اين تصميمها و عمليات بهوسيله سعيد
امامي صورت گرفتهاست؟ آيا ميتوان قبول كرد مسئولان كشور از اين عمليات
بياطلاع بودهاند؟… وقتي صريحاً اعلام ميشود امامي عقيده داشته كه بايد
گردن همه مخالفان را زد و عملاً نيز اين كار را ميكرده است. آيا باز
ميتوان پذيرفت كه هيچ مقامي از آن اطلاع نداشتهاست راستي چه كسي بايد
بهاين پرسشها پاسخ گويد؟»
حكومتي
عصر آزادگان نوشت: ««در آن ايام مسألة قتل كشيشهاي مسيحي و وقايع مسجد فيض
مشهد و درگيري با برادران اهل سنت زاهدان، كه به قتل جمعي از آنها منجر
شد، نيز در جهان فشارها و اعتراضات سنگيني را متوجه ايران ساخت و متعاقب آن
وقوع انفجار در حرم امامرضا(ع) در امتداد حوادث فوق ميتوانست چنين نشان
دهد كه جمهوري اسلامي ايران نيز مانند برادران مسيحي و اهل سنت قرباني
توطئة خارجي مشترك هستند كه هدف آنها ايجاد كينه و خصومت ميان پيروان مذاهب
مختلف است. لذا نگاه كنجكاوانه و شبهات متوجه يكگروه مافيايي در داخل را،
بهمنبعي ديگر منحرف كند».
نشريه حكومتي ارزشها نوشت: «قتلعام كشيشهاي مسيحي و بمبگذاري در حرم امامرضا(ع) تحت عنوان تحكيم پايههاي امنيت ملي انجام ميشد».
روزنامه
ابرار در 5دي 78 با صراحت بيشتري مي نويسد: «طرح بهدرهافكندن اتوبوس
حامل نويسندگان، قتلعام كشيشهاي مسيحي، بمبگذاري در حرم امامرضا(ع)، …
گوشهيي از اقدامهاي همكاران و همفكران فلاحيان در وزارت اطلاعات بود كه
تحت عنوان تحكيم پايههاي امنيت ملي انجام ميشد».
برگرفته از نوشته های مصطفوی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر