محسن معصومي از رزمگاه ليبرتي
در برابر درخشش خيره كنندة كهكشان ويلپنت پاريس، كه يك قدرت نمايي سياسي «بي نظير» در دنياي معاصر و يك « نيزة آخته» بر پيكر خليفه ارتجاع بود، وقتي رژيم «ميدان باختة» آخوندي و مغزهاي گنديدة حوزه هاي جهل و جنايت بخواهند در زمينه حمايت بين المللي پاتك كنند، ابتكاراتشان چيزي بهتر از آنچه كه در «نماد مقوايي» از دجال كفن پاره در سالگرد دهة زجر بيرون دادند، نخواهد بود.
حدود 700 شخصيت تراز اول دنيا از5 قاره، كه بيان كننده تمايلات اغلب طيف هاي سياسي موجود دنياي سياست امروزي بودند، به صراحت چند بار اذعان كردند چنين وحدت صفي را نه تنها در احزاب كشور خودشان بلكه هيچ جمع ديگري هم تجربه نكرده اند. آنها كه در تقابل با سياست مماشات در برابر فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران و در افتادن با آن, قيمت كلان مي دهند، با انگشت گذاشتن بر حقانيت، اصالت و درستي راه و روش مقاومت ايران و معرفي آن به عنوان «كليد حل مسائل منطقه و دنياي معاصر»، حقيقتاً بوالعجبي را در چشم همه پديدار كردند.
«قدرت متحدسازي» رهبري اين مقاومت در «بيداركردن وجدان جهاني» پتانسيلي فراتر از توان يك ابرقدرت را عرضه مي كند كه آنرا نوري به چشم دوستان و دودي به چشم دشمنان مي توان ناميد و از آن سير قضايا و تلألوءِ صبح پيروزي ايران آزاد, در پرتو مهرتابان را ديد.
رو در روي چنين قدرت نمايي بي همتا، گشتاپوي آخوندي براي جبران عقب ماندگي سياسي اش، به اسباب بازيهايي كه مي توان آن را به «شمشيرهاي مقوايي» تشبيه كرد، توسل جست و متقابلا در قوطي عطاري «دكتر كرداني» اش, گرديد و گرديد تا يك نفر،كه فقط اسم خارجي داشته باشد، يا يك مأمور سرويس هاي پشتيبان و اصحاب كلت و كيك...گير بياورد و به دمب او دكتر، پروفسور و... ببندد تا براي مخاطبانش به عنوان مسكن مقداري «قابل استعمال» شده و قورباغه را رنگ كرده تا جاي بلبل قالب كند.
پس از چند ماه تلاشِ اين به اصطلاح «قدرت حاكم»! با انبوهي پول و امكانات، بالاخره خبرگزاري ايرناي رژيم در يك خبر سفارشي اين گشتاپو گفت: «...”نيکولا پده” استاد اقتصاد دانشگاه رم و رئيس موسسه مطالعات جهاني با انتشار کتابي در خصوص فعاليت هاي (مجاهدين) گفت: (مجاهدين) هرگز جايي در ايران نخواهند داشت...» سخافت و بلاهت اين شخصيت مقوايي (وشايد هم ساختگي) يا كسي كه به نام او اين چند خط را نوشته، آنقدر است كه در همين يك جملة ابلهانه، تمامي ظرفيت فهم و شعور خود را لو داده، مي گويد: «...با توجه به اينکه فعاليتهاي (مجاهدين) نه تنها براي جامعه ايراني بلکه براي جامعه غرب نيز آشکار است، به فکر تأليف اين کتاب افتادم...»! مردك بي خِرَد، نمي فهمد اگر موضوعي اينچنين «آشكار» باشدكه او مدعي است، ديگر به صورت بديهي، نيازي به انرژي گذاري، توضيح و بسط مطلب ندارد و قاعدتاً چيزي ناپيدا در آن نيست كه به اصطلاح نويسنده يي را لازم داشته باشد تا آنرا «آشكار» كند! كما اينكه در عبارت بعديِ همين مطلب بيشتر مشت خود را باز كرده و ادامه مي دهد: «... نويسنده کتاب همچنين با انجمن نجات در ايران ارتباط برقرار کرده و با تعدادي از توابين (مجاهدين) که بعضا نقش هاي کليدي در اين تشکل تروريستي داشتند، مصاحبه کرده و پرده از بعضي اقدامات جنايي و تحولات دروني اين گروهک براي خواننده بر مي دارد...». به اين ترتيب پرده از همه چيز برداشته و ضمن لو دادن دم خروس, نياز گشتاپوي آخوندي و سفارشي بودن كارش را مشخص مي كند.
خبرسازي هايي اينگونه و يا مشابه آن كه در خبرگزاري هاي رژيم منعكس است, قبل از هرچيز ضعف و ذلت ولي فقيه ارتجاع را كه مدعي «ام القرا» بودن است و هر از گاه با پارس خوابيده، دشمنانش را از «عمق استراتژيكي اش» در امريكاي لاتين يا آسيا و ساحل مديترانه به اصطلاح مي ترساند!, نشان مي دهد. وقتي در برابر چنان «نيزه هاي آخته يي» با «شمشيرهاي مقوايي» به جنگ ما مي آيد و با تمام ظرفيت وطن فروشي و خاصه خرجي هايي كه دارد، ماكزيمم توان خودش در بسيج عليه مقاومت را اينطور به نمايش مي گذارد كه حداكثر چند مأموردست چندم سرويس هاي استعماري را براي خود و دستگاه سركوبش بخرد كه با اين دست و پا زدن ها, چيزي جز فلاكت و پيسي خود را به نمايش نمي گذارد. آنقدر مفلوك و مستأصل كه از قول پال استراكمن (يك مزدبگير خارجي ديگر) مترجم كتاب ”دا” مي گويد: «ميخواهم بهعنوان يك مترجم به واژههايي اشاره كنم كه در زبان انگليسي نتوانستم براي آنها جايگزين انتخاب كنم...وي استفاده از نام مجاهدين خلق را مشكل بعدي عنوان كرد و گفت: من از عنوان `منافقين خلق` استفاده كردم چرا كه بيشتر عقايد مردم ايران در اين واژه و كلمه است و در پاورقي نيز توضيح دادم كه چرا منافقين را انتخاب كردم... وي تأكيد كرد كه انتخاب منافقين خلق بهدليل اشاره قرآن كريم به اين واژه بوده است...». فرو بردن مزدبگير خارجي در گنداب فرهنگ آخوندي، سوزاندن آن بدبخت قبل از ارائه آن در صحنه است. موجود بي خبري كه نمي داند در زمانه يي از اين فرهنگ و واژه ها استفاده مي كند كه حتي تبليغات چيان امنيتي حكومت هم دريافته اند واژه «منافق», جز نظام سراپا ريا و دروغ حاكم را براي مخاطب تداعي نمي كند و بعد از 35 سال بكارگيري آن عليه «مجاهدين» نه تنها هيچ سودي عايد حكومت نشده كه به عنوان شاخص فرهنگ دجالانه, دافعه برانگيز است.
اعتقاد، محبوبيت و اعتماد مردمي به مجاهدين, بسا بيشتر از آنست كه چنين وصله يي را بتوان به الگوهاي «صداقت و فداي حداكثر» چسباند. بي جهت نيست كه دستگاه امنيتي ولايت مجبور شده براي برد دادن به لاطائلاتش، چهره بيروني خود را تحت عنوان «منتقد دلسوز» آرايش دهد و عليرغم تمايل دروني شان در بكارگيري واژه هاي كذايي، ناچار از نام بردن عنوان «مجاهدين خلق» در فرهنگ جنگ رواني شان شوند. اينگونه رقاصي هاي مشمئز كننده فقط نشان مي دهد «شمشيرهاي مقوايي» بكار گرفته شده توسط ولي فقيه، كه مي خواست بوسيله آن، با اعتبار و وزن حاميان مقاومت ايران مقابله كند، وزني بيشتر از يك بسيجي دهان گشاد و قمه كش انصارحزب الله ندارد.
محسن معصومي ـ رزمگاه ليبرتي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر