تقدیم به همه مادران رنجدیده ایران زمین
لای لای کودکم
کودکم، میگویم برایت از آن گذشتههای دور
از میرزا،ستار،مصدق آن پیرمرد قامت خمیده استوار
محمد،سعید و علی اصغر،پپیشقراولان کاروان آگاهی و مهر و فدا
اشرفها،موسی ها؛زنان و مردان جان بر کف،
سر در راه میهن نهاده ،سمبلهای شرف و آزادی
که در دخمههای جهل و تباهی به چهار میخ کشیده شدند اما،
سرودی جز عشق و وفا به وطن و مردمشان از آنان برنخواست.
میگویم برایت از اشکهای فروخوردهٔ یتیمان
در شبهای حمله و هجوم
از لای لای مادرانِ سر بر گورِ فرزند نهاده ………..
و تو کودکم،
حال بشنو
از نسیم که میسراید،سرود رهایی و آزادی را
با دلیر فرزندان خود
علیاکبرها،حمیدها،لادنها،نداها،صبا و نسترن، سهراب و بهنود….
و خیل شهیدان به خون فتاده که
درخت دزد زده و خشکیدهٔ باورهای مردم را با خون خود آب رسانند
و تو مونس شبهای من
در صبح روشن فردا،ارج بگذار
برتنهای زخمی
گورهای دست جمعی
و به آوای دل شکستهی مادران و پدران سالخورده ….
با تو میگویم از دردهایمان اما با عشق و ایثار مرهمی میسازیم برای التیام آن
و تو،همه خشم شو و همه فریاد
تا طنین صدای تو همراه صدا و تن شلاق خورده ما
جهل و تباهی را به لزره اندازد،
تا در کنار برومند فرزندان خلق
کاخهای بر پا شده بر نکبت و بدبختی را ویران سازد………
آری صبح روشن فردا در راه است
و تو پرنده کوچکم
و وقتی در آسمان آبی روشن فردا
بال میگشائی
بهوش باش و بیدار
که فردا روزی دیگر است ….
ارسالی از :دنیا دردمند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر