۱۳۹۴ بهمن ۱۹, دوشنبه

محمد رزا قی یا محمد رذل شعبان بی مخ گشتاپوی ملاها


محمد رزاقي يا محمد رذل شعبان بي مخ گشتاپوي ملاها كيست (از تيف تا اعزام به فرانسه)

 محمد رزاقي كيست ؟ 

مطلبی ازمحمدرزاقی (معروف به محمدرذل) دريكی ازسايتهای وزارت
 ا طلاعات خواندم, به حكم وظيفه انسانی و وجدانيم لازم ديدم كه شرخ مختصری از وضعيت اين فرد درتيف كه سالها باهم بوديم بدهم .محمد رزاقی يك عضو فعال وزارت اطلاعات درتيف می باشد كه مورد تنفر كليه نفرات تيف ( بجز ديگر اعضای وزارت اطلاعات) بود .همه نفرات تيف خيلی خوب اين فرد را ميشناسند. همه او را باهمين نام ( محمد رذل) صدا ميكردند . بوی تعفن سياسی و اخلاقی اين فرد آنقدر مشمئز كننده و زننده بود كه كنار هركس مدت كوتاهی قرارميگرفت بلافاصله او را طرد ميكرد .


من واقعا نميتوانم كلمه ای پيدا كنم كه وضعيت اين فرد را توصيف كند . برای شناخت او واقعا بايد كلمه جديدی ابداع كرد.ذيلا ميخواهم شرح بسيارمختصری ازمزدوری اين فرد درتيف واربيل را بازگو نمايم . - ازهما ن روزهای اول كه اين فرد وارد تيف شد , همراه با بهزاد عليشاهی
 جواد فيرومند

 , نادرنادری (نادرپاسدار) 

,حسن مرادی(محمد كرمی)
وحسن پيرانسر و...
ارتباط با وزارت اطلاعات را شروع كردند و بقيه را دعوت به همكاری با رژيم و رفتن به ايران تشويق ميكردند و مخالفين اين موضوع را تهديد ميكردند .آنها ابتدا ازطريق تلفن عمومی تيف با وزارت اطلاعات درتماس بودند وازآن طريق ازوزارت اطلاعات خط ميگرفتند, بيشترين تلفنی كه ازايران ميشد مربوط به همين افراد بخصوص محمد رزل بود .

همين كه اورا برای تلفن صدا ميكردند همه درتيف ميگفتند برو كه وزارت اطلاعات كارت دارد .- آنها مشخصات كليه كسانی را كه درتيف بودند را به رژيم گزارش ميداد (اسم ومشخصات اصلی و مستعار و حتی شماره ای كه آمريكاييان به درتيف به تك تك افراد داده بودند ,( همان اسامی ايی كه بعدا روی سايتهای وزارت اطلاعات منتشرميشد). ازطرف ديگر با همكاری با آمريكاييان و با دستور وزارت اطلاعات ازسايتهای رسمی رژيم مطالبی را چاپ كرده و روی تابلوهای كمپ ميزدند , اين فردا ازفعالين اصلی اين كاربود . هم چنين او گزارش كسانيكه كه درتيف مرزهايشان با رژيم را حفظ كرده بودند را به آمريكاييان ميداد. يكی ازكسانيكه روزانه عليه او گزارش دروغ ميدا د خدا بيامرزد حسن ميرزايی (كه پس ازآزادی ا زتيف درحين عبور از رودخانه بين تركيه و يونان در رودخانه غرق شد ) بود . به اين ترتيب برای آنها و ازجمله حسن ميرزايی مشكلات زيادی درتيف ازجانب آمريكايی ها ايجاد كرده بود.- او همراه با مجيدروحی

سی دی های مستهجن توليد ميكرد كه ازبيان آنها شرم دارم و در تيف پخش ميكرد .- ازديگركارها ی اين فرد درارتباط با آمريكاييان , سمپاشی و افترا ودروغ به مجاهدين اشرف بود . او نزد آمريكاييان به دروغ مدعی ميشد ند كه درمجاهدين شكنجه شده است و مجاهدين زندان و شكنجه گاه دارند و از اين چرندياتی كه هزاران بار توسط ديگر عوامل وزارت اطلاعات رژيم گفته شد و اونيز دوباره آنها رانشخوارميكرد . بعدازآن هم اسامی تعدادی ازمسولين سازمان را بعنوان شكنجه گر و بازجو به آمريكاييان ميداد دروغی كه مرغ پخته راهم به خنده می انداخت .محمد رزقی (محمدرذل) همزمان ازطريق ايميل با پادوهای خارج كشوری رژيم ازجمله عليرضا نوری زاده

و نياز سليمی و

.. درتماس بود و از اين طريق نيز عليه فرزندان رشيد مردم ايران دراشرف فعاليت ميكرد .وقتی آمريكاييان نفرات تيف را درگروههای سه تا 5 نفره آزاد ميكردند و آنهارادرخارج تيف می بردند و دم جاده كركوك ميگذاشتند كه بروند محمدرذل به همراه مجيد روحی از وزارت اطلاعات ماموريت داشتند تا آزادی آخرين سری درتيف بمانند و اسامی ووضعيت تك تك خروجی ها را گزارش كنند . او ازطريق تلفن همراه همه موارد را مستقيما به وزارت اطلاعات تا آخرين اكيپ گزارش داد و سپس با اجازه و فرمان وزارت اطلاعات ازتيف خارج شدند ومستقيما به خانه ای كه اطلاعات آخوندی برای آنها دراربيل مهيا كرده بود رفتند .- ماموريت بعدی او دراربيل بود آنجايی كه وزارت اطلاعات تحت نام برخی گروههای كردی دوخانه اجاره كرده بود تا نفرات تيف را به دام بيندازند و به خدمت خود دربياورد .محمد رزل درآن خانه ماموريت های متعددی داشت , او و نادر پاسدار , محمود خالقی , مجيد روحی و .. روزانه به دوخانه كنسولگری رژيم دراربيل كه دردو محل جداگانه بود, مراجعه ميكردند (يكی درخيابان ”برايتي” و ديگری درنزديكی قلعه اربيل) وگزارش روزانه تك تك نفرات , برآورد وضعيت كسانی كه مساعد جذب و عضوگيری شدن بودند , توجيه خط وخطوط جديد وجاری كردن آن و هم چنين نوشتن اراجيف , با زنشخوارهای لجن پراكنی های رژيم عليه مجاهدين درسايتهای وزارت اطلاعات و نيزگرفتن مصاحبه های مختلف عليه مجاهدين ازنفرات با همكاری ديگر مزدوران وانجمنهای پوششی وزارت اطلاعات از قبيل به اصطلاح بنياد سحر بنياد سحروماموران گمنام وبدنام آن نظير مسعود خدابنده

دردستوركارشان بود . آنها مستمرا نفرات را تشويق به مراجعه به كنسولگری رژيم ميكردند.درنهايت هم برای آخرين توجيهات و رهنمود ها ازطرف وزارت اطلاعات همراه با نادر پاسدار , مجيد روحی به ايران اعزام شدند و سپس با پاسپورت اهدايی جمهوری اسلامی سرا زاروپا درآوردند .اكنون اين مزدور كه از بدو ورودش به تيف سرش را درآخور وزارت اطلاعات كرده بود , موضع خود راعلنی كرده است , درحالی كه موضع او از روز اول ورود ش به تيف برای بسياری افرادروشن ومشخص بود .موفق باشيد كرم اسلامی دسامبر 2008

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر