۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه
خامنه اي ويك فقره فرافكني- خامنهای در توییتر خود عکس اوباما در حال خودکشی منتشر کرد
خامنهای در توییتر خود عکس اوباما در حال خودکشی منتشر کرد
دبى – العربيه.نت فارسى
آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در حساب انگلیسی زبان خود در شبکه اجتماعی توییتر عکس باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا را به گونه ای منتشر کرد که کلتی به سمت سر خود نشانه رفته و در حال خودکشی است.
در این عکس نامی از اوباما برده نشده، اما عکسی در سایه از مردی منتشر شده که شبیه اوباما است. این عکس شامل پرچم ایالات متحده آمریکا بر روی سینه مرد نیز هست و علاوه بر آن پرچم آمریکا در کنارش قرار گرفته است.
در کنار عکس، ترجمه بخشی از سخنرانی آیت الله خامنه ای در روز 18 ژوئیه جاری منتشر شده که گفته بود «(رئیس جمهور آمریکا) گفته میتواند ارتش ایران را نابود کند... ما از هیچ جنگی استقبال نمیکنیم اما ...»
جواب این اما... عکسی بود که در زیر این پیام منتشر شده و آن خودکشی اوباما است. این عکس دو بار در حساب توییتر انگلیسی زبان رهبر ایران منتشر شده است.
این حساب کاربری را بیش از 141 هزار کاربر پی گیری می کنند. خامنه ای دو حساب دیگر به زبان های فارسی و اسپانیایی در توییتر دارد.
بهزاد عليشاهي عضو برون مرزي سپاه قدس وگشتاپوي آخوندها دوباره كارهاي شناسائي واطلاعاتي خود را از سر ميگيرد
بهزاد عليشاهي عضو برون مرزي سپاه قدس وگشتاپوي آخوندها دوباره كارهاي شناسائي واطلاعاتي خود را از سر ميگيرد
در محافل كنترل پناهندگان نامطلوب وكساني كه بهر صورت تحت كنترل پليس يا ارگانهاي امنيتي قرار ميگيرند دوباره اسمي روي ماتيتوها ظاهر شد بهزاد عليشاهي
اين محفل فاش ساخت كه بهزاد عليشاهي در حال جرم وپس از يك دور كنترل وبازرسي بعنوان عضو رسمي وزارت اطلاعات آخوندي باز داشت شد
مدارك گويا ودر عين ارتكاب جرم ضبط شده است كه جاي هيچ گونه ابهامي را هم نميگذارد
آنطوري كه اين محافل گفته اند بهزاد عليشاهي اطلاعات زيادي را لو داده ويا بخش را كه به او نشان داده اند را به گردن گرفته ومسئولين مشخص آن اتهامات را لو داده است
اين نفراتي كه بهزاد عليشاهي لو داد بعضا باسم پناهنده در كشورهاي ديگري زندگي ميكنندكه به زير مانيتور ارگانهاي مخفي وغير مخفي كشورهاي محل پناهندگي شان رفته اند
ديگر اعضاي خارجي وزارت اطلاعات كه همكاران مستقيم ويا غير مستقيم بهزاد عليشاهي بودند به فرموده وزارت اطلاعات اقدامات حقوقي اجتماعي ومطبوعاتي زياد كردند تاين مزدور اطلاعات وسپاه قدس را از زندان بيرون بياورد ولي نشد
آکسیون اعتراضی به بازداشت بهزاد علیشاهی
۲۹ ، ۰۴ ، ۱۳۹۳
http://fergheha.ir/1393/04/
آکسیون اعتراضی به بازداشت بهزاد علیشاهی
ایران فانوس، ۱۸٫۰۷٫۲۰۱۴
روز پنجشنبه ۱۷ ماه یولی، جمعی از شهروندان ایرانی، آلمانی و هلندی در شهر لاهه هلند در مقابل دادگستری و پارلمان این شهر، دست به اعتراض برای آزادی هر چه سریعتر بهزاد علیشاهی زده اند.
رژيمهم دنبال بهترين وكيل ها رفت تا مامور برون مرزي را از زندان بيرون بياورد ولي نتوانست اگر چه سانتيم سانتيم اين پولها را سبحاني وكريم حقي ومسعود خدابنده از رابطين وزارت اطلاعات كه عمدتا وصل سفارتهاي رژيم در آن كشورها وصل هستند گرفتندو به جيب زدند وتنها مختصري از آن را بين ديگر اعضاي برون مرزي سپاه قدس واطلاعات آخوندي توزيع كرده اند
البته وزارت اطلاعات اخيرا بهزاد عليشاهي را زير فشار گذاشته كه كاري بكند اما او به تعهدات وممنوعيتهائي كه ارگانهاي امنيتي به او به عنوان عضو وزارت اطلاعات ابلاغ كرده اند اشاره كرده اما وزارت اطلاعات قانع نشده واز او غير مستقيم خواسته كه تحقيقات وشناسائي ها وكارهاي اطلاعاتي را بدون اينكه ردي جا بگذارد شروع كند ودر سايتهاي لو نرفته يا لو رفته باسمهاي مختلف مطلب عليه مقاومت ايران ومجاهدين بنويسد كه او مدتها ست كه اين كار را شروع كرده غافل از اينكه او مجددا وبيشتر از قبل تحت نظر بوده ولو رفته است
كليك كنيد ودر باره بهزاد عليشاهي بيشتر بخوانيد
۱۳۹۴ مرداد ۱, پنجشنبه
محمد حجازي از نزديكترين افراد به خامنه اي و مسئول “كميته عمليات ويژه“ (كميته امور ويژه) شد كه معادل “دفتر ويژه اطلاعات شاه“ است
آخوند محمد حجازي تروهاي سياسي وحذف فيزيكي مخالفين را زير نظر خامنه اي بعهده داشت
محمد حجازي از نزديكترين افراد به خامنه اي همواره بوده است كه بعداز ولي فقيه شدن خامنه اي مسئول “كميته عمليات ويژه“ (كميته امور ويژه) شد كه معادل “دفتر ويژه اطلاعات شاه“ است كه وزارت اطلاعات و ديگر ارگانهاي اطلاعاتي به آن گزارش ميدهند و در زمان فلاحيان كليه ترورها و قتلهاي زنجيرهاي زير نظر كميته عمليات ويژه به رياست آخوند حجازي انجام شد و در حال حاضر نيز بالاترين نقش را در تصميم گيريهاي جنايات و ترور براي خامنه اي بعهده دارد
خامنه اي شخصا همراه با مافياي بيت خامنه اي ورفسنجاتي مافياي ترور داخل وخارج كشور
گوشه يي از جنايات وزارت اطلاعات در دوره ريشهري
منتشرشده در مه 6, 2013
باز نشر1از افشاي ياران شيطان فوريه 2015
توطئهٌ معاونت خارجي وزارت اطلاعات عليه آقاي مسعود رجوي در فرانسه
هدف تأسيس وزارت اطلاعات، به تصريح سردمداران رژيم، حفظ نظام در برابر مجاهدين خلق بود كه در همان زمان با نبردهاي گسترده خود موجوديت رژيم را به طور حادي در تهديد قرار داده بود.
پس از تأسيس و شكل، گيري نهادهاي گوناگون، اش، وزارت اطلاعات رشته، يي ازعمليات تروريستي، فعاليت، هاي اطلاعاتي و جنگ رواني و شيطان سازي عليه مجاهدين و مقاومت ايران را در دستور كار خود قرار داد كه تا امروز ادامه دارد.در راس اهداف وزارت اطلاعات از بدو تأسيس تاكنون همواره توطئه ترور آقاي مسعود رجوي مسئول شوراي ملي مقاومت بوده است
مسئوليت اين توطئه در وزارت اطلاعات برعهده معاونت خارجي وزارت اطلاعات گذاشته شد كه در رأس آن آخوند حجازيقرار داشت.
مسئوليت اين توطئه در وزارت اطلاعات برعهده معاونت خارجي وزارت اطلاعات گذاشته شد كه در رأس آن آخوند حجازيقرار داشت.
يكي از افسران عملياتي حجازي در فرانسه و سوئيس كه دستاندركار اين طرح بود محمود رجبيii نام داشت كه در ارتباط با سعيد امامي بود. محمود رجبي قبل از تشكيل وزارت اطلاعات با اطلاعات سپاه فعاليت ميكرد و بههمراه پاسدار اطلاعاتي ديگري بهنام رضا طباطبائي در سال1361 با پاسپورت ديپلوماتيك به فرانسه رفته بود. مأموريت اين دو نفر از طرف سپاه پاسداران طراحي و اجراي عمليات ترور عليه مسئول شوراي ملي مقاومت بود. ابوالقاسم مصباحيiii معروف به شاهدC در شهادت خود در مقابل مراجع قضايي آلمان و سوئيس تصريح ميكرده: در سال1361 دو عضو سپاه پاسداران انقلاب بهنام رضا طباطبايي و محمود رجبي با پاسپورت ديپلوماتيك به پاريس رفتند. استفاده از پاسپورت ديپلوماتيك بهاين منظور بود كه به آنها اجازه دهد كه از موقعيت مصونيت ديپلوماتيك برخوردار باشند. مأموريت اين دو نفر اين بود كه مسعود رجوي را به قتل برسانند اما بهدليل اقدامات حفاظتي طرح سوءقصد در آن زمان تغيير كرد و طباطبايي و رجبي سال84 به ايران بازگشتند. پس از باز گشت به ا يران، محمود رجبي به وزارت اطلاعات منتقل و در معاونت خارجي سازماندهي شد. وي بار ديگر از طرف معاونت خارجي اطلاعات با پاسپورت عادي به فرانسه اعزام شد و درخواست اجازهٌ اقامت دانشجويي كرد كه با اقامت او موافقت شد. شاهدC ميگويد «مأموريت رجبي اين بود كه تمامي فعاليتهاي مجاهدين خلق حول رجوي را كشف كند. او تمامي افراد با نفوذ حول رجوي را شناسايي كرد و طرحي از مكانها و جلسات تهيه كرد تا نهايتاً به تهران بدهد». اين طرح بر اثر هوشياري مجاهدين به شكست انجاميد و رژيم قدرت پيشروي پيدا نكرد.
در ارديبهشت 1365 محمود رجبي كه در آن زمان در ژنو بود، مطلع شد كه رهبر مقاومت احتمالاً از طريق سوئيس به عراق خواهد رفت. اين اطلاعات از طريق وزارت اطلاعات به وزارت خارجه داده شد و سفير وقت رژيم در سوئيس با ملاقاتهاي متعدد خواهان اين شد كه در صورت مسافرت رهبر مقاومت به سوئيس انترپل اقدام به دستگيري وي نمايد. همزمان وزارت اطلاعات محمود رجبي را مأمور كرد تا ترور رهبر مقاومت در سوئيس را طراحي كند. رجبي به تهران گزارش داده بود كه در صورت مسافرت رجوي به سوئيس اجراي اين طرح عمليتر از اجراي آن در فرانسه است.اما زمينه چيني ها و طراحي هاي رژيم در سوئيس نيز به جايي نرسيد و با شكست مواجه شد.ريشهري و انفجارهاي پاريس در ماه، هاي دي و بهمن 1365 موجي از سوءقصد و انفجار پاريس را در بر گرفت. يكي از مسئولين اين انفجارها بهنام فؤادعلي صالح حين حمل مواد منفجره دستگير شد و لطفيبن خلاء يكي ديگر از آنها خود را به پليس فرانسه تسليم كرد. آنها فاش ساختند كه طرح بمبگذاريهاي فرانسه را ريشهري وزير اطلاعات رژيم ايران با رفيق دوست
وزير سپاه پاسداران به رفسنجاني و خامنهاي دادهاندتا به اين ترتيب فرانسه را مجبور كنند كه تسليم خواستهاي رژيم آخوندي بر سر ميز مذاكره بشود. اين طرح توسط شخص خميني تصويب شده و سپس به اجرا در آمده بود.
وزير سپاه پاسداران به رفسنجاني و خامنهاي دادهاندتا به اين ترتيب فرانسه را مجبور كنند كه تسليم خواستهاي رژيم آخوندي بر سر ميز مذاكره بشود. اين طرح توسط شخص خميني تصويب شده و سپس به اجرا در آمده بود.
علياكبر محمدي خلبان
سابق رفسنجاني كه در آلمان پناهنده شده بود صبح روز جمعه 16 ژانويه 1987 در شهر هامبورك آلمان با اصابت 6گلوله از نزديك ترور شد. رفسنجاني توسط تروريستهاي وزارت اطلاعات از خلبان فراري خود انتقام گرفت. در 10 اوت 1987 احمد طالبي خلبان F14 كه در سوئيس پناهندهٌ سياسي بود، بهوسيلهٌ دو مرد ناشناس در مقابل هتل ادلويس در محله دهپاكي ژنو بهضرب گلوله بهقتل رسيد. اين دو ترور با طراحي و اجراي وزارت اطلاعات انجام شد.
سابق رفسنجاني كه در آلمان پناهنده شده بود صبح روز جمعه 16 ژانويه 1987 در شهر هامبورك آلمان با اصابت 6گلوله از نزديك ترور شد. رفسنجاني توسط تروريستهاي وزارت اطلاعات از خلبان فراري خود انتقام گرفت. در 10 اوت 1987 احمد طالبي خلبان F14 كه در سوئيس پناهندهٌ سياسي بود، بهوسيلهٌ دو مرد ناشناس در مقابل هتل ادلويس در محله دهپاكي ژنو بهضرب گلوله بهقتل رسيد. اين دو ترور با طراحي و اجراي وزارت اطلاعات انجام شد.
بعداز عمليات فروغ جاويدان در تيرماه 1367، وزارت اطلاعات در درون رژيم بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت كه چرا از برنامهٌ عمليات مجاهدين بهموقع مطلع نبوده است و از اين وزارتخانه ميخواستند كه گزارشي از وضعيت مجاهدين بدهد. وزارت اطلاعات براي بدست آوردن اين اطلاعات تصميم به ربودن يكي از مجاهدين در تركيه كرد.در تاريخ19 آذر 1367 وزارت اطلاعات با استفاده از ديپلومات تروريستهاي رژيم در تركيه اقدام به ربودن ابوالحسن مجتهدزاده در شهر استانبول كرد. دراين طرح 11ترويست وزارت اطلاعات شركت داشتند كه 4نفر آنها داراي پاسپورت ديپلوماتيك بودند. تروريستها بهمدت چند روز مجتهدزاده را در كنسولگري رژيم در استانبول زنداني كرده و تحت بازجويي قرار دادند.سفير رژيم در آن زمان در تركيه منوچهر متكي بود كه در هماهنگي كامل با وزارت اطلاعات را پيش ميبرد.
منوچهر متكي بعداً وزير خارجه دولت پاسدار احمدي نژاد شد.آنها با تدابير ويژه و با استفاده از خودرو ديپلوماتيك، اقدام به انتقال ابوالحسن مجتهدزاده كردند. اما در مسير انتقال به ايران، مجتهدزاده در حاليكه در صندوق عقب خودرو طناب پيچ شده بود، توانست از دست ربايندگان بگريزد.
منوچهر متكي بعداً وزير خارجه دولت پاسدار احمدي نژاد شد.آنها با تدابير ويژه و با استفاده از خودرو ديپلوماتيك، اقدام به انتقال ابوالحسن مجتهدزاده كردند. اما در مسير انتقال به ايران، مجتهدزاده در حاليكه در صندوق عقب خودرو طناب پيچ شده بود، توانست از دست ربايندگان بگريزد.
تصويب اولين قطعنامهٌ محكوميت نقض حقوق بشر توسط رژيم آخوندي در مجمع عمومي ملل متحد در پاييز64، كه دكتر كاظم رجوي نقش تعيين كنندهيي در آن ايفا كرد، خشم و كين خميني را نسبت به او شعلهورتر كرد. خميني در سال65 فتوا و دستور قتل دكتر كاظم را صادر كرد و از ارديبهشت 1367 اجراي اين ترور در دستور ارگانهاي تروريستي رژيم قرار گرفت. ابتدا اجراي اين ترور در دستور كار واحد اطلاعات سپاه به رياست پاسدار احمد وحيدي قرار داشت. اما از اواسط سال67 به پيشنهاد ريشهري وزير اطلاعات وقت و موافقت رفسنجاني، اين مأموريت به وزارت اطلاعات سپرده شد.ريشهري گروهي از زبدهترين تروريست ها را براي اين جنايت رذيلانه دستچين نمود. در اسفند 1367
(4 ماه قبل از مرگ خميني دجال) ريشهري طي نامهيي 12نفر از تروريستها را كه جهت اين عمليات جنايتكارانه در نظر گرفته بود، براي تكميل آموزش و تمرين بر روي طرح در شرايطي عملياتي به «سرهنگ مسعود مزينيراد» مربي آموزشي مدرسهٌ ضدجاسوسي واقع در پادگان لويزان معرفي نمود. ريشهري در نامه خود ضمن معرفي آدم، كشان مزبور نوشته بود:« به آقايان دانش، عراقي، فاضلي، كمالي، سجاديان و… آموزش كامل بدهيد!…»iv.
(4 ماه قبل از مرگ خميني دجال) ريشهري طي نامهيي 12نفر از تروريستها را كه جهت اين عمليات جنايتكارانه در نظر گرفته بود، براي تكميل آموزش و تمرين بر روي طرح در شرايطي عملياتي به «سرهنگ مسعود مزينيراد» مربي آموزشي مدرسهٌ ضدجاسوسي واقع در پادگان لويزان معرفي نمود. ريشهري در نامه خود ضمن معرفي آدم، كشان مزبور نوشته بود:« به آقايان دانش، عراقي، فاضلي، كمالي، سجاديان و… آموزش كامل بدهيد!…»iv.
وزارت اطلاعات و مذاكره حول گروگانها
مذاكره و چانهزني حول گروگانهاي خارجي در لبنان يكي از كارهاي وزارت اطلاعات بود. سعيد امامي يكي از گردانندگان همين مذاكرات بود.
– در بهمن 1367 سعيد امامي با دوما وزير خارجهٌ وقت فرانسه كه آنموقع مشاور رئيس جمهور بود در ژنو ملاقات ميكند. شاهد C تصريح ميكند كه در بهمن 67 به اتفاق سعيد امامي با دوما در ژنو ملاقات كرديم موضوع مذاكرات آزادي گروگانهاي فرانسوي در لبنان بود…
– شاهدC ميگويد بههمراه امامي به آلمان رفتيم و با سياستمداران (حزب سوسيال دموكرات) به نامهاي ويگل و اپلر در در مرداد 67 ملاقات كرده و در مورد گروگانهاي اين كشور مذاكره كرديم.
————————————————————–
– در بهمن 1367 سعيد امامي با دوما وزير خارجهٌ وقت فرانسه كه آنموقع مشاور رئيس جمهور بود در ژنو ملاقات ميكند. شاهد C تصريح ميكند كه در بهمن 67 به اتفاق سعيد امامي با دوما در ژنو ملاقات كرديم موضوع مذاكرات آزادي گروگانهاي فرانسوي در لبنان بود…
– شاهدC ميگويد بههمراه امامي به آلمان رفتيم و با سياستمداران (حزب سوسيال دموكرات) به نامهاي ويگل و اپلر در در مرداد 67 ملاقات كرده و در مورد گروگانهاي اين كشور مذاكره كرديم.
————————————————————–
[i] آخوند محمد حجازي
از نزديكترين افراد به خامنه اي همواره بوده است كه بعداز ولي فقيه شدن خامنه اي مسئول “كميته عمليات ويژه“ (كميته امور ويژه) شد كه معادل “دفتر ويژه اطلاعات شاه“ است كه وزارت اطلاعات و ديگر ارگانهاي اطلاعاتي به آن گزارش ميدهند و در زمان فلاحيان كليه ترورها و قتلهاي زنجيرهاي زير نظر كميته عمليات ويژه به رياست آخوند حجازي انجام شد و در حال حاضر نيز بالاترين نقش را در تصميم گيريهاي جنايات و ترور براي خامنه اي بعهده دارد
از نزديكترين افراد به خامنه اي همواره بوده است كه بعداز ولي فقيه شدن خامنه اي مسئول “كميته عمليات ويژه“ (كميته امور ويژه) شد كه معادل “دفتر ويژه اطلاعات شاه“ است كه وزارت اطلاعات و ديگر ارگانهاي اطلاعاتي به آن گزارش ميدهند و در زمان فلاحيان كليه ترورها و قتلهاي زنجيرهاي زير نظر كميته عمليات ويژه به رياست آخوند حجازي انجام شد و در حال حاضر نيز بالاترين نقش را در تصميم گيريهاي جنايات و ترور براي خامنه اي بعهده دارد
[ii] محمود رجبي همان كسي است كه در سالهاي بعد در جريان قتلهاي سياسي و زنجيرهيي دست داشت و از او با نام مستعار محمدي نيز اسم برده ميشود. وي كه در جريان اين قتلها دستگير شده بود، بهخاطر شركتش در ترورهاي خارج كشور و در وحشت از افشا شدن نقش رژيم در اين ترورها سريعاً آزاد شد.
[iii] ابوالقاسم مصباحي معروف به شاهدC كه در 25 سپتامبر 1996 در رابطه با پرونده دادگاه ميكونوس نزد يوست دادستان عالي در ديوان عالي كشور آلمان شهادتش را شروع كرد,
[iv] اسامي مندرج در اين نامه، همان نام هايي است كه پليس سوئيس هويت آنها را بعنوان قاتلان شناسائي كرده است.
خامنه اي زهر اتمي سركشيد ولي - بمب اتم و فتوای خامنه ای را ببينيد
خامنه اي وكاريكاتور وطنز - بمب اتم و فتوای خامنه ای
۱۳۹۴ تیر ۳۱, چهارشنبه
منتهاي وقاحت ـ زينب كريم زاده
منتهاي وقاحت ـ زينب كريم زاده
به دنبال اعتلاي آلترناتيو شوراي ملي مقاومت و اعتبار
منطقهاي و بينالمللي آن و برگزاري
به دنبال اعتلاي آلترناتيو شوراي ملي مقاومت و اعتبار
منطقهاي و بينالمللي آن و برگزاري
منطقهاي و بينالمللي آن و برگزاري
موفقيتآميز كهكشان ويلپنت و كنفرانس كشورهاي عربي و اسلامي با حضور رئيسجمهور برگزيدة مقاومت، وزارت اطلاعات آخوندي در يك واكنش زبونانه، مأموران و گماشتگان خود نظير قربانعلي حسين نژاد و مصطفي محمدي را به تكاپو واداشت تا سراغ معتاد خميني رفته و دم بگيرند كه مجاهدين مانع ديدارهاي خانوادگي ميشوند. و در يك ماه گذشته مذبوحانه تلاش كرده است همزمان با اعزام عواملش به ليبرتي بهمنظور شكنجه رواني مجاهدين، با فرستادن شماري از مأموران اطلاعات و نيروي تروريستي قدس به دفتر شوراي ملي مقاومت در اور سور اواز به حادثه سازي و ايجاد درگيري و بهروز كردن اطلاعات خود براي اقدامات تروريستي، مبادرت كنند كه آخرين مورد آن توسط كميسيون امنيت و ضدتروريسم شوراي ملي مقاومت در تاريخ 22تيرماه جاري افشا شد.
اين دستوپا زدنهاي رسواي وزارت بدنام، كه بلافاصله در اثر هوشياري مجاهدين خنثي و روي سرش آوار شده است، مرا به ياد روزهاي پاييز 89 در اشرف انداخت كه عوامل جنايتكار عراقي رژيم و مأموران نيروي تروريستي قدس امثال آخوند جنايتكار جبار معموري و نافع عيسي كه معمولا هرهفته و بطور خاص جمعه ها به اشرف حمله مي كردند و با فحاشي و سنگ پراني به شكنجه مجاهدين مي پرداختند، در يكي از روزها كه تدارك وسيعي ديده بودند و تعداد زيادي قابلمة قوزي (غذاي ويژه و سنتي عراقيها) بار گذاشته بودند، باد و طوفاني درگرفت و بساط سانديس خواران عراقي رژيم را كه اين بار به قصد خوردن«قوزي» آمده بودند به هم ريخت و دست از پا درازتر جل و پلاس خود را جمع كرده و با گوش هاي آويزان رفتند. در همانحال، اشرفيها هم شعار مي دادند، «قوزي اگر نخوردي، تو پوزي را كه خوردي»
منظورم از يادآوري اين خاطره اين بود كه خليفه ارتجاع با اعزام مأمورانش به اور، مي خواست «قوزي» بخورد ولي يك «توپوزي» اساسي دريافت كرد.
اگر به خاطر داشته باشيد حدود دوماه پيش بود كه وزارت اطلاعات تعدادي از مأموران نيروي تروريستي قدس را تحت عنوان خانواده به ليبرتي آورد كه در بين آنها ناخواهريم بنام مونا و شوهرش محمد نيز بودند.
براي روشن شدن مسأله و اطلاع همگان من مختصري از سابقه امر را بازگو ميكنم:
سال 1361 ما همانند بسياري از خانوادههاي مجاهدين، به دليل اينكه توسط رژيم آخوندي تحت تعقيب بوديم، از ايران خارج شديم. در آن زمان خواهرم مونا را كه نوزادي بيش نبود، بهناچار نزد مادربزرگم گذاشتيم، البته من نيز كه خود كودكي خردسال بودم، هيچ به خاطر ندارم، همه را مادر شهيدم (فريده كريمزاده) برايم تعريف كرده بود كه چگونه با سختي اين جدايي دستوپنجه نرم كرد و عواطف پاك مادرياش را براي تحقق آرمان والاي مجاهدين فدا كرد. البته چه بسيار مادران و خانوادههاي مجاهدي كه در اين مسير با الهام از پيامبران اسلام، از جگرگوشههايشان جداشده و مسير بس سخت و دشوار مبارزه را انتخاب كردند و چه بسيار مادران بارداري كه با فرزند به دنيا نيامدهشان تيرباران شدند.
بههرحال از آن سال تا همين اواخر در اشرف، ما بسيار در تلاش براي آوردن او، از داخل ايران به نزد خودمان بوديم، اما به دلايل مختلف از جمله سركوب و اختناق رژيم خميني و ظلم و ستمي كه در ايران روا بود و خطرناك بودن مسير موفق به اين كار نشديم.
بعد از جنگ كه بسياري از خانوادهها توانستند به اشرف آمده و با فرزندان و بستگان خود ديدار داشته باشند، بارها با او تماس گرفته و يا از طريق نامه از وي خواستم كه براي ديدار ما حتي چند روز هم كه شده به اشرف بيايد و مجدد برگردد. اما او به دلايل مختلف ازجمله تحصيلات دانشگاه، نگهداري از مادربزرگ پيرم و بهطور خاص به دلايل امنيتي حاضر به آمدن نشد. و يکبار هم مشخصاً برايم نوشته بود كه به دليل وضعيت كنوني عراق و شرايط خطير آن امكان آمدن را ندارد. (گر چه بعدها فهميدم كه دلايل ديگري هم بوده كه از آن ميگذرم).
درهرحال چنانکه همگي در جريان اخبار عراق هستند، وضعيت امنيتي عراق در هيچ دوراني به خطرناكي اين روزها نبوده است. از انفجارات و حملات مرگبار شبهنظاميان وابسته به رژيم در اماكن عمومي گرفته تا كشتار مردم بيگناه، و روزي نيست كه طنين صداي بمب و انفجار را نشنيده و لرزش آن را حس نكنيم. پس اينکه اين بار با خيال راحت به بغداد و ليبرتي ميآيند، آن هم در شرايطي كه حتي نمايندگان پارلمان عراق و وكلاي مجاهدين و نماينده قانوني مجاهدين سناتور توريسلي اجازه ورود به ليبرتي را ندارند، كاملا روشن است كه بهطور ويژه توسط وزارت اطلاعات فرستاده شده اند و در هماهنگي با سفارت رژيم و با حفاظت نيروهاي عراقي به ليبرتي آورده شدهاند.
لازم به ذكر است كه در اشرف بار آخر فكر ميكنم بهار سال 88 يا 89 بود، كه در تماس با مونا و همسرش بودم، آنها خواستار آمدن به اشرف شدند، اما مشخصاً به همسر وي تأكيد كردم، به دليل محاصره اشرف توسط نيروهاي عراقي، ديگر امكان آمدن نيست و براي آمدن اقدام نكنيد چراکه علاوه بر مخاطرات سفر، مأمورين عراقي تحت امر ولايت به شما اجازه ورود نميدهند. بگذاريد محاصره بشكند، سپس به شما اطلاع ميدهيم.
پيشازاين نيز در نامههاي متعدد به مونا نوشته بودم و توضيح داده بودم كه رژيم چطور از عواطف خانوادهها سوء استفاده كرده و مزدورانش را تحت عنوان خانواده به درب اشرف ميآورد، لذا مبادا شما فريب آنها را خورده و براي آمدن اقدام كنيد. كه او نيز به من اطمينان خاطر داد كه هوشيار است و چنين كاري نميكند.
اما از سال 2012 بعدازاينکه قربانعلي حسين نژاد به استخدام وزارت اطلاعات آخوندي در آمد، با لجن پراكني و دروغگويي عليه سازمان، و با سوءاستفاده كثيف از عواطف خانوادگي، مونا و همسرش را وارد اين بازي كثيف وزارت اطلاعات كرد.
جهت اطلاع و آگاهي همميهنانم بايد تأكيد كنم: من كه از كودكي در سازمان پرافتخار مجاهدين بزرگ شدم، يك حقيقتي را بايد گواهي دهم، كه عشق و محبت و عواطف واقعي را از زنان مجاهد آموختم، عشق بيكراني كه يکسويه، همچون مادر در اين ساليان نثار من و ما کردهاند. به خدا سوگند عشق و محبتي كه در مجاهدين ديدم در هيچ كجاي دنيا نديدهام. چه از دوران كودكي كه مادرم را از دست دادم، و چه حال كه در كنار ساير خواهران رزمنده و مجاهدم ميجنگم.
مجاهدين بهرغم داشتن عميقترين، زيباترين و بالاترين عواطف انساني، ولي بر سر مرز سرخهايشان بسيار جدي بوده و هستند. چون بين ما و دشمن ما، يك دريا خون است. خوني از بهترين فرزندان اين مرزوبوم.
راستي چگونه ميتوان دست در دست خونين دشمنان اين وطن گذاشت، همانهايي كه در سالهاي 60 و 67 دستهدسته از زيباترين گلهاي ايران را به چوبه هاي دار و تيرباران سپردند، همانهايي كه مردم ايران را به فقر و بدبختي نشاندند و آنان كه زنان اين مرزوبوم را فروخته، يا سنگسار ميكنند يا به خيابانها فراري دادند، آنان كه جوانان اين سرزمين را به اعتياد و فساد كشانده و كودكان معصوم ايران را کارتنخواب كردند. كارگران و زحمتكشان محرومي همچون آخرين آنها حميد و يونس كه به خاطر ظلم و ستم آخوندي، خود را به آتش كشيدند.
راستي چگونه ميتوان تختهاي شكنجه، طنابهاي دار و اعدامشدگان را به فراموشي سپرد؟
چهره معصوم دلاراي نازنين و نقاشيهاي زيبايش را، چهره بيگناه عاطفه، چشمان مصمم ريحانه و لبخند قاطع كيكاووس را مگر ميشود فراموش كرد؟ و چگونه ميتوان از ياد برد آن قيام آفرينان 88 را كه لرزه بر تن خليفة ارتجاع انداخته و به خون غلطيدند؟ همچون نداها و سهرابها و كيانوش و ترانهها... و هزاران دلير ايرانزمين.
آنها كه دست در دستهاي خونين زندانبانان ليبرتي ميگذارند، آنها كه خون قهرمانان شب شكن را همچون حنيف و سياوش، زهير و بهروز را بر زمين ريختند و گلهاي زيبا همچون نسترن و فائزه، صبا و آسيه را شكستند. آنها كه تيرهاي كين و شقاوت را بر مغز آن دلاور زنان و مردان مجاهد، همچون زهره و گيتي، حسين و رحيم، امير و رحمان و...نشاندند، بايستي بدانند كه از كيفر جناياتشان در امان نخواهند بود.
واقعيت اين است كه محمل خانواده فقط سرپوش جنگ كثيف رواني رژيم آخوندي عليه مجاهدين است. چون روزي كه قربانعلي به استخدام وزارت اطلاعات در آمد، در حاليكه من در ليبرتي بودم، او را به اشرف بردند تا براي اثبات سرسپاري اش به خليفه ارتجاع، مجاهدين را دراشرف سنگ باران كند و بعد هم در منتهاي وقاحت مأموران نيروي تروريستي قدس را خانواده جا زده و مي گويد: «مگر مجاهدين نميگفتند هر خانوادهاي بيايد، ميتواند بيايد داخل و ما از آنها پذيرايي ميکنيم،... »
براي اطلاع بيشتر هموطنان، واقعيت اين است كه ما در اشرف 7سال تمام با هر كه در خانه مجاهدين را زد به گرمي از آنها استقبال كرده و در هتل ايران تا هرچند روز و هفته و حتي ماه، از آنها پذيرايي كرديم. مجاهدين حتي تمام خانوادههايي را كه مورد سوء استفاده قرار گرفته بودند به اشرف راه داده و با مهرباني و مهماننوازي از آنها پذيرايي كرده و به روشنگري پرداختند كه هدف رژيم از مورد استفاده قرار دادن آنها چيست، من خودم بارها شاهد اين صحنهها بودم. بسياري از همين خانوادهها كه به داخل اشرف آمدند بعد از روشنگري هاي مجاهدين و فرزندانشان اعتراف كردند كه رژيم آنها را وادار ميكند تا بچه هايشان را بهزور از اشرف خارج كرده و با خود ببرند.
لازم به يادآوري است كه خانوادههاي واقعي مجاهدين يا در ايران مثل محسن دانشپور همراه با پسرش احمد دانشپور، همسر و دو تن ديگر از بستگانش به خاطر داشتن رابطه خانوادگي با مجاهدان اشرفي، زنداني هستند و يا مجاهدان شهيد علي صارمي، جعفر کاظمي و محمدعلي حاج آقايي كه به خاطر آمدن به اشرف براي ديدار با فرزند و بستگانشان اعدامشدهاند. همچنين سالهاست كه خانوادهها و بستگان مجاهدين كه در خارج از حاكميت آخوندي در اروپا و آمريكا و... هستند، به آنها يك ويزاي ساده سفر از طرف سفارت عراق داده نميشود.
در اين رابطه سايتهاي وزارتي مينويسند: «(سازمان مجاهدين) اعتراض دارد که پس چرا دولت عراق به خانوادههاي خارج اجازة سفر به عراق و ليبرتي نميدهد؟! بدون اينکه يک نمونه يا بهاصطلاح خودشان فاکت بگويد و... »
مأمور اطلاعات آخوندي درحاليکه از نشان دادن حتي يك مورد كه خارج از حيطه و كنترل كميته سركوب توانسته باشد وارد ليبرتي شود، عاجز است، به دفاع از كميته سركوب اشرف پرداخته و دنبال سند و مدرك است كه ثابت كند مأموران اطلاعات آخوندي، «خانواده» هستند.راستي چه سندي بالاتر از اينکه مجوز ورود به ليبرتي را پيدا کردهاند، و در ماشين جنايتکاراني هم چون صادق دژخيم و حيدر عذاب نشستهاند؟ اين جانيان كه از استخبارات عراق هستند، دستانشان به خون مجاهدين در حملات6و 7 مرداد88، 19 فروردين90 و حمله جنايتكارانه 10شهريور 92آلوده است. در اشرف كه بوديم، مدتها ميشنيدم كه اين جنايتكاران چه اذيت و آزارها و چه ناسزاها نثار ما مي كردند و چه تهمتهايي به ما مجاهدين مي زدند. وقتيکه آخرين بار از اشرف به ليبرتي ميآمديم، اين جنايتكاران در بازرسي قسمت خواهران ايستاده بودند و مستمر مشغول لجن پراكني و تکهپراني عليه زنان مجاهد بودند. همچنين از بسياري از آنها عكس گرفته و مشخص بود كه هدف جاسوسي است. من كه مسؤل قسمتي از بازرسي خواهران بودم، به اين كار شنيع آنها كه دور از ارزشهاي انساني و اسلامي بود، اعتراض كرده و گفتم از اينجا برويد، اما آنها مرا نيز به باد دشنام گرفته و تهديد كردند. شاهد بودم كه وسايل خواهران و برادرانم را پارهپاره كرده و يا زير پا ميگذاشتند و له ميكردند و سعي در ايجاد درگيري داشتند و بعضاً هم با جستوخيزهاي ميموني دور اموال به غارت رفته مجاهدين ميچرخيدند و زوزه ميكشيدند كه آدمي را به ياد يزيد و لشكر خونخوارش ميانداخت.
بسيار واضح است كه هدف، مطلقا رابطه خانوادگي نيست، بلكه به كارگيري مأموران وزارت اطلاعات براي پيشبرد همان جنگ كثيف رواني و آماده سازي براي كشتار مجاهدين است كه سايتهاي وزارتي و خبرگزاري سپاه پاسداران به آن بارها اذعان كردهاند كه هدف، از بين بردن مجاهدين و قرارگاههايشان است.
ما مجاهدين هم با گفتن هيهات، عزم جزم كرده ايم كه دكان دجاليت و اين بازيهاي كثيف رژيم آخوندي را گل بگيريم. بنابراين خليفه ارتجاع و مأموران گشتاپوي آخوندي تا ميتوانند گلو پاره كنند و ناله كنند. ما جز به جداكردن بند از بند آنها و برپايي آزادي و آبادي در ميهنمان ايران، به چيزي نميانديشيم.
زينب كريم زاده
تير94
سال 1361 ما همانند بسياري از خانوادههاي مجاهدين، به دليل اينكه توسط رژيم آخوندي تحت تعقيب بوديم، از ايران خارج شديم. در آن زمان خواهرم مونا را كه نوزادي بيش نبود، بهناچار نزد مادربزرگم گذاشتيم، البته من نيز كه خود كودكي خردسال بودم، هيچ به خاطر ندارم، همه را مادر شهيدم (فريده كريمزاده) برايم تعريف كرده بود كه چگونه با سختي اين جدايي دستوپنجه نرم كرد و عواطف پاك مادرياش را براي تحقق آرمان والاي مجاهدين فدا كرد. البته چه بسيار مادران و خانوادههاي مجاهدي كه در اين مسير با الهام از پيامبران اسلام، از جگرگوشههايشان جداشده و مسير بس سخت و دشوار مبارزه را انتخاب كردند و چه بسيار مادران بارداري كه با فرزند به دنيا نيامدهشان تيرباران شدند.
بعد از جنگ كه بسياري از خانوادهها توانستند به اشرف آمده و با فرزندان و بستگان خود ديدار داشته باشند، بارها با او تماس گرفته و يا از طريق نامه از وي خواستم كه براي ديدار ما حتي چند روز هم كه شده به اشرف بيايد و مجدد برگردد. اما او به دلايل مختلف ازجمله تحصيلات دانشگاه، نگهداري از مادربزرگ پيرم و بهطور خاص به دلايل امنيتي حاضر به آمدن نشد. و يکبار هم مشخصاً برايم نوشته بود كه به دليل وضعيت كنوني عراق و شرايط خطير آن امكان آمدن را ندارد. (گر چه بعدها فهميدم كه دلايل ديگري هم بوده كه از آن ميگذرم).
درهرحال چنانکه همگي در جريان اخبار عراق هستند، وضعيت امنيتي عراق در هيچ دوراني به خطرناكي اين روزها نبوده است. از انفجارات و حملات مرگبار شبهنظاميان وابسته به رژيم در اماكن عمومي گرفته تا كشتار مردم بيگناه، و روزي نيست كه طنين صداي بمب و انفجار را نشنيده و لرزش آن را حس نكنيم. پس اينکه اين بار با خيال راحت به بغداد و ليبرتي ميآيند، آن هم در شرايطي كه حتي نمايندگان پارلمان عراق و وكلاي مجاهدين و نماينده قانوني مجاهدين سناتور توريسلي اجازه ورود به ليبرتي را ندارند، كاملا روشن است كه بهطور ويژه توسط وزارت اطلاعات فرستاده شده اند و در هماهنگي با سفارت رژيم و با حفاظت نيروهاي عراقي به ليبرتي آورده شدهاند.
مجاهدين بهرغم داشتن عميقترين، زيباترين و بالاترين عواطف انساني، ولي بر سر مرز سرخهايشان بسيار جدي بوده و هستند. چون بين ما و دشمن ما، يك دريا خون است. خوني از بهترين فرزندان اين مرزوبوم.
راستي چگونه ميتوان تختهاي شكنجه، طنابهاي دار و اعدامشدگان را به فراموشي سپرد؟
چهره معصوم دلاراي نازنين و نقاشيهاي زيبايش را، چهره بيگناه عاطفه، چشمان مصمم ريحانه و لبخند قاطع كيكاووس را مگر ميشود فراموش كرد؟ و چگونه ميتوان از ياد برد آن قيام آفرينان 88 را كه لرزه بر تن خليفة ارتجاع انداخته و به خون غلطيدند؟ همچون نداها و سهرابها و كيانوش و ترانهها... و هزاران دلير ايرانزمين.
در اين رابطه سايتهاي وزارتي مينويسند: «(سازمان مجاهدين) اعتراض دارد که پس چرا دولت عراق به خانوادههاي خارج اجازة سفر به عراق و ليبرتي نميدهد؟! بدون اينکه يک نمونه يا بهاصطلاح خودشان فاکت بگويد و... »
۱۳۹۴ تیر ۲۷, شنبه
محمد حسين سبحاني يك مامور سپاه قدس ولباس شخصي چماقداروچاقو كش وزارت اطلاعات دراروپا
محمد حسين سبحاني جنايت كار پادوي وزارت اطلاعات در فرانسه بازداشت شد به
جرم چاقوكشي و مجروح كردن ايرانيان مخالف
وزارت
اطلاعات رژيم ملايان در صدد بود با جمع آوري و اعزام شماري از مأموران خود از
فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي جلسهيي در تاريخ 17ژوئن 2007 در سالن فياپ پاريس عليه
پناهندگان و مخالفان سياسي رژيم برگزار نمايد. براي اين كار محمدحسين سبحاني و
تعداد ديگري از مأموران خود را از كشورهاي مختلف روانه پاريس كرده بود. اما قبل از برگزاري جلسه ، به مجرد حضور
چند پناهنده سياسي، مزدوران كه تدارك حمله و هجوم را از قبل ديده بودند، به جان
پناهندگان افتادند و وحشيانه آنها را با چاقو و قمه و پنجه بوكس و گاز اشك آور، مضروب و مجروح كردند.
در
پي حملات وحشيانه مزدوران، پليس خود را به محل رساند و پس از بررسي صحنه و جمع
آوري آلات جرم و شناسايي مجرمين، علاوه بر لغو جلسه مزدوران، محمد حسين سبحاني و
دو مزدور چاقوكش ديگر اطلاعات و سفارت رژيم آخوندي را بازداشت و مورد تعقيب قضايي
قرار داد. (پيوست شماره 3)
هفتهنامة اكورژيونال در روز 27ژوئن 2007، اين
مورد نوشت:
فردي که به افشاگري در مورد مجاهدين پرداخته بود يک تروريست
واقعي است
اور سور اواز ـ مقاله اي به قلم ژان ـ
فرانسوآ دوپاکيه (Jean-François
DUPAQUIER)
هفته نامه «اکو
رژيونال» ـ چهارشنبه 27 ژوئن 2007
در
تاريخ 5 آوريل 2005 محمد سبحاني در جلو شهرداري اورسوراواز عليه پناهندگي
اعطا شده به مجاهدين خلق در فرانسه به تظاهرات پرداخته بود. او اخيراً پس از شرکت
در يک چاقوکشي دستگير شده است.
آيا محمد حسين سبحاني يک فرد مسالمتجو
و دموکرات است که به ناگهان «از کوره در رفته است» و در يک حمله با چاقو به
پناهندگان ايراني حمله کرده است يا اينکه او يک مامور سرويسهاي اطلاعاتي رژيم
ملاها (VEVAK) است، همان سرويسهايي
که در ايران «قانون اسلامي» را بهصورت بيرحمانه به مردم تحميل ميکنند. در هر
صورت اين شاهد ممتاز قاضي بروگير بههمراه 2 نفر از رفقايش به اتهام حمله با چاقو
به مخالفان ايراني در وسط پاريس تحت پيگرد قضايي قرار گرفته است. (پيوست شماره 4)
محمد حسين سبحاني جزء يک گروه 3 نفره
است که در پاريس دستگير شدهاند، در جريان يک درگيري بين ايرانيان که قربانيان آن
اعضاي مجاهدين خلق بوده اند.
البته جلسهيي که در روز 17ژوئن امسال
قرار بود در پاريس برگزار شود علني بود. افراد فعال طرفدار رژيم ايران مخصوصا ميخواستند
که اين مراسم را در سالگرد دستگيريهاي انجام شده در سال 2003 در اور سور اواز
برگزار کنند تا بهتبليغات گسترده در مورد
اين واقعه بپردازند.
همانطور که قابل پيشبيني بود مجاهدين
خلق به جلو سالن برگزاري اين جلسه آمدند تا اعتراض خود را ابراز کنند. آنها
معتقدند که سرويسهاي اطلاعاتي ايران اين جلسه را به راه انداختهاند. چند مرد با
گاز اشک آور به اين معترضين حمله کردند. يک ايراني بطور جدي با چاقو زخمي شده است.
«عوامل رژيم ايران»
بنا به گفته منابع قضايي، مهاجم مجهز
به سلاح سرد در بازداشت موقت قرار گرفته است و قرار است توسط قاضي مورد بازجويي
قرار بگيرد. اين قاضي تصميم خواهد گرفت که آيا اين متهم آزاد خواهد شد يا اينکه
در بازداشت نگهداشته خواهد شد.
احکام بازداشت
به دستور قاضي ميشل گاناسيا (Michel Ganascia)، اين فرد به
اتهام «وارد کردن جراحات بطور جمعي و عمدي با استفاده از سلاح» در بازداشت موقت
قرار گرفته است. بنا به گفته ويليام بوردون (وکيل مجاهدين) ، 7 عضو OMPI شکايتهاي شخصي
عليه اين فرد مهاجم ارائه داده اند.
به گفته OMPI يکي از 3 نفري که تحت پيگرد
قضائي قرار گرفته اند محمد حسين سبحاني است. او شهرت دارد که مامور سرويسهاي
اطلاعاتي ايران است. او يکي از کساني است که عليه مجاهدين شهادت داده بود و در
چارچوب تحقيقات قضايي در مورد OMPI توسط DST مورد استماع قرار گرفته بود. در جريان
تظاهراتي که در تاريخ 5 آوريل 2005 در شهر اورسوراواز عليه شهرداري اورسوراواز و OMPI به راه انداخته
شده بود سبحاني با نفرت بسيار به شعاردادن مشغول بود و تصوير او در عکسي که در ان
زمان توسط خبرنگار اکو رژيونال گرفته شده است به چشم ميخورد. اين نکته که سبحاني
شاهد اصلي پروندهيي است که قاضي بروگير آن را دنبال ميکند به خودي خود نشان ميدهد
که اين پرونده تا چه ميزان سست و نامستحکم است.
محمد حسين سبحاني
بارها به اتفاق ساير مزدوران قبل و بعد ازحملات مالكي به اشرف ، به منظور
شناسايي و تكميل اطلاعات مزدوران عراقي و نيروي تروريستي قدس به عراق
مسافرت كرده و در اطراف اشرف به شناسايي مواضع مجاهدين ومحلهاي استقرار
آنها پرداخته است .
پس
ازحمله مالكي به اشرف كه منجر به كشته ومجروح شدن تعدادي ازمجاهدين گرديد و
مزار شهداي مجاهد خلق به اشغال نيروهاي عراقي ومالكي جنايتكار درآمد .
مزدور سبحاني به مزار اشرف رفته و ازطريق مصاحبه با راديو تلويزيونهاي
عراقي ، به زمينه سازي براي كشتار بزرگ اشرف اقدام نمود .
بعداز دستگيري كريم حقي بوسيله پليس
هلند و لو دادن همه فعاليت هاي وزارت اطلاعات درخارج كشور، به دليل محدوديت هاي كريم حقي براي
فعاليت هاي علني ، مسوليت او را وزارت اطلاعات به محمد حسين سبحاني محول كرده است وكريم حقي به فعاليت هاي مخفي روي آورده است .
ولي ساير مزدوران وزار ت اطلاعات ،
محمدحسين سبحاني را متهم به بي عرضگي و بالا كشيدن بخشي از پولهاي ساير مزدوران
كرده اند و او را قبول ندارند .هماهنگي هاي اجرايي را سبحاني با شادانلو انجام ميشود .
محمد حسين سبحاني صحنه گردان ، اكسيون هاي چند
نفره وزارت اطلاعات را درفرانسه ويا آلمان بعهده دارد .
گرفتن اجازه برگزاري اكسيون در فرانسه
بعهده يك مامورديگر وزارت اطلاعات به نام جهانگير شادانلو ميباشد.
هماهنگي هاي اجرايي را سبحاني با شادانلو انجام ميشود .
اشتراک در:
پستها (Atom)