۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

فتح تهران - ب. بهمنی

فتح تهران - ب. بهمنی
«… صبح یکدفعه صدای چند‌ تیر شنیده شد و عده‌یی از مجاهدین از دروازه بهجت‌آباد و جمعی هم از دروازه دولت وارد شدند و تفنگهای سربازها را در قراولخانه‌ها گرفته و مجلس، مدرسه سپهسالار، محله پامنار، محله سرچشمه و محله شاه‌آباد را به‌تصرف خود درآوردند. مشروطه‌خواهان پارچه قرمزی در دست و بازوان خویش بسته با مجاهدین هم‌آواز شدند… مردم در یک بهجت و سرور و خوشحالی واقعند و در کوچه و بازار به یکدیگر که می‌رسند تبریک و تهنیت می‌گویند.
بازار پامنار فوراً باز کرده و صدای «زنده‌باد مشروطه، پاینده باد قانون محمدی»، از عموم مردم بلند است» …

در این احوال عده‌یی مأمور شدند برای دستگیری شیخ‌فضل‌الله نوری که مجمع اشرار و الواط می‌باشد. بدا به‌ حال شیخ‌فضل‌الله که متصل دعا می‌کند قشون روس وارد شود…» (تاریخ بیداری ایرانیان)

بیست و پنجم تیرماه 1288 مجاهدین صدر مشروطه تهران را فتح کردند و شادی و سرور را برای مردم ایران به ارمغان آوردند. در آن روزگار گامهای استوار مجاهدین، خبر از خیزی بزرگ و بازگشت‌ناپذیر به سوی آزادی می‌داد:
«… امروز میرزا محمدخان را دیدم که لباس مجاهدین را پوشیده و تفنگ در دست، پدر پیرش هم همراه او بود. این جوان غیور، هفده سال از سنین عمرش می‌گذرد و در مدرسه اسلام تحصیل کرده، در علوم ریاضی و عربی به‌اندازه لزوم و زبان فرانسه فارغ شده است.‌ از دیدن او و حرارت و شوق او، که به استقبال گلوله می‌رود، به‌حالت گریه افتادم. خوشا به‌حال این جوانان با شرف که در راه حفظ وطن و استقلال آن این‌گونه جان‌بازی می‌کنند.‌ برخلاف بدا به‌حال شیخ فضل‌الله…» (تاریخ بیداری ایرانیان)

شاعر میهن‌پرست ایران، میرزاده عشقی، که خود نیز با خون خود سر بر آستان آزادی نهاد، گوشه‌یی از جانبازیهای مردم ایران را در آستانه فتح تهران چنین بازگو می‌کند:
همین که گشت به قزوین، صدای تیر بلند
دو تن جوان من اوّل، به روی خاک افکند
یکی از ایشان به روی سینه‌ام جان کند
زدند نزد پدر، غوطه آن دو تن فرزند!
چو طفلکانم دادند، جان در آن وادی
به طیب خاطر گفتم: فدای آزادی
در چنین روزی تهران توسط نیروهای انقلاب مشروطه فتح شد و حکومت استبدادی محمد علیشاه قاجار سرنگون گردید. محمدعلی‌شاه قاجار، کینه‌ورزیش علیه مشروطه را از بمباران اولین مجلس شورای ملی آغاز کرد. از این زمان تا فتح تهران به‌دست مشروطه‌خواهان گیلان و اصفهان، که به مدت یک‌سال ادامه یافت، در تاریخ معاصر ایران به استبداد صغیر مشهور است. محمدعلی شاه پس از به توپ بستن مجلس، حکومت نظامی برقرار کرد و قوای قزاق را، که یک افسر روسی به‌نام «لیاخوف» در رأس آن بود، بر جان و مال مردم حاکم کرد. مأموران حکومت نظامی خانه ‌آزادیخواهان را غارت کردند، دفتر روزنامه‌ها و انجمنها را بستند و روزنامه‌نگاران پرشور و آزادیخواهانی چون صوراسرافیل و ملک المتکلمین را بدار آویختند. برخی دیگر از آنان مثل دهخدا را تبعید کردند. در همین حال آخوندهای مشروعه خواه به‌رهبری شیخ فضل‌الله نوری فتوای کشتن مشروطه خواهان را دادند. این جو رعب و وحشت باعث سکوت مرگباری در تمام ایران شد. اما در تبریز تنها یک محله باقی‌ ماند که در برابر تهاجم قوای دولتی و قزاق ایستادگی کرد و آن‌ هم ‌محله ‌امیرخیز بود که به‌رهبری ستارخان به‌ مقاومت جانانه‌ای برخاست و پرچمهای تسلیم را فرو انداخت. در سراسر این دوران تبریز قهرمان به فرماندهی ستارخان و با جانفشانی مجاهدان آزادی‌ستان، انقلاب را طی نزدیک به یک سال جنگ و گریز و محاصره و قحطی زنده نگه داشت. به‌دنبال مقاومت آنان بود که آتش مقاومت اوج گرفت و به ‌سایر شهرهای ایران شعله کشید. آنگاه شعله‌های مقاومت از شمال و جنوب به یکدیگر پیوست و بنیاد استبداد و ارتجاع را برانداخت.

ارتجاع مذهبی هم، به سرکردگی شیخ فضل‌الله نوری، که اصل و نسب و نیای خمینی و آخوندهای پس مانده از او بود، به مخالفت با انقلاب مشروطیت برخاسته بود و بر علیه انقلابیون به توطئه‌چینی مشغول شد. اما مشروطه خواهان پس از فتح تهران او را به اتهام حمایت از استبداد و استعمار محاکمه کرده و بدار آویختند.

آری در این روز تاریخی مجاهدان قهرمان و دیگر آزادیخواهان با دلاوریهای خود نشان دادند که وقتی مردمی برای دفاع از شرف و آزادی خود به‌پا‌خیزند و در این راه از جان و خانمان دست بشویند، سرانجام بر دیکتاتوری پیروز خواهند شد». آزادی گرانبها است و ای بسا گلهای شکفته‌ای که بر این خاک پرپر شد و هر گلبرگش به هوای آزادی باز پر کشید و رفت. این راهی است تا پیروزی که پویندگانش خستگی نمی‌شناسند. باشد تا روزی که این گلها نثار مقدم آزادی شود.

یک قرن بعد، این گامها در خیابانهای تهران، هنوز در قفای آزادی شتابانند. مردم ایران خیابان به خیابان و کوچه به کوچه فریاد آزادی می‌کشند و این آرمان مقدس را طلب می‌کنند.

گویی تهران در آستانه فتحی دوباره است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر