۱۳۹۶ اسفند ۵, شنبه

کفاره نافهمی قوانین حرکت‌های اجتماع انسانی- آنان که با سودای خزیدن زیر عبای خمینی با «کد»های مهوعی، علامت «خودی بودن»، برای تهران صادر می‌کردند.

کفاره نافهمی قوانین حرکت‌های اجتماع انسانی- آنان که با سودای خزیدن زیر عبای خمینی با «کد»های مهوعی، علامت «خودی بودن»، برای تهران صادر می‌کردند.

کفارة نافهمی قوانین حرکت_های اجتماع انسانی
جداسازی مجاهدین از رهبری آن همواره ابزار اصلی ارتجاع برای هموار ساختن راه انهدام آنها بوده‌است. بیش ازآنچه دشمن این موضوع را به‌صورت استدلالی بفهمد، از تجارب ضدانقلابی و درک حسی‌اش از نقش هدایت یک جنبش آن‌را درک کرده‌است. بی‌جهت نیست که از روز نخست حاکمیت خمینی، رهبری مجاهدین، آماج اصلی حملات نشانه‌گیری شده است. ابداع تئوری خائنانه در نخستین سال‌های پس از انقلاب۵۷، تحت عنوان «هواداران ناآگاه و رهبران ناصادق» ناشی از درک «همین نیاز» در مرتجعین تشنه به‌خون مجاهدین بود. این تئوری‌بافی خائنانه «جبهه متحد ارتجاع» برای خمینی نقش آب حیات سیاسی را داشت و به‌پاس همین خوش‌خدمتی، در بحبوحه تیرباران هزار هزار مجاهدین، به مروجان این تئوری اجازه یکی دوسال نفس کشیدن به‌عنوان صدقه بلاگردان حاکمیت پرداخت شد.
بعداز شروع مقاومت انقلابی هم هرکس اراده نزدیکی با رژیم آخوندی داشت، بنابر نمونه های متعدد هیچ چشمک و چراغی مؤثرتر از چنین میانبری پیدا نمی‌کرد. بسیاری از اضداد مقاومت ایران که سودای خزیدن زیر عبای خمینی و بازگشت تحت حاکمیت اورا داشتند باچنین «کد» مهوعی، علامت «خودی بودن»، برای تهران صادر می‌کردند.
تبلیغات رسمی حکومتی هم البته به‌صورت شبانه‌روزی در ۴دهه گذشته همواره در چنین طرحی برای «جنگ‌روانی» دمیده و آن‌را ترویج و تبلیغ کرده‌است:
«اطاعت محض تشکیلاتی اولین حربه و روش برای تروریست‌پروری و فرمانبرداری‌های کورکورانه اعضاء و هواداران به شمار می‌رود. اطاعت تشکیلاتی باعث مهیاشدن زمینه‌های تحقق ترورهایی بود که اعضاء و هواداران ناآگاه منافقین به راحتی به انجام آن می‌پرداختند.» (۱)
پس از سرنگونی دولت سابق عراق و میدان‌یافتن آخوندها در آن کشور، یک مهره امنیتی نظام بنام علیرضا اکبری «مسئول اسبق دفتر مطالعات استراتژیک سپاه پاسداران خامنه‌ای» و «کارشناس مسائل استراتژیکی نظام» دربارة استراتژی رژیم برای مقابله با هماوردش درخبرگزاری رسمی حکومت نوشت:
«… جداسازی بدنه … باید یکی از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در قبال این گروهک باشد… ایران می‌تواند افراد محوری و تشکیل‌دهندهٴ ساختار اصلی گروهک منافقین را تحویل بگیرد و محاکمه کند، باید دراین مسیر ابزار دیپلوماسی رسمی یعنی وزارت امور خارجه با ابزار دیپلوماسی امنیتی یعنی وزارت اطلاعات هماهنگ با یکدیگر عمل کنند… هدف محوری جمهوری اسلامی ایران می‌بایست پاک کردن و حذف صورت مسألهٴ این تشکیلات تروریستی باشد. اثرات ناامنی و منفی این گروهک نه‌تنها امنیت داخلی بلکه امنیت منطقه را به‌خطر می‌اندازد… جداسازی بدنهٴ گروهک از مرکزیت … از یک‌طرف، پافشاری و تأکید بر ضرورت محاکمه و مجازات عناصر اصلی و محوری این سازمان از طریق فعالیتهای رسمی و دیپلوماسی امنیتی از طرف دیگر، می‌تواند بهترین رویکرد در قبال منافقین باشد» (۲)
به‌این‌ترتیب مشخص است که به‌کارگیری چنین «خط ارتجاعی» قبل از اینکه مخالفت با یک شخص یا گروه قلمداد شود، خاک‌پاشیدن به چشم مردم و پیشبرد عملی یک استراتژی حاکمیت پلید آخوندی در سرکوب مقاومت ملت ایران، به‌منظور تثبیت نظام ولایت‌فقیه و تضمین بقای آن است. به همین دلیل اقدامی خائنانه و وطن‌فروشانه،‌ برضد عالی‌ترین مصلحت ملی میهن ما، یعنی بقای نظام حاکم و درنتیجه نفی «حق حاکمیت مردم» است. نگاهی به تبلیغات عام و روزمره وزارت آدمکشی اطلاعات این رژیم به‌خوبی نشان‌می‌دهد چگونه اساس «جنگ‌روانی» دشمن هم بر چنین «کد ارتجاعی و ضدملی» بناگذاشته شده‌است:
«برای اعضای دیگر روشن است وعده های پوشالی جز سراب حرف دیگری در بین ندارد افراد باید هوشیار باشند خودشان را به ارزانی نفروشند بس است دروغ طی سالیان ، … شماها بالاترین اعتماد را به فرقه کردید اما رهبران نالایق و ناصادق بالاترین خیانت و بدترین ضربه را به روح و فیزیک شما وارد کردند … نگذارید در اروپا اشرف دومی برای شما بسازند تا شما را در آن محصور کرده و هر بلایی شده سرتان بیاورند» (۳)
البته اتهام‌زنی و لجن‌پراکنی علیه آگاه‌ترین و مسئول‌ترین فرزندان میهن، از ارتجاع وحشی و آدمکشی که تنها در یک‌قلم از جنایاتش سی هزار زندانی دست‌بسته را به جرم ابراز هواداری از مجاهدین و رهبری آن بردار کشیده است، اصلاً چیز بعیدی نیست. بسترسازی‌های سیاسی متناسب، الزام چنین جنایات و کشتارهای ضدبشری است و مجاهدین هیچ‌گاه غیرازاین، انتظار دیگری از رژیم دجال و مسیر مبارزه نداشته‌اند؛ اما آنچه باید توجه‌کرد ازقضا درخشش پاک‌بازی و قدروشأن رهبری آنها در مواجهه باچنین هرزه‌درایی‌ها و فحاشی‌های زهرآگین است. امری که در تاریخ، نمونه مشابه ندارد.
ولی یک نکته در ورای این موضوع هست که ارتجاع هار و عروسک‌های آن قادر به فهم آن نبوده و نیستند، بیرون زدن حقیقت وجودی جریانات اتفاقاً در عبور از میانه چنین کارزارهای دجالانه‌ای است. ارائه تصویر عناصری بی‌اراده و چشم‌بسته به رهبری‌شان، از عصیانگرترین، شورشی‌ترین و آگاه‌ترین فرزندان ایران که تحت هیچ شرایطی تن به تسلیم به قدرت‌های مسلط نداده‌اند، تنها برملاکنندة کودنی تاریخی و فقر شناخت مدعی از قوانین حرکت‌های جمعی انسانی است. چنین پالس‌هایی البته در عالم سیاست برای هموارکردن راه سرکوب توسط نظام حاکم مددکار جنایات خواهد بود؛ اما دراعماق، ازقضا یک گواهی به طهارت و پاکی نسل فداکار و صادقی است که برای آزادی میهن از هیچ فدایی دریغ نکرده است آن‌چنان‌که دشمن با همه کینه‌توزی‌اش هم نمی‌تواند در آن خدشه‌ای بیابد، لاجرم به سفسطه شیادانه «جدابودن منش اعضا از رهبران» آن پناه می‌برد.
چگونه یک مبارزه خونین طولانی، زیر شدیدترین سرکوب متصور، بدون یک روابط فوق انسانی و دمکراتیک، بدون بناشدن بر فداکاری و صداقت محض ارگانیک بین سر و بدنة یک جریان، می‌تواند ۵دهه سرفرازانه و جدی در میدان پابرجا بایستد؟ فهم چنین معادله‌ای از درک انسان‌نماهای خودپرست که فاقد توان انجام کوچک‌ترین کار جمعی داوطلبانه هستند و جز منیت‌های مشمئزکننده، چیزی برای ارائه ندارند البته خارج است. به همین دلیل ناچارند گیجی فهم قانونمندی‌های مناسبات انسانی را با جیغ‌های بنفش مستمر پرده‌ پوشی کنند.
(۱) روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی ۱۱تیر۷۴
(۲) خبرگزاری رسمی رژیم موسوم به ‌ایرنا ۲۵آذر۸۲
(۳) سایت شعبه وزارت اطلاعات ۲۶مرداد۹۶
بیشتر بخوانید

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر